رودلف و بلاتریکس بدون معطلی تصمیم میگیرن به داخل خانه آپارات کنند اما متوجه میشوند که نمیتوانند. آن دو نگاهی مانند

به همدیگر میکنند و سپس به نزدیکی خانه آپارات میکنند. همین که به در خانه میرسند کوییرل در را باز میکند و در حالی که با یک دست روی سر کچلش را گرفته که کسی کله اش را نبیند لای درخت ها و چمن ها دنبال عمامه اش میگرده!
رودلف و بلا از در که کوییرل آن را باز گذاشته بود وارد میشوند و پاورچین به سمت اتاقشان میروند.
همین که بلا و رودلف وارد حال میشوند علّه را میبینند که روی مبل لم داده و تلویزیون را روی کانال بی بی سی ویزارد گذاشته و تماشا میکند!
- شما این جا چی کار میکنید؟
- به توچه! میخوای بلاکت کنم؟ شما تو خونه ی ما چی کار میکنید؟
- خونه ی شما؟

- بعله!
- این جا خونه ی ماست آقای عزیز! لطفا برید بیرون!
- که خونه ی شماست! ما این جا رو خریدیم بوقی، خونه مال ماست.
- خریدین؟

از کی؟
- به شما ربطی نداره!
- سند دارید؟
- بعله! ایوان ... ایوان سند خونه رو بیار.
ایوان از حمام بیرون می آید و سپس به انباری می رود و با یک سند می آید.
عله سند را میگیرد و به بلا نشان می دهد و سپس می گوید: بیرون!
بلافاصله کوییرل وارد می شود و عمامه اش را در دستان رودلف میبیند.
تمام افراد حاضر در خانه:

کوییرل: زهر مار!
کوییرل عمامه را بر سر میگذارد و می گوید: به چه جرئتی عمامه منو دزدید؟ جفتتون به جزایر بلاک تبعید میکنم!
- نه کوئی صبر کن، اینا میگن صاحب این خونن!
- صاحب این خونه؟

امکان نداره، ما اینو از کس دیگه ای خریدیم! تازه اگه اینا خونه به این بزرگی داشتن عمامه منو نمیدزدیدن!
- ما عمامه تو رو ندزدیدیم! روی میز ما بود و ما هم برش داشتیم!
- میز شما؟ این میز مال مائه! طبق این سند ما خونه رو با تمام وسایلش خریدیدم!
رودلف که اعصابش خورد شده بود چوبدستیش را بیرون کشید و گفن: اکسیو هومز سند!
سند خانه از داخل کمد یکی از اتاق ها پرواز کنان آمد و رودلف آن را گرفت و به کوئیرل و علّه نشان داد.
کوئیرل نگاهی مانند

به علّه انداخت و گفت: اونا سرمون لاه گذاشتن، باید بلاکشون کنیم!
- نه خیر! تو خودت عمامه داری نمیتونن سرت کلاه بزارن

-

.
.
.
ببخشید که همش

شد ولی شما ادامه بدید