صد و یک پست خالدار در ردا فروشی
فیلمی از:کاری
تهیه کننده:نداریم(ما همه افتخاری و بدون امکانات بازی میکنیم)
بازیگران:مانیا.رودی.حاجی.هاگرید
=-=-=-=-
سکانس 9
و حالا ادامه ماجرا:
رودی بعد از خوردن اون چرخ ردا دوزی داشت کم کم حالش خوب میشد که مانیا اومد
مانیا:خوب اعتراف کن
رودی:یه جون مادرم من بیتقصیرم
مانیا:بگو سوسک
رودی:شوشگ
مانیا:خوبه قبلا میگفتی سوسگ پاشو باید ببندمت به تخت
رودی:نه
مانیا:سخن بیهوده موقوف رودی خستم خودت بلند میشی یا با جادو بلندت کنم؟
رودی:تقصیر حاجیه
مانیا:
چه ربطی به حاجی داره؟
رودی:اون بود نوشابه بهم داد این مدلی شدم
مانیا:راست میگی؟دروغ بگی زنده نمیذارمت
رودی:راشت راشت
مانیا با فریاد:حاجیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
=====
جلوی دفتر حاجی
مانیا:راست میگی دیگه؟نرم اونجا دعوا بیخودی راه بندازم
رودی:
نه دیگه دعوا نکن
مانیا:ایش...
و میره داخل حاجی سرش رو روی میز گذاشته و خوابیده بود
حاجی:
مانیا:حاجی...
حاجی:
مانیا با صدایی بلندتر:حاجی...
حاجی:
مانیا با فریاد:حاجییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
حاجی:هان؟چیه؟کی آتیش گرفت؟
مانیا:رودی
حاجی:وای...رودی از دشت رفتی...رودی کی آتیش گرفتی من نفهمیدم؟رودی...
مانیا:هه؟
حاجی:تکرار کنم؟
مانیا:نه...میشه بگید سوسک؟
حاجی:نه نمیشه
مانیا:مسئله ایی نیست
حاجی:خوبه
مانیا از در میره بیرون
رودی:دعوا راه انداختی؟
مانیا:نه
رودی:چرا؟
مانیا:هیس...ببینم صدای چیه که میاد...
صدایی از داخل دفتر حاجی:ژندگی آی ژندگی...
مانیا:چی؟
رودی:دیدی گفتم
مانیا با عجله میره داخل
حاجی:هان؟کاری داشتی خواهر؟
مانیا:نه
رودی میاد داخل:مانیا این بود
حاجی:به رودی شلام
مانیا:
هاگرید از وارد میشه
هاگرید::pint:حاچی دیگه از اون نوشابه هاتون نداری؟(هاگرید به علت گنده بودن بیش از حد مانیا و رودی رو ندیده بود)
حاجی:باشه بعد و با چشماش شروع میکنه به هاگرید علامت دادن
مانیا:
هاگرید:چی میگی حاجی؟
حاجی:خوبی مانیا؟
هاگرید:مانیا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟کو؟
مانیا:
سلام هاگرید
هاگرید از جا میپره
هاگرید:شلام...شلام...خوبی؟
مانیا با لبخند مرگبار:مرسی
هاگرید:
ننه
=-=-=-
ادامه دارد