هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: سازمان اقلیت‌های جادویی
پیام زده شده در: ۱:۳۵:۱۳ شنبه ۶ بهمن ۱۴۰۳
#27

مرگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۲۷ یکشنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰:۱۴ شنبه ۱۳ بهمن ۱۴۰۳
از کجا میدونی داسم زیر گلوت نیست؟
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 124
آفلاین
تمدید مهلت ایونت!


نظر به استقبال کم‌نظیر شما اقلیت‌های بسیار دردمند و با فکر، و با توجه به درخواست شرکت دوستانی که جا موندن، مهلت ایونت به مدت 24 ساعت، تا پایان شنبه 6 دی و ساعت 23:59 تمدید خواهد شد. امیدواریم که باری دیگر شاهد حضور پرشور شما اقلیت‌ها و اقلیت دوستان در عرصه اقلیت دوستی باشیم.
با تشکر!



مرگ معاون
تصویر کوچک شده


MAYBE YOU ARE NEXT

تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده


پاسخ به: سازمان اقلیت‌های جادویی
پیام زده شده در: ۳:۴۵:۳۲ پنجشنبه ۴ بهمن ۱۴۰۳
#26

مرگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۲۷ یکشنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰:۱۴ شنبه ۱۳ بهمن ۱۴۰۳
از کجا میدونی داسم زیر گلوت نیست؟
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 124
آفلاین
تصویر کوچک شده


اطلاعیه گریم جدید اقلیت‌ها


درودی به تمامی اقلیت‌ها و پتانسیل‌های نهفته‌شون

اقلیت‌ها همگی خواستار گرفتن حقشون هستن و حتما باید تفاوتشون که دلیل قدرتشونه، جوری پررنگ و مشخص باشه که به همه بفهمونه که اقلیت‌ها با تموم قدرت وجود دارن و با اینکه کم هستن، ولی پر قدرت، هستن!

پس ای کسانی که هستید! برای ابراز وجود همگی با حرکتی هماهنگ، گریم جدیدی رو از این حرکت پرشور روی آواتار هاتون قرار بدین و به گوش همه هستن و بودنتون رو برسونید.

چه‌جوری؟ الان میگم!

شما خودتون رو، درحالیکه ویژگی و دسته‌ی اقلیتتون کاملا نمایش داده شده و درحال رقص و شادمانی و خوشحالی هستین از اینکه وزارت شما رو دیده و بهتون اهمیت میده نشون بدین و عکسی از این حالت تهیه کنین و بذارین آواتارتون...

این حرکت، هماهنگی، همبستگی و اتحاد تمامی اقلیت‌ها رو در عین تفاوت هاشون نشون می‌ده. البته این حرکت فقط محدود به آواتارتون نشه‌ها! خودتونم پاشید و با ورژن خوشحال اقلیتتون خوشحالی کنید و بزنید و برقصید و بترکونید!


ویرایش شده توسط مرگ در تاریخ ۱۴۰۳/۱۱/۴ ۴:۱۹:۳۲

MAYBE YOU ARE NEXT

تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده


پاسخ به: سازمان اقلیت‌های جادویی
پیام زده شده در: ۱:۰۹:۵۱ چهارشنبه ۳ بهمن ۱۴۰۳
#25

گریفیندور، وزارت سحر و جادو، محفل ققنوس

سیریوس بلک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۹ پنجشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۸
آخرین ورود:
امروز ۱۲:۱۴:۱۴
از خونِ جوانان محفل لاله دمیده...
گروه:
جادوآموخته هاگوارتز
محفل ققنوس
گریفیندور
شـاغـل
مشاور دیوان جادوگران
جـادوگـر
پیام: 423
آنلاین
پایان مهلت ثبت نام مجدد!

نتایج:
ترزا خانم، امیدوارم وقتی دستت به من میخوره، خاطرات قبل از آزکابانمو ببینی. خوش اومدی!
آقا مرگه، شما شتری هستین که دم هر خونه‌ای میخوابین. بفرمایید داخل سازمان ما هم بخوابین! خوش اومدی!
وینکی جن خوب، حضور تروریستی خیلی قوی‌ای بود. به عنوان یک تکفیری مخالف اقلیت‌ها، از تمام حقوق و مزایای رویداد پیش‌رو برخوردار خواهی بود. دفتر مخالفین اقلیت‌ها در خود سازمان اقلیت‌ها مخصوص خودته. خوش اومدی! چی فکر کردی؟ ما از آب کره می‌گیریم آقا! حالا که با پای خودت اومدی نمیذاریم بری دیگه.

رویداد اقلیت‌ها از هم‌اکنون آغاز شد! برای اطلاعات بیشتر اطلاعیه مربوطه در تاپیک اطلاعیه‌های وزارت سحر و جادو را مطالعه کنید.


وزیر پانمدی.
تصویر کوچک شده




We've all got both light and dark inside us. What matters is the part we choose to act on...that's who we really are



پاسخ به: سازمان اقلیت‌های جادویی
پیام زده شده در: ۲۲:۲۹:۵۲ سه شنبه ۲ بهمن ۱۴۰۳
#24

ریونکلاو، مرگخواران

وینکی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۲۳ شنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
دیروز ۱۷:۲۴:۳۸
از مسلسلستان!
گروه:
مرگخوار
جادوآموخته هاگوارتز
جـادوگـر
ریونکلاو
پیام: 572
آفلاین
یکی از شب‌های گرم زمستان که حتی ستاره‌ها هم حوصله‌شان نکشیده بود سوسوهایشان را دور یک نصفه ماه بپاشند، در وقت‌اضافه‌هایی که دولت دوپامین به دغدغه آزادی اقلیت‌های جامعه جادوگری چسب زده بود تا یک عالمه آدم و آدم‌نما بیایند و مطالبه حقوق برابرشان را بکنند، یک نامه‌ی سربسته سوار بر امواج باد می‌راند. نامه می‌راند و می‌راند و بعضی وقت‌ها سُر می‌خورد و گاهی موقع‌ها پدال می‌زد و وقت‌هایی هم که کسی خیلی حواسش نبود، یک کم راه می‌رفت و می‌رفت و از بالای کله چانصدتا اقلیت جامعه جادوگری رد می‌شد و طمانینه‌دار چوب توجه‌گیری‌اش را تاب می‌داد و پرتاب می‌کرد تا قلابش توی دیدهای مردم گیر کند و یواش یواش سیمش را می‌پیچاند داخل و چشم‌هایشان را می‌آورد و روی خودش می‌ذاشت. و هزاران جانورآشام و روح‌خوان و حال‌گیر و جن‌بینی که می‌دیدندش با خودشان فکر می‌کردند که حالا که این نامه‌هه اینقدر نامه‌ی noncomformistی است و برای خودش پر می‌وازد و حتی به جای اینکه یک نامه باشد که توی پاکت است، یک پاکت است که توی نامه شده و کل محتویاتش بیرونش اند، احتمالا این هم یک اقلیت دیگر مثل خودشان است و آمده ثبت نام کند و یکی یکی از سر راهش کنار رفتند و حتی بعضی‌هایشان که نامهربان‌تر بودند و ته قلباشان را هیچ شگفتی به تعجب نمی‌انداخت، سرجاشان ماندند و بهش گفتند برود ته صف و مگر مملکت قانون ندارد و کلی ناراحت شدند وقتی نامه‌هه هیچ توجهی بهشان نکرد و رفت و رفت اول صف، بالای کله ریموس لوپین: سخت مشغول رد و تایید صلاحیت اقلیت‌ها.
- به به، به به. خوش اومدین جناب. دسته اقلیتتونو لطف می‌کنین بفرمایین؟
- Clearvoyant هستم.
- به به به به به. آفرین بهت. آینده رو می‌تونی ببینی ینی؟
-نه واقعا. فقط حالو می‌بینم. ولی خیلی صاف و شفاف می‌بینم.
- به به به به. خوش اومدین. دولت دوپامین برای احقاق حقوقتون نهایت زوزه‌ها رو سر خواهد داد. بعدی... عه... این نامه‌هه چیه؟ بذار برش داریم از رو هوا ببینیم چی میگه... هممم... گروه هاگوارتز: جاروکلاو... دسته اقلیت: جن مفلوک... زیرمجموعه: مسلح... القاب منسوب... جن خووب؟

و بعد، ریموس لوپین بزرگترین اشتباه کل عمر گرگی‌اش را کرد.

توجه: این یک فرم عضویت نیست. این یک حمله تروریستی‌ست.


برای یک مدت لاستیکی، ریموس لوپین سر جایش وایستاده بود و خز روییده توی شکاف‌های مغزش را کوتاه می‌کرد تا شاید از لایشان بتاند اتفاقاتی که بعد از باز کردن نامه و درآوردن پاکتش افتاده بود را دوباره مرور کند.

ریموس فهمید یک موجود کوچک و جیغو و عصبانی از توی پاکت پریده بود بیرون. خب.

ریموس متوجه شد موجود مذکور مسلسل‌هایش را کشیده بود و روی تمام مردم بازشان کرده بود. خب.

ریموس مطمئن شد که صدای جیغ فرابنفشی که داشت گوش‌هایش را می‌پیچاند، از هزاران‌تا گلوی ملتی بیرون نمی‌آمد که داشتند گلوله‌های وینکی را می‌خوردند و به جایش داشت از توی خود تک‌دانه حنجره این جن تروریست فواره می‌زد. خب.

و لای این همه جیغ و تیر و خون و ترور، وینکی داشت یک چیزهایی می‌گفت.

ریموس لوپین گرگش را کشید بالا و لای دریای اقلیت‌ها شناکنان رفت و رفت و آن‌وسط‌ها چهار بار توی خون سه تا روح غرق شد ولی باز هم رفت و آن‌وسط‌هاتر یک خروسینه نوکش زد و مجبور شد بشیند و یک کم قوقولی قوقو کند تا خروسش درآید و دوباره شناکنان رفت و رفت و یک آینده‌آشام یقه‌اش را گرفت و دعوتش کرد به قلعه مخوفش توی ماضی‌سیلوانیا تا حسابی یواشکی گازش بگیرد و تمام آینده‌اش را بیاشامد و قوی و جوان و زیبا شود و بعد بیاید لندن و به نیمفادورا تانکس بگوید I have crossed oceans of time to find you و باهاش ازدواج کند ولی آدم‌های لندن دوستش نداشته باشند و یک ون پر از هلسینگ استخدام کنند تا بزندنش و آخرش فرار کند دوباره به ماضی‌سیلوانیا و درحالیکه یک عالمه دارد می‌میرد در بغل نیمفادورا باشد و کلی همه غصه بخورند ولی یکهو نیمفادورا نیش‌های خودش را دربیاورد و همه سورپرایز شوند و برود که آینده‌آشامه را گاز بگیرد که--

-برو اون‌ور.

آینده‌آشامه نیش‌هایش را از گردن ریموس لوپین بیرون کشید.

-ببخشید.

ولی هنوز کامل آن‌ور نرفته بود که هفتاد و سه هزارتا تیر مسلسل سوراخش کردند.

-آخ!
-نمیر یه لحظه. بذار ببینم این جن چی میگه.

نقل قول:
وینکی تو دهن این سازمان زد. وینکی تو چشم هر چی اقلیته تف کرد. وینکی همه این اراذل و اوباش دون‌فطرت و کوته‌مایه رو جمع کرد و با خودش -که کوته‌ترین‌مایه و دونین‌ترین فطیره رو داشت -- توی مشمای آشغال ریخت و ساعت ۹ شب گذاشت لب گریمولد. اقلیت حق نداشت! اقلیت عقل نداشت! اقلیت فقط باید توسری خورد و ملعون و بدبخت بود. وینکی باید زد اینجا رو با خاک یکسان کرد و تیکه‌هایشو تو بسته بست و انداخت پشت کشتی و هزارتا اقیانوس اون‌ورتر کشید تا توی عمیق‌ترین بیابون زیر قطب جنوب دفن کرد. وینکی، جن خووب؟


و تمام آینده‌هایی که آینده‌آشامه آشامیده بود از سوراخ‌هایش بیرون ریختند و مُرد.



Take Winky down to the Mosalsal City, where the grass is mosalsal and the mosalsals are MOSALSAL


تصویر کوچک شده


پاسخ به: سازمان اقلیت‌های جادویی
پیام زده شده در: ۲۱:۲۰:۲۴ دوشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۳
#23

مرگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۲۷ یکشنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰:۱۴ شنبه ۱۳ بهمن ۱۴۰۳
از کجا میدونی داسم زیر گلوت نیست؟
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 124
آفلاین
درود.

نام کامل: موسیو موریر رئالینو گنتزانته، که مختصرا مرگ خطاب می‌شوم! مرگ آقا، مرگ! من مرگم!

گروه هاگوارتز: سابقا که تلاشگرتر بودم، هافلپاف! الان که یه مقدار سر ایجاد سرگرمی و اینا یه‌مقدار سرکش شدیم و جسور و با ماهی بزرگترا کل انداختیم، یه مقدار شجاعتمون بولد شده و اومدیم یه تالار دیگه. پس... گریفیندور!

جبهه: من جایی هستم که منو میخورن! البته من هیچ‌وقت تموم نمیشما... هر چقد هم که بخورن! ولی خب، خودمم بعضی موقع‌ها خودخوری می‌کنم! عارضم خدمتتون که... مرگخوار!

دسته اقلیت: والا من از بچگی دوست داشتم که مرگ باشم. ولی خب اصلا بچگی نکردم. درواقع اصلا بچگی نداشتم! ولی خب مرگ هستم و مرگیت داشتم... ای‌کاش همیشه به حرف پدرم گوش می‌کردم. ولی چون پدر نداشتم، گوش نکردم! خب دیگه اینم از بدی‌های اقل ترین اقلیته! من اقل‌ترین اقلیتم! مرگ!

زیرمجموعه دسته: زیر چه مجموعه‌ای؟ ما همیشه یه شنل مشکی داشتیم، با دوتا داس! برادران چینی سعی کردن از ما کپی کنن که یهو، دمنتورا وارد بازار شدن. البته یه‌مشت بی‌بخار بودن و داس نداشتن. همین شد دلیل برتری ما به تمامی نسخه‌های نامرغوب داخل بازار. ما مرگ‌ داس‌دار! هستیم و بسیار رعب‌انگیز!

القاب منسوب: مرگوک! مرگولک! استاد! آقا مرگه! آقا شکارچیه! یا پیژامه مرلین این کیه! (مورد آخر رو زیاد می‌شنوم! )

سابقه فعالیت در هرگونه گروهک مستقل یا سازمان‌یافته: ما در قسمت اداری خروجی‌های این دنیا به اون دنیا مشغول خط زدن، تیک زدن و کشت و کشتار و انجام کارهای بسیار خشن و مثبت 30 الی 40 سال هستیم. دسته عوارضی این دنیا به اون دنیا!

چی شد فهمیدید با بقیه جامعه جادوگری متفاوتید؟ داستان‌تون رو شرح بدید:
یه داس دادن به دستم
گفتن که ناز شستم
گفتن کیه مرگمون؟
گفتم فقط من هستم
تنها اینجا نشستم
منتظر یه دستم
بیاد بالا، ببینم
من تنهام یا که مستم؟
دل به یه لیستم بستم
از ازل تا ابد هستم
یکی بیاد بگیره
این داس و لیستو از دستم
زودتر بیاین عزیزان
زودتر که خیلی خستم!


MAYBE YOU ARE NEXT

تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده


پاسخ به: سازمان اقلیت‌های جادویی
پیام زده شده در: ۱۹:۵۷:۴۶ دوشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۳
#22

ترزا مک‌کینز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۲۱ جمعه ۱۵ تیر ۱۴۰۳
آخرین ورود:
۲۲:۱۱:۲۱ پنجشنبه ۱۱ بهمن ۱۴۰۳
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 193
آفلاین
نام کامل:
ترزا مک‌کینز

گروه هاگوارتز:
گریفندور

جبهه:
مرگخوار

دسته اقلیت:
رویا بین

زیرمجموعه دسته:
گذشته‌بین + گهگاه دژاوو

القاب منسوب:
تز

سابقه فعالیت در هرگونه گروهک مستقل یا سازمان‌یافته:
کوییدیچ هم حسابه؟ اگه بله باید با افتخار بگم که عضو تیم پرافتخار برتوانا بودم و هستم! به جز اون دیگه یه مدتم تو ارتش سالازار بودم. همین دیگه فکر کنم!

چی شد فهمیدید با بقیه جامعه جادوگری متفاوتید؟ داستانتون رو شرح بدید.
مگه قرار نیست داستانمو تو دفترچه خاطرات بگم؟ الانم بگم؟ مختصر؟ خب باشه پس الان مختصر میگم!
خب اول این که من تقریبا از قدرتم استفاده نمیکنم. به جز دژاوو که خب دست خودم نیست. یعنی گذشته‌بینی‌ام هم دست خودم نیست ولی احتمالا دیدین که من یه گردنبند کوارتز صورتی دارم. این گردنبند مانع فعال شدن قدرتم می‌شه. خب شما فرض کنین به هر چیز و هر کسی که دستتون بخوره گذشته‌شو ببینین! واقعا آزاردهنده است و میتونه آدمو دیوونه کنه! آدم ممکنه چیزایی رو بفهمه که نباید بفهمه و خلاصه که کلی دردسر داره. مخصوصا اگه نتونین کنترلش کنین! این که چجوری فهمیدم هم برمیگرده به زمانی که گردنبندم شکست که داستان کاملشو بعدا تو دفترچه‌خاطرات براتون میگم!


ویرایش شده توسط ترزا مک‌کینز در تاریخ ۱۴۰۳/۱۱/۲ ۱۸:۱۲:۴۱

تصویر کوچک شدهتصویر کوچک شده



F-E-A-R has two meanings
"Forget Everything And Run"
or "Face Everything And Rise"
The choice is yours.





پاسخ به: سازمان اقلیت‌های جادویی
پیام زده شده در: ۱۴:۰۰:۱۶ دوشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۳
#21

گریفیندور، وزارت سحر و جادو، محفل ققنوس

ریموس لوپین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۲۱ جمعه ۲۱ مهر ۱۴۰۲
آخرین ورود:
۲:۳۶:۱۲ پنجشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۳
از مصرف شکلات‌های تقلبی بپرهیزید!
گروه:
جادوآموخته هاگوارتز
گریفیندور
محفل ققنوس
جـادوگـر
مشاور دیوان جادوگران
پیام: 93
آفلاین
اطلاعیه دوم ماموریت اول


ای اقلیت‌های پشت سایه!
ماه همیشه پشت ابر نمی ماند!


رویداد ماجراجویی اقلیت‌های دنیای جادویی پس از مدت‌ها انتظار و تعلیق، بزودی ادامه می‌یابد. از هم‌اکنون و فقط به مدت یک روز تا ساعت ۲۳:۵۹ فردا ۲ بهمن فرصت ثبت نام در سازمان جهت برخوردار شدن از مزایای ویژه این رویداد را دارید. توجه داشته باشید که ملاک تایید شدن شما میزان خلاقیت‌تان در پر کردن فرم مربوطه می‌باشد.

برای مطلع‌گشتن از شرایط رویداد، به اطلاعیه پیشین سازمان مراجعه نمایید. اطلاعات تکمیلی در اطلاعیه‌های آتی اعلام می‌گردند.


تصویر کوچک شده

مهتابی،
معاون امور اقلیت‌های دنیای جادویی.


ویرایش شده توسط ریموس لوپین در تاریخ ۱۴۰۳/۱۱/۱ ۱۴:۰۷:۲۲

...you won't remember all my champagne problems

تصویر کوچک شده



پاسخ به: سازمان اقلیت‌های جادویی
پیام زده شده در: ۰:۲۰ شنبه ۷ مهر ۱۴۰۳
#20

گریفیندور، وزارت سحر و جادو، محفل ققنوس

ریموس لوپین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۲۱ جمعه ۲۱ مهر ۱۴۰۲
آخرین ورود:
۲:۳۶:۱۲ پنجشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۳
از مصرف شکلات‌های تقلبی بپرهیزید!
گروه:
جادوآموخته هاگوارتز
گریفیندور
محفل ققنوس
جـادوگـر
مشاور دیوان جادوگران
پیام: 93
آفلاین
اطلاعیه ماموریت اول


اعضای محترم سازمان اقلیت‌های جادویی!

بشتابید که ماموریت اول شروع شد!

از مدت همین الان، تا آخر وقت جمعه‌شب همین هفته (سیزدهم مهر) فرصت دارید تا توی تاپیک های زیر، به میزان دلخواه رول بزنید.
فقط حواستون باشه سوژه از مسیرش منحرف نشه و سعی کنید در عین خوش‌گذروندن، به هدایت سوژه هم بپردازید.


ستاد کل حمایت از خون آشام‌ها، سانتورها و گرگینه‌ها (خاسگ)
نوع سوژه: طنز
خلاصه سوژه: اعضای سازمان در شرف برگزاری یه جلسه مهم هستن که متوجه می‌بینن گابریل نیست. در همین حین متوجه یه علامت می‌شن.
طبق چیزی که توی خود پست آغازین ذکر شده، کار کار شکارچی‌هاست. اما چه شکارچی‌هایی؟

این که سوژه رو چطور پیش ببرین و هر شخصیت از کجا سردربیاره به خلاقیت شما برمی‌گرده. به این که این گروه شکارچیان چه‌طوریه، قصدشون چیه و اعضای سازمان برای سردرآوردن و مقابله باهاشون چیکار می‌کنن بپردازید. ممکنه بدیهی به‌نظر برسه اما سعی کنید از طریق توصیف‌کردن داستان رو پیش ببرید، نه توضیح‌دادن.


تالار رمزتازها
نوع سوژه: بازم طنز
خلاصه سوژه: اقلیت‌های دنیای جادویی از اکثریت‌ها خسته می‌شن. بنابراین تصمیم می‌گیرن به دنیای جدید برن. توسط لوبیای سحرآمیزی که ریموس از سمساری خریده و براشون آورده، به دنیایی جدید منتقل می‌شن. دنیایی که اقلیت‌های ما، اکثریت به حساب بیان.
جنگل سحرآمیز. جایی که تمام شخصیت‌های داستانی‌ای که می‌شناسیم زندگی می‌کنن. اعم از سفیدبرفی و بقیه. اما مشکل کجاست؟ جادو توی این دنیا، با جادوی دنیای ما فرق می‌کنه. بنابراین چوبدستی‌ها عملا بی‌کاربرد می‌شن. پس تنها توانایی منحصربه‌فرد هرشخص، ویژگی‌ایه که موجب می‌شده اون‌ها توی دنیای خودشون اقلیت محسوب بشن.

توی پست آغازین (به علت محدودیت تعداد کلمات ) یه سری از مواردی که اینجا ذکر کردم، تنها در حد یه اشاره کوچولو ظاهر می‌شن. سعی کنید توی مسیر داستان این توضیحات رو به نحوی به مخاطب نشون بدید. یعنی نشون بدید که چطور متوجه می‌شن چوبدستی‌ها براشون کاربردی ندارن. و مهم‌تر از همه چطور قراره برای خودشون یه زندگی بسازن.
حتما دقت کنید که ویژگی‌های منحصربه‌فرد هریک از شخصیت‌های توی سوژه براشون کاربرد داشته باشه. چون سوژه درباره همینه! افرادی با این ویژگی‌های خاص. به‌عنوان داستان یه گروه ابرقهرمانی بهش فکر کنید.


دفترچه خاطرات
نوع سوژه: تک‌پستی و انتخابی
این بار ازتون می‌خوام خودتون در قالب یه تک‌پستی از شخصیت خودتون (یا حتی یک عضو دیگه‌ی سازمان!) بنویسید و از زندگیش به‌عنوان یک اقلیت در جامعه بگید.

اولین پستی که ازتون می‌خوام، بسط و گسترش پاسخ‌تون به سوال آخر فرم عضویت همینجاست. این‌که چی شد پی بردید با بقیه متفاوتید؟ داستان اون روز رو تعریف کنید. در قالب رول یا خاطره، اما به‌صورت روایت‌گونه!

بعد از اون هم مجازید پست‌های بیشتری درباره شخصیت‌تون بزنید، اما دقت کنید تنها درصورتی به‌عنوان پست برای ایونت به حساب می‌آن که با موضوع سازمان مرتبط باشن.


بعد از اتمام ماموریت از بین اعضای شرکت‌کننده، سه نفر به‌عنوان سوژه‌پرداز برتر، شخصیت‌پرداز برتر و بهترین شرکت‌کننده انتخاب می‌شن که در کنار اهدای رنک، به هرکدوم مقدار معینی گالیون تعلق می‌گیره.

در آخر هم یادتون نره که هدف این سازمان کمک به شخصیت‌پردازی اعضاست. بنابراین ارزش اینه که حین پیش‌بردن سوژه، به رشد و پرورش شخصیت خودتون و بقیه کمک کنید. و اینه که دیگران رو (تا جایی که نه سیخ بسوزه نه کباب) با ویژگی‌های خاص‌شون به نمایش بذاریم.

جایی هم اگه احساس کردید سوژه داره از مسیرش منحرف می‌شه، مجازید تا سعی کنید اون رو به مسیر خودش برگردونید.

به دوتا مورد دیگه هم حواس‌تون باشه!
اول این‌که حتما حتما رزرو کنید وقتی می‌خواید توی یکی از تاپیک‌های ادامه‌دار پست بزنید. از اونجایی که درحال برگزاری ایونت هستیم، ممکنه افراد دیگه‌ای هم همزمان با شما بخوان پست بزنن. و اولویت با فردیه که رزرو کرده باشه.
یادتون باشه که زمان هر رزرو تنها دو ساعته و در صورتی که بیشتر از این مقدار بمونه، ممکنه رزروتون توسط ناظر پاک بشه.
دومی هم این‌که اگه متوجه شدید طی چهارپنج‌تا پست آخر سوژه خلاصه نخورده، ترجیحا شما یه خلاصه به‌روز‌شده اول پست‌تون قرار بدید.

همچنین ورود شخصیت‌های غیرعضو هم صرفا به‌عنوان شخصیت مهمان بلامانعه. بنابراین به‌عنوان برگزارکننده این اجازه رو بهتون می‌دم که درصورت ورود، می‌تونید طوری که منطقی باشه شخصیت رو خارج کنید. یعنی یهویی غیب نشه.


خاص بمونید و بترکونید.
در پناه سایه‌ی درختان کاکائو.


پی‌نوشت: عضوگیری برای سازمان به‌علت برگزاری ماموریت و ارسال اطلاعیه‌ها، موقتا بسته شده، که پس از اتمام ماموریت و ارسال گزارش‌ها مجددا از سر گرفته می‌شه.


...you won't remember all my champagne problems

تصویر کوچک شده



پاسخ به: سازمان اقلیت‌های جادویی
پیام زده شده در: ۲۲:۳۳ دوشنبه ۲ مهر ۱۴۰۳
#19

گریفیندور، وزارت سحر و جادو، محفل ققنوس

ریموس لوپین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۲۱ جمعه ۲۱ مهر ۱۴۰۲
آخرین ورود:
۲:۳۶:۱۲ پنجشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۳
از مصرف شکلات‌های تقلبی بپرهیزید!
گروه:
جادوآموخته هاگوارتز
گریفیندور
محفل ققنوس
جـادوگـر
مشاور دیوان جادوگران
پیام: 93
آفلاین
لوموس!
می‌بینم که در نبود من چراغ اینجا رو روشن نگه داشتید! خرسندم از همگی‌تون.

چند روز پیش روز جهانی شکلات بود، خلاصه که رفته بودم یه سری مراسمات آیینی رو به‌جا بیارم. به امید درختان کاکائویی پربارتر.

بنابراین تمامی درخواست‌هایی که تا این لحظه ثبت شده‌ن برای شرکت در ایونت هم پذیرفته می‌شن. باقی موارد مربوطه هم از طریق همین تاپیک یا اطلاعیه‌های وزارت سحر و جادو اعلام خواهند شد. می‌ترکونیم!

بریم برای بررسی فرم‌ها.


وزیر پانمدی! داداشی!
شما که همه‌جوره پذیرفته‌ای، فارغ از روابط و ضوابط.
فقط جسارتاً این حقوق ما کِی واریز می‌شه؟
تشریف بیارید. پذیرفته شد.

گب!
بله بله، پریزادها و نیمه‌پریزاد همگی قبولن چشم‌بسته. چیز، نیازی هم به استفاده از قدرت‌هاتون نیست، تشریف داشته باشید.

پشمک!
لطف کنید به خودتون رحم نمی‌کنید، حداقل به اون درخت معصوم و اموال محفل رحم کنید.
بله مطلع هستم. خودم به دندون گرفتمت. با همین دست‌ها بزرگت کردم خیر سرم. مگه می‌شه ندونم؟
بیا تو. سر راه نونم بگیر.

ری!
ما به حقوق حیوانات هم احترام می‌ذاریم. مخصوصا حیوانات گیاه‌خوار و وگان.
پذیرفته‌ای. می‌ذارم دوتا موز برداری و بری.

اسکور ماسک جادوگران!
حق مردم رو می‌خوری و خودت رو جای همون مردم جا می‌زنی؟ د آخه...
به‌نظرم دسته مرفهان بی‌درد مناسب‌تر باشه برات.
بفرمایید از جلوی چشم‌هام دور...
چی؟ چی شده؟ از خودمونه؟ همکار کجا آخه؟ آها توی وزارت؟ خب...
بله عرض می‌کردم. دستور از بالا رسیده که بپذیرمت. الان هم اسمت رو توی همون دسته ثبت کردم. برو تا نظرم عوض نشده.

تامی!
اون بخش از جوابت واسه دسته اقلیت رو که خط زده بودی بیشتر پسندیدم. به‌هرحال بالادستی‌های سازمان (خودم! ) چنین مواردی بیشتر پسندشون می‌شه و همسوتر می‌دوننش با اهداف سازمان.
خیلی خوبه که این شجاعت رو داری! و با این وجود عضو... هافلپافی.
من هم از بابت ابهت و جلال و جبروت خودته که می‌پذیرمت. خوش اومدی!

مونتی!
آلنیس می‌گه باهم می‌رین بالای درخت آتیش می‌سوزونین! اتهامات وارده رو تایید می‌کنی؟
از اونجا که با درخت‌ها مهربون هستی می‌تونیم بپذیریمت. بیا تو و اسباب اثاثیه زیادی با خودت نیار. هرگونه وسایل آتش‌زا و خطرآفرین هم قدغنه. باریکلا.

جناب اسلیترین!
استفاده از لفظ نژادپرست؟ بالابردن ابروها از سر تعجب؟ این وصله‌ها به بنده نمی‌چسبن جناب اسلیترین. ریموس‌تون رو عوض کنید. بارها عرض کرده‌م، از تهیه ریموس‌های تقلبی بپرهیزید.
متاسفانه باید خدمت‌تون عرض کنم اهداف شما با اهداف سازمان در یک راستا قرار نداره؛ بنابراین نمی‌تون‍...
چی؟ آلنیس رو گروگان گرفته‌ن؟ سیریوس هم؟
بله عرض می‌کردم، بفرمایید خیلی خوش اومدید.

سوگیاما سان!
بله که سابقه حساب می‌شه! سابقه انقدر پسندیده.
شائولین برایت لایک ئه دایمند؟
تا زمانی که با شکلات‌ها در صلح باشید پذیرای حضورتون هستیم.

بانو استیکنی!
خوشحالم که سعی در شناخت جایگاه خودتون توی جامعه جادوگری دارید.
اما متاسفانه صرفا یک ویژگی شخصیتی موجب خاص‌بودن ما نمی‌شه. خیلی از افراد ممکنه این ویژگی‌ها رو داشته باشن، به همین دلیل نمی‌شه چنین مواردی رو اقلیت شمرد.
بنابراین در حال حاضر سازمان امکان پذیرش شما رو نداره.
با این وجود هرگاه احساس کردید به شناخت عمیق‌تری از شخصیت خودتون دست پیدا کردید و به موردی رسیدید که شما رو جزو اقلیت‌ها قرار می‌ده، برگردید و مجدد درخواست بدید. ورودتون خوشآیند خواهد بود.

بانو هلمز!
در حال حاضر توی سازمان خانواده‌های خاص و ویژگی‌های شخصیتی انسانی به‌عنوان دسته اقلیت محسوب نمی‌شن. از طرفی با وجود جانورنما بودن شما، فرم‌تون اطلاعات کافی در اختیار ما قرار نداد و همچنین چندان چشم‌گیر و واقع‌گرایانه به نظر نمی‌رسید.
بنابراین فعلا امکان پذیرش شما در سازمان رو نداریم.

اسکارلت!
دیر رسیدی! اینجا فقط من حق دارم دیر برسم.
اما عوضش عذرخواهی کردی. عذرخواهی خوبه. پسندیده‌ست. ما توی محفل معتقدیم هرکس می‌تونه لایق یک شانس دوباره باشه.
من زل‌زننده‌ها رو دوست دارم. البته وقتی که شکلات باشن. شکلات‌ها خیلی خوب زل می‌زنن. باهاشون نسبت خاصی داری؟ به شکل شکلات هم می‌تونی دربیای؟ صرفا می‌خوام توی سوابقت ثبت کنم. گرچه من که بین شکلات‌هام فرق نمی‌ذارم. چیز... بین انسان‌ها هم همین‌طور.

بانو بل!
ارجاع پسندیده‌ست. از تکرار بی‌مورد موارد ازپیش‌بیان‌شده جلوگیری می‌کنه.
می‌گم که... شما دروئیدها رابطه خوبی با طبیعت دارین. رابطه‌تون نسبت به درختان کاکائو به چه صورته؟ می‌تونید چندتا از درخواست‌های من رو به گوش‌شون برسونید؟

سیگنس!
ما قدیم‌ها تو محفل یه کوین داشتیم، همینطوری کوچولو بود، و خیلی بزرگتر از سنش سرش می‌شد. با هم بستنی شکلاتی می‌خوردیم.
سازمان اقلیت‌ها به درد کنار هم بودن می‌خوره. به این درد می‌خوره که صحبت‌های ما هم شنیده بشه. خاص‌بودن به‌معنای جزوی از عام نبودن نیست.
واسه همین می‌خوایم تا با کنار هم قرارگرفتن، ما هم یک دسته عام مستقل باشیم برای خودمون.
این ادبیات یه مقدار سنگین بود برای یه بچه، نه؟
خوش اومدی.

گادفری!
خوشحالم که تونستی خودت رو برسونی. منتظرت بودیم. سازمان به یه خون‌آشام سفید احتیاج داشت.
خوش اومدی.

اش!
می‌گم یه چندتا سوسک زیر کابینت‌های آشپزخونه وزارت اطراق کرده‌ن، می‌تونی به مناطق غیرمسکونی هدایت‌شون کنی؟ مزد هم می‌دیم بهت.
یه سری کار دیگه هم هست که بعد از مستقرشدن خدمتت عرض می‌کنم. خوش اومدی.


...you won't remember all my champagne problems

تصویر کوچک شده



پاسخ به: سازمان اقلیت‌های جادویی
پیام زده شده در: ۶:۴۱ پنجشنبه ۲۹ شهریور ۱۴۰۳
#18

اسلیترین، مرگخواران

سیلویا ملویل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۵:۳۷ جمعه ۱ تیر ۱۴۰۳
آخرین ورود:
امروز ۱۰:۵۸:۰۸
از عمارت ملویل
گروه:
جـادوگـر
مرگخوار
شـاغـل
جادوآموخته هاگوارتز
اسلیترین
مترجم
هیئت مدیره جادوگران
پیام: 67
آفلاین
نام کامل: سیلویا اشلی ملویل
گروه هاگوارتز: اسلیترین
جبهه: مرگخواران
دسته اقلیت: جانورنما (Animagus: Ferret)
زیرمجموعه دسته: فررت‌های خوش‌صدا
القاب منسوب: اش، سیل، سیلور، فرنی!
سابقه فعالیت در هرگونه گروهک مستقل یا سازمان‌یافته: عضو افتخاری انجمن خوش شانس‌های دنیا (کاملا واقعی)
چی شد فهمیدید با بقیه جامعه جادوگری متفاوتید؟ داستان‌تون رو شرح بدید: یادم یه بار پدرم اومد و بهم گفت: «سیلویا، تو یه جانورنمای فرتی.» منم بهش گفتم: «چی؟! نه! من فقط سیلوی-» ببخشید این دیالوگ من نبود. راستش تعجب کردم. بعدشم که هیچی دیگه! هر موقع گندی بالا میومد که تقصیر من بود یا می‌ترسیدم، زیر بالش، تو گلدون خالی و هرجا که می‌شد، خودم رو به شکل فرت در میاوردم و قایم می‌شدم.


I'll be smiling at the end of this road
And will sing the secrets of the forest all the way







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.