ریگولوس توی همون طبقه ی جهنم داشت دنبال نخود سیاه می گشت که یهو یه تی شرت می بینه روش نوشته "
پرسی ویزلی" اونو تنش میکنه و شروع میکنه دنبال آفتابه مرلین گشتن.
پرسی ویزلی واقعی: تو اینجا چی کار می کنی بچه قرتی؟
پرسی ویزلی تی شرتی: دنبال آفتابه مرلین می گردم.
پرسی ویزلی واقعی: تو خجالت نمی کشی به طور غیر جلوه دار پریدی وسط جهنم و داری دنبال آفتابه می گردی؟ بزنم پرورشت بدم؟
پرسی ویزلی تی شرتی: باور کن من اصلا نمی دونم این 4 تا موسس(یه لبخند ملیح تحویل 4 تا موسس میده ) قراره چی کار کنن...ولی من تمام تلاشمو می کنم که یه کاری بکنن بلاخره!
پرسی ویزلی واقعی عصبانی میشه و میاد که تی شرت ریگولوس رو جر بده، که یهو تن سفیت میفیت ریگولوس از زیر تی شرت پیدا میشه و پرسی ویزلی واقعی سر به کوی و بیابان جهنم میزاره.
ریگولوس که خیلی تحت تاثیر پرورش پرسی قرار گرفته بود، چاره ی مشکل رو پیدا کرد و دوید پیش بارتی.
بارتی که زانوی غم گرفته بود بقل، یه نگاه به ریگولوس می ندازه و آه میکشه،
ریگولوس: من پیدا کردم راه حل رو! بلیز کجاس؟
بارتی پیش خودش مرلین رو شکر میکنه که پرورشش داده:
بلیز، چی کارش داری؟ من خودم انجامش میدم!
فینیاس یه دونه میزنه پس سر پاتر
پاتر : به من چه اخه!
فینیاس: تو غلام مایی، جن خونگی مایی، برو خدا رو شکر کن که لختت نکردم گونی بدم بپیچی به خودت. با اون هیکل مسخره ات.
(رو به بارتی) این نوه ی من بوسش شفا بخشه! دیدید ( تو حیاط هاگوارتز) که من چطوری با بوسش زنده شدم.
بارتی: ااا اینجوریاس؟ منم خیلی وقته این گونه ام درد می کنه
فیناس یه دونه می کوبه تو سر پاتر و پاتر با سر می خوره زمین و دنگ!
فینیاس: اون صدای چی بود؟ چیو زدی شیکوندی پاتر، باید خسارت چیو بدم؟!
فیلچ میره جلو و پاتر رو با پاش می زنه اون ور و از زیر خاک یه آفتابه می کشه بیرون: ایول! آفتابه ی مرلینه! آفتابه ی مرلین رو پیدا کردیم! حالا دیگه می تونیم برگردیم اون دنیا!
فینیاس: ایول، پس بزن بریم،
بارتی: اا پس بلیز چی میشه؟ مگه نگفتی شفاش میدی؟
ریگولوس: خوب دیگه، به هر حال همه رفتنی هستیم! خوبی بدی دیدی حلال کن! فیلچ اون پاتر رو جمع کن بیار
فیلچ پای پاتر رو میگیره و با خودش روی زمین میکشه
همینطوری که 3 تایی با آفتابه ی مرلین میرن سمت دربون جهنم، پرسی ویزلی واقعی از کوی و بیابون پیداش میشه و با سرعت و کلی جلوه های ویژه، می خوره به ریگولوس، ریگولوس هم واسه اینکه بالاخره بلیز بیچاره به سرانجامی برسه، به صورت غیر جلوه داری،پرت میشه کلی اون ور تر و بالاخره ...
بلیز: من کجام؟ من چقدر احساس می کنم اسلیترینی هستم!
پرسی ویزلی واقعی از اینکه نقش جلوه داری در سرانجام بلیز داشته ذوق زده میشه و ریگولوس رو بقل می کنه
همینطوری که صحنه در سمت پرسی ویزلی خیلی جلوه دار بوده و در سمت ریگولوس بی جلوه، یک ....