رز ميره دست برتی رو میگيره، در حالی كه لبخند گندهای میزنه و يكی از دندونهای شكستهاش رو به نمايش ميذاره و آواتار جديد خودش رو شكل ميده.
- چرا دستم رو گرفتی؟ میخوای منو جايی ببری؟ من میخوام برم با لودو تو كوچه گل كوچيك بازی كنم.
- گل كوچيك چه كوفتيه آخه احمق! ناسلامتی ماها جادوگريم
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil524136ac4237c.gif)
، میخوايم ببريمت سنت مانگو.
در اين لحظه برتی دست رز رو گاز میگيره و با كله ميره تو شكمش. رز نقش زمين ميشه. گلرت با عصبانيت میپره روی برتی، اما برتی نوك كفشش رو بالا مياره، چونهی گلرت روی كفش برتی فرود مياد و در هوا منهدم ميشه. لودو يه كتك میخوابونه تو گوش برتی و برتی لگدش رو در ناكجاآبادهی جلويی بدن لودو فرود مياره. لودو از شدت درد اون جاش رو میگيره و به سمت دستشويی فرار میكنه. ريتا كه میبينه كسی نمونده میپره توی بغل برتی و لبهاش رو با لبهای برتی پيوند ميده...
- مدتها بود تنها نشده بوديم برتی
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil4f6cacf43898f.gif)
.
در اين لحظه درك برای احيای ارزشهای والای آسلام يه ضربهی آپچوگی رو به كمر ريتا وارد میكنه و با مشت محكمی ريتا رو نقش زمين میكنه. برتی با عصبانيت گلوی درك رو جر ميده و درك با تمام هيكلش روی ريتا پخش ميشه.
- انگار فقط من موندهام و تو!
برتی بر میگرده و كينگزلی رو میبينه كه با آستينهايی بالا زده روی هيكل بیهوش هافلیها واستاده. برتی آستينهاش رو بالا ميزنه، توی هوا تفی میكنه و به سمت كينگزلی ميدوئه. برای گيج كردن كينگزلی دست راستش رو بالا مياره، اما بعد دست چپش رو بالا مياره و دست راستش رو پايين. نگاهش رو با دقت به بدن كينگزلی معطوف میكنه و برای اين كه كاملا" گيجش كنه به جای استفاده از دست چپش با پای راستش به طرف شكم كينگزلی میپره. كينگزلی توی همون هوا برتی رو از گردن میگيره و همون جا به جوگيری برتی پايان ميده.
- فوقالعاده كثيف شدی! كل ملت هافلپاف رو هم كه نابود كردی! ميری يه حموم میكنی بعد ميبرمت سنت مانگو، بعدشم فكر كنم اين هافلیهای بدبخت رو بايد ببرم اونجا.
كينگزلی در حالی كه برتی رو از گردن گرفته به سمت حموم عمومی تالار ميره. درب حموم رو باز ميكنه و در حالی كه يه بار ديگه اثبات كرده توی تالار هيچكی زورش بهش نميرسه (
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil523d4e36214a0.gif)
) برتی رو به سمت دوش حموم شوت میكنه.
مدتی بعد:كينگزلی جلوی در حموم نشسته و به موسيقی شرشر آب و نوای ملكوتی برتی گوش ميده:
- من يه بچهی سيزده سالهام... خدا ميشه كه وقتی بزرگ شدم با ريتا ازدواج كنم؟... يعنی ميشه... ميشه با توپ قلقلیام با ريتا بازی بكنم؟...
كينگزلی در راستای بهرهی بيشتر نبردن از صدای دلنشين برتی توی هر گوشش سه كيلو پنبه میچپونه
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smil4b45f0db7e235.gif)
.
- آآآآآآآآآآ
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smil48a9537132595.gif)
!
كينگزلی در حالی كه صدای ضعيفی از يه نعره رو میشنوه پنبهها رو از گوشهاش در مياره و در رو باز میكنه. برتی روی زمين پخش شده و هفتا ستاره دارن دور سرش میچرخن.
- چی شده برتی؟!
كينگزلی با عجله جلو ميره و هيكلش رو میگيره جلوی بدن لخت برتی و با نگرانی به برتی نگاه میكنه.
بيدل:
- حالا نميشد يكم كينگزلی اونور تر میبود من برتی رو ميديدم؟
راوی:
- تو كاری كه بهت مربوط نيس دخالت نكن، اگه میخوای ديد بزنی پسرا رو ديد نزن، همون فاجعهی اخلاقی گلرت با دامبل برای تالار يه ننگه!
بيدل:
- پس چرا كينگزلی میتونه برتی رو ببينه؟
كينگزلی:
- آخه من فرق فوكولم
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil4f87046ed246c.gif)
.
در اين لحظه دست راوی وارد رول ميشه و نيش كينگزلی رو میبنده و كينگزلی رو با يه مشت محكم روی زمين میاندازه. يه دست لباس شيك رو تن برتی میكنه و بعد يه كتك میخوابونه تو گوش برتی تا به هوش بياد.
برتی بلند ميشه و به كينگزلی نگاه میكنه كه با صورتی خونين كف حموم افتاده. كلهاش رو میخارونه و زير لب ميگه:
- بايد برم كارخونهی دونههای همه مزهام. بايد برم پيش ريتا. وووييي... چقدر كار دارم...
در اين لحظه ريتا در حالی كه گوبا به هوش اومده بوده، خودش رو به حموم رسونده، از شنيدن حرفايی كه برتی زد ذوق ميكنه و ميگه:
- برتی تو خوب شدی... واو!
- مگه من بد بودم؟
- مهم نيس... مهم اينه كه الآن سرحالی و كل تالار بیهوشه. فقط منم و تو
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil4f6cacf43898f.gif)
...
برتی در نهايت احترام از روی جنازهی كينگزلی رد ميشه و به خودش رو در آغوش ريتا ول میكنه...
راوی:
- تا همينجا بسه ديگه، بيشتر ادامه نديم بهتره...
پايان سوژه
!