دادگاه شماره 10 كاملا خلوت بود و جز قضات، ميرزا ممد*، متهم و ريتا اسكيتر هيچ كس اونجا نبود و مثل هميشه كم نور و بي روح به نظر مي رسيد و دقيقا در اون پايين يك جادوگر را به زنجير كشيده بودند كه واضح بود متهم جرم سنگيني داره. در رديف نيمكتهايي كه ارتفاع زيادي داشتن چندين قاضي نشسته بودند كه يك ساحره در ميان آنها نشسته بود كه رئيس سازمان قوانين جادويي آمليا بونز بود( من خودم رو وارد نكردم عوضش خواهر گرامي را انداختم وسط كه هري پاتري هم باشه
) و اين قاضي به هيچ وجه كلاه گيس فرفري سفيد نذاشته بودند كه آرم آلبوس ارجينال داشته باشه و در همين جا مي گم كه اينا كذب محض هستش باور نكنيد
در اين هنگام تعداد كثيري دانش آموز ناگهان از در وارد مي شن كه همراه خودشون پفك نمكي، چيپس باتو ، لواشك، تي تاپ و پفيلا (يكي من يكي تو!!)و مقدار زيادي هله هوله( هيچ وقت از اين هله هوله ها نخوريد ضرر داره براتون ..از دست فروش ها هم خريد نكيند....چون خيلي خطرناكه حسن
) همراه داشتن وارد دادگاه شدن و مثل بچه آدم رفتن روي نيمكتهاي سنگي نشستند. نكته ي كنكوريه قابل ذكر در اينجا اينه كه بايد بدونيد اين افراد به خاطر تكليف مدرسه به اينجا نيومده بودن هر كي كه گفته براي تكليف اوممدن بوق بر او باد
در اين ميان گروه قضات به حالت سورپرايزد o-: در اومده بودن و با چشمهايي كه از تعجب به ورژن پنج آپگرد شده بودند ملت دانش آموز را نگاه مي كردند.
آمليا بونز كه در رديف اول قضات نشسته بود و رئيس جلسه بود به ميز چكش كوبيد و گفت:
-:خب ..از حالا جلسه رسميه ..ما اينجا جمع شديم كه يك شخص عقده اي نفهم بي تربيت ..و ( مشترك گرامي شما مجاز به ديدن اين قسمت نيستيد)..را محاكمه كنيم كه متهم به كودك آزار...نه چيزه ببخشيد مشنگ آزاري هستش... ميزرا ممد جرمها رو بخون!
-: دوشيزه ي مكرمه خانم...** شما در اينجا دادگاه به دليل 33 مورد مشنگ آزاري از قبيل: اقدام به ساخت مرلينگاه نشخوار كننده، دستگيره هاي گزنده ( در راستاي هري پاتري شدن) مسدود كردن آفتابه ..درست كردن دلمه با ..چيزه ...بي خيال..و غيره متهم هستيد...
آمليا: آيا شما اين اتهامات را قبول داريد؟
-:بله..!!!
-: مباركه...!!!
در اين هنگام ليلي اوانز كه بسيار مجوو*** شده بود از جا پريد و ابراز شادماني كرد...كه در اين هنگام با نگاه هاي راست و چپ (!!)قضات روبه رو شد و به اين حالت در اومد
و رو به آمليا كرد و گفت:
-: هر هر هر ..ببخشيد ..يه سوالي داشتم؟ ..شما آواتار نمي خوايد؟..آخه من جديدا يه كمپاني با لارتن زدم..كمپاني آواتار سازي...كامينگ سون هستش..ولي فعلا به طور رسمي كار نمي كنه ..مي خواستم بدونم ..شما مي خوايد يه اواتار براتون درست كنم..
-: آره ..عزيزم..من يه آواتار مي خوام كه خيلي خشانت بار باشه ..از سر و روش جديت و انعطاف ناپذيري در مقابل قوانين بباره..هركي مي بينه بفهمه كه من چقدر جديم ..خلاصه خيلي باحال باشه...
-:مي خواي رنگش چه رنگي باشه ..نارنجي خوبه؟
سه ساعت بعد!!!
-: خيلي از ديدنت خوشحال شدم عزيزم...اميدوارم تو كارت موفق باشي..
-: ممنونم ..پس سه شنبه منتظر باشيد من براتون آواتارتونو مي فرستم...
در اين هين(حين؟؟) آمليا كه تازه از صحبت كوتاه!!!!و دل انگيزش با ليلي فارغ شده بود( تازه دوقلوهم بوده
) دوباره با چكش به ميز مي كوبه و ختم جلسه رو اعلام مي كنه...
حالا فهميديد كه چطور يك مشنگ آزار رو محاكمه مي كنن؟؟!!****
===============
* منشي جلسه
**آيت الله هاشمي شاهرودي اعلام كردن كه نبايد با آبروي مجرم بازي شود و بايد حفظ آبروي شخص را سرلوحه ي قضاوت قرار داد...جدي مي گم تو اخبار گفت
*** جو گير شده
****براي اطلاعات بيشتر به درس هفدهم كتاب زبان فارسي 3 رجوع كنيد
موتوشكرم( كپي باي آنيت)