هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: خورندگان معجون راستی
پیام زده شده در: ۰:۳۸ پنجشنبه ۹ دی ۱۴۰۰

آلبوس دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۲۴ دوشنبه ۲ فروردین ۱۴۰۰
آخرین ورود:
۲۳:۴۱ دوشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۱
از سایه‌ها نترس، تو فانوسی بابا جان!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 18
آفلاین
سلام باباجانیان!
-خب! نظرت چیه مستقیم بریم سراغ سوالا پیرمرد؟!
نظرم مثبته بابا جان، ولی عجالتا پیرمرد پدرِ شما هست. من کلا هیجده سالمه. 

1- نظرت درمورد طعم معجون چیه؟ راحت رفت پایین؟ تعریفی، تشکری، سپاسگزاری‌ای، چیزی نسبت به وزارت داری این تو و این تریبون؟
بابا جان همونطور که خارج سایت برات شرح دادم، من از بچگی ژنِ یبوست درم نهفته بوده. خیلی سخته... خیلی سخت. ساعات متمادی، همش سختی، همش عذاب. ولی خداروشکر معجون شما قبل از اینکه حتا پایین بره نتیجه بخش بوده، ضمن سپاسگزاری از وزارت درخواست میکنم یکمشو بدین ببرم خونه گریمولد. برای فامیل میخوام. 

2-اول از همه چرا انقدر دامبلدور دور از دسترسی هستی؟ معتقدی یه دامبلدور باید به تذهیب نفس بپردازه و میدان رو برای محفلی‌های تازه‌نفس خالی کنه تا با روحیات سفیدشون باعث پیشرفت و کامیابی جبهۀ سفیدی بشن؟
بابا جان من هی میام بیام، هی نمیام. یه جورایی این مسئله به مسائلی که تو سوالِ یک مطرح کردم شباهت داره. جدای از اون، من عقیده دارم محفل عرصه ی جوانانه. شاید همیشه جایی برای این بابای پیر باشه، اما در اصل محفل متعلق به بچهاست. این بابای پیر همینکه از دور مراقب بچها باشه کافیه. بهرحال، این دور از دسترس بودن منم موقتیه. برخلاف دفعات پیش که بعد از یه مدت دور از دسترس بودن کلا از دسترس خارج شدم، ایندفعه قراره نزدیک به دسترس بشم. 

3-یه دامبلدور روزش رو چطور شروع می‌کنه؟ مثلاً من به عنوان وزیر جامعه علاقۀ زیادی به کباب کوبیده و دوغ محلی برای صبحونه دارم... تو چطور؟
این بابای پیر با صدای پرندگان سفید عشق و روشنایی از خواب برمیخیزه، به این استخونای پیر روغن میزنه و شاید کمی طول بکشه، اما تقریبا همیشه موفق میشه تکونشون بده! بعضی روزا قبل از پرندگان سفید عشق و روشنایی بیدار میشم، چون حیوون خونگیم دوست داره شبا آتیش بگیره و این کارش یه جورایی گند میزنه به دکور اتاق. اما من درک میکنم. بعضی وقتا خودمم حس میکنم تو سینه این دلِ من میخواد آتیش بگیره. بخصوص وقتایی که هری-سرتونو درد نمیارم. 

4- از شروع کردن روز که بگذریم... می‌رسیم به یه موضوعی که خیلی وقته فکر من رو مشغول خودش کرده. واقعاً ساعت‌ها در طول روز به این فکر می‌کنم، موقع خواب ذهنمو به خودش مشغول می‌کنه و زندگی رو ازم گرفته... شما تو کافه محفل پاستا هم دارید؟
تو کافه محفل هر چیزی که بگی یافت میشه عزیز دل بابا. سوپ پیاز، پاستای پیاز، کباب پیاز، یخمک پیاز، پیاز سوخاری، کارامل پازیاتو، همه چی.

5-بعد از ناکامی سلاسِل و دامبلدور های پیشین، شما چه برنامه ای برای محفل ققنوس داری؟ بغل های گرم تر و سوپ پیاز های پر پیاز تر مهم ترین دغدغه ی شما و تمام دامبلدور های قبلی بوده؟
بابا جان من اسمشو ناکامی نمیذارم. شاید به اندازه ی شما مرگ نخورده باشن اما قطعا تهش مرگ گرفتن تو زمانی که بودن، نهایت زحمتشونو کشیدن و این محفل کوچیک از بودنشون نهایت لذت رو برد. من توی دوره ی دامبلدور های زیادی نبودم، اما اون یدونه ای که بودم نه تنها ناکام نشد بلکه بهترین و زحمتکش ترین عضوی بود که من توی خونه ی گرم و صمیمیِ گریمولد دیدم و میراثش هنوز با ما هست. بواقع من تلاش میکنم پا در جای پای دامبلدور های قبلی بذارم. با این تفاوت که، خب، اگه بچها منو بخوان، بیشتر بمونم. طرز کار محفل با مرگخواران متفاوته... محفل اعضای کمتری داره و من بعنوان بابای پیر محفل، آرزو دارم توی مدتی که با محفل هستم، مدتی که امیدوارم طولانی باشه، کاری کنم که بچهای ما، هرچند کم، تک تکشون همدیگه رو بشناسن و باهمدیگه دوستای صمیمی باشن. با اینکه من با مهمترین و فعالترین شناسه م توی مرگخواران بودم، اغلب دوستای صمیمی ای که پیدا کردم از محفل بودن و میدونم که شدنیه. همونطور که هریِ بابا یه زمانی به گابریل تیتِ بابا گفت، ما شاید کمتر باشیم اما پیوند بینمون ناگسستنیه!

6-میخوام بدونم توی محفل ققنوس، جایگاه پسر برگزیده، والا تره یا جایگاه دامبلدور... مرجع تقلید محفلی ها کدوم یکی از شماهاست؟
ما توی رنک های محفل چیزی بنام "مرجع تقلید محفل" نداریم بابا جان، اما مدال جذابترین عضو محفل معمولا به هری تعلق میگیره. البته رای ها معمولا مال چارلیه ولی من مدال هارو پخش میکنم پس خفه.

7-یکی از تکراری ترین سوالا... فلسفه ی پشت این ریشت چیه؟ جایی ساختی برای گنجشک های پناهنده و بی خانمان که بیان توش لونه کنن؟
بابا جان تا الان این ایده به ذهنم نرسیده بود ولی الان که میبینم ایده ی خوبیه. بالاخره پرنده های سفیدِ عشق و روشنایی هم نیاز به خونه ی گرمی دارن که پذیراشون باشه! در اصل این ریش رو یه شب که هری سردش بود زور زدم و در آوردم که بندازم روش. بعد دیدم چقدر روی صورتم نشسته، گفتم نگهش دارم.

8-شاید این سوال یکمی باعث بشه رابطه ی تو و هری پاتر شکر آب بشه... ولی به نظرت هری تا الان به این فکر کرده که از وقتی کودک بود هی الکی جام هاگوارتز و آبنبات بهش میدادی و نمیذاشتی اخراج بشه که وقتی بزرگ شد بهش بگی تو هورکراکسی و برو بمیر؟
سوء استفاده ی عاطفی؟
بابا جان من میخواستم هری رو امتحان کنم! میگن اگه دوستت داشته باشه برمیگرده. من میدونستم که هری نمیمیره. میخواستم ببینم جدی میگیره یا نه... که خب جدی گرفت و رفت مرد و روبیوس یکم ناراحتی کرد، راستش اینجاشو پیشبینی نمیکردم اما اصلا ایراد نداره.

9-شایعاتی هست که از دوره ی جوونیت به جا مونده... رابطه ی خودت و گریندلوالد رو چطور توصیف میکنی؟
گلرت... اون پسر منو یاد هری میندازه. آه از جوانی. به گفته ی رولینگ رابطه ی ما بسیار عمیق و آتشین -

10-چطور یهو آخر سال تحصیلی به این نتیجه رسیدی که باید به اون 4 تا بچه نفری 50 امتیاز بدی و جام اسلیترین رو از چنگش در بیاری؟ تا این حد عقده ای؟
هری میخواست اول شه و این یعنی هری باید اول شه. حالا یه جامه دیگه بابا جان. امسال نگرفتن سال بعد میگیرن. سال بعد نگرفتن سال بعد میگیرن. تو این هفت سال نگرفتن هروقت هری فارغ التحصیل شد میگیرن. یا هروقت من مردم و یه مدیر اسلیترینی از روی نعشم رد شد.

11-خدایی خودت به این نیروی عشقی که میگی معتقدی؟
از ته دلم بابا جان، بخصوص اوقاتی که با هری-سرتونو درد نمیارم. 

12- آیا این نیروی عشق مذکور میتونه همه چی رو شکست بده؟
بذار برات مثال بزنم بابا جان. توی سال هفتم فکر میکنی چی هری رو زنده نگه داشت؟ آفرین بابا جان، نیروی عشق! عشقِ متقابل بین من و هری! همونطور که گفتم من برای اینکه عمق رابطه مونو بسنجم به هری گفتم بره بمیره. از قدیم گفتن، ماهی رو اگه سفت بگیری از دستت میپره در میره بابا جان. برای همین من به هری گفتم کلا بره بمیره. اونم بهم ثابت کرد که اگه دوستت داشته باشه برمیگرده، و پست های این اپِ مشنگیِ اینستاگرام بیراه نمیگن. 

13-چرا هری پاتر نتونست با نیروی عشق سدریک دیگوری رو نجات بده؟ حیف نبود پسر به این قشنگی؟
عخی... عخی. پسر قشنگی بود. خیلی خودشو میگرفت و لجبازی میکرد در برابر نیروی عشق، ولی پسر قشنگی بود. راستش اینم یه مثال دیگه ست برای این مسئله که شیلنگ عشق هری فقط و فقط به سمت منه. بعد خیلی یهویی هم از بین ما رفت. هری تا میومد عشق رو در بیاره و پیچ و مهره هاشو سفت کنه و راه بندازه و بندازتش به جون لرد سیاه یکم طول میکشید.

14-عه... ها! گذاشتی هری بعد از نور سبز و اون حرفا، بمونه پیش خاله ش. که از دنیای جادویی دور باشه.... آفرین.
خاله ش گفت ما مواظبشیم، منم گفتم چرا که نه! هر کسی لیاقت یه شانس دوباره رو داره. البته گند زدن.

15-برمیگردیم سر گریندلوالد... میشه از اول خودت بگی که اون روز که خواهرتو بدبخت کردید چه اتفاقی افتاد؟
بابا جان من قبل از اون روز ده ها بار به گلرت گفته بودم دست به ریشم نزن، بعدها بچه ای بدنیا میاد بنام هری پاتر که این ریش فقط مال اونه. ولی این بچه هروقت شوخیش گل میکرد، دست میزد به ریشِ بابا. منم گفتم عه؟ خوبه منم دست بزنم به چیزی که نباید؟ و اونم گفت خوارتو میکشم من حالا ببین. این وسط یه نفر فدا شد اما مهم اینه که هممون اون روز درس بزرگی گرفتیم.

16-چند صد هزار بار بهت پیشنهاد وزارت رو دادن... چرا انقدر لوسی؟ گرچه خوبه که قبول نکردی. کی از من بهتر و شایسته تر!
بابا جان وزارت به گروه خونی من نمیخوره. همینکه محفل کوچیکی باشه و باباش باشم برای من کافیه. البته هر بار که به من پیشنهاد وزارت میدادن، من میرفتم از هریِ بابا مشورت میگرفتم. اونم جوابی بجز "پروفسور بذارین بخوابم چهار صبحه" و "این مصداق بارز مزاحمته" یا مثلا "پروفسور باز شروع نکنید اگه به پلیس خبر بدم دستگیر میشید" بهم نمیداد. برای همین هم من اینو جواب منفی تلقی کردم.

17-راجع به سنگ جادو... چرا به ذهنت رسید که یه جوری تنظیمش کنی که وقتی یه نفر نیت پاکی داره توی جیبش ظاهر بشه سنگه؟ انقدر اعتقاد به نیروی پاکی و محبت و عشق؟
عرضم به خدمتت بابا جان که، خیلی وقت ها پیش میومد که من به سنگ جادو نیاز داشتم، حال نداشتم برم برش دارم. و از اونجا که همیشه نیتم پاک بود، سنگ خودش میومد به خونه.

18-فلامل رو از کجا یافتی اصن؟ چرا چیزی ساختید که هیچ هدف خاصی به جز طولانی تر کردن عمر فلامل نداشت، و از اون طرف با ارباب مخالفت میکردی با این کار؟ مگه هدف ها یکی نبود؟
فلامل خوشگل تر بود بابا جان. برای زیبایی چهره شهر هم که شده لرد باید هرچه زودتر بای بای.

19-"دلت برای مرده ها نسوزه هری... برای زنده ها دلسوزی کن. و بیشتر از همه برای کسانی که بدون عشق زندگی کردن" (آلبوس دامبلدور-یادگاران مرگ)
لطفا این جمله ت رو تفسیر کن. چرا من باید دلم به حال زنده ها بسوزه؟ چی شده مگه؟ اصلا من قبلش هم دلم برای مرده ها نمیسوخت.

بابا جان کجا دیدی مرده ای رو خفت کنن و سی تا سوال بذارن جلوش؟ کجا دیدی مرده ای از یبوست رنج ببره؟ کجا دیدی مرده ای مجبور شه بابت اینکه تو‌ ماموریت پست زده عذرخواهی کنه؟

بعدم این عشق... مگه میذارن؟! من یه بار فقط عاشق یه سیب شدم... میگن تو غیر عادی ای. چرا دنیا حاضر نیست با گرایش های مختلف کنار بیاد؟ چرا رعایت حال بقیه رو نمیکنی موقع حرف زدن؟ 
باباجان من خودم سلطان گرایشات متفاوتم. تو این دوره زمونه متاسفانه کسی اهمیت نمیده که طرف سیبه یا نه، بیشتر اهمیت میدن سیبش ماده ست یا نره. و اینکه سیبش زیر هیجده ساله یا نه. سر این مسئله من همیشه دچار مشکل شدم. ولی همونطور که برایان سیندرفورد، عضو فقید محفل همیشه میگفت، باید به همه عشق ورزید، زنده و مرده، انسان و حیوان، کوچک و بزرگ!

20-برگردیم سراغ محفل... بچه ها قراره دوباره دور هم جمع بشن؟ قراره دوباره با کمبود آذوقه و سوپ توی محفل رو به رو بشیم؟
بچها هرچقدرم دور برن، در نهایت به این خونه ی کوچیک برمیگردن باباجان. تابحال هم با کمبود سوپ روبرو نشدیم، چون تو حیاط خودمون پیاز پرورش میدیم.

21-آقا جدی چی دیدی تو آینه؟ حالا به کله‌زخمی گفتی جوراب ما هم گفتیم باشه... ولی الان دیگه مجبوری؛ راستشو بگو.
...آخه خجانت میکشم.

22-بزرگترین ترست چیه؟ یه روز بلند شی ببینی آب‌نباتاتو بهت نمیدن؟ ها چیز... مثل اینکه این برای یه مهمون دیگه بوده. تو همون بخش اولو جواب بده. 
باباجان شاید کلیشه ای بنظر بیاد، اما محفلِ کوچیک ما هرچقدر هم خلوت شده باشه، چراغش هیچوقت خاموش نشده. من از روزی میترسم که این اتفاق بیفته، و میدونم تا زمانی که من زنده ام بچها اجازه شو نمیدن.

23-فکر کن انداختیمت توی آزکابان و دوتا درخواست بیشتر اجازه نداری داشته باشی... اون دوتا چی‌ان؟ بگو که هروقت انداختیمت فراهم نکنیم به ریشت بخندیم. 
کمی آب و یک بسته چیپس، اگه دارید.
کمی جوراب و یک بسته آبنبات لیمویی، و اگه میشه یه دونه هری برام بیارید.

24-خودمونیم...مرلین وکیلی اون اشیا نقره ای توی دفترت به چه دردی میخوره؟
استفاده خوبی دارن. ذکر کردنش مناسب فضای فعلی نیست.

25-چرا هیچ وقت به فکر ترمیم دماغ شکسته ت نیفتادی؟ با این وضعیت دماغای عملی هیچ وقت وسوسه نشدی؟ یا وسوسه شدی اما اعتقاد به زیبایی در نچرال بودن مانع شده؟
بابا جان میترسیدم لب بالام بی حرکت شه. این دماغ قدیمی برای من یادگار خاطرات زیادیه.

26-کاشف به عمل اومده که به چندین زبان زنده، مرده، پوسیده، کپک زده و... دنیا تسلط داری. از زبان مردم دریا گرفته تا زبان مار ها! از بچگی کلاسای زبان فشرده میرفتی؟ یا به صورت خودآموز یاد گرفتی؟
نه من از بچگی دوست داشتم اپلای کنم. برای همین به ماما گفتم برام دی‌وی‌دی های فرندزِ ماری رو بخره و پاپا هم موافقت کرد. آیلتسِ ماری‌م ۷ و نیمه، متاسفانه سر لیسنینگ یکم خراب کردم. دوتا گربه خیابونی دم پنجره هی فیش فیش میکردن با هیس هیسِ ممتحن قاطی میشد. مردم دریا هم که زیاد زبان خاصی ندارن. فقط مهم اینه که هنگام شنا مثل یه دست و پا چلفتی، بپایی که تو مسیر دهن کوسه نیفتی. بقیه ش خودش حل میشه‌.

27-داشتن داداشی که عاشق بزه و به سمت ملت کارخرابی بزا رو پرت می کنه چه حسی داری؟ راستی بحث شکستن دماغ شد، تا حالا به فکر حل اختلافات قدیمیتون با داداشت آبرفورث نیفتادی؟ به نظر میاد دل پری ازت داره!
هر کسی بهرحال گرایشات خودشو داره باباجان. من خودم اگر میتونستم کارخرابی هری پاتر هارو به سمت ملت پرتاب میکردم.
اون بچه هم فقط سر اینکه ریش من ازش بلندتره عقده ای شده. شاید یه روز ریشمو کوتاه کردم و رفتم به دیدنش.

28-راستی چرا مربای تمشک دوست داری...چرا مثلا مربای گل محمدی نه؟ جریان این رمزای دفترت چیه؟ آخه شاخ سوسک؟ آب نبات لیمویی؟ نوشابه گاز دار ترش؟!
بابا جان خلاقیت رمز پیشرفته. ضمنا مربای تمشک جذابیت خودش رو داره اما مربای موردعلاقه ی من مربای پیازه.

29-برسیم به یه سوال کلیشه ای که تو دوره بچگی از هممون می‌پرسیدن! مامانتو بیشتر دوست داری یا باباتو؟!
هر چهار نفر بی مزه اند.
...بله شش بی مزه.

دامبلدور صغیر تفریحاتش چی بود؟ کتاب میخوند یا با جادو خودشو از سقف آویزون می کرد؟
از کارخرابی های بزِ پروازی جاخالی میداد.

30-یه بار یادمه گفتی کسایی که عاشقشونیم حتی بعد از مرگشون هم هیچوقت واقعاً ترکمون نمیکنن... خیلی این جمله رو قبول دارم. منم یه قاچ پیتزا داشتم شب گذاشتم تو یخچال صبحش نجینی خورده بودش... هنوز که هنوزه رنگ قارچای روش تو ذهنمه.
خودت تجربه مرتبط با این حرفت داری که اضافه کنی؟
خودم نه ولی برادرم بچه که بود یه بز داشت، بدون اینکه بهش خبر بدن قربونیش کردن. تا یه ماه تو خواب بع بع میکرد.

هی! به عنوان سوال سی و یکم و آخر... با نیروی عشق میشه از آسمون غذا ظاهر کرد؟ 
نه ولی میتونی کسی که عاشقته رو مجبور کنی بره برات غذا بگیره.


برید کنار پیری نشید!


پاسخ به: خورندگان معجون راستی
پیام زده شده در: ۱۲:۵۶ جمعه ۱۹ آذر ۱۴۰۰

مرگخواران

الکساندرا ایوانوا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۳۸ پنجشنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۱۱:۴۷:۲۰ جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
مرگخوار
پیام: 312
آفلاین
-سلاااام به همه ی بینندگان جادویی! خیلی خوش اومدید به برنامه ی معجون راستی!

ایوا دست پیرمرد را میکشد و بالا و پایین میپرد. پیر مرد که به خاطر تکان ها، کلاه روی سرش کج شده، به زور لبخندی تحویل دوربین میدهد.
-ببینید کی اینجاست!

فیلم بردار چشم غره میرود. ایوا دست از تکان دادن پیرمرد نحیف برمیدارد.
-عه چیز... اره دیگه. همین دامبلدور و... اینا.

و سپس او را با بیخیالی روی صندلی هل میدهد.
-خب! نظرت چیه مستقیم بریم سراغ سوالا پیرمرد؟!
***

1- نظرت درمورد طعم معجون چیه؟ راحت رفت پایین؟ تعریفی، تشکری، سپاسگزاری‌ای، چیزی نسبت به وزارت داری این تو و این تریبون؟
2-اول از همه چرا انقدر دامبلدور دور از دسترسی هستی؟ معتقدی یه دامبلدور باید به تذهیب نفس بپردازه و میدان رو برای محفلی‌های تازه‌نفس خالی کنه تا با روحیات سفیدشون باعث پیشرفت و کامیابی جبهۀ سفیدی بشن؟
3-یه دامبلدور روزش رو چطور شروع می‌کنه؟ مثلاً من به عنوان وزیر جامعه علاقۀ زیادی به کباب کوبیده و دوغ محلی برای صبحونه دارم... تو چطور؟
4- از شروع کردن روز که بگذریم... می‌رسیم به یه موضوعی که خیلی وقته فکر من رو مشغول خودش کرده. واقعاً ساعت‌ها در طول روز به این فکر می‌کنم، موقع خواب ذهنمو به خودش مشغول می‌کنه و زندگی رو ازم گرفته... شما تو کافه محفل پاستا هم دارید؟
:ایوا از دمپایی ای که از سوی فیلم بردار به سمتش پرت میشود، جاخالی میدهد:

-عه چیز یعنی... اینا سوالای دستگرمی بودن... یکمی جدی باشیم!

5-بعد از ناکامی سلاسِل و دامبلدور های پیشین، شما چه برنامه ای برای محفل ققنوس داری؟ بغل های گرم تر و سوپ پیاز های پر پیاز تر مهم ترین دغدغه ی شما و تمام دامبلدور های قبلی بوده؟
6-میخوام بدونم توی محفل ققنوس، جایگاه پسر برگزیده، والا تره یا جایگاه دامبلدور... مرجع تقلید محفلی ها کدوم یکی از شماهاست؟
7-یکی از تکراری ترین سوالا... فلسفه ی پشت این ریشت چیه؟ جایی ساختی برای گنجشک های پناهنده و بی خانمان که بیان توش لونه کنن؟
8-شاید این سوال یکمی باعث بشه رابطه ی تو و هری پاتر شکر آب بشه... ولی به نظرت هری تا الان به این فکر کرده که از وقتی کودک بود هی الکی جام هاگوارتز و آبنبات بهش میدادی و نمیذاشتی اخراج بشه که وقتی بزرگ شد بهش بگی تو هورکراکسی و برو بمیر؟
سوء استفاده ی عاطفی؟
9-شایعاتی هست که از دوره ی جوونیت به جا مونده... رابطه ی خودت و گریندلوالد رو چطور توصیف میکنی؟
10-چطور یهو آخر سال تحصیلی به این نتیجه رسیدی که باید به اون 4 تا بچه نفری 50 امتیاز بدی و جام اسلیترین رو از چنگش در بیاری؟ تا این حد عقده ای؟
11-خدایی خودت به این نیروی عشقی که میگی معتقدی؟
12- آیا این نیروی عشق مذکور میتونه همه چی رو شکست بده؟
13-چرا هری پاتر نتونست با نیروی عشق سدریک دیگوری رو نجات بده؟ حیف نبود پسر به این قشنگی؟
:دمپایی بار دیگر با حالتی تهدید آمیز نمایان میشود:
14-عه... ها! گذاشتی هری بعد از نور سبز و اون حرفا، بمونه پیش خاله ش. که از دنیای جادویی دور باشه.... آفرین.
چرا؟
15-برمیگردیم سر گریندلوالد... میشه از اول خودت بگی که اون روز که خواهرتو بدبخت کردید چه اتفاقی افتاد؟
16-چند صد هزار بار بهت پیشنهاد وزارت رو دادن... چرا انقدر لوسی؟ گرچه خوبه که قبول نکردی. کی از من بهتر و شایسته تر!
17-راجع به سنگ جادو... چرا به ذهنت رسید که یه جوری تنظیمش کنی که وقتی یه نفر نیت پاکی داره توی جیبش ظاهر بشه سنگه؟ انقدر اعتقاد به نیروی پاکی و محبت و عشق؟
18-فلامل رو از کجا یافتی اصن؟ چرا چیزی ساختید که هیچ هدف خاصی به جز طولانی تر کردن عمر فلامل نداشت، و از اون طرف با ارباب مخالفت میکردی با این کار؟ مگه هدف ها یکی نبود؟
19-"دلت برای مرده ها نسوزه هری... برای زنده ها دلسوزی کن. و بیشتر از همه برای کسانی که بدون عشق زندگی کردن" (آلبوس دامبلدور-یادگاران مرگ)
لطفا این جمله ت رو تفسیر کن. چرا من باید دلم به حال زنده ها بسوزه؟ چی شده مگه؟ اصلا من قبلش هم دلم برای مرده ها نمیسوخت.
بعدم این عشق... مگه میذارن؟! من یه بار فقط عاشق یه سیب شدم... میگن تو غیر عادی ای. چرا دنیا حاضر نیست با گرایش های مختلف کنار بیاد؟ چرا رعایت حال بقیه رو نمیکنی موقع حرف زدن؟
20-برگردیم سراغ محفل... بچه ها قراره دوباره دور هم جمع بشن؟ قراره دوباره با کمبود آذوقه و سوپ توی محفل رو به رو بشیم؟
میشه کم بخورید؟ وزارت باید زیاد بخوره. مردم کم.
21-آقا جدی چی دیدی تو آینه؟ حالا به کله‌زخمی گفتی جوراب ما هم گفتیم باشه... ولی الان دیگه مجبوری؛ راستشو بگو.
22-بزرگترین ترست چیه؟ یه روز بلند شی ببینی آب‌نباتاتو بهت نمیدن؟ ها چیز... مثل اینکه این برای یه مهمون دیگه بوده. تو همون بخش اولو جواب بده.
23-فکر کن انداختیمت توی آزکابان و دوتا درخواست بیشتر اجازه نداری داشته باشی... اون دوتا چی‌ان؟ بگو که هروقت انداختیمت فراهم نکنیم به ریشت بخندیم.
24-خودمونیم...مرلین وکیلی اون اشیا نقره ای توی دفترت به چه دردی میخوره؟
25-چرا هیچ وقت به فکر ترمیم دماغ شکسته ت نیفتادی؟ با این وضعیت دماغای عملی هیچ وقت وسوسه نشدی؟ یا وسوسه شدی اما اعتقاد به زیبایی در نچرال بودن مانع شده؟
26-کاشف به عمل اومده که به چندین زبان زنده، مرده، پوسیده، کپک زده و... دنیا تسلط داری. از زبان مردم دریا گرفته تا زبان مار ها! از بچگی کلاسای زبان فشرده میرفتی؟ یا به صورت خودآموز یاد گرفتی؟
27-داشتن داداشی که عاشق بزه و به سمت ملت کارخرابی بزا رو پرت می کنه چه حسی داری؟ راستی بحث شکستن دماغ شد، تا حالا به فکر حل اختلافات قدیمیتون با داداشت آبرفورث نیفتادی؟ به نظر میاد دل پری ازت داره!
28-راستی چرا مربای تمشک دوست داری...چرا مثلا مربای گل محمدی نه؟ جریان این رمزای دفترت چیه؟ آخه شاخ سوسک؟ آب نبات لیمویی؟ نوشابه گاز دار ترش؟!
29-برسیم به یه سوال کلیشه ای که تو دوره بچگی از هممون می‌پرسیدن! مامانتو بیشتر دوست داری یا باباتو؟! دامبلدور صغیر تفریحاتش چی بود؟ کتاب میخوند یا با جادو خودشو از سقف آویزون می کرد؟
30-یه بار یادمه گفتی کسایی که عاشقشونیم حتی بعد از مرگشون هم هیچوقت واقعاً ترکمون نمیکنن... خیلی این جمله رو قبول دارم. منم یه قاچ پیتزا داشتم شب گذاشتم تو یخچال صبحش نجینی خورده بودش... هنوز که هنوزه رنگ قارچای روش تو ذهنمه
خودت تجربه مرتبط با این حرفت داری که اضافه کنی؟

-خب دیگه. مصاحبه به پایان رسید. برو خونه ت. عه چیز راستی! من یه سوال مهم دارم! به عنوان آخرین سوال...

فیلم بردار دست ایوا را میگیرد و درحالی که او را روی زمین میکشد به طرف در خروجی میبرد.
-هی! به عنوان سوال سی و یکم و آخر... با نیروی عشق میشه از آسمون غذا ظاهر کرد؟


ویرایش شده توسط الکساندرا ایوانوا در تاریخ ۱۴۰۰/۹/۱۹ ۱۲:۵۹:۴۱
ویرایش شده توسط الکساندرا ایوانوا در تاریخ ۱۴۰۰/۹/۱۹ ۱۳:۰۱:۲۶
ویرایش شده توسط الکساندرا ایوانوا در تاریخ ۱۴۰۰/۹/۱۹ ۱۳:۰۹:۴۸


پاسخ به: خورندگان معجون راستی
پیام زده شده در: ۲۳:۲۲ سه شنبه ۵ مرداد ۱۴۰۰

هافلپاف، مرگخواران

اگلانتاین پافت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۳۶ پنجشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۱۷:۱۸:۵۸ یکشنبه ۱۲ فروردین ۱۴۰۳
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
مرگخوار
هافلپاف
پیام: 163
آفلاین
در قدم اول که سلام میکنم به وزیر محترمه‌ی مکرمه‌ی مقننه‌ی معظمه‌ی مشعشعه.
و در قدم دوم به مردم جامعه جادویی توی خونه سلام میکنم.
و در قدم سوم به ارباب که میدونم الان با خوشحالی دارن صدای منو می‌شنوم.
و در قدم چهارم به مردم پیپ کش و محترم جامعه جادویی سلام ...و در قدم پنجم به شیرینی فروشان محترم که پول خون‌مان را از ما نمیگیر... باشه خب بابا تمومش میکنم.

1-چی شد که از خلوت و تنهایی خودت و اون خونه ی نمور و خاک گرفته‌ت بیرون اومدی و به دنیای جادویی پا گذاشتی؟ به عنوان یه پیرمرد سخت نبود برات؟
دیگه وقتش شده بود که سده دوم زندگیم رو با آدمای جدیدی بگذرونم. البته یکم دست چپ و راستم درگیری هایی داشتن ولی خب در آخر تصمیم بر سفر شد.

2-وایسا ببینم... این پیپ خاموش رو از کجا آوردی؟ کی چنین چیزی رو بهت هدیه داد و اصن بهت طرز کارش رو هم نگفت؟!
سدریک دیگوری پیپ رو بهم هدیه‌...ای وای من به سد سلام ندادم...در قدم شیشم به دادا سدریک سلام میکنم.

3-در ادامه ی سوال دو...چرا باید به یه پیپ خاموش اعتیاد پیدا کنی؟ واقعا فکر میکنی دلیلش چیه که دو قرنه در حال زندگی ام؟ من به سلامتی خیلی اهمیت میدم ایوا...دخانیات ضرر داره.

4-چرا... چرا و کی به فکر بازنشستگی افتادی؟ آیا هیاهوی جامعه ی جادویی برای یه پیرمرد اذیت کننده ست؟ چرا دیگه زیاد آگلایی رو نمیبینیم که تو حیاط خونه ی ریدل راه میره و موهای تام جاگسن رو میکشه؟
دیگه وقتش شده بود که با پیپ بشینیم یه گوشه و زندگی‌مونو بکنیم...ولی حالا حالا ها فکر بازنشستگی به سرم نزده. من خیلی برای این کار جوونم. اتفاقا دلم یه دوئل زیبا میخواست.

5-هدف جاه طلبانه ی آگلانتاین چیه؟ آیا از جامعه ی جادویی دل کندی و قصد تاسیس یه قهوه خونه رو داری که توش قمار بازی میکنن و قلیون میکشن؟
قلیون؟ کشیدن؟ دخانیات؟ دود؟ خیر.
ما تو قهوه خونمون فقط قمار میکنیم و پیپ میکشیم...پیپ خاموش.

6-دوست داری پیپت رو تو دماغ کی فرو کنی؟ به نظرت کس دیگه ای به جز تام جاگسن برای این کار ساخته شده؟
واقعا فکر نمیکنم جز جاگسن برای کتک زدن کسی مناسب باشه...البته نه اینکه من تامم کتک بزنما. من با این روح لطیف و طبع شاعرانه ام از این کارا نمیکنم.

7-و برعکس... دوست داری پیپت رو به چه کسی هدیه کنی؟
امیدوارم وزیر محترمه‌ی مکرمه‌ی مقننه‌ی معظمه‌ی مشعشعه.
این هدیه رو از سمت من قبول کنن.

8-بهترین اتفاقی که برات افتاده چیه؟ آیا راه پیدا کردن به مرگخوارا؟ یا همون به دنیا اومدنت مهم ترین و بهترین اتفاقی بوده که برات افتاده؟
قطعا به دنیا اومدن قطعا بهترین اتفاقی قطعا نیست که قطعا برای کسی میتونه قطعا پیش بیاد...ولی یکی از اتفاقات خوبی که برام افتاد این بود که سدریک منو از کشتن تام منصرف کرد و نذاشت دستم به خون کسی آغشته و به روح لطیفم لطمه وارد بشه.

9-کی توی جامعه ی جادوگری برات تحسین برانگیزه؟ آیا کسی هست که تمام اتفاقات مربوط بهش رو دنبال کنی و سعی کنی درس بگیری؟ دوسه نفر بگو ببینم. (همون شخصیت های ایفایی که تمام پست هاشون رو دنبال میکنی.)
میخواستم اسم چند نفر رو بگم...در کنار اسم خودم.
که دیدم اسم کسی لیاقت آورده شدن در کنار اسم منو نداره و در نتجیه منصرف شدم از پاسخ‌گویی.
پ.ن: ارباب...بلاتریکس...هوریس سابق.

10-هر وقت به فکر بازنشستگی میفتی، چه کسایی هستن که یهو یادت بیادشون و به این نتیجه برسی که "حالا حالا کار دارم، باید وایسم، اول تام رو نابود کنم... بعد حالا یه فکری هم برای بازنشستگی‌م میکنم"؟‌ جواب سوالو خودت میدی؟ نمیذاری من فرصت اذیت کردن داشته باشم؟

11-تا حالا وارد سیاست تو سایت شدی؟ یا اصن پست و مقامی داشتی؟ جونم برات بگه دخترم من و پیپ کلا از اول با سیاست و درگیری هاش مشکل داشتیم...حتی میشه به این نکته اشاره کرد که اولین پستم توی تالار عمومی رو یک سال بعد از عضویتم زدم.

12-وقتی تصمیم گرفتی از خودت بیرون بیای و شروع کنی به زندگی تو دنیای جادویی، چه کسی بیشترین کمک رو کرد که آگلانتاین آداب معاشرت یاد بگیره و تو این دنیا جا بیفته؟
قطعا تاتسویا (لونا؟) توی اولین مرحله بیشترین کمکو بهم کرد و بعد از اون سد بود که خیلی می‌نشستیم سوژه ها و ایده ها از هم کمک میگرفتیم...بعدش هم قطعا لرد بودن که خیلی توی جا انداختن اگلا کمک کردن.

13-نزدیک ترین کس به اگلا کیه؟ آیا کسی هست که پولایی که تو قمار برنده شدی رو باهاش تقسیم کنی؟
بله. پیپ...پیپ حتی اجازه نمیده اگلا سهمی توی پول قمار ها داشته باشه.

14-نظرت راجع به نیمفادورا چیه؟ تا حالا شده به شکل یه خانوم وارد جامعه بشی و امتحانش کنی؟ شایعه ها میگن یه مدت اینشکلی اینو و اونور میرفتی... نظرت راجع به زندگی به عنوان نیمفادورا چیه؟ چجور بوده؟
من نیمفادورا بودن رو خیلی دوست داشتم...تنها مشکل این بود که سوژه ای نداشت و برای کسی مثل من که میخواست مرگخوار بشه مناسب نبود.

15-یا حتی شایعه های دیگه ای هم به گوشم میرسه... میگن یک دل نه صد دل عاشق غولی به نام هاگرید شدی و تصمیم گرفتی به عنوان مادام ماکسیم خودتو بهش نشون بدی! آیا به نظرت  بودن اشکالی داره که مجبور شدی تظاهر به ماکسیم بودن کنی؟ آیا درسته بازی کردن با احساسات غولی به پاک دلی و مظلومیت هاگرید؟ از پاسخ‌گویی به این سوال پرهیز میکنم...قلبم نمیتونه بیشتر از این شکسته بشه.

16-در ادامه ی سوال قبل... چی شد که فهمیدی به درد هاگرید نمیخوری؟ دوران ماکسیمیتت چطور گذشت؟ من ایده و سوژه هایی داشتم برای ماکسیم که فهمیدم حوصله ی قبل رو ندارم تا بتونم جا بندازمش توی ایفا...در نتیجه برگشتم سر شناسه ای جا انداخته شده بود.

17- جالب ترین و هیجان انگیز ترین اتفاقاتی که به نظرت تو دنیای جادوگری بود... چیا بودن. به دنیا اومدن من میتونه هیجان انگیز ترین اتفاق باشه. از شخص شما وزیر محترمه‌ی مکرمه‌ی مقننه‌ی معظمه‌ی مشعشعه درخواست دارم این روز رو تعطیلی رسمی اعلام کنید.

18-وضعیت دنیای جادویی رو چطور میسنجی؟ در آینده چطور میشه؟ امیدوارم وضعیت همین طوری که خوب هست پیش بره و اتفاقای زیباتری هم بیفته.

19-بازم میریم سراغ بازنشستگی... آیا به فکرش هستی؟ میشه نباشی؟ بیا منم باهات میام باهم تامو میزنیم. عب نداره. ممنونم ممنونم...اتفاقا در حال گذروندن دوره های دفاع شخصی هستنم که بعدا راجبش مفصل صحبت مکینیم.

20-ناراحت شدی؟ خیر.

21-چه حسی نسبت مرگخوارا داری؟ تا حالا به فکر خیانت به لرد سیاه افتادی؟ تا حالا فکر کردی بخوای بری محفل؟ همین حالا دستگیرت کنم بدم ارباب؟ همین حالا هم به فکر خیان‍ــ...عه...ایوا! دلیل نمیشه وزیر شدی حرف به خورد ملت بدی.
ارباب اینا پشت دوربین تکرار میکنن من چی بگم.

22-نظرت راجع به هافل چیه... آیا دانش آموز درسخونی بودی؟ خجالت نمیکشی هنوزم که هنوزه با این سنت کوییدیچ بازی میکنی؟ هافل واقعا برام تبدیل شده به خونه...اصلا قدرت ترکش رو ندارم.

23-حرف از کوییدیچ شد... به نظرت امسال بچه های هاگ و کویی، بچه های قوی و درسخونی خواهند بود؟ هاگ رو میترکونن مثل قدیما؟ حقیقتش خیر...نه اینکه تازه واردها فعالیت نداشته باشن یا چی... ولی یکی از موضوعاتی که الان ازش اطلاع دارم بی تازه وارد بودن هافله. که ناظرای هافل برای تیم کویی مشکل داشتن. که مشکل بقیه ربطی به من و پیپ نداره...ما همون قمارمونو میکنیم.

24-آگلا تا حالا عاشق شده؟ اصن فکر کرده به اینکه زن بگیره؟ آیا وقتش نیست جدی جدی؟ کپک زدی آخه... بریم با ارباب خواستگاری برات؟ میوه شیرینی میدن آخه. :افکت مشتاق بودن.

25-حرف آخر!
من اعتراض دارم...به من گفتن آخر مصاحبه سر کسی تحویل داده میشه بهم.


ارباب...ناراحت شدید؟



پاسخ به: خورندگان معجون راستی
پیام زده شده در: ۱۹:۰۱ سه شنبه ۵ مرداد ۱۴۰۰

مرگخواران

الکساندرا ایوانوا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۳۸ پنجشنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۱۱:۴۷:۲۰ جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
مرگخوار
پیام: 312
آفلاین
شروع فعالیت تاپیک خورندگان معجون راستی!


سلام به همگی! از این به بعد این تاپیک کار خود را، به عنوان مصاحبه هایی که سوالاتی ایفای نقشی دارد، شروع میکند. هدف اصلی این مصاحبه ها، شناساندن شخصیت پردازی عضو مورد نظر، و در عین حال گپ، و گفت و گویی در مورد موضوعات مختلفی که به سایت مربوط میشود است.


و اما! ملت جادویی! ببینید کی رو اینجا داریم!
آگلانتاین پافت!
بی مقدمه میریم سراغ مصاحبه!
***


1-چی شد که از خلوت و تنهایی خودت و اون خونه ی نمور و خاک گرفته‌ت بیرون اومدی و به دنیای جادویی پا گذاشتی؟ به عنوان یه پیرمرد سخت نبود برات؟
2-وایسا ببینم... این پیپ خاموش رو از کجا آوردی؟ کی چنین چیزی رو بهت هدیه داد و اصن بهت طرز کارش رو هم نگفت؟!
3-در ادامه ی سوال دو...چرا باید به یه پیپ خاموش اعتیاد پیدا کنی؟
4-چرا... چرا و کی به فکر بازنشستگی افتادی؟ آیا هیاهوی جامعه ی جادویی برای یه پیرمرد اذیت کننده ست؟ چرا دیگه زیاد آگلایی رو نمیبینیم که تو حیاط خونه ی ریدل راه میره و موهای تام جاگسن رو میکشه؟
5-هدف جاه طلبانه ی آگلانتاین چیه؟ آیا از جامعه ی جادویی دل کندی و قصد تاسیس یه قهوه خونه رو داری که توش قمار بازی میکنن و قلیون میکشن؟
6-دوست داری پیپت رو تو دماغ کی فرو کنی؟ به نظرت کس دیگه ای به جز تام جاگسن برای این کار ساخته شده؟
7-و برعکس... دوست داری پیپت رو به چه کسی هدیه کنی؟
8-بهترین اتفاقی که برات افتاده چیه؟ آیا راه پیدا کردن به مرگخوارا؟ یا همون به دنیا اومدنت مهم ترین و بهترین اتفاقی بوده که برات افتاده؟
9-کی توی جامعه ی جادوگری برات تحسین برانگیزه؟ آیا کسی هست که تمام اتفاقات مربوط بهش رو دنبال کنی و سعی کنی درس بگیری؟ دوسه نفر بگو ببینم. (همون شخصیت های ایفایی که تمام پست هاشون رو دنیال میکنی.)
10-هر وقت به فکر بازنشستگی میفتی، چه کسایی هستن که یهو یادت بیادشون و به این نتیجه برسی که "حالا حالا کار دارم، باید وایسم، اول تام رو نابود کنم... بعد حالا یه فکری هم برای بازنشستگی‌م میکنم"؟
11-تا حالا وارد سیاست تو سایت شدی؟ یا اصن پست و مقامی داشتی؟
12-وقتی تصمیم گرفتی از خودت بیرون بیای و شروع کنی به زندگی تو دنیای جادویی، چه کسی بیشترین کمک رو کرد که آگلانتاین آداب معاشرت یاد بگیره و تو این دنیا جا بیفته؟
13-نزدیک ترین کس به اگلا کیه؟ آیا کسی هست که پولایی که تو قمار برنده شدی رو باهاش تقسیم کنی؟
14-نظرت راجع به نیمفادورا چیه؟ تا حالا شده به شکل یه خانوم وارد جامعه بشی و امتحانش کنی؟ شایعه ها میگن یه مدت اینشکلی اینو و اونور میرفتی... نظرت راجع به زندگی به عنوان نیمفادورا چیه؟ چجور بوده؟
15-یا حتی شایعه های دیگه ای هم به گوشم میرسه... میگن یک دل نه صد دل عاشق غولی به نام هاگرید شدی و تصمیم گرفتی به عنوان مادام ماکسیم خودتو بهش نشون بدی! آیا به نظرت بودن اشکالی داره که مجبور شدی تظاهر به ماکسیم بودن کنی؟ آیا درسته بازی کردن با احساسات غولی به پاک دلی و مظلومیت هاگرید؟
16-در ادامه ی سوال قبل... چی شد که فهمیدی به درد هاگرید نمیخوری؟ دوران ماکسیمیتت چطور گذشت؟
17- جالب ترین و هیجان انگیز ترین اتفاقاتی که به نظرت تو دنیای جادوگری بود... چیا بودن.
18-وضعیت دنیای جادویی رو چطور میسنجی؟ در آینده چطور میشه؟
19-بازم میریم سراغ بازنشستگی... آیا به فکرش هستی؟ میشه نباشی؟ بیا منم باهات میام باهم تامو میزنیم. عب نداره.
20-ناراحت شدی؟
21-چه حسی نسبت مرگخوارا داری؟ تا حالا به فکر خیانت به لرد سیاه افتادی؟ تا حالا فکر کردی بخوای بری محفل؟ همین حالا دستگیرت کنم بدم ارباب؟
22-نظرت راجع به هافل چیه... آیا دانش آموز درسخونی بودی؟ خجالت نمیکشی هنوزم که هنوزه با این سنت کوییدیچ بازی میکنی؟
23-حرف از کوییدیچ شد... به نظرت امسال بچه های هاگ و کویی، بچه های قوی و درسخونی خواهند بود؟ هاگ رو میترکونن مثل قدیما؟
24-آگلا تا حالا عاشق شده؟ اصن فکر کرده به اینکه زن بگیره؟ آیا وقتش نیست جدی جدی؟ کپک زدی آخه... بریم با ارباب خواستگاری برات؟ میوه شیرینی میدن آخه.
25-حرف آخر!

ممنونم که دعوت ما رو قبول کردی.


ویرایش شده توسط الکساندرا ایوانوا در تاریخ ۱۴۰۰/۵/۵ ۱۹:۱۹:۴۰


پاسخ به: خورندگان معجون راستی
پیام زده شده در: ۰:۲۶ یکشنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۸

مرلین old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۹ جمعه ۱۷ آبان ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۰:۰۱:۴۲ جمعه ۲۴ آذر ۱۴۰۲
از بارگاه ملکوتی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 116
آفلاین
مشخصاً با اراده و نیت قبلی خود این معجون را سرخواهیم کشید.

۱. مهم‌ترین سوتی‌ای که در طول عضویتت دادی رو به طور کامل شرح بده!

سوتی؟ من چون هیچ وقت منوی خاصی در اختیارم نبوده در نتیجه سوتی هم نداشتم! اون موقعی هم که ناظر شدم به سن لازم و کافی رسیده بودم تا سوتی ندم. سوتی سنگین نداشتم ولی ریز تا دلتون بخواد! از ارسال پست اشتباه در تاپیک اشتباه و غلط املایی های فجیع تا فراموشی اینکه وزیر سحر و جادوی دو دوره قبل دابی بود یا اون یکی جنه!

۲. از سوتی که بگذریم، خرابکاری‌ای کردی یا "تازه‌وارد بازی‌"ای بوده که در آورده باشی؟

اوه... بله!
اون اوایل با شناسه رون ویزلی توی چت باکس خیلی فعال بودم. یه رفیق پایه هم داشتم که الان اونو با شناسه سوجی میشناسید که اون موقع الستور مودی بود. خلاصه ما شبها میزدیم توی باقالیا قشنگ!
یه شب داشتیم با دو تا مرگخوار کل کل میکردیم( یکیشون همین دروئلا روزیه ای هست که توی آزکابان برای خودش حکم صادر میکنه، اون موقع بارتی کراوچ بود.) نمیدونم چی شد یهو کار بیخ پیدا کرد و یه توهین های ریزی به همدیگه کردیم. خداروشکر اون موقع لرد آنلاین بودن و سریع جمع کردن بحث رو. برای هرکدام از ما هم پخ جداگانه فرستادن که واقعا برای من و رفتار های آینده ام در سایت و حتی زندگی خیلی تاثیرگذار بود.

۳. لینک اولین پست ایفائیت رو با اولین شناسه‌ت رد کن بیاد!

رابستن؟ با پیامبر اینطوری حرف میزنن؟ رد کن بیاد چیه؟ به ما برخورد، رد نمیکنیم... ظاهرا معجون راستی خوردیم و مجبوریم. پس این شما و این هم اولین پست خجالت آور من

۴. در طول تاریخ عضویتت با کسی به مشکل خوردی؟ کی؟ چرا؟

یکبار متاسفانه. موقع کودتا من کاملاً سرخود به ناظرا پیام دادن که انجمنشون رو ببندن تا فعالیت متمرکز بشه.( این جاها رو لینی نخونه لطفاً. ) که در کمال تعجب همشون موافقت کردن جز یکی. من با ایشون به مشکل خوردم و صد در صد مقصر من بودم.

۵. چه شناسه‌هایی داشتی تا حالا؟
رون ویزلی
کنت الاف

۶. ایفا با مرلین سخت‌تره یا با کنت؟

با مرلین مگه ایفای نقش کردم اصن؟
با مرلین سختره چون بازه ای که برداشتم این شناسه رو خیلی وقت خالی نداشتم و نتونستم مانور بدم باهاش. احساس میکنم هنوز هدفش رو توی ایفای نقش پیدا نکرده.

۷. پستای چه کسانی رو به طور جدی دنبال می‌کنی و از خوندنشون لذت می‌بری؟(سه نفر)

الان؟ هیچکس! آخرین باری که یه رول خوندم مال یه هفته پیشه که ماموریت لرد رو باید انجام میدادم. قبل از اون واقعاً یادم نیست آخرین بار کی رول خوندم.
ولی زمانی که وقت بیشتری داشتم و سوژه هارو دنبال میکردم پستای لینی و لرد رو از دست نمیدادم. برای اسم سوم هم بانو مروپ گانت!
اسم سه و نیم هم پاتریشیا وینتربورن چون جدی نویس بسیار خوبیه و خودمم به جدی نویسی خیلی علاقه دارم.

۸. چهار تا از شخصیتایی که بنظرت بیشترین کمک رو به سایت رسوندن نام ببر.

مدیر موزه بودن یجا به درد خورد.
نفر اول بارون خون آلود. کاخ پرشکوه و با عظمتی که لردولدمورت ساختن، روی فونداسیون های بارون خون آلود هست بنظرم. از اون مدیرای جریان ساز و انقلابی بوده.
نفر دوم لردولدمورت فعلی که خب نیازی به شرحش نیست!
نفر سوم دلوروس آمبریج(الان حس مصطفی هست فکر کنم) چه از لحاظ فنی و چه از لحاظ ایفای نقش خیلی کمک کرده. یکی دیگه از مدیرای انقلابی.
و شخص آخر هم در کمال تعجب حضار آلبوس دامبلدور فعلی! خیلی خوب و با حوصله داره میره جلو. خیلی به ایشون امیدوار هستم تا بالاخره محفل هم به نون و نوایی برسه.

۹. بهترین دوستت توی سایت، و کسی که باهاش رودروایسی داری کیه؟

بهترین دوستام فنریر و سوجی هستن، تا قسمتی هم رابستن. امیدوارم زودتر از شر مشغله های ماگلی راحت بشه.
و با بلاتریکس خیلی رودروایستی دارم. اصن روی رودروایستی با ایشون بود که عضو تیم کوییدیچ رابسورولاف شدم. جرئت ندارم به پروفایلشون نگاه کنم حتی.

۱۰. لینک دوتا از پستای موردعلاقه‌ت رو بفرست!

لینک؟ وجدانا لینک؟ خدایی بیخیال خیلی سخته لینک پیدا کردن. یکیش که همون پست معروف لرد هست درباره مرگخوار ها. یجاشو ایشون میگن کنت الاف حواسش به همه چیز هست. حقیقتاً تا اون لحظه فکر نمیکردم حواسم به چیزی باشه.
و میدونم باید تک رول بفرستم اینجا ولی حیفم میاد که کسی اینارو نخونه. از پست 41 قبرستان تا پست 86. میدونم زیاده ولی بخونید. ایده محشر، شیمی بین کاراکتر ها فوق العاده، کسایی که پست میزنن( غیر از یدونه رون ویزلی اون وسط. ) همه برای خودشون استادی هستن. من هیچ سوژه ای رو از صفر تا صد دنبال نکردم جز این یکی. واقعاً فوق العادست و برای ایام قرنطینه هم مناسبه، طولانیه وقتتون پر میشه. از دستش ندید.

۱۱. کدوم شخصیت‌پردازی‌ رو توی سایت می‌پسندی؟

رابستن و بانو مروپ. شخصیت های بسیار جذابی ساختن. پر از سوژه ها و اتفاقاتی که مدام به شخصیتشون تزریق میکنن.

۱۲. اگه همه‌ی شخصیت‌ها باز باشه و دستت توی انتخاب آزاد، کدوم رو انتخاب می کنی و چرا؟

کلاً؟ کنت الاف دوباره. اصلا انگار توی خونه خودم بودم وقتی باهاش لاگین می‌کردم. با اینکه شخصیت واقعی من 180 درجه فرق داره با الاف ولی نمیدونم چرا باهاش اینقدر راحت بودم.
و هری پاتری اگه بخوام بردارم احتمالا سیریوس بلک. کاملا دلی و بدون هیچ دلیل خاصی!

۱۳. مرلین رو بیشتر دوست داری یا کنت الاف رو؟

هر گلی یه بویی داره! جفتشون خوبن و دوسشون دارم. الاف رو که گفتم، مرلین هم باعث شد دوباره تقلا کنم برای شخصیت پردازی( هرچند ناقص) و سوژه سازی. ممنونم ازش.

۱۴. سوژه ایفایی مرلین از کجا اومد؟

سوژه ایفایی داره این بشر؟ بگید منم استفاده کنم!
حقیقتا چون رول های الان رو نمیخونم نمیدونم الان چه سوژه ای منظورتون هست. ولی اونی که خودم سعی دارم ببرم جلو خیلی اتفاقی به ذهنم رسید. دنبال این بودم که متفاوت باشه نسبت به مرلین های قدیمی و قدرتمندتر باشه. خب چی بهتر از اینکه همه افسانه و اسطوره های تاریخ رو ربطش بدم به مرلین؟ نوشتن معرفی شخصیتم فکر کنم یک ساعت و نیم طول کشید. با خیلی از افسانه ها آشنا بودم ولی مجبور شدم برای هرکدوم یه سرچ جدا بزنم تا به عمق کافی و لازم برسم.

۱۵. وقتی بهت گفتن دیگه نمی‌تونی کنت الاف باشی، فحش دادی یا زیاد برات مهم نبود؟

فحش آقا، فحش!
از همین تریبون استفاده می‌کنم و دوباره اعتراض میکنم به این قانون که آخرشم معلوم نشد از کجا اومد.
یکی از دلایل مافلدا این بود که وقتی یه تازه وارد میاد توی سایت یه مشت اسم غریبه میبینه مثل همین الاف یا هر چیز دیگه ای که ربطی نداره به هری پاتر و این بده!
خب آقا یا خانوم مافلدا، الان یه تازه وارد بیاد اسم های لیسا تورپین و آگلانتاین پافت و... رو ببینه خیلی احساس راحتی و آشنایی میکنه با هری پاتر؟( البته من این دونفر رو دوست دارم وصرف مثال گفتم! ) خدایی چندتا از شخصیت های حال حاضر سایت جاشون توی کتابا مشخص هست؟ ملانی استانفورد؟ مایکل رابینسون؟ ابیگل نیکولا؟ کدوم این ها برای گوش کسی که هری پاتر خونده آشناست؟
همچنان بنظرم پشت پرده این قانون یه مشکل شخصی با من بوده چون هیچ توجیح منطقی دیگه ای نتونستم براش پیدا کنم متاسفانه.
آقا اصلا برگردیم به سوال 4. من با مافلدا هم به مشکل خوردم.

۱۶. سه تا از اعضای قدیمی که دوست داری برگردن کیا هستن و چرا؟

جیمز سیریوس پاتر که واقعا حق معلمی داره به گردن من.
اما دابز قدیمی که با همدیگه دوست بودیم و نفهمیدم یهو چی‌شد رفت.
و مورفین گانت، بودن اسمش توی لیست شناسه های آنلاین کافیه تا تلاش کنی بهتر بنویسی. تلاش کنی خودتو به سطحش نزدیک کنی. یجور انگیزه ساز بود برای من.

۱۷. چه اتفاق خاص و جالبی در طول مدت عضویتت رخ داده که برات جالب و دوست‌داشتنی بوده و همیشه برات یه خاطره جذاب راجع به سایت محسوب می‌شده؟ لطفا با جزئیات اون اتفاق رو شرح بده.

خبر برادر بودن جیمز و مورفین در دنیای واقعی آنچنان ضربه ای به من زد که هنوز کمر راست نکردم!
اون موقع ها توی یاهو مسنجر بودیم. شبی که فهمیدم این دوتا برادرن مخشونو توی مسنجر خوردم. حافظم یاری نمیکنه شرح کامل بدم.

۱۸. نظارت به موزه چطوره؟ اذیتت کرده یا برات جالب بوده؟

بیشتر من بقیه رو اذیت کردم.
خیلی تجربه خوب و مفیدی بود برام. قبل از اون یبار ناظر تالار اصلی بودم ولی این کجا و آن کجا؟ یه تیم فوق العاده صمیمی و کاربلد و پر انرژی. ممنونم از همشون و مخصوصاً بانو دلاکور که این فرصت رو به من دادن.

۱۹. از بهترین اتفاق که بگذریم... بدترین اتفاقی که برات افتاده توی سایت چی بوده؟

این هم مرتبطه با سوال 4 و اون ناظر محترمی که باهاش دعوا کردم. متاسفانه اون قضیه باعث شد که فرداش نظارت رو تحویل بده و از سایت بره. امیدوارم برای یک دقیقه هم که شده برگرده تا ازش معذرت خواهی کنم.

۲۰. تا حالا شده فکر کنی که فعالیت توی این سایت وقت تلف کردنه؟

تا حالا شده فکر کنید کتاب خوندن، فیلم دیدن، گیم زدن و یا فوتبال دیدن وقت تلف کردنه؟ نه! چون اینا تفریحات شما هستن و خودتون اونارو انتخاب کردید.
شاید من کم بیام توی سایت ولی هر وقت اومدم با علاقه بوده چون سایت رو به چشم تفریحم میبینم. نه یه شغل و یا تسکی که هر روز باید انجام بدم و جلوش تیک بزنم. در غیر این صورت میشه یه وظیفه که بعد از یه مدت شما رو زده میکنه.

۲۱. کدوم دوره‌ی زمانی از فعالیتت توی سایت رو بیشتر دوست داشتی؟

رونالد ویزلی!
صدها برابر پرشور تر و با انگیزه تر بودم. در نتیجه فعالیت بیشتری هم داشتم. سنم هم کمتر بود و خیلی وقت میذاشتم برای سایت. فی الواقع هر چی توانایی نوشتن دارم اکثرش برمیگرده به اون دوره و اوایل دوره الاف.
و خب با رون ویزلی دوست های زیادی پیدا کردم( اتفاقی که الان داره با مرلین برام میوفته) و اون دوره طلایی جیمز و مورفین و ویولت رو با اون شناسه دیدم. طبیعیه خاطراتش برام شیرین تر باشه.

۲۲. بین اعضای سایت الگوی نویسندگی داری؟ منظورم کسی هست که خوندن نوشته هاش همیشه روت تاثیر گذاشته و سبک نویسندگیش مورد تاییدته.

الگو بودن با اینکه سبک نویسندگیش رو تایید کنم خیلی فرق داره. من سبک همه رو تایید میکنم چون هرکس پروتکل خاص خودشو برای نوشتن داره و همین باعث میشه سایت و در ابعاد بزرگتر جهان، خسته کننده و تکراری نباشن.
الگویی که بگم باید مثل فلانی بنویسم نداشتم. پست های نویسنده های خوب رو دنبال میکردم صرفاً

۲۳. نظرت نسبت به نسل جدید و آینده سازان فردای سایت جادوگران چیه؟

خیلی خوب بنظر میرسن. پر انرژی و انگیزه. به نظرم خیالمون برای نسل آینده جادوگران میتونه راحت باشه. نسل بعد از اون؟ مرلین بزرگه تا اون وقت.

۲۴. اوایل ورودت چه چالش هایی برات پیش اومد و چه چیزی باعث موندنت شد؟

اون زمان ها مثل الان همه چیز روشن و واضح نبود. راهنمای قدم به قدم و تصویری نداشتیم.
فکر کنم از زمان ساخت شناسه تا تایید شخصیتم دو ماه طول کشید. هیچ ایده ای نداشتم اینجا کجاست و خیلی سردرگم بودم.

در مرحله اول دوستای خوبی مثل مودی، بارتی کراوچ و دابز باعث شدن میخ موندن من جا بگیره و چکشش رو جیمز سیریوس پاتر زد. چیزی باعث موندن من نشد. "کسی" باعث شد!

۲۵. هر چه دل تنگت می خواد بگو!

سوژه زندگی خودتون رو پیدا کنید. براش شخصیت پردازی های متنوع و قوی بنویسید، توصیفات قشنگ بهش اضافه کنید. طنزش رو بالا ببرید و در انتها یه پایان خوش براش رقم بزنید.
این زندگی شماست!

در آخر هم تشکر میکنم از رابستن فضایی و بهش خسته نباشید میگم.






شروع و پایان با ماست!


پاسخ به: خورندگان معجون راستی
پیام زده شده در: ۱۶:۱۱ شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۸

رابستن لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۰۹ پنجشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۲۳:۱۳ چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۴۰۰
از سیرازو
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 265
آفلاین
- راااااب!
- چی شدن شده؟
- یه هفته‌س با بچه‌ت رو صندلی من نشستین، من رو زمین می‌شینم! خب پاشو برو تو اتاق خودت!
- تو چطور دلت اومدن می‌کنه دل این بچه‌ی بی مادر رو شکستن کنی؟ چطور تونستن می‌کنی اونو از رویاش دور کردن کنی؟
- رویاش نشستن رو صندلی وزیره؟
- نه، رویاش وزیر بودن باباش بودن می‌شه!
- ... خب حالا بلند شو من اون پرونده‌ها رو بردارم! بیچاره شدیم، همه‌ی ساحره‌ها می‌گن تقصیر ماهاست که زن رودولف شدن!
- کی گفتن کرده تقصیر ما بودن شده؟ همش تقصیر مرلین شدن بود!
- ما باید مرلین رو بیاریم‌ ازش حرف بکشیم... رابستن برو بیارش!
- چرا همیشه کارای سختو من باید انجام دادن بشم؟ ... بابا طرف مرلین بودن می‌شه، همون لحظه اسممو گذاشتن می‌کنه اول صف! اون‌وقت این بچه بی پدر شدن می‌شه! تو راضی بودن هستی؟
-

تق تق

- اوه چی شد؟ ما اینجا چیکار می‌کنیم؟ شت... فکر کنیم اراده‌ی ما بر این راستا بوده که در این لحظه به اینجا و اتاق شما، گابریل دلاکور خواهر فلور و فرزند آپولین و مسیو دلاکور و در کنار رابستن برادر رودولف و فرزند...
- معجون، معجونو بیارین!

****

خورنده‌ی این بارِ معجون راستی، مرلین هستن شدن. ایشون بیست و چهار ساعت و ترجیحا کمتر فرصت داشتن می‌شن تا از اتاق کناری، تشریف آوردن کنن و معجون رو خوردن کنن! با دست و جیغ و هورا و شعر آقا پلیسه همراهیش کردن بشین!

۱. مهم‌ترین سوتی‌ای که در طول عضویتت دادی رو به طور کامل شرح بده!
۲. از سوتی که بگذریم، خرابکاری‌ای کردی یا "تازه‌وارد بازی‌"ای بوده که در آورده باشی؟
۳. لینک اولین پست ایفائیت رو با اولین شناسه‌ت رد کن بیاد! 
۴. در طول تاریخ عضویتت با کسی به مشکل خوردی؟ کی؟ چرا؟
۵. چه شناسه‌هایی داشتی تا حالا؟
۶. ایفا با مرلین سخت‌تره یا با کنت؟
۷. پستای چه کسانی رو به طور جدی دنبال می‌کنی و از خوندنشون لذت می‌بری؟(سه نفر)
۸. چهار تا از شخصیتایی که بنظرت بیشترین کمک رو به سایت رسوندن نام ببر.
۹. بهترین دوستت توی سایت، و کسی که باهاش رودروایسی داری کیه؟
۱۰. لینک دوتا از پستای موردعلاقه‌ت رو بفرست!
۱۱. کدوم شخصیت‌پردازی‌ رو توی سایت می‌پسندی؟
۱۲. اگه همه‌ی شخصیت‌ها باز باشه و دستت توی انتخاب آزاد، کدوم رو انتخاب می کنی و چرا؟
۱۳. مرلین رو بیشتر دوست داری یا کنت الاف رو؟
۱۴. سوژه ایفایی مرلین از کجا اومد؟
۱۵. وقتی بهت گفتن دیگه نمی‌تونی کنت الاف باشی، فحش دادی یا زیاد برات مهم نبود؟
۱۶. سه تا از اعضای قدیمی که دوست داری برگردن کیا هستن و چرا؟
۱۷. چه اتفاق خاص و جالبی در طول مدت عضویتت رخ داده که برات جالب و دوست‌داشتنی بوده و همیشه برات یه خاطره جذاب راجع به سایت محسوب می‌شده؟ لطفا با جزئیات اون اتفاق رو شرح بده.
۱۸. نظارت به موزه چطوره؟ اذیتت کرده یا برات جالب بوده؟
۱۹. از بهترین اتفاق که بگذریم... بدترین اتفاقی که برات افتاده توی سایت چی بوده؟
۲۰. تا حالا شده فکر کنی که فعالیت توی این سایت وقت تلف کردنه؟
۲۱. کدوم دوره‌ی زمانی از فعالیتت توی سایت رو بیشتر دوست داشتی؟
۲۲. بین اعضای سایت الگوی نویسندگی داری؟ منظورم کسی هست که خوندن نوشته هاش همیشه روت تاثیر گذاشته و سبک نویسندگیش مورد تاییدته.
۲۳. نظرت نسبت به نسل جدید و آینده سازان فردای سایت جادوگران چیه؟
۲۴. اوایل ورودت چه چالش هایی برات پیش اومد و چه چیزی باعث موندنت شد؟
۲۵. هر چه دل تنگت می خواد بگو!


تا همیشه، لرد ولدمورت، ارباب من هستن می شن!

تو قلب من جا داشتن میشه!


پاسخ به: خورندگان معجون راستی
پیام زده شده در: ۲۱:۴۸ جمعه ۱۱ بهمن ۱۳۹۸

مرگخواران

تام جاگسن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۱ سه شنبه ۶ فروردین ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۲۲:۲۶:۲۳ جمعه ۱۷ فروردین ۱۴۰۳
از تسترال جماعت فقط تفش به ما رسید.
گروه:
مرگخوار
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 643
آفلاین
نقل قول:
۱. مهم‌ترین سوتی‌ای که در طول عضویتت دادی رو به طور کامل شرح بده!

اوه اوه. سالی که نکوست از بهارش پیداست!
خب، اول با عرض و طول و ارتفاع سلام به خواننده ها، تران... یعنی و بقیه!
من سوتی کلا زیاد میدم، البته خیلیاشون کوچیکن و خیلی تو چشم نیستن، ولی یکیش که همین چند وقت پیش با مرلین درباره ش گفتیم و خندیدم بزرگترینش بوده، داستان از این قراره که یه روز داشتم توی تاپیکا میگشتم (حدودا 5 ماه پیش) و یهو دیدم یکی به اسم "کنت الاف" پست زده؛ ازونجایی که اسمشو قبلا ندیده بودم، فکر کردم که عضو جدیده، نتیجتا رفتم سراغ پستش و بعد از خوندن پستش دیدم از لحاظ یه تازه کار، او لا لا! چه کرده! بعد بخاطر اینکه خیلی آدم مهربون و روحیه بده ای هم هستم () یه پخ با این مضمون دادم به کنت:

- پستت رو خوندم، واقعا ترکونده بودی پسر؛ دیدم نامردیِ اگه بخاطر یه همچین پستی تشکر نکنم ازت!

خلاصه، کرک و پر کنت (مرلین فعلی) رو ریزوندم.

نقل قول:
۲.به نظر من خیلی نسبت به قبل تصمیم های درست تری میگیری و خیلی محتاط تر عمل میکنی. چیشد که تامی شدی محتاط؟

اولا که، نظر لطفتونه! ولی خارج از شوخی، خودمم یه همچین حسی رو دارم، و فکر کنم دلیلشم بیشتر بچه های وزارت باشن، کلا تجربه ی وزارت خیلی رو شخصیتم توی سایت، و حتی خارج از اون تاثیر داشته.

نقل قول:
۳. لینک اولین پست ایفائیت رو با اولین شناسه‌ت رد کن بیاد!

:وی از این که در این مصاحبه شرکت کرده است، پشیمان می‌شود!: ایناهاش

نقل قول:
۴. در طول تاریخ عضویتت با کسی به مشکل خوردی؟ کی؟ چرا؟

خداروشکر تا اینجا عضویت بی حاشیه ای رو گذروندم (از بس که بچه ی خوبیم من! )، ولی یکبار یه سو تفاهمی با راب پیش اومده بود، که هم من از دست اون ناراحت بودم، هم اون از دست من؛ و هر دو هم به اشتباه!

نقل قول:
۵. چه شناسه‌هایی داشتی تا حالا؟

اولین شناسه ای که باهاش عضو سایت شدم، الفیاس دوج بود؛ بعدش یه دوره یه چندماهی ای رو نبودم، تا اینکه پاییز 97 با شناسه ی فیلیوس فلیت ویک برگشتم و بعد، شدم این تام گوگول مگولی ای که می بینید.
نقل قول:
۶.چرا اولین بار که اومدی سایت مستقیم رفتی سراغ شخصیت فلیت ویک؟ علت انتخاب تام گور به گور نشده چی بود؟

اولین باری که اومدم سراغ فیلیوس نرفتما! اشتباه به سمع و نظرتون رسوندن ولی برای این با شناسه ی فلیت ویک به سایت برگشتم، چون حس می‌کردم که باید یه شخصیت معروف باشم تا بتونم خودمو تو سایت نشون بدم، ولی بعد از یه مدت دیدم که اصلا اینطور نیست و بخاطر اینکه می‌خواستم عضو مرگخواران بشم، و مهم تر از اون بتونم یه شخصیت پردازی ای توی سایت داشته باشم اومدم سراغ جاگسن که توی لیست فقط زده بود "مرگخوار جاگسن".

نقل قول:
۷. پستای چه کسانی رو به طور جدی دنبال می‌کنی و از خوندنشون لذت می‌بری؟(سه نفر)

نمیشه چهارتا باشن؟ پنج تا حتی؟!
خب خودم به شخصه پستایی که: ارباب، هوریس، مروپ، گابریل و رودولف میزنن رو حتما میخونم، چون واقعا قلمشون رو دوست دارم و لذت می‌برم از نوشته هاشون.

نقل قول:
۸. چهار تا از شخصیتایی که بنظرت بیشترین کمک رو به سایت رسوندن نام ببر.

اول از همه از رز ویزلی تشکر میکنم، که اولین شناسه ای که باهاش عضو شدم اگه رز نبود، سایت رو به فنا می‌دادم. بعد از اون از سو و لینی خیلی تشکر میکنم، بابت نقد ها و راهنمایی هاشون، از تمام بچه های وزارت هم تشکر می‌کنم که همیشه بودن و راهنماییم کردن و بیشتر از همه از ارباب که همیشه پشت همه ی اعضای سایت، نه فقط مرگخوارا، هستن!

نقل قول:
۹. بهترین دوستت توی سایت، و کسی که باهاش رودروایسی داری کیه؟(بله تام مامان من با کیک خربزه و عسل خام نمیشم.)

خب خب خب... اول از همه دوست‌ها! من با بچه های وزارت خونه و زوپس در ارتباط "جادوگرامی" هستم، ولی کسی که بیشتر از همه پرحرفیام رو تحمل کرده و مثل یه خواهر بزرگ‌تر کنارم بوده، بانو مروپ هستش.
و کسی که همیشه از حرف زدن باهاش میترسم... بانو بلاتریکسه! واقعا هم نمیدونم چرا!

نقل قول:
۱۰. لینک دوتا از پستای موردعلاقه‌ت رو بفرست!

اولیش که پست بی نظیر لرد بود که توش از همه ی مرگخوارا اسم برده بودن، ایناهاش، و دومیش هم بنظرم بهترین پست جدی ایه که توی سایت زده شده، و از ویولت هستش، اونم اینجاست.

نقل قول:
۱۱.کدوم شخصیت‌پردازی‌ رو توی سایت می‌پسندی؟

سلطان ایده ها! راب! کسی که برای شخصیت تام هم خیلی کمکم کرد، و شخصیت پردازی خودش خیلی خوبه بنظرم، طوری که همه جا میتونه وارد شه و از همه مهم‌تر یه سوژه ی ساده داره که همه میتونن استفاده کنن ازش.

نقل قول:
۱۲. اگه همه‌ی شخصیت‌ها باز باشه و دستت توی انتخاب آزاد، کدوم رو انتخاب می کنی و چرا؟

این یکم جای فکر داره، ولی از اون جایی که با تام توی سایت شناخته شدم، تام رو خیلی خیلی دوست دارم و باهاش احساس نزدیکی می‌کنم، طوری که کلا اسم تام تو فیلم یا هرجای دیگه ای میشنوم ناخودآگاه سرم بر می‌گرده!

نقل قول:
۱۳. چی شد که فیلیوس رو بستی و تام مرگخوار شدی؟

زمانی که با فیلیوس عضو سایت شدم وضعیت محفل واقعا اسفبار بود، تمام بار محفل به دوش کریس (لعنت المرلین علیه ) با پنی (گابریل فعلی) بود و واقعا می‌دیدم دامبل فعالیت خاصی نداره ولی از اون ور ارباب همیشه فعال بودن و در حال راهنمایی، اینطور بود که به سمت مرگخوارا تمایل پیدا کردم، ولی دامبلدور فعلی واقعا خوب داره کار می‌کنه و امیدوارم بتونه سایتو از یک قطبی بودن در بیاره.

نقل قول:
۱۴. سوژه ایفایی تام از کجا اومد؟

همونطور که بالاتر گفتم سوژه اش رو یه روز که داشتیم با راب صحبت می‌کردیم راب بهم داد و واقعا هم ازش ممنونم، ولی حس میکنم دارم در حق سوژه کم کاری میکنم، و امیدوارم بتونم بیشتر سوژه ی تام رو جا بندازم چون ایده ی راب خیلی نابه.

نقل قول:
۱۵. چرا با وجود اینکه سوژه برای ایفای نقش داری اما خیلی کم توی سایت فعالیت می کنی و در موردش می نویسی؟

ترس! بیشترین دلیلش فک کنم همین باشه، می‌ترسم از اینکه ملت پیش خودشون بگن فلانی رولش چرا انقدر بده، و فکر کنم یه وسواس غلط هم هست، ولی دارم تلاش می‌کنم از بین ببرمش و سوژه ی تام رو جا بندازم و از اون مهم تر به سایت کمک کنم

نقل قول:
۱۶. دوتا از اعضای قدیمی که دوست داری برگردن کیا هستن و چرا؟

نمیشه سه تا باز؟
توی سبک طنز خیلی دوست دارم مورفین برگردن، گرچه چند هفته پیش خیلی روح مانند اومدن و رفتن، ولی امیدوارم بیان و موندگار بشن. توی بحث جدی نویسی واقعا پستای ویولت رو دوست دارم و امیدوارم هرچی زودتر برگرده و توی بحث مختلط نویسی (!) جیمزتدیا واقعا بی نظیر بودن، هم توی جدی نویسی و هم طنز نویسی و حتی فن فیکشن نویسی!

نقل قول:
۱۷. چه اتفاق خاص و جالبی در طول مدت عضویتت رخ داده که برات جالب و دوست‌داشتنی بوده و همیشه برات یه خاطره جذاب راجع به سایت محسوب می‌شده؟ لطفا با جزئیات اون اتفاق رو شرح بده.

چه اتفاقی بهتر از دوست پیدا کردن می‌تونه باشه؟ مطمئنا تجربه ی جزو کابینه بودن امسال خیلی خوب بود، اینکه با دوستای خوبی مثل مرلین، فنر (این البته میخواد منو بکشه )، مروپ یا ئلا آشنا شدم خیلی اتفاق خوبی بود، و شاید اگه نبود این اتفاق از سایت می‌رفتم.

نقل قول:
۱۸.نظارت چطوره؟ به نظرت ناظر بودن خوبه یا بد؟

قبل از اینکه نظارت آزکابان رو برعهده بگیرم، خیلی شوق داشتم برای نظارت، ولی وقتی که نظارت رو گرفتم، تازه فهمیدم ناظرا چه کار سختی رو دارن، ما که یه تاپیک کم رول خور رو نظارتشو برعهده داریم خیلی وقت ها با ئلا می‌مونیم توی کارهاش، حالا بیاید مقایسه کنید با ناظرای تاپیکای پر طرفدار مثل خانه ی ریدل ها یا تاپیکای خصوصی.

نقل قول:
۱۹. وزارتخونه در راستای مفرح سازی بیشتر فعالیت توی سایت چه اقداماتی میتونه انجام بده؟

ببینید خیلیا فکر میکنن وزارت خونه خیلی نقش بزرگی توی سایت داره، ولی مطمئن باشین اینطور نیست! وزارت بنظرم درست ترش معاونت ایفای نقشه، وزارت نقشش تولید سوژه ست و کار اصلی رو اعضا با فعالیتشون و حمایت از اون سوژه انجام میدن، حالا این دوماهِ آخر سال که سورپرایز زیاد داریم.

نقل قول:
۲۰. تا حالا شده فکر کنی که فعالیت توی این سایت وقت تلف کردنه؟

نِوِر اِوِر! آخه کدوم آدم عاقلی اینطور فکر میکنه؟ :| نه تنها وقت تلف کردن نیست که به قوه ی تخیل، یادگرفتن درست نویسی اونم توی این دوره ای که شبکه های اجتماعی گند زدن به گرامر فارسی، و مهم تر از همه یه تفریح سالم فارغ از سن و ساله!

نقل قول:
۲۱. کدوم دوره‌ی زمانی از فعالیتت توی سایت رو بیشتر دوست داشتی؟

حال و آینده! بنظرم با پیشبرد شخصیت سازیم و پررنگ تر شدن شخصیتم توی سایت، سایت حداقل برای خودم جذابتر میشه، گرچه الان هم خیلی با سایت حال میکنم

نقل قول:
۲۲.الگوی نویسندگی داری؟ منظورم کسی هست که خوندن نوشته هاش همیشه روت تاثیر گذاشته و سبک نویسندگیش مورد تاییدته. میتونه انتخابت از اعضای سایت باشه یا حتی نویسنده های بیرون سایت.

ببینید، نویسندگی توی سایت و خارج از اون خیلی فرق داره، ولی کسی که توی سایت از نوشته هاش خوشم میاد و یه جورایی الگو گرفتم ازش، هوریس اسلاگهورن بوده؛ اما نویسنده ای که همیشه دوست دارم یه روزی بتونم مثلش فضا رو توصیف کنم، "موراکامی" هستش که واقعا من با کتاب "کافکا در ساحل" ش زندگی کردم و پیشنهاد میکنم اگه نخوندید حتما بخونید.

نقل قول:
۲۳. نظرت نسبت به نسل جدید و آینده سازان فردای سایت جادوگران چیه؟

خیلی خوب و مثبت! نسلی که من می‌بینم، کسانی مثل ربکا یا وین هاپکینز مطمئنا اگه حرف نقاد هارو گوش کنن و به توصیه هاشون عمل میتونن موفق باشن، ولی توصیه ای که به اونها و مهم تر از همه خودم دارم، اینه که هیچ وقت از کسی تقلید نکنن.

نقل قول:
۲۴. میدونم خیلی اهل مطالعه ای. چیشد که نسبت به بخش عظیمی از هم نسلی هات یه راه دیگه پیش گرفتی و بجای محدود کردن زندگیت به بازی و فضای مجازی به مطالعه رو آوردی؟ چه تاثیری توی زندگیت داشت؟

شرمنده می‌کنید واقعا. من از وقتی که سواد دار شدم همیشه دوست داشتم کتاب بخونم، چون تنها چیزی که می‌تونه حتی از یه عینک واقعیت مجازی، بیشتر تورو به یه واقعیت مجازی ببره، کتابه! ببینید نه از این ور بوم افتادن خوبه، و نه از اون ورش. چون کسایی هستن که زندگی نمی‌کنن و صرفا در حال مطالعن، یا کسایی که تمام زندگی شون خلاصه شده توی PS4، غذا و خواب. و اینکه همیشه یه تاثیر مثبت داشته مطالعه تو زندگیم، اینکه همیشه بهتر تونستم ارتباط برقرار کنم و اینکه تونستم اینجا باشم خودش از تاثیرات مثبتشه!

نقل قول:
۲۵.اوایل ورودت چه چالش هایی برات پیش اومد و چه چیزی باعث موندنت شد؟

اولین چیزی که با ورود به این سایت به چشت می‌خوره، موجی از تفاوت هایی زیباست. میدونید چی میگم؟ یعنی یسری آدم با یسری طرز فکر مختلف و سبک های مختلف می‌بینی که همه باهم در ارتباطن و رقابتِ سالم، چیزیم که تونسته نگه داره منو توی این سایت، این بوده که می‌تونم فارغ از جنسیت، سن یا محل تولدم، اونی باشم که میخوام.

نقل قول:
۲۶. هر چه دل تنگت می خواهد بگو فرزندم. میتونی بین دل تنگی هات در مورد آشپزی بی نظیر منم بگی حتی.

رشوه نمی‌پذیرین تعریف هم میخواین؟
ولی جدا از شوخی، یه تشکر ویژه میکنم از تمام بچه های وزارت‌خونه.
و بعد از اون هم یه پیشنهاد برای همه دارم، حواستون به دور و بریاتون باشه، چون مهم ترین چیزی هستن که دارین.

با بهترین آرزوها؛
تام جاگسن.


آروم آقا! دست و پام ریخت!


پاسخ به: خورندگان معجون راستی
پیام زده شده در: ۲۱:۳۴ جمعه ۱۱ بهمن ۱۳۹۸

اسلیترین، مرگخواران

مروپ گانت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۸ شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
امروز ۲:۴۶:۵۴
از زیر سایه عزیز مامان
گروه:
ناظر انجمن
کاربران عضو
اسلیترین
ایفای نقش
مرگخوار
گردانندگان سایت
پیام: 461
آفلاین
-حاضره!

گابریل با دقت قطره ای وایتکس به معجون حقیقت اضافه کرد و نگاهی تحسین آمیز به آن انداخت.
-میخوام که شما این مصاحبه رو انجام بدین بانو. هر چی باشه در چیز خور کردن ملت مهارت...
-
-اممم...منظورم این بود که بلاخره بزرگتری گفتن کوچیک تری گفتن دیگه، بخاطر همین شما این مصاحبه رو انجام بدین بهتره.
-حالا قراره با کی مصاحبه کنم گابریل مامان؟
-تام.

مروپ که با خیال راحت در حال نوشیدن "چای قهوه اش" بود ناگهان فنجان از دستش رها شد و بر زمین افتاد و به صد تکه تقسیم شد. گابریل در حالی که با دیدن کثیف شدن زمین دفترش سعی می کرد جلوی تشنجش را بگیرد، با احتیاط به همراه سطل وایتکس و تی اش از پشت میزش برخاست.
-اتفاقی افتاده بانو؟
-این قرار ما نبود گابریل مامان. رفتی تام گور به گور شده رو از توی قبر آوردی برا مصاحبه؟ نمی دونستی دیگه همه چیز بین ما تموم شده و من عمرا باهاش مصاحبه نمی کنم؟ چقدر بهش گفتم هر بار این در صاب مرده خونه رو محکم نبند نرو ولی اون درو محکم بست و رفت پی سیسیلیاش! همون روز بود که ما کات فور اور کردیم!
-تام جاگسن...تام جاگسن رو میگم بانو!

اما مروپ بدون توجه به فریاد های گابریل همچنان در حال سخنرانی ژرفش بود.
- نه گابریل مامان...نمیتونی یه مادر رو خام کنی. اصرار نکن...دیگه بخششی در کار نیست. عمرا! هرگز! نِوِر! حتی اگر ویلاهای کل لیتل هنگلتون رو به نامم کنه هم دیگه بخششی در کار نیست. حتی اگر بخاطر من تمام کوه های لیتل هنگلتون رو بکنه...حتی اگر...

گابریل یقه تام جاگسن را که بسیار خیس خورده بود کشید و از سطل وایتکس بیرون آورد و او را جلوی چشمان مروپ گرفت.
-به مرلین این تامو میگم بانو...نگاه کنید...خود تام جاگسنِ به مرگ تی ام!
-عه! چرا از اول نگفتی تام گور به گور نشده رو میگی گابریل مامان؟!
-

***


هفتمین خورنده معجون راستی کسی نیست جز: تام گور به گور نشده مامان، که تا ۲۴ ساعت وقت داره خودشو به وزارتخونه برسونه و معجون وایتکسیشو با دمنوش پیاز بنوشه!

اینم لیست سوالات:

۱. مهم‌ترین سوتی‌ای که در طول عضویتت دادی رو به طور کامل شرح بده!
۲. به نظر من خیلی نسبت به قبل تصمیم های درست تری میگیری و خیلی محتاط تر عمل میکنی. چیشد که تامی شدی محتاط؟
۳. لینک اولین پست ایفائیت رو با اولین شناسه‌ت رد کن بیاد! 
۴. در طول تاریخ عضویتت با کسی به مشکل خوردی؟ کی؟ چرا؟
۵. چه شناسه‌هایی داشتی تا حالا؟
۶. چرا اولین بار که اومدی سایت مستقیم رفتی سراغ شخصیت فلیت ویک؟ علت انتخاب تام گور به گور نشده چی بود؟
۷. پستای چه کسانی رو به طور جدی دنبال می‌کنی و از خوندنشون لذت می‌بری؟(سه نفر)
۸. چهار تا از شخصیتایی که بنظرت بیشترین کمک رو به سایت رسوندن نام ببر.
۹. بهترین دوستت توی سایت، و کسی که باهاش رودروایسی داری کیه؟(بله تام مامان من با کیک خربزه و عسل خام نمیشم. )
۱۰. لینک دوتا از پستای موردعلاقه‌ت رو بفرست!
۱۱. کدوم شخصیت‌پردازی‌ رو توی سایت می‌پسندی؟
۱۲. اگه همه‌ی شخصیت‌ها باز باشه و دستت توی انتخاب آزاد، کدوم رو انتخاب می کنی و چرا؟
۱۳. چی شد که فیلیوس رو بستی و تام مرگخوار شدی؟
۱۴. سوژه ایفایی تام از کجا اومد؟
۱۵. چرا با وجود اینکه سوژه برای ایفای نقش داری اما خیلی کم توی سایت فعالیت می کنی و در موردش می نویسی؟
۱۶. دوتا از اعضای قدیمی که دوست داری برگردن کیا هستن و چرا؟
۱۷. چه اتفاق خاص و جالبی در طول مدت عضویتت رخ داده که برات جالب و دوست‌داشتنی بوده و همیشه برات یه خاطره جذاب راجع به سایت محسوب می‌شده؟ لطفا با جزئیات اون اتفاق رو شرح بده.
۱۸. نظارت چطوره؟ به نظرت ناظر بودن خوبه یا بد؟
۱۹. وزارتخونه در راستای مفرح سازی بیشتر فعالیت توی سایت چه اقداماتی میتونه انجام بده؟
۲۰. تا حالا شده فکر کنی که فعالیت توی این سایت وقت تلف کردنه؟
۲۱. کدوم دوره‌ی زمانی از فعالیتت توی سایت رو بیشتر دوست داشتی؟
۲۲. الگوی نویسندگی داری؟ منظورم کسی هست که خوندن نوشته هاش همیشه روت تاثیر گذاشته و سبک نویسندگیش مورد تاییدته. میتونه انتخابت از اعضای سایت باشه یا حتی نویسنده های بیرون سایت.
۲۳. نظرت نسبت به نسل جدید و آینده سازان فردای سایت جادوگران چیه؟
۲۴. میدونم خیلی اهل مطالعه ای. چیشد که نسبت به بخش عظیمی از هم نسلی هات یه راه دیگه پیش گرفتی و بجای محدود کردن زندگیت به بازی و فضای مجازی به مطالعه رو آوردی؟ چه تاثیری توی زندگیت داشت؟
۲۵. اوایل ورودت چه چالش هایی برات پیش اومد و چه چیزی باعث موندنت شد؟
۲۶. هر چه دل تنگت می خواهد بگو فرزندم. میتونی بین دل تنگی هات در مورد آشپزی بی نظیر منم بگی حتی.


ویرایش شده توسط مروپ گانت در تاریخ ۱۳۹۸/۱۱/۱۱ ۲۱:۳۸:۲۲



پاسخ به: خورندگان معجون راستی
پیام زده شده در: ۱۹:۵۳ دوشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۸

دروئلا روزیه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۴۵ چهارشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۶:۵۶:۰۹ سه شنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۲
از کتابخونه‌ی زیر سایه‌ی ارباب!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 195
آفلاین
۱. مثل همیشه، مهم‌ترین سوتی‌ای که در طول عضویتتون دادی رو شرح کامل بده!
سوتی... سوتی خفنی یادم نمیاد حقیقتش. فقط اون اوایل ورودم به ایفا، همه ش شخصیت خودمو مینداختم وسط سوژه و قهرمان بازی در میاوردم. تازه واردی جوگیر بودم.

۲. چرا آنتی ساحریال؟
چون...
خب اون موقع من شخصیت بارتی کراوچ پسر رو داشتم و انجمن حمایت از ساحرگانم شروع به فعالیت کرده بود. از اینورم آنتی ساحریال رو راه اندازی کردن و منم چون شخصیتم مذکر بود، بهشون پیوستم. بعد از یه مدت رئیس آنتی ساحریال، که اون موقع آنتونین دالاهوف بود، امکان سر زدن مداوم به سایتو نداشت دیگه، به خاطر همون مسئله تصمیم گرفته شد به اتفاق آرا یه نفر دیگه به جای آنتونین انتخاب بشه که بارتی انتخاب شد.

۳. لینک اولین پست ایفائیت رو با اولین شناسه‌ت بفرست!
روونایا... میشه بی خیال این سوال شیم؟
بفرمایید اینم از اولین پست با اولین شناسه...

۴. در طول تاریخ عضویتت با کسی به مشکل خوردی؟ کی؟ چرا؟
نه روونا رو شکر با کسی مشکلی نداشتم اصلا.

۵. با کدوم شناسه‌ت راحت تر بودی؟ یا، کدومشو بیشتر دوست داری؟
دروئلا رو هم بیشتر دوست دارم هم باهاش راحت ترم. البته خاطرات خیلی قشنگیم با بارتی دارم.

۶. توی امضای شناسه‌ی بارتی کراوچ‌ات، نوشتی به یاد اما دابز! چرا؟
اوایل که شخصیت بارتی رو گرفته بودم، زیاد با حال و هوای ایفا آشنایی نداشتم و درک درستی ازش نداشتم; در نتیجه بارتی همینجوری بی شخصیت فعالیت می کرد تا با اما دابز اون موقع آشنا شدم و نتیجه ش دوستی من و اما بود. آثار این دوستی به سایتم منتقل شد و یه بار یکی از دوستان از اما پرسید:" بارتی دوست پسرته؟"، مام گفتیم خب چرا که نه؟! ولی اما درگیر کنکور اینا شد و از سایت رفت. منم تو امضا بارتی نوشتم به یاد اما دابز. البته برگشت با یه شناسه دیگه اما، ولی رفت بازم. :/

۷. پستای چه کسانی رو به طور جدی دنبال می‌کنی و از خوندنشون لذت می‌بری؟(چهار نفر)
میدونی خب اینجوری نیست که بگم پستای بقیه رو نمیخونم و فقط پست افراد به خصوصی رو می خونم. تو بلاک ایفا هر انجمنی بیاد بالا و پست جدید بخوره، من میخونمش.

۸. به نظرتون چه کار مفیدی می‌شه برای کل سایت یا ایفای نقش انجام داد تا فضا رو بهتر کنه و انگیزه بیشتری ایجاد کنه؟
چیزی که مسلمه و همه میدونیم، اینه که سایت و ایفا فقط با فعالیت اعضا میتونن سر پا بمونن. اصلا پایه شون فعالیته.
به نظرم رقابت همیشه جذابه و توجه افرادو جلب می کنه. اما نه هر رقابتی. یه رقابت کنترل شده که در قالب یه مسابقه یا هر فعالیت مشابهی باشه و بشه واسه ش قوانین مشخصی تعیین کرد و یه جوری باشه که اکثر اعضا ازش لذت ببرن.

۹. دو تا از کسانی که بنظرت بیشترین کمک رو به سایت رسوندن نام ببر.
افراد زیادی به سایت کمک کردن، فقط یکی دو نفر نیستن. ولی چون قراره فقط اسم دو نفر رو بگم... لرد ولدمورت و لینی وارنر.
لرد واقعا دلسوز سایتن. همیشه به اعضا کمک می کنن و راهنمایی می کنن، حالا چه با نقد باشه، چه تو چت باکس و چه با پخ.
لینیم خیلی واسه سایت و ریون زحمت کشیده و همیشه نگران ریونه.

۱۰. بهترین دوستت توی سایت، و کسی که باهاش رودروایسی (یا مشکل) داری کیه؟
رودروایسی رو که تقریبا با همه دارم.

بهترین دوستم؟ یعنی فقط باید اسم یه نفرو بگم؟ نمیشه که.
دوستای خوب زیادی داشتم و دارم خوشبختانه. اون موقع که بارتی بودم، اما دابز، آیلین پرنس، ویلبرت اسلینکرد و واسه دروئلا، لایتینا فاست، رابستن و کل اعضای کابینه وزارت، خودت، سو، تام، مرلین، بانو. ولی کسی که غرامو تحمل می کنه و همیشه راه حلش جمله "بکشش ^__^" ئه، ایشونه.

۱۱. لینک دوتا از پستای موردعلاقه‌ت رو بفرست!
ببین من خیلی ماهیم! خیلی خیلی زیاد. در حدی که جواب دادن به این سوالارم یه جا که جلو چشم باشه نوشته بودم تا یه وقت یادم نره. قطعا پستای خیلی قشنگ زیادی خوندم ولی متاسفانه یادم نمیاد الان.

۱۲. کدوم شخصیت‌پردازی‌ رو توی سایت می‌پسندی؟
واقعا نمیتونم جواب مشخصی به این سوال بدم. هر کدوم از شخصیتا ویژگی بامزه مخصوص به خودشونو دارن. نمیتونم بگم فلان شخصیت بهتره. همه رو دوست دارم.

۱۳. اگه همه‌ی شخصیت‌ها باز باشه و دستت توی انتخاب آزاد، کدوم رو انتخاب می‌کنی؟
لونا لاوگود رو خیلی دوست دارم. یه مدت طولانیم باز بود اتفاقا. ولی خب دروئلا رو دوست دارم. اصلی ترین دلیلمم سفید بودن لوناس. اگه لونا رو انتخاب کنم نمی تونم دیگه مرگخوار باشم.

۱۴. کدوم دوره‌ی زمانی از فعالیتتون توی سایت رو بیشتر دوست داشتید؟
حال هوای سایت اوایل عضویتم رو بیشتر دوست دارم، ولی زمانی که خودم خیلی از فعالیت توی سایت لذت بردم، بهار و تابستون 97 بود.

۱۵. دلیل اینکه بعضی از اعضا توی تاریخ سایت فراموش نشدنی شدن چی بود؟
خیلیا به سایت کمک کردن و رفتن، خیلیا شخصیت پردازی ویژه ای داشتن و رفتن، اما اکثرا اعضای جدید نمی شناسنشون. ولی خب یکی مثل مورفین رو همه می شناسن. علاوه بر اینکه شخصیت ساده و بامزه ای داشت، پستا و نوشتنش باعث شدن اکثرا بشناسنش به نظرم.

۱۶. چه دورانی از فعالیتت توی سایت رو بیشتر دوست داشتی؟ (مثلا زمانِ فعالیت چه افرادی)
اینو بالاترم جواب دادم. از نظر "زمان چه افرادی"، اوایل عضویتم.

۱۷. از سایت رفتی تا حالا؟ چند بار؟ چرا؟
نه ...
یه بار سال 92 اینا بود که رفتم. بعدش 93 برگشتم و شخصیت دروئلا رو گرفتم. 94 غیبم زد باز و اواخر 96 بود که برگشتم فک کنم. بازم مهر 97 غیبم زد و تابستون 98 برگشتم. کلا در رفت و آمد بودم.
دلایل هیچکدومم یادم نیست جز این آخریه. یهو به طرز عجیبی سرم شلوغ شد. تا به اوضاع عادت کردم و همه چی رو تقریبا سر و سامون دادم، دیدم خیلی وقته به سایت سر نزدم و چند ماه گذشته.

۱۸. فعلا رو که می‌دونم چقدر بی‌حاشیه‌ای... قبل‌تر ها چطور بودی؟
کلا به جمله " آسه برو، آسه بیا، که گربه شاخت نزنه." خیلی اعتقاد دارم.

۱۹. دوتا از اعضای قدیمی که دوست داری برگردن کیا هستن؟ و چرا؟
مورفین و لایتینا.
چرا؟ چون simply دوست دارم.

۲۰. چه اتفاق خاصی در طول مدت عضویتت رخ داده که برات جالب و دوست‌داشتنی بوده و همیشه یه خاطره جذاب راجع به سایت محسوب می‌شده؟ لطفا با جزئیات اون اتفاق رو شرح بده تا حضار تازه‌وارد هم ازش لذت ببرن.
روونا شاهده رو این خیلی فک کردم. حتی از فنرم پرسیدم و ازش خواستم همه اتفاقات جالب و مهم این مدتو بگه. ولی هیچ کدوم چیزی یادمون نمیومد متاسفانه.
ببخشید دیگه من خیلی ماهیم.

۲۱. اگه ازت بپرسن چه دلیلی واسه موندن توی سایت داری و تو بتونی فقط یه دلیل بیاری، اون چیه؟
کلا جادوگران!
هم خاطره ها، هم دوستیا، هم تجربه های قشنگ و گاها تلخ... همه چیز سایت.

۲۲. وجدانا اینجا چند ساله‌ بودی؟
خلاسه!
11،12 سال فک کنم.

۲۳. ایده‌ی شخصیت ئلا از کجا اومد؟
از خودم! خودم بشدت عاشق کتابم. یکی از آرزوهام اینه که یه اتاق بزرگ از خونه مو تبدیل به کتابخونه کنم. چیزی که خیلی خوشحالم می کنه کتابه و هروقت مدت زیادی رو درگیر زندگی واقعی باشم، به کتاب پناه می برم.
ساده ترین شخصیتی بود که میتونستم واسه ئلا بسازم و باهاش راحت باشم.
البته قبل از این ئلا خیلی تسترال خون بود و همه ش تست می زد. که اون شخصیتم باز به خاطر شرایط اون موقع خودم بود که درگیر کنکور بودم.

۲۴. نظری یا پیشنهادی برای اعضای جدید سایت داری؟
از فعالیتتون تو سایت لذت ببرین و سعی کنین در کنارش چیزای جدید یاد بگیرین. تخیل قوی و توانایی خوب نوشتن، همیشه به درد می خورن.

همینا؟ برم دیگه؟ فردا امتحان دارم، نخوندم.


One must always be careful of the books and what's inside them, for the words have the power to change us

-Tessa Gray-

تصویر کوچک شده


پاسخ به: خورندگان معجون راستی
پیام زده شده در: ۲۳:۳۶ یکشنبه ۲۲ دی ۱۳۹۸

گابریل دلاکور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۳۹ یکشنبه ۹ تیر ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۱۶:۴۰:۱۷ سه شنبه ۱۵ اسفند ۱۴۰۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 407
آفلاین
- به ما بهتون نزن آقا! برو بشین معجونت‌و بخور تموم شه بره پی کارش دیگه!
- نمی‌خوااام! نمی‌خورم! کل کابینه‌تون رو فسق و فجور برداشته اون‌وقت شما میاین سراغِ ما؟ اول از خودتون شروع کنید، از درونِ خودتون!

گابریل دندان به دندان سایید.
- با چوب‌دستی با من حرف نزن و بذارش پایین تا توی آستینت نکردیمش!
- من رو تهدید کرد؟ ... فسق و فجور کابینه‌ش رو پنهان کرده و دست به تهدید مردم می‌زنید؟
- تو چرا دست از سرِ کابینه‌ بر نمی‌داری؟
- همینه که هست!
- باشه، باشه! من امروز به یکی‌شون معجونِ راستی می‌خورونم. حالا همین خط مسقیم رو بگیر و برو تا به دلیل عدم استشمامِ بوی شوینده‌ها از تنت، این بو رو با تک تک سلول‌های تنت عجین نکردیم.
- هرگز.
- چی هرگز؟
- من باید شخصا در جلسه‌ حضور داشته باشم.
- یعنی چه؟ مگه برتی باتزه؟
- ها؟ ... مهم نیست. من باید تو جلسه باشم تا مطمئن بشم شما قصد کلاه‌ بر سر ملت فهیم گذاشتن رو ندارید.

گابریل همین‌طور که سعی می‌کرد مردِ زبان‌نفهمِ روبرویش را مورد شلیک مستقیم گلوله قرار ندهد، به فکرِ راهِ چاره افتاد.
- پس می‌خوای توی جلسه‌ی خوروندن حضور داشته باشی هوم؟
- دقیقا.
- پس برو توی اتاقِ کناری تا آماده‌ت کنن.

همین‌طور که مرد از اتاقِ وزیر بیرون می‌رفت، مروپ با شک پرسید:
- واقعا می‌خوای بیاریش گبِ مامان؟
- البته بانو. ما به حرف مردممون گوش می‌دیم. حالا از اون اسیدهای قوی و خورنده‌‌مون که الکترولیت‌های قوی‌ای هستن و ثابت یونش بسیار بالایی دارن و کاملا به‌شکل یونی در آب حل می‌شن و.‌.. عه... هیچی ولش کن، از همون اسیدها بیارید و توش حل‌ش کنید و بعد با یه باز خنثی‌ش کنید و توی مقدار زیادی آب حل‌ش کنید و بعد چند سی‌سی رو بریزید توی معجونِ راستی. ما باید به حرف مردممون گوش فرا دهیم.
- البته! ... خب، الان کدوم یک از اعضای کابینه رو احضار کنیم؟
- به‌گمونم ئلا از همه بهتر باشه، کسی جز اون نمی‌تونه راهی برای مقاومت در برابر معجون رو داشته باشه..‌.
- درسته. ولی خب می‌تونیم خیلی راحت خربزه عسل آبلیموی منو بدیم به این مرده و کارشو بسازیم ها...
- نه بانو، مردم! مردم باید به پاسخِ سوالاتشون برسن، ما اون‌ها رو سرکوب نمی‌کنیم.

***


نتیجتا، خورنده‌ی ششمین بطری معجونِ راستی، بانو دروئلا روزیه هستن! با دست و جیغ و هورا ایشون رو دعوت می‌کنیم تا بیست و چهار ساعتِ آینده به سوالات پاسخ بدن.

لیست سوالات:

۱. مثل همیشه، مهم‌ترین سوتی‌ای که در طول عضویتتون دادی رو شرح کامل بده!
۲. چرا آنتی ساحریال؟
۳. لینک اولین پست ایفائیت رو با اولین شناسه‌ت بفرست! 
۴. در طول تاریخ عضویتت با کسی به مشکل خوردی؟ کی؟ چرا؟
۵. با کدوم شناسه‌ت راحت تر بودی؟ یا، کدومشو بیشتر دوست داری؟
۶. توی امضای شناسه‌ی بارتی کراوچ‌ات، نوشتی به یاد اما دابز! چرا؟
۷. پستای چه کسانی رو به طور جدی دنبال می‌کنی و از خوندنشون لذت می‌بری؟(چهار نفر)
۸. به نظرتون چه کار مفیدی می‌شه برای کل سایت یا ایفای نقش انجام داد تا فضا رو بهتر کنه و انگیزه بیشتری ایجاد کنه؟
۹. دو تا از کسانی که بنظرت بیشترین کمک رو به سایت رسوندن نام ببر.
۱۰. بهترین دوستت توی سایت، و کسی که باهاش رودروایسی (یا مشکل) داری کیه؟
۱۱. لینک دوتا از پستای موردعلاقه‌ت رو بفرست!
۱۲. کدوم شخصیت‌پردازی‌ رو توی سایت می‌پسندی؟
۱۳. اگه همه‌ی شخصیت‌ها باز باشه و دستت توی انتخاب آزاد، کدوم رو انتخاب می‌کنی؟
۱۴. کدوم دوره‌ی زمانی از فعالیتتون توی سایت رو بیشتر دوست داشتید؟
۱۵. دلیل اینکه بعضی از اعضا توی تاریخ سایت فراموش نشدنی شدن چی بود؟
۱۶. چه دورانی از فعالیتت توی سایت رو بیشتر دوست داشتی؟ (مثلا زمانِ فعالیت چه افرادی)
۱۷. از سایت رفتی تا حالا؟ چند بار؟ چرا؟
۱۸. فعلا رو که می‌دونم چقدر بی‌حاشیه‌ای... قبل‌تر ها چطور بودی؟
۱۹. دوتا از اعضای قدیمی که دوست داری برگردن کیا هستن؟ و چرا؟
۲۰. چه اتفاق خاصی در طول مدت عضویتت رخ داده که برات جالب و دوست‌داشتنی بوده و همیشه یه خاطره جذاب راجع به سایت محسوب می‌شده؟ لطفا با جزئیات اون اتفاق رو شرح بده تا حضار تازه‌وارد هم ازش لذت ببرن.
۲۱.  اگه ازت بپرسن چه دلیلی واسه موندن توی سایت داری و تو بتونی فقط یه دلیل بیاری، اون چیه؟
۲۲. وجدانا اینجا چند ساله‌ بودی؟

۲۳. ایده‌ی شخصیت ئلا از کجا اومد؟
۲۴. نظری یا پیشنهادی برای اعضای جدید سایت داری؟

همینا دیگه، تموم شد.


ویرایش شده توسط گابریل دلاکور در تاریخ ۱۳۹۸/۱۰/۲۳ ۰:۴۳:۴۷

گب دراکولا!







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.