هری و رون و هرمیون نشسته بودن سر میز گریفندور تو سراسری بزرگ :
( صدای انفجار )
دو پسر مو سفید در حالی که مبارزه می کردن از سر میز رد شدن .
پسر مو سفیدی که قرمز پوشیده بود گفت : اشتباه نکن ورجیل برادر گلم تو دو راه بیش تر نداری . یکی که قبول کنی باختی و مثل بچه ادم بمیری ! ها ! یک راه دیگه هم هست که من بمیرم دیگه بقیر این دو راه که راهی نیست ها اه یک راه سوم وجود داره که هیچ کدوم نجنگیم ها غیر این سه راه که راهی نیست ها ! اه یک راهم وجود داره راه برزیل اته ابادان که همیشه راه فرار ...... .
ورجیل : خفه شو دانته !
هری : اقا شما دانته دیول می کرای هستی ؟
دانته : نه من داود ام داود زی ..... دانته سرش به نجات دنیا با کلود ، ایچیگو کوروساکی گرم بود قرار شد این پلان من بازی کنم !
هرمیون ، رون ، هری :
:pashmak:
تایید شد !