پاسخ به: خوابگاه مختلط هافلپاف!
ارسال شده در: شنبه 19 آبان 1403 15:47
تاریخ عضویت: 1403/01/28
تولد نقش: 1403/01/29
آخرین ورود: دیروز ساعت 23:51
از: عمارت ریدل ها
- شرم بر شما!
همه ی نگاه ها به طرف مرگ چرخید و همه جا را به یک باره سکوت فرا گرفت.
- لحظه ای لذت خوابیدن رو بهونه ی یک عمر تنبلی و بطالت گذروندن وقتتون میکنید؟ پس کجا رفت آرمان های هلگا؟ به همین راحتی میخواید بیخیال تالار و تخت و از همه مهم تر فارغالتحصیلیتون بشید؟
تام که عرق شرمندگی را از روی پیشانی اش پاک کرد به اندیشه فرو رفت. به یاد گلهای زیبا و بوی خاکی که در تالار های هافلپاف میپیچید افتاد. تمام گیاهان هاگوارتز که بدون او در روز های گرم تابستان و شب های سرد زمستان در تنهایی هایشان چشم انتظار باز گشت او بودند.
- نه این غیر قابل قبوله ما باید حتما برگردیم. جناب مرگ ممنونیم. شما چشم مارو به روی حقیقت باز کردی.
- چقدر سخنان تاثیر گذار و زیبایی بود. تام راست میگه ولی میگم بهتر نیست اول تا میتونیم همینجا رو پیشخوان بخوابیم خستگیمون رو بگیریم و فردا با انرژی بریم برای جست و جوی تالار اسلیترین؟ واقعا الان توان حرکت تو پاهام نیست.
- دقیقا! توی پاهامونم توانی مونده باشه مغزمون دیگه فرمان حرکت نمیده.
- میشه جناب آبرفورث اینجا بخوابیم؟
- ولی صبح میریم قول میدیم.
هافلپافی ها که با چشمانی گرد شده و مظلوم به آبرفورث التماس میکردند منتظر جواب او ماندند.
ویرایش شده توسط تام ریدل در 1403/8/19 16:24:33

S.O.S
