هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۸:۱۵ شنبه ۱۹ آبان ۱۳۸۶

هوگو ویزلیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۳ جمعه ۱۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۴:۰۷ جمعه ۲۵ بهمن ۱۳۸۷
از کنار لیلی لونا پاتر
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 270
آفلاین
در یکی از شب های کاملاً مهتابی در یک جای مخفی وخلوت شهر لند ن یک نفر کمک می خواست از صدایش معلوم بود که ناراحت است و ضعف دارد مثل این که دچار گرفتاری بزرگی شده بود به هر حال من سعی کردم خود را به سرعت به او برسانم در راه دستم به یک جایی برخورد کرد و شروع به خونریزی کرد وقتی به آن صدا رسیده بودم دیگر دیر شده بود رنگش مانند گچ سفید شده بود و او مرده بود بله او کریچر بود .

تایید شد!


ویرایش شده توسط دوک اسنیپ در تاریخ ۱۳۸۶/۸/۲۰ ۱۳:۱۴:۵۷
ویرایش شده توسط دوک اسنیپ در تاریخ ۱۳۸۶/۸/۲۰ ۱۳:۱۸:۴۰
ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۶/۸/۲۲ ۱۷:۲۰:۱۴

چه کسی بود صدا زد هوگو ؟

تصویر کوچک شده


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۲۲:۱۱ جمعه ۱۸ آبان ۱۳۸۶

آدالبرت وفلینگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۱۰ جمعه ۱۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۹:۵۳ یکشنبه ۲۳ دی ۱۳۸۶
از خودم نمی دونم.
گروه:
کاربران عضو
پیام: 5
آفلاین
کریچر - کمک - مخفی - ضعف - گرفتار - سفید - سرعت - دیر - مهتاب - خونریزی

شب مهتابی و روشنی بود. ساعت میدان شهر زمانی دیر تر از نیمه شب را اعلام کرد و یک بار به صدا در آمد. در آن ساعت خیابان های شهر خلوت بود اما در گوشه ای تاریک و مخفی از آن شهر بزرگ کسی با ضعف و خستگی کمک می خواست. کریچر با چهره ای سفید و رنگ پریده گرفتار دردسر بزرگی شده بود. درست نمیدانست چه اتفاقی افتاد که چندین مرگخوار با سرعت به او واربابش حمله کردند. کریچر با چشم های خودش دید که اربابش را کشتند و اکنون او با خونریزی شدیدش تنها ساعاتی فرصت داشت. احتمالا صبح بدون او آغاز می شد. پس زندگی را بدرود گفت.

تایید شد!


ویرایش شده توسط آدالبرت وفلینگ در تاریخ ۱۳۸۶/۸/۱۹ ۶:۲۵:۵۳
ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۶/۸/۲۲ ۱۷:۱۹:۲۸


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۹:۰۸ جمعه ۱۸ آبان ۱۳۸۶

هوگو ویزلیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۳ جمعه ۱۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۴:۰۷ جمعه ۲۵ بهمن ۱۳۸۷
از کنار لیلی لونا پاتر
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 270
آفلاین
درآن شب مهتابی هری پشت درختی مخفی شده بود رنگش از ترس کریچر سفید شده بود دستش به علت برخورد به شاخه ها به سرعت خونریزی می کرد وبه همین دلیل ضعف کرده بود او منتظر کمک هرمیئن بود ولی او دیر کرده بود

تایید نشد.


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۶/۸/۲۲ ۱۷:۱۸:۴۴

چه کسی بود صدا زد هوگو ؟

تصویر کوچک شده


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۲۰:۰۰ چهارشنبه ۱۶ آبان ۱۳۸۶

آبتین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۲۰ دوشنبه ۱۴ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۹:۱۰ سه شنبه ۲۹ آبان ۱۳۸۶
از London
گروه:
کاربران عضو
پیام: 3
آفلاین
کریچر - کمک - مخفی - ضعف - گرفتار - سفید - سرعت - دیر - مهتاب - خونریزی
کریچر پشت تخته سنگی مخفی شده بود.دستش دچار خونریزی شده بود. در بدنش احساس ضعف میکرد.هنوز از اینک توانسته بود ازدست ولدمورت جان سالم بدر ببرد و گرفتار نشود در عجب بود.در زیر نور مهتاب چهرهاش به سفیدی میپنداشت. او به کمک احتیاج داشت.

تایید شد!


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۶/۸/۲۲ ۱۷:۱۸:۱۱

فقط BackStreet Boys


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۸:۳۱ سه شنبه ۱۵ آبان ۱۳۸۶



مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۰۹ پنجشنبه ۲۶ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۷:۰۷ شنبه ۸ دی ۱۳۸۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1
آفلاین
کریچر به سرعت احتیاج به کمک داشت. هری باید به زودی بازمیگشت.مدت زیادی از رفتن وی می گذشت.کریچر به محیط اطرافش که از نور مهتاب به رنگ سفید درامده بود نگاهی انداخت و به دنبال جایی برای مخفی شدن گشت . به علت خونریزی شدیدی که داشت کم کم احساس ضعف میکرد .هری دیر کرده بود . نکند که گرفتاری برای او بوجود امده بود ....

تایید نشد.
یه داستان کوتاه بنویس که مفهوم داشته باشه نه اینکه اول و آخر اونو خودمون حدس بزنیم.


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۶/۸/۲۲ ۱۷:۱۷:۳۳


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۳:۵۵ سه شنبه ۱۵ آبان ۱۳۸۶

آلفرد بلکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۲۷ پنجشنبه ۱۴ تیر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۲:۴۰ جمعه ۱۲ خرداد ۱۳۹۱
از دیروز تا حالا چشم روی هم نذاشتم ... نمی ذارم
گروه:
کاربران عضو
پیام: 466
آفلاین
کریچر - کمک - مخفی - ضعف - گرفتار - سفید - سرعت - دیر - مهتاب - خونریزی
[color=003300]کریچر با سرعت به كمك اربابش كه خونريزي داشت مي رفت و به به او گفت شما نبايد اينجا مخفي مي شدين من فكر مي كنم شما ضعف كردين چون رنگتون سفيد شده سپس اربابش گفت : چرا دير كردي كريچر ، كريچر جواب داد : به دليل كامل بودن ماه و وجود مهتاب بايد مواظب گرگينه ها مي بودم
______________________________-
خطاب به استروجيس ببخشيد كه نظر مي دم اين كلمات خيلي آسون[/color]ن



Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۲۳:۱۹ دوشنبه ۱۴ آبان ۱۳۸۶



مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۵ دوشنبه ۱۴ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۴۲ دوشنبه ۲۱ آبان ۱۳۸۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 2
آفلاین
کریچر گرفتار طلسم مهتاب شده بود . ضعف کرده بود و [color=6600CC]خونریزی[/color] داشت ولی آن را مخفی کرده بود .
صورتش سفید شده بود و کمک میخواست.
او در انتهای در سایه ای را میدید که به سرعت حرکت میکرد تا به کمک او بشتاید ولی اگر او دیر تر از وقت تعیین شده برسد . . .

تایید شد !!!


ویرایش شده توسط استرجس پادمور در تاریخ ۱۳۸۶/۸/۱۶ ۱۸:۱۱:۲۱


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۷:۴۹ دوشنبه ۱۴ آبان ۱۳۸۶

توبياس اسنيپ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۰۴ سه شنبه ۱۵ خرداد ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۳۱ یکشنبه ۷ شهریور ۱۳۹۵
گروه:
کاربران عضو
پیام: 36
آفلاین
كريچر دير وقت در يك شب بدون مهتاب در نقطه اي مخفي از ديد اعضاي خانه ظاهر شد. رنگ صورتش كاملا سفيد شده بود و ضعف و عجز در چهره اش موج ميزد و به نظر مي رسيد گرفتار چند طلسم دردآور باشد و خونريزي شديدي داشته باشد با فلاكت زير لب كمك ميخواست اما صدايش بالا نمي آمد پس به سرعت به سمت لانه اش رفت تا بگريد.
پ.ن: اقتباسي از بازگشت كريچر از غار بدون ريگولاس...

تایید شد !!!


ویرایش شده توسط توبياس اسنيپ در تاریخ ۱۳۸۶/۸/۱۴ ۱۷:۵۶:۰۳
ویرایش شده توسط استرجس پادمور در تاریخ ۱۳۸۶/۸/۱۶ ۱۸:۱۱:۲۰


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۱:۱۷ شنبه ۱۲ آبان ۱۳۸۶

استرجس پادمور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۳ شنبه ۷ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۳۰ دوشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۰
از یک جایی!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3574
آفلاین
کلمات جدید :

کریچر - کمک - مخفی - ضعف - گرفتار - سفید - سرعت - دیر - مهتاب - خونریزی


لطفا کلمات بالا را در پست خود رنگی کنید
پست نباید بیشتر از 10 خط باشه !!!
در صورتی که کلمات رنگی نشده باشد بلافاصله پست پاک خواهد شد .


موفق باشید


عشق یعنی وقتی که دستتو میگیرم مطمئنم باشم که از خوشی میمیرم !!!!!

تصویر کوچک شده


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۲۱:۲۱ چهارشنبه ۹ آبان ۱۳۸۶

الفیاس  دوج old2


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۱۵ چهارشنبه ۹ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۳:۱۴ یکشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۹
گروه:
کاربران عضو
پیام: 85
آفلاین
هري از اتاق ابرفورث خارج شد در حال خوردن شكلات نعناييش بود, مشنگ مسخره اي را ديد كه مستقيم به سمتش مي آمد- لباس هايش داد ميزد كه مشنگ است- علامت شومي در بالاي سرش حركت ميكرد و با پيام امروز براي خود كلاهي ساخته بود نزديكتر كه آمد هري فرياد زد:
-دادلي...
اما نوري از چشمان دادلي خارج شد و به هري خورد, از درد اشك در چشمانش جمع شد بلافاصله عنان اختيار از دست داد و به فرمانبر جديد ولدي تبديل شد...

تایید شد !!!


ویرایش شده توسط تدي كوچولو در تاریخ ۱۳۸۶/۸/۹ ۲۱:۲۳:۴۸
ویرایش شده توسط استرجس پادمور در تاریخ ۱۳۸۶/۸/۱۲ ۱۱:۰۹:۴۰







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.