هرمیون میاد تو اتاق : اینجا رو چه خاکی گرفته .. وقتشه که دوباره الف دال را شروع کنیم . اونم هم با وضع این آمبریج . بعد سکه ی جلسه را برمیداره .
بعد از 5 دقیقه همه ی بچه های الف دال میان تو ...
هرمیون : خوب دوستان همونطور که
فرد : 169164 بار گفتی
هرمیون : بله .. مرسی فرد .. ارتش دامبلدور کارشو به طور جدی آغاز میکنه .. اول از همه باید یک رهبر انتخاب بشه ...
رای گیری میکنیم .
کیا میگند من ؟
همه : سکوت
خوب کیا میگند هیچ کس ؟
همه :سکوت
هرمیون : چون کاندیدای دیگه ایی تایید نشده پس من رهبر میشم
چو : میشه بگید کی تایید میکنه ؟
هرموین : خودم
چو : میگم
هرمیون :
خوب این بچه بازی ها رو بس کنید مهم اینه که ارتش شروع به کار کنه .. به علت نبودن وقط مجبورم خودم دیکتاتورانه خورم را انتخاب کنم کسی مخالفه ؟
هری: تو حق نداری ...
هرمیون :
چرا کاملا" میتونم هری
هری: خوب از اون لحاظ !
چو : هری رییسه
هرمیون : خوب ... من فقط موقتا" رهبری را به عهده میگیرم ...
دیگه بسه ! بچه ها این کارت ها رو میبینید ؟
سیموس: اون که کارت های تهوعه
هرموین : نه سیموس این ها به نظر کارت تهوع میاند در واقع اگه بگین شو show مثلا" هرمی - من را نشونتون میده
البته این ها فقط برای اعضای الف دال کار میکنند اگه بگی شو مالفوی نشون نمیده !!
خوب هر کی یکدونه از اونا رو برداره .. این ها امکان ارتباط صوتی تصویری را برقرار میکنند ...اینجوری میتونیم بفهمیم کی کجاس و چی کار میکنه ...
هری: هی .. این که شبیه آیینه ی سیریوس عمل میکنه
هرمیون : از همون ایده گرفتم هری
ادامه دارد
world has changed...I feel it in the water...I feel it in the earth...I smell it in the air... much that once was is lost... for none now live to remember it