خلاصه:
مرگخوارا به دلایل نامشخصی همراه لرد به محفل رفتن.نه محفلیا و نه مرگخوارا از دلیل این همنشینی اجباری خبر ندارن.جیمز سیریوس پاتر به دنبال یک درگیری اسکورپیوس رو از بالای پله ها هل میده. اسکورپیوس بعد از به هوش اومدن دچار مشکلات مغزی میشه و فکر میکنه که نجینیه! مرگخوارا به خانه ریدل بر می گردن و دنبال یه راه حل برای درمان اسکورپیوس می گردن. در همین اوضاع و احوال دامبلدور به خونه ریدل میاد و میگه که تنها راه حل برای خوب شدن اسکور یه معجون مخصوصه یا هیجان و استرس شدید. مرگخوارا از راه دوم استفاده می کنن اما نتیجه ای نداره بلکه قضیه بد تر می شه و باعث می شه اسکور فکر کنه که لرد ولدمورته! هیچ کدوم از راه حل های مرگخوارا جواب نمیده. صبر لرد تموم میشه و دستور میده که دامبلدورو بیارن.
__________________________________
لرد به اسکور اشاره می کنه و با فریاد اضافه می کنه:
- این هم فعلا از جلو چشم من دور کنین یا اینکه مجبور می شم همین الان تبدیل به هورکراکس هشتمش کنم!
اسکور تا میاد حرفی بزنه نارسیسا با عجله به سمتش میره.
- پسرم یعنی چیزه... ارباب!
مثل اینکه یادتون رفته باید امروز به زندانیا سر می زدین. بهتره فعلا بریم سراغ اونا بعدا حساب این مرگخوارا هم می رسین!
اسکور رضایت می ده و به سمت در می ره. نارسیسا که سعی می کنه اصلا چشش تو چش لرد نیوفته با اسکور از اتاق خارج می شه.
لرد نگاهی به بقیه مرگخوارا می ندازه که هنوز تو شوک رفتار اسکورپیوسن.
- چرا ماتتون برده؟! همین حالا یکیتون بره دنبال دامبلدور! دیگه نمی تونم اینو تحمل کنم!
لینی با ترس به لرد نگاه می کنه.
- اهم ارباب ... :worry: می گم شاید نیاز نباشه دنبال اون ریش دراز برین! همون موقع که اومده بود گفت یه راه دیگه هم هست... یه معجونه مخصوص. انگار دستورش تو همون کتاب رو میزه!
لرد بی توجه به لینی رو به همه مرگخوارا می کنه و میگه:
- آه! صبر کنین... مثل همیشه ارباب یه فکر بهتر کرد. نمی خواد پیش اونا برین! یه کتاب رو میز هس... تو اون دستور یه معجونه که اسکورپیوس رو درمان می کنه! زود باشین کتابو بیارین! ولی واقعا باید افتخار کنین همچین اربابی دارید که راه حل هر چیزی رو می دونه! :zogh:
لینی:
رز کتابو میاره و به لرد می ده. لرد بدون اینکه کتابو باز کنه رو به آگوستوس می کنه.
- اینو بگیر! معجون باید تا یک ساعت دیگه آماده باشه! تا اون موقع هیچ کدومتون مزاحم ارباب نمی شین! ارباب به استراحت نیاز دارن!
لرد اینو میگه و با نجینی از اتاق خارج میشه.