هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: انجمن تفرقه بین دو جبه ی سیاه وسفید
پیام زده شده در: ۱۵:۱۲ شنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۱

دافنه گرینگراسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۴۱ پنجشنبه ۸ تیر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۲:۵۴ چهارشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۵
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1174
آفلاین
-برو بابا...تو این گیر و دار....کیک مخصوص میخوام چیکار؟...چی...گفتی کیک مخصوص؟...کجا میری صبر کن...هی...
سیبل ناگهان چشم درونشو برای استراحت کمی در راه offمیکنه و صدای لرد رو میشنوه.
-بله ارباب!کاری داشتید در خدمتم...
-گفته بودی نظر خواهی در مورد کیک مخصوص؟ندادی بخورم که...اول باید بخورم تا نظر بدم.پس آماده شده! آره؟
-نه ارباب.منظورم این بود که شکلاتی درست کنم یا توت فرنگی؟
-چی؟گفتی هنوز آماده نشده؟ :vay: اه...اه
اسکور و نارسیس در خارج از ملهکه:
-پس پرنسس ارباب رو کجا بردن؟
-چیزه...نمی دونم داتریم دنبالش میگردیم.
-اون کچل بی خاصیت رو کی راه داده بود داخل قصرم؟
-ا...ا...نمی دونم.
-نارسیسا،تو و اگوستوس برین دنبال نجینی عزیزم.شیرفهم شد؟منم میرم تا اون کچل بی خاصیت و احمقو بیرون کنم.
و به بلا هم بگو اون بچه ی مالفوی ها،اسکورپیوس رو خبر کنه.کارش دارم.


نارسیس:




تنها گیاهِ سیاهِ فتوسنتز کننده ی بدون ریشه ی گرد، با ترشح مواد گازی سیاه از واکوئلش. چرا ایمان نمی آورید؟


پاسخ به: انجمن تفرقه بین دو جبه ی سیاه وسفید
پیام زده شده در: ۱۵:۰۷ پنجشنبه ۱ تیر ۱۳۹۱

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۲:۰۶:۱۳ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 5468
آفلاین
سوروس اشاره ای به آگوستوس میکنه و آگوستوس بدون معطلی از اتاق خارج میشه و شروع به دویدن تو راهروها میکنه.

- نارسیسا؟؟ نارسیس؟ تو کجایی پ؟ بیا که سر نجینی دعوا شده!

نارسیسا سرشو از توی یکی از اتاقا بیرون میاره و با تعجب میپرسه: چی؟ اسکور که رفته بود بخوابه.

آگوستوس دستاشو به کمرش میگیره و میگه: نخیرم اون الان با لرد درگیر شده.

نارسیسا یهو به تکاپو میفته و میگه: مگه میشه؟

و بدو بدو از اونجا دور میشه. آگوستوس هم همراش به سمت اتاق لرد حرکت میکنه.

- د ول کن پرنسس اربابو لعنتی!

اسکور با شدت بیشتری نجینی رو میکشه و میگه: کچل بی خاصیت، کی تورو اینجا راه داده وقتی هنوز بلد نیستی باید با اربابت چطور رفتار کنی؟ یه آوادا بزنم بهت که از رو زمین محو بشی؟

نارسیسا که در آستانه ی در وایساده بود و صحنه رو تماشا میکرد، با نگرانی وارد شد و گفت: ارباااب! خبر رسیده که این نجینی تقلبیه! پرنسستونو بردن ارباب!!

سر لرد و اسکور همزمان به سمت نارسیس برمیگرده، هردو نجینی رو ول میکنن و نجینی با صدای تقی پخش زمین میشه.

نارسیسا این پا و اون پا کنان میگه: ارباب با شما نیستم، با اون یکیم!

لرد و اسکور با تعجب همدیگه رو نشون میدن و متوجه نمیشن که نارسیسا داره کدوم اون دوتارو نشون میده.

نارسیسا با درموندگی به لرد نزدیک میشه و آهسته میگه: ارباب، با اسکورم. میخوام ردش کنم بره! :worry:

و سریع اسکورو برمیداره و باخودش بیرون میبره. لرد نجینی رو از زمین بلند میکنه و میگه:

- پرنسس ارباب! مث اینکه اشتباهی پیش اومده بود. آروم باش.

تریلانی بعد از اطمینان از آروم شدن اوضاع، یه قدم به جلو برمیداره و میگه:

- ارباب اومدم در مورد کیک مخصوصتون نظرخواهی کنم. :pretty:




پاسخ به: انجمن تفرقه بین دو جبه ی سیاه وسفید
پیام زده شده در: ۱۸:۵۴ یکشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۱

سیبل  تریلانیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۴۷ سه شنبه ۱۰ مرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۸:۱۷ یکشنبه ۶ تیر ۱۳۹۵
از برج شمالی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 150
آفلاین
سوروس و آگوستوس برمیگردن و سیبل تریلانی رو میبینن که عجیبتر از همیشه به نظر میرسه.
-سیبل؟این چه قیافه ایه برای خودت درست کردی؟

سیبل که مقداری خمیر به صورت و موهاش چسبیده بود پاتیل بزرگی در دست داشت.با ملاقه مقداری از معجون توشو برمیداره و میچشه.
-شماها این چیزا حالیتون نمیشه.دارم برای ارباب کیک درست میکنم.کیک مخصوص.فقط نمیدونم روش شکلات بریزم یا توت فرنگی!دارم میرم ازش بپرسم.

سوروس و آگوستوس خوشحال از اینکه دوباره میتونن وارد اتاق لرد بشن همراه سیبل راه میفتن.
-ارباب خوابه ها، گفت مراحمش نشیم ها،عصبانی میشه ها!

سیبل پاتیل به دست، با اعتماد به نفس جواب میده:نه، ارباب خودش کیک خواست.مطمئنم عصبانی نمیشه.مخصوصا با علاقه خاصی که به من داره!

سیبل چند ضربه کوتاه به در میزنه و هر سه مرگخوار وارد اتاق میشن...ولی صحنه ای که میبینن چیزی نیست که انتظارشو داشتن.لرد سیاه از یه طرف و اسکورپیوس از طرف دیگه نجینی رو گرفتن و دارن بطرف خودشون میکشن.
لرد:چطور جرات میکنی؟فرزندمو ول کن!:vay:
اسکور:تو چطور جرات میکنی؟کچل بی مصرف.اون مار منه!پسش بده!


آینده شما را سیاه میبینم...و سیاهی اوج زیباییست!


پاسخ به: انجمن تفرقه بین دو جبه ی سیاه وسفید
پیام زده شده در: ۲۰:۲۴ پنجشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۱

هرماینی گرنجرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۵۴ جمعه ۱۱ فروردین ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۲:۱۸ یکشنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۵
از گربه های ایرانی :دی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 342
آفلاین
ارباب:چی ؟از نجینی؟نکنه میخوایی الان بیدارش کنی؟
سورس از جاش بلند شد ، عقب تر رفت . سرشو پایین انداخت . گفت؟خوب...خوب...من البته که نه.. ولی...ولی خودتون گفتید که زهر باید یک ساعت دیگه آماده باشه.
لرد با عصبانیت فریاد زد: این دیگه مشکل خودتونه احمقا ...اه...من باید استراحت کنم .پس برو و اگر معجون تا 40 دقیقه دیگه اماده نباشه این اخرین معجونیه که درست کردی.واضحه؟
سورس آب دهانش را قورت(؟)داد؛سرشو به نشانه ی موافقت تکان داد و تعظیمی کرد و رفت.
]5 دقیقه بعد دو دقیقه هم روش
سورس و اگوستوس برای پیدا کردن راهی برای گرفتن زهر از نجینی دست به دامن مرلین شده بودند؛که ناگهان...
احمقا شما دارید اینجا چکارمیکنید مگه ارباب بهتون نگفته بود...من چی گفته بودم.
آگوستو و سورس با با چشمان از حدقه در آمدع نظاره گره اسکور بودند .
سورس:اممم اسکور اِ یعنی ارباب بهتره برید شما استراحت کنید.نارسیس بیا اینو ببر.
اسکوی درستی بر چانه اش کشید:درسته نجینی کجاست؟
اگستوس که دید سورس جوابی نداره از جایش بشتابید و گفت:تو اتاقتون خواب است ارباب.
در همین لحظه صدایی از پشت به گوش رسید:سورس،آگوستوس...


ویرایش شده توسط هرماینی گرنجر در تاریخ ۱۳۹۱/۳/۱۱ ۲۰:۲۶:۳۶


قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!!‏
برای عشق!!!!‏
برای گریفیندور.


پاسخ به: انجمن تفرقه بین دو جبه ی سیاه وسفید
پیام زده شده در: ۲:۰۰ سه شنبه ۹ خرداد ۱۳۹۱

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
قبل از خروج لرد، اسکورپیوس دوان دوان خودش را به او رساند.
-هی کچل...صبر کن ببینم.مار منو داری کجا میبری؟طفلک با دیدن شکل و قیافه تو شوکه شده.اگه بخوای میتونم آدرس چند تا دکتر خوب...

نارسیسا وحشتزده جلوی دهان اسکورپیوس را گرفت و کشان کشان او را از اتاق خارج کرد.لرد نگاه مخوفی به آگوستوس انداخت.معنی نگاه واضح بود.معجون تا یک ساعت بعد باید آماده میشد.


ده دقیقه بعد:

-سوروس، پودر بند سوم استخوان ران چپ سوسک پرکنده دقیقا یعنی چی؟!

سوروس اسنیپ پودر سیاهرنگی را جلوی آگوستوس گذاشت.
-معجون پیچیده ایه.اینو که توش ریختی سه بار اینطرفی و دو بار اونطرفی هم بزن.من میرم از نجینی خواهش کنم دو قطره زهر بهم بده.

سوروس اسنیپ از اتاق خارج شد.آگوستوس پودر را داخل پاتیل ریخت.معجون بطرز عجیبی شروع به قل قل کرد.
-سوروس؟رفتی؟گفتی سه بار کدوم طرفی و دو بار کدوم طرفی؟!سوروس؟!منو با این تنها نذار!:worry:


اتاق خواب لرد ولدمورت:

-سوروس؟دقیقا داری با انگشت شست پای ارباب چیکار میکنی؟فکر میکنم کاملا روشن و واضح گفتم که میخوام استراحت کنم!

سوروس با دستپاچگی دستش را عقب کشید.
-ارباب منو ببخشید.اتاق تاریک بود.داشتم دنبال کله نجینی میگشتم.برای معجون به دو قطره زهرش احتیاج دارم.اگه لطف کنن...منت بذارن...:worry:




پاسخ به: انجمن تفرقه بین دو جبه ی سیاه وسفید
پیام زده شده در: ۷:۱۲ پنجشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۱

ماری مک دونالد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۳۰ چهارشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۲۳:۴۳ سه شنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۶
از اینجا تا آسمون... کرایه ش چقدره؟!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 180
آفلاین
خلاصه:

مرگخوارا به دلایل نامشخصی همراه لرد به محفل رفتن.نه محفلیا و نه مرگخوارا از دلیل این همنشینی اجباری خبر ندارن.جیمز سیریوس پاتر به دنبال یک درگیری اسکورپیوس رو از بالای پله ها هل میده. اسکورپیوس بعد از به هوش اومدن دچار مشکلات مغزی میشه و فکر میکنه که نجینیه! مرگخوارا به خانه ریدل بر می گردن و دنبال یه راه حل برای درمان اسکورپیوس می گردن. در همین اوضاع و احوال دامبلدور به خونه ریدل میاد و میگه که تنها راه حل برای خوب شدن اسکور یه معجون مخصوصه یا هیجان و استرس شدید. مرگخوارا از راه دوم استفاده می کنن اما نتیجه ای نداره بلکه قضیه بد تر می شه و باعث می شه اسکور فکر کنه که لرد ولدمورته! هیچ کدوم از راه حل های مرگخوارا جواب نمیده. صبر لرد تموم میشه و دستور میده که دامبلدورو بیارن.

__________________________________

لرد به اسکور اشاره می کنه و با فریاد اضافه می کنه:
- این هم فعلا از جلو چشم من دور کنین یا اینکه مجبور می شم همین الان تبدیل به هورکراکس هشتمش کنم!

اسکور تا میاد حرفی بزنه نارسیسا با عجله به سمتش میره.
- پسرم یعنی چیزه... ارباب! مثل اینکه یادتون رفته باید امروز به زندانیا سر می زدین. بهتره فعلا بریم سراغ اونا بعدا حساب این مرگخوارا هم می رسین!

اسکور رضایت می ده و به سمت در می ره. نارسیسا که سعی می کنه اصلا چشش تو چش لرد نیوفته با اسکور از اتاق خارج می شه.

لرد نگاهی به بقیه مرگخوارا می ندازه که هنوز تو شوک رفتار اسکورپیوسن.
- چرا ماتتون برده؟! همین حالا یکیتون بره دنبال دامبلدور! دیگه نمی تونم اینو تحمل کنم!

لینی با ترس به لرد نگاه می کنه.
- اهم ارباب ... :worry: می گم شاید نیاز نباشه دنبال اون ریش دراز برین! همون موقع که اومده بود گفت یه راه دیگه هم هست... یه معجونه مخصوص. انگار دستورش تو همون کتاب رو میزه!

لرد بی توجه به لینی رو به همه مرگخوارا می کنه و میگه:
- آه! صبر کنین... مثل همیشه ارباب یه فکر بهتر کرد. نمی خواد پیش اونا برین! یه کتاب رو میز هس... تو اون دستور یه معجونه که اسکورپیوس رو درمان می کنه! زود باشین کتابو بیارین! ولی واقعا باید افتخار کنین همچین اربابی دارید که راه حل هر چیزی رو می دونه! :zogh:

لینی:

رز کتابو میاره و به لرد می ده. لرد بدون اینکه کتابو باز کنه رو به آگوستوس می کنه.
- اینو بگیر! معجون باید تا یک ساعت دیگه آماده باشه! تا اون موقع هیچ کدومتون مزاحم ارباب نمی شین! ارباب به استراحت نیاز دارن!

لرد اینو میگه و با نجینی از اتاق خارج میشه.


Only Raven

"دلیل بی رقیب بودن ما، نبودن رقیب نیست...دلیل بی رقیب بودن ما، قدرتمند بودن ماست!"









پاسخ به: انجمن تفرقه بین دو جبه ی سیاه وسفید
پیام زده شده در: ۶:۲۴ پنجشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۱

الفیاس.دوج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۶ جمعه ۲۵ آذر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۷:۱۶:۴۰ پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳
از ته دنیای انتظار
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1205 | خلاصه ها: 1
آفلاین
لرد:‏ ‏
مرگخوارا:‏ ‏ :worry:
اسکور:‏ ‏

اسکور:
‏-‏ آهای شماها چرا اینطوری وایسادی؟ بیایین چند بار جلوم تعظیم کنید ببینم،‏ خیلی وقته از این کارا نمی کنید!‏

لرد:
-‏ فقط ۱‏ ساعت،‏ فقط ‏۱‏ ساعت مهلت دارین که اینو درست کنین،‏ وگرنه این رو با همه ی شماها آتیش می زنم!‏

لرد با عصبانیت تمام همراه نجینی به اتاق حصوصیش میره و منتظر می مونه.

-‏ آهای ملت چه خاکی بسرمون بریزیم؟
-‏ من که هیچ نظری ندارم! ‏ :d:
بلاتریکس:
-‏ زود باید یه فکری به حال این بکنیم،‏ خواهر این چجور بچه بزرگ کردنه؟ یالا پاشین بهش یه شوک دیگه بدین!‏

در طی یک ساعت وقت مقرر مرگخواران قریب به ۱۲‏ بار اسکور مورد سوءقصد قرار گرفت،‏ ۱۹‏ بار اشیای شکستنی بر سرش شکسته شد،‏ و۲۷‏ بار نیز ترسانده شد و همینطور ‏۸۳‏ بار هم مورد التماس بقیه قرار گرفت ولی «نرود میخ آهنین در سنگ»‏

لرد:‏ خوب یک ساعتتون تموم شد،‏ بگین چی کار کردین؟
اسکور:‏ اوهوی کچل،‏ تو هنوز برای ادای احترام نیومدی،‏ زود باش بیا اینجا وجلوم اظهار(یا اضحار) عبودیت کن،‏ شاید ببخشمت!‏

لرد بعد از گفت وگوی کوتاه،‏ سی تا از مرگخواران رو کریشیو می کنه و چند نفرشون رو هم میکشه! ولی بعد از همفکری با بقیه آحاد مرگخواران به این نتیجه می رسند که ‏:

‏ ‏-‏ زود یکیتون سوار جارو بشه بره محفل،‏ دامبلدور رو با خودش بیاره!‏


و ناگهان تغییر!
شناسه ی بعدی:
پروفسور مینروا مک گوناگال

الفیاس دوست داشتنی بود! کمک کننده بود؛ نگذارید یادش فراموش شود.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: انجمن تفرقه بین دو جبه ی سیاه وسفید
پیام زده شده در: ۰:۰۶ پنجشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۱

هوگو ويزلیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۲۳ چهارشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۰:۳۶ یکشنبه ۱۳ فروردین ۱۴۰۲
از لینی بپرسید
گروه:
کاربران عضو
پیام: 362
آفلاین
-ارباب براتون چایی اوردم
- ممنون هوگو بیارش
-چشم
اسکور زیر پای ارباب نشسته بود و پاهاشو دراز کرده بود،و هوگو که عین خانومایی که دارن واسه خواستگارشون چایی میارن با یک سینی چای قند پهلو با عشوه و لوند به سمت لرد میومد که ناگهان پاش گیر میکنه به پای اسکور و میوفته و سینی چای ه به سمت بالا پرتاب می شه و بعد از این که تو هوا 180 بار میچرخه صاف بر میگرده رو پای اسکور.سوختن پای اسکور همانا و سکته کردن نارسیسیا همانا.
اسکور که بسیار خشمگینه میگه : تو به چه اجازه ای پای اربابتو سوزوندی؟
ملت دو چشم دارند و دو چشم دیگر میگیرند و به اسکور نگاه میکنند(با تعجبش جا افتاد)
اسکور کماکان با حالت عصبانیت داد میزنه : از جلو چشم دور شید نمیخوام ببینمتون.
لرد سیاه واقعی که سعی میکنه جلوی خودشو بگیره تا اسکور رو نفله نکنه بیشتر تو صندلیش فرو میره و سعی می کنه خودشو اروم نشون بده
اسکور که چوب دستیشو کرده تو سوراخ دماغ لرد کرده داد میزنه : مگه نگفتم هیچ کسی جلو چشم نباشه کچل؟نا سلامتی من لردم واسه حرف من تره هم خورد نمیکه؟
...


ویرایش شده توسط هوگو ويزلي در تاریخ ۱۳۹۱/۲/۱۴ ۰:۱۰:۵۴

همه برابر اند ولی ارباب برابر تره

هلگا معتقد بود ...
« هوش و علم ، شجاعت و غلبه بر ترس و حتی نجابت و وقار به وسیله سختکوشی قابل دسترسیه ! »


پاسخ به: انجمن تفرقه بین دو جبه ی سیاه وسفید
پیام زده شده در: ۱۵:۴۹ چهارشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۱

لینی وارنر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۲۲:۰۶:۱۳ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
از رو شونه‌های ارباب!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 5468
آفلاین
بلا سریعا یه گلدونه دیگه برمیداره و دوباره میکوبونتش تو سر اسکورپیوس.

نارسیسا که چیزی نمونده همونجا غش کنه و بیفته رو دست مرگخوارا با وحشت میگه: آخه اینم شد استرس و هیجان؟

و به اسکور خیره میشه که به جا فش فش کردن، دوباره زبون مادریشو به یاد آورده و دنبال رز گذاشته و میخواد اونو قورت بده. بلا با افتخار، بادی به غبغب میندازه و میگه:

- دیدین دوباره مث قبل از وقتی که اولین بار گلدون زدم شد؟ :pretty:

رز جیغ و ویغ کنان از روی کاناپه ها میپره و اینور اونور میره و در این حین فریاد میزنه:

- یکی اینو از من دورش کنه!

لرد به اجبار رو به اسکور میگه: نجینی، دخترم. اونکه یه ذره بیشتر نیس، بیا اینجا تا خودم یه دونه تپلشو بدم بخوری!

اسکور یک لحظه متوقف میشه، به رز نگاه میکنه و بعد از دیدن جثه ی کوچیکش به حرف لرد پی میبره و برمیگرده سرجاش.

لرد روی صندلیش میشینه و میگه: بعدی!

لونا یه قدم به جلو برمیداره و رو به روی نجینی وایمیسه. چشماشو تیز میکنه و زل میزنه تو چشمای اسکور و میگه:

- هوی نجینی! تا حالا بهت گفته بودم چقدر دلم میخواد خفه ت کنم؟ هان؟ میخوای چشاتو از تو حدقه ش در بیارم و بدم به خورد تسترالا؟ میخوای تیکه تیکه ت کنم و اجزا بدنتو بندازم جلو گرگا؟ کو اون ساطور من که گردنشو از سرش جدا کنم، کووووو؟

ملت مرگخوار:

لونا یه چاقوی کوچیک روی میز میبینه، اونو برمیداره، تیریپ آدمایی که میخواد با چاقو یکیو بکشه میگیره و میگه:

- هی تو! همونجا که هستی وایسا! گووووودااااا !

و چاقو رو تا گردن اسکور پایین میاره و در آخرین لحظه متوقف میشه. اسکور دندوناشو به لونا نشون میده و میگه:

- تا حالا بهت گفته بودم میخوام بخورمت؟؟

لونا سوت زنان قبل از اینکه مورد حمله ی اسکور قرار بگیره فرار میکنه و به صورت :d: عرض اتاقو طی میکنه و قبل از اینکه درو پشت سرش ببنده، از لای در میگه:

- این استرس شدید هم روش اثر نکرد !!!




پاسخ به: انجمن تفرقه بین دو جبه ی سیاه وسفید
پیام زده شده در: ۱۰:۲۸ سه شنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۱

اسلیترین، مرگخواران

ایوان روزیه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۰۱ یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۲:۰۹:۳۸ پنجشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۳
از سر قبرم
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
مرگخوار
اسلیترین
ناظر انجمن
گردانندگان سایت
پیام: 1506
آفلاین
لرد با دست به کاناپه اشاره میکنه و میگه: بیا بشین اون رو و تعریف کن ببینم چه راه حلی داری.
بعد از نشستن دامبل روی مبل، لرد که آثار انزجار ناشی از کثیف شدن مبلش به خاطر یه سفید اون هم دامبل! در چهره اش کاملا مشخص بود با ناراضایتی میگه: زودتر بگو تا ندادم اسکورپیوس همون طوری که خود نجینی انگاری پیدا کرده درسته قورتت بده!

دامبل عینکشو برمیداره و مشغول پاک کردنش میشه. بعد دوباره اون رو روی چشمم میزنه و میگه: مختصر میگم. دوتاه راه هست. یکیش معجونه که درست کردنش کمی دردسر داره. برات توی این کتاب علامت زدم.
و کتاب رو روی میز جلوی لرد میذاره و بعد ادامه میده: راه دوم اما شبیه کاریه که بلاتریکس کرد.

بلاتریکس با خوشحال ابروهایش را بالا انداخت و گفت: دیدین گفتم راه من موثره؟
...ساکت شو بلا.
... چشم ارباب! :worry:

دامبل به حرفش ادامه میده: میگفتم، راه دوم ترکیبیه. چیزایی مثل شوک، استرس شدید و ناگهانی یا مثل اون میتونه بهتون کمک کنه. خب حالا از کجا شروع کنیم؟

لرد با پوزخند میگه: شروع کنیم؟
... معلومه دیگه، اول کدوم راه رو میخوای...
... روفوس، بلا، آقا رو تا دم در راهنمایی کنین. اگه نخواست بیرون بره میتونین با تسترال های نانزنینم آشناش کنین!

دامبل که بهش برخورده از روی کاناپه بلند میشه و میگه: لازم نیست. هیچ وقت به شماها خوبی نیومده (صدای شیشکی در کردن روفوس در پس زمینه!) خیلی خب. خودم میرم.
دامبل با گام های سنگین به طرف در میره و بعد از کوبیدنش با صدای بلند از خانه خارج میشه.
لرد نگاهی به اسکور که داره سعی میکنه مثل نجینی روی زمین بخزه میندازه و میگه: چرا معطلین؟ زود باشین بهش هیجان و استرس بدین!


ایوان روزیه...اسکلتی که وجود ندارد!







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.