ايگور با قيافه خندون كه به تازگي با آموزش هاي فراوون سرافينا وزير فرهنگ به اين شكل در اومده و از اون حالت خشك و عصبي خارج شده بود،قدم زنان پله هاي وزارت رو بالا ميرفت تا ستاد هاي جديدش رو ببينه تا يه ذره توشون فعاليت بكنه.بيكاريه و علافي ديگه!!پاشو كه طبقه اول گذاشت دري سبز رنگ توجهشو جلب كرد..انگار اون رنگ سبز داشت ايگور رو به طرفش ميكشيد و ايگور هم خوشحال از اينكه يه ستاد جديد پيدا كرده به طرف در سبز رنگ به پيش ميره.نگاهي سر سري به ساعتش مي اندازه و قرارش براي جلسه دوم با فرهنگ شدن با وزير فرهنگ رو به خودش گوشزد ميكنه تا يادش نره!
ايگور قبل از اينكه وارد ستاد بشه براي اطمينان بيشتر گوشش رو به در نزديك تر ميكنه تا از امنيت درون اتاق مطمئن بشه.همينطور كه گوششو نزديك تر ميكنه صداي پاي سانتور ها،فرياد گرگينه ها و جيغ خون آشام ها رو به وضوح بيشتري ميشنوه و به صورت
هر از گاهي به دوربين خيره ميشه و دوباره به گوش دادن ميپردازه.
ساعت ها بعد..ايگور هنوز دم در ستاد!همينطور ايگور با تعجب چند ساعت قبل مشغول گوش دادن به صداهاي درون ستاد هست كه ناگهان دستي سنگين بر روي شونه هايش قرار ميگيره..صداي خشني شروع به حرف زدن ميكنه و صداي درون اتاق مخلوط ميشه..ايگور كه جرات برگشتن نداشت خودش رو آماده مرگ كرد.عجب كار اشتباهي كرده بود امروز به وزارت خونه اومده بودا براي يه ذره علاف بودن جونشو از دست داد آخه چرا براي جوونا كار نيست؟
-ببينم ميتونم براتون كاري بكنم؟
-نه نه..فقط منو نكش..تو رو خدا منو نكش
!
ناگهان صاحب صداي خشن شروع ميكنه به خنديدن..اينقدر بلند ميخنده كه ايگور بالاخره جرات پيدا ميكنه تو صورتش نگاه بكنه با بدني لرزون برميگرده و بالاخره شخصي كه ازش ترسيده بود رو ميبينه..اون تد لوپين بود.ايگور بلند ميشه و لباسشو تكوني ميده و با غرور ميگه:
-عجب نمايشنامه اي بازي كردما..حال كردي بچه جوون؟چجوري فيلم بازي كردم برات؟و گرنه من كه اصلا ازت نميترسم.
-اهممم...بله بله!ميدونم شما واقعا شايسته بازيگري هستيد..
-نه ديگه..دوست نداريم بازيگري كنم به هر حال من جادوگرم..جادوگر ماه..خيلي كلاس داره..خيلي خفنه!بله!
!
-خب حالا كاري از دست من براتون بر مياد؟ميخوايد عضو خاسگ بشيد؟
-آري برادر..اگر به راستي شما يه جادوگر رو براي حمايت از حيووناتتون ميپذيريد چرا كه نه؟
-خب فعلا بيا فرم رو پر كن..اگر جاي خالي بود برات يه كاري ميكنم!
ايگور كه از خوشحالي تو پوست خودش نميگنجيد سريع فرم رو گرفت و شروع به پر كردن،كرد!در نگاه اول به سوالات چيزي متوجه نشد ولي بعد از بررسي بيشتر يه چيزايي گيرش اومد.
مراحل پر كردن ليست:1- نام-هوووم!نام؟
!آها..فكر كنم ايگور!
2- محل سکونت:
-محل سكونت؟خب بوقي اگه محل سكونت داشتم كه تو وزارت خونه پرسه نميزدم!
3– وضعیت ( خون آشام، سانتور، گرگینه):
-:no:
4 – شجره نامه ( کی شما رو به این روز انداخت : تنها در مورد خون آشام ها و گرگینه ها)
-:no:
5 – وضعیت شغلی ( بیکار، با کار: اگه مشغول به کار هستید نوع فعالیت رو مشخص کنید)
-والا ما كار هاي زيادي داريم ولي همشو نميشه گفت كه!پس بريم سراغ بعدي!
6 – اوضاع مالی ( بیریخت، ای بدک نیست، توپس):
بيريخت..البته يه گاليون تو حساب مادر بزرگ پدريم تو گرينگاتز هست..اونم يادگاريه!
7 – وضعیت تاهل ( برای حمایت از کودکان معصوم شما آماده ایم)
-:no:
8 – آمادگی فعالیت در ستاد خاسگ:
-:pint:
9 – مشکلات خود در میان جادوگران را بیان کنید:
-:no:
10 – امضا:
-اهم!امضا؟@@##$$%%^^&&**))((__++!!
و به اين ترتيب بود كه ايگور منتظر تاييد براي عضويت در گروه خاسگ شد و البته قرارش براي با فرهنگ شدن در وزارت فرهنگ هم يادش نرفت!