همون لحظه بلیز از انتهای کشتی به لرد نزدیک میشه.
بلیز: ارباب الان دو ساعت شده که آنی مونی در آب با پاهای بسته به دنبال کشتی شناوره چه دستور می فرمایید؟
لرد: اون بوقی .. باید به مدت سه روز و سه شب در آب به دنبال کشتی کشیده شه .. تا بفهمه شکستن اولین دندون اصلی ای که ارباب در سن هفت سالگی دراورده یعنی چه!
لرد و معاون ارشدش بلیز و همچنین کوییرل(؟) در حالی که گرم گفتگو در مورد سرنوشت شوم آنی مونی بودند قدم زنان به انتهای کشتی میرن ... در اونجا عده ای از مرگخواران جمع شده اند و دارند چیزی رو تو دریا به هم نشون میدند. درست کمی عقب تر از کشتی در آب پاهای آنی مونی با طناب به یکی از دکل های کشتی بسته شده و در حالی که به مرز خفگی رسیده داره دست و پا زنان خود را به دنبال کشتی میکشه یا به عبارتی بس جالبتر کشیده میشه!
آنی مونی: ارباب ... من مقصر نیستم! ... کمک ... قلپ قلپ ... دارم خفه میشم .. ارباب یه چیز بی ناموسی پاهامو گرفته ... ارباب اینجا کوسه داره ... کمک خفه شدم!
لرد رو به بلیز: نفهمیدید اون شی عجیب چی بود ..
بلیز: قربان مرگخواران ما در طبقه پایین دارند روی این شیء عجیب کار میکنند... گویا نوعی وسیله مشنگی تحت عنوان میکروفون هست که دشمن ازش برای جاسوسی استفاده میکنه!
لرد: یعنی کی میتونه جاسوس باشه؟
لرد همونطور که به فکر فرو رفته به چهره مظلوم مرگخوارانش خیره میشه .. دوربین داره چهره تک تک مرگخوارانو نشون میده .. همه دارای چهره هایی مظلوم و سوت زنان و خوشگل و مامانی هستند .. اما نه همشون .. این یکی چرا انقدر کج کوله و مشکوک و بی ریخت و ناآشنا میزنه!!! .. ناگهان لرد متوجه نکته ای بس حیاتی میشه ...
لرد: این دیگه چه توهمیه .. من چرا این مرگخوار رو به یاد ندارم! فرزندم بیا اینجا ببینم!
کوییرل با اعتماد به نفسی مثال زدنی میره جلو و لرد با دقت دهن کوییرل رو باز میکنه و پس از اطمینان از سالم بودن دندوناش آنها رو میشماره سپس چونشو میگیره و دوبار میچرخونه که در طی این عملیات به هر دو طرف صورتش خیره میشه .. سپس دستارشو باز میکنه و میزان پوکی نوک کلشو آزمایش میکنه ... بعد زیر چشمشو میکشه و به درون چشمهاش با دقت خیره میشه!
لرد: نه من مرگخواری با چنین مشخصاتی نداشتم .. تا ندادم کوسه ها بخورنت خودتو معرفی کن!
کوییرل: ارباب من پرسی ویزلی هستم مرگخوار وفادار شما!
در همون لحظه صدایی از کف عرشه میاد ... شخصی مجهز به یک جارو و یک سطل در کنارش مشغول تمیز کردن عرشه هست!
پرسی: ارباب من پرسی ویزلیم!
کوییرل: نه ارباب ... من گراوپ برادر ناتنی هاگرید هستم خادم وفادار شما!
اینبار صدایی از سکاندار کشتی بلند میشه!
گراوپ: ارباب گراوپ من است!
کوییرل: بابا ارباب من رودلفم دیگه نشناختی منو!
رودلف: پس من کیم؟
لرد: جاسوس پیدا شد ... بگیریدش!
بلافاصله کوییرل میاد فرار کنه اما پاش به طناب متصل به دکل و آنی مونی گیر میکنه و میخوره زمین و در اون میان همه مرگخواران حاضر در صحنه از فرصت استفاده کرده زیر یه خم کوییرل رو میگیرند و نقش بر زمینش میکنند و سپس با اجرای یک فن فیتیله پیچ زیبا اونو میپیچونن و گراوپم با یک پرش انتحاری بر روی کوییرل وی را ضربه فنی میکنه که در طی این جریان کف عرشه کشتی سوراخ شده و کوییرل به طبقه زیرین منتقل میشود!
داور بین المللی آقای حسن مصطفی : این مبارزه با حساب 10-صفر به پایان میرسد!
لرد: دایو را آماده کنید .. امشب این شیاد متقلب خوراک کوسه ها میشود!