هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: خبرگذاري امپراطوري : EDNS
پیام زده شده در: ۲۳:۲۴ پنجشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۸۴
#70

دارک لرد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۵۱ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱:۳۷ دوشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
از پیش دافای ارزشی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 821
آفلاین
امپراطور کبیر فرمان حمله را صادر کردند...

چند لحظه پیش سربازان امپراطوری به رهبری لرد ویدر برای تسخیر وزارتخوانه تضعیف شده دست به یک اقدام نظامی هماهنگ همراه با مرگخوارن زدند...

تصویر کوچک شده

به گزارش EDNS صدای آزادی بخش امپراطوری ، خیابان های اطراف وزارتخانه بدون مقاوت سقوط کرده اند و سرعت پیشروی نیروهای امپراطوری بسیار بالا است. همچنین شخص امپراطور در بیانیه ای با محکوم کردن سوروس اسنیپ به حمایت از موجودی Undead به نام ویلیام ادوارد اعلام کردند که شخصا با گارد سرخ در این زمینه اقدام خواهند کرد....


!ASLAMIOUS Baby!


Re: خبرگذاري امپراطوري : EDNS
پیام زده شده در: ۶:۵۴ یکشنبه ۲۰ شهریور ۱۳۸۴
#69

لی جردن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۹ پنجشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۶:۵۱ پنجشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۸۹
از اون طرف شب!!!!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 501
آفلاین
ولدمورت جو گير



ساعت 1و نيم بامداد:
امپراطور:هووي ويدر اون شمشير ليزريتو خاموش كن.نور ليزرش نميذاره بخوابيم.......من عاشق تاريكيم!
ويدر:چشم حاجي الان خاموش مي كنم..
دورگه:ويدر يه ليوان آب......
خرررررررررر پفففففففففففففففففففف


ساعت 2و نيم بامداد:
"-اي گريفيندوري خائن...........نيروهاي امپراطور به دورگه نزديك مي شن.دورگه از ترس به گوشه ي ديوار پناه برده.نه.كمك.كمك"
دورگه:نه..كمك......كمك....من خائن نيستم....اشتباه گرفتيد.....
خررررررررر پفففففففففففففففففففففف
"- آه.اين يه كابوس بود.خدا رو شكر بخير گذشت.

ساعت 7 صبح:
دورگه
ويدر صبحونه چي ميخوري؟ويدر .....ويدر......
خررررر پفففففففففففففففففففففففففففففففففففففف
امپراطور:وي در.
با فرياد امپراطور سقف به لرزه در مياد و ديوارها ترك بر ميدارند.
ويدر:هان...چيه.نه بلا من به تو خيانت نكردم.اينا همش توطئه اس .نه منو نزن.كمك.........................ا حاجي شمائيد.
ويدر كه امپراطور رو در آغوش گرفته بود سريع خودشو جمع و جور ميكنه.
دورگه:دارت ويدر كري؟! ميگم صبحونه چي ميخوري.
ويدر:من..چيز.يه ليوان شير با دو عدد خرما با يه آب پرتقال.....آخه ميدوني تو رژيمم.
امپراطور:تو رژيم نبودي چي ميخوردي؟
يه ليوان شير با دو عدد خرما با يه آب پرتقال!!!!
دورگه:امپراطور جان شما چي ميل دارين.
امپراطور:دو پرس جوجه كباب با چهار تا نوشابه!براي دسرم يه پيتزا قارچ و مرغ بدون سالاد ميگن سالاد وبا داره!!!
دورگه من ميرم دستشوئي تا اينا آماده شه.
دورگه:ولدي جون شما چي ميخوري؟
ولدمورت:يه ليوان چاي لطفا.عجله دارم....
صداي امپراطور از دستشوئي:كجا ولدي جون ميخايم سر صبونه گپ بزنيم........ صداي امپراطور در ميان صداي سيفون گم مي شود!!!
امپراطور از دستشوئي مياد بيرون.ويدر در حال خوردن آب پرتقال.ولدي در حال رفتن.
ويدر:ولدمورت عزيز نميشه زير شلواريتو تو پذيرايي عوض نكني.اتاق خواب اون بغله.
ولدمورت:ويدر جون عجله دارم.ديشب خواب ديدم ققنوس و دار و دسته محفلي ها ريختن خونه ي ريدل و دارن اونجارو با خاك يكسان ميكنن.
دورگه:خوب شد خواب نديدي ويليام ادوارد امپراطوري رو تركونده!
امپراطور:بابا چه عجله اي بيخيال.بعد از ظهر ميريم همشونو بلاك مي كنيم.
ولدمورت:نه امپراطور جان اول بايد برم وزارتخونه.دفتر گيلدي رو بگردم.بعد دفتر گروه ضربتو.بعد برم دياگون اچ سي او و ميخونه رو بگيرم.بعد برم هاگزميد پاركو فتح كنم.بعدم برم محفلو وكافه شو باخاك يكسان كنم.
امپراطور:وايسا منم صبحونه مو بخورم بيام.

اما قبل از اتمام حرف امپراطور ولدمورت غيب شده بود....


يكي از راه هاي پيشرفت در رول پلينگ ( ايفاي نقش ) :

ابتدا به لين


Re: خبرگذاري امپراطوري : EDNS
پیام زده شده در: ۱۷:۲۱ یکشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۸۴
#68

دارک لرد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۵۱ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱:۳۷ دوشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
از پیش دافای ارزشی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 821
آفلاین
گزارش اختصاصی EDNS از فضای سیاسی کشور...

به گزارش خبرنگار اختصاصی EDNS با نبود مسئولین حکومتی اوضاع جامعه رو به اغتشاش می رود. پرسفور جاسم نابغه علوم فرغونی بیشتر موضوع را برای ما باز خواهند کرد.
استاد خواهش می کنم...

جاسم: سلام خدمت عزیزانه که اینجایین و دارین گوشیدنه به EDNS ! عرض شود که این رهبر جامعه که اسمش رو هری پاتر گذاشته بتانه که اینطوری نمیشه! اول که امپراطور را از وزارت امور سیاسی اخراج کردنه! بعدشم که چرچیل خودش از وزارت امور داخلی استعفاء دادنه! حالا هم فقط کرام موندنه که اونم وقت نداشتنه! من اینجا به همه میگم که عمق فاجعه عمیقه! خصوصا که یه یارویی به اسم پرفسور نمنمنه اومده میگه مدیر گیم اسپات بوده! من در تمام عمرم خالی بستم ! من این ویلیام یه چیزی کل منو خوابوندنده!
خبرنگار: خوب استاد به نظر شما چه کار باید کرد؟
جاسم: به نظر من باید گراپی رو مدیر کل کنیم!
خبرنگار: متشکرم!

خبرنگار ما نظرات علما و صاحب نظران سیاسی را جویا می شود...:
==============================
جرایز هولولو === چادر رئیس قبیله: شیکم بونگا بونگا

خبرنگار: آقای شیکم؟
شیکم: تو بود خبرنگار؟ ما اینجا داشت غذا کم!
خبرنگار: ماااااااا! جناب وزیر سابق چرا پس این شکلی شدید!
شیکم: من نداشت هیچ مشکل! اینجا خارج از جادوگران بود بسیار خوب! بست قرارداد با فاج! پخت آدم های خوشمزه! خورد تورو الان تا دید اوضاع بود خیلی خوب!
خبرنگار: Eject! Eject

متاسفانه وزیر اسبق به صورت کامل از مسائل سایت به دور مانده اند و نظر خاصی درباره مسائل اخیر نداشتند.
========================
حوزه علمیه ریش قشنگ های مقیم مرکز

خبرنگار: شیخ مرلین؟
مرلین: تو بوده اومده به من نامه داده خواستی منو ببینی چی بشی؟ هان؟! فک کردی می ذارم تو و اون استکبار ایمپرالیستمت جوونا رو اغفال کنه! خودم خفت می کنه!
خبرنگار: نزن بابا نزن!....! ملاجم!
مرلین: هان ای عنصر ایمپریال بگو چی کاره ای؟
خبرنگار: نظر شما درباره وضعیت فعلی جادوگران چیست؟
مرلین: من از اولش هم گفتم ...الانم میگم... قبلا هم گفته بودم......
خبرنگار : چیو؟
مرلین: نه خوب گوش نکردی دیگه!...وگرنه می دونستی! باید همه کاربرا رو له کنیم... چرا؟ ... آره! چون آستین همشون ماله استکباره! ... آستینت رو ببینم؟
خبرنگار: جانم؟
مرلین: بی ناموس بی تربیت!... سوسول الاف! بگیر(با عصا) بادامب! دنگ!
خبرنگار: Eject Eject!

===================
سازمان مبارزه همه جانبه و فراگیر با مواد مخدر

خبرنگار: آقای پاتر؟
پاتر: شیه! شی میگی؟ ممد...ممد بیو ببین شی میگه این یایو دم در!
ممد: هیی میگه با تو کای دایه!
پاتر: اییییی... مگه نگفتم من هشتم ولی خشتم!....بگو بیاد جهنم
! ترک اعتیادیوس! آخیش!

خبرنگار: خوبین آقای پاتر؟
پاتر: تا کار شما چی باشه که وقت با ارزش من رو تلف می کنید! همونطور که می دونین من طوفانم! من آتشفشانم! من یک مجعزه در زمینه پست زنی هستم!
خبرنگار: بله بله! البته! آقای پاتر نظرتون درباره وضعیت فعلی سایت چیه؟
پاتر: وضعیت؟ وضعیت مهم نیست! اینکه این جماعت با اون پست های چرت و پرتشون چی میگن اصلا مهم نیستش! چون من جهت میدم! من شخصیت می سازم! همین شما! شما رو میگم؟
خبرنگار: منو می گید؟
پاتر: البته! اصلا شما وجود داشتی من نبودم؟! من آخرشم! من شخصیت تورو پردازش کردم! من آخرشم! روی دست من اصلا وجود نداره!
خبرنگار:..... بله البته نظرتون درباره...
پاتر: درباره خودم؟! من اصلا آدم خود تحویلی نیستم آقا و نمی خوام اینا رو از روی خود تحویلی بگم ولی من مثل کوهی عظیم می مونم و کاربران سایت مثل شن! من مثل بویینگ 747 می مونم و کاربران مثل موشک کاغذی! من مثل گراپی می مونم در برابر لی لی پوتی ها و فقط بیگانه جون می فهمه من چی میگم! بیگانه این استعداد جاودانه! این کاربران بوقی نفهم که اصلا ارزش ندارن... میگفتم من اصلا خود تحویل نیستم ولی این من بودم که...
خبرنگار: Eject Eject!

=========================

انگلستان دفتر چرچیل

خبرنگار: ببخشید با آقای چرچیل کار داشتم!
منشی : وقت قبلی دارید؟
خبرنگار: خیر بگین از EDNS اومدم! ایول!
منشی: آخرش جمله چیزی گفتید؟
خبرنگار: نه اصلا
منشی: ولی من شنیدم گفتیم ایول! باید بگم اون آقایی رو که اونجا می بینید؟ از طرف SSODFSFDGHWESDF اومده الان یک و سال و نیمه توی نوبته! گرفتین
خبرنگار:......!
منشی: خوب پس بهتره خفه شین و برین توی دفتر!
خبرنگار: متشکرم!
داخل دفتر
خبرنگار: آقای چرچیل؟
چرچیل: یه تمی من بسازم چهل ستون چهل پنجره! ... ها؟! چی میگی؟ تو کی هستی؟ کی تورو راه داده تو ؟ سلطانعلی تویی؟!
خبرنگار: والا اون اسم قبلیم بود الان بچه ها خشی جون صدام می کنن
چرچیل: مهم نیست! بگو چی کار داری؟
خبرنگار: آقای چرچیل شما چرا از کشور خارج شدید؟! آیا درسته میگن شما دارین یه کودتا ترتیب میدیدن؟
چرچیل: همش کذب محضه! من از کشور خارج شدم چون حوصلم سررفته بود و همه می گفتن این تم قرمزه به درد جیگرکی می خوره و من الان برای سایت جیگر دات کام دارم تم می سازم!
خبرنگار: بله درک می کنم! شما دلتون برای جادوگران تنگ نشده؟
چرچیل: ابدا! فقط گاهی وقتا از اینکه نمی تونم روزانه 100 نفر رو حذف کاربر کنیم و 500 تا پست پاک کنم احساس پوچی می کنم! و این خلا رو با شلیک دارت به طرف یدونه هدف با عکس زوپیس در میانش بر طرف می کنم! البته گاهی وقت ها هم به سمت عکس هری آندرلاین دو و دویست با مسلسل شلیک می کنم گاهی وقتا هم خرخره این کاربرایی که نظر می دن رو می جوئم! بعضی وقتا هم مثل الان دلم می خواد یه خبرنگار مزاحم رو خفه کنم!
خبرنگار:ممااااااااااا! eject eject!

=========================
کاخ امپراطوری

خبرنگار: هه هه هه ! چه باحال! خبرگذاری امپراطوری از خود امپراطور سوال می پرسه احتمالا خیلی کار راحتی باشه!

لرد ویدر: شما قرار صحبت کنین با امپراطور؟
خبرنگار: مااااااا! تو از کجا ظاهر شدی؟! چطور؟ اصلا به تو چه؟!
لرد ویدر: فقط یه توصیه بودم پسرم! می دونی لرد سیدیوس دمدمی مزاجه! سعی نکن حرصش رو دربیاری!
خبرنگار: برو بابا! من خبرنگار خودتونم دیگه! یه چی میگه اینم
لرد ویدر: خدا رحمتت کنه!

داخل دفتر===========

خبرنگار: سلام امپراطور جان
امپراطور: تو خبرگذاری خودمونی؟
خبرنگار: آره! هه ه ههه! چه باحاله! نه؟
امپراطور: اصلا! خوب چی کار داری؟!
خبرنگار: یه سری سواله دیگه خودتون که می دونی! راستی ویدر دم در گفت شما زود عصبانی میشی چقدر بچه باحالیه؟
امپراطور: من و عصبانیت؟! من ته جنبم پسر جان خوب بپرس!

خبرنگار: ایول! خوب جناب امپراطور سوال اول! نظر شما درباره وضعیت فعلی چیست؟
امپراطور: بدک نیست! می گذره دیگه! غیر همه که می خوان به پست های حکومتی برسند مشکل دیگه ای نیست!
خبرنگار: یعنی شما مشکلی ندارین؟
امپراطور: ابدا!
خبرنگار: مثلا ویلیام ادوارد مدیر بشه....
امپراطور: آآآآا.........
خبرنگار: مثل اینکه کمی عصبانی شدید!
امپراطور: نه نه! من جنبم زیاده! ادامه بده!
خبرنگار: شما از اینکه از سمت دولتی خودتون خلا شدید ناراحت که نیستید!
امپراطور: (صدای رعد و برق!) : ناراحت؟! ابدا!
خبرنگار: ...بله! البته! ... نظر شما درباره این جمله ها چیه:
1. من ویلیام ادوارد را دوست دارم
امپراطور: (صدای شمشیر!): من؟! این جمله ها نمی تونه منو عصبانی کنه!
خبرنگار:
2. مدیریت خیلی خوب است!
امپراطور: من اصلا عصبانی نیستم!(امپراطور میز رو از وصل نصف می کنه!)
خبرنگار: ظاهرا شما کمی عصبانی هستید!
امپراطور: ابدا! (یه رعد و برق به سمت خبرنگار می زنه!)
خبرنگار: ماااااااا! (سسسسیوت! صدای رد شدن شمشیر از فاصله کم!) کمک! کمک!
امپراطور : من خیلی با جنبه تر از این چیزا هستم! بکشیدش!
خبرنگار: Eject Eject!

ویدر از پشت در اتاق: بهش گفته بودم!


!ASLAMIOUS Baby!


Re: خبرگذاري امپراطوري : EDNS
پیام زده شده در: ۹:۳۱ شنبه ۱۲ شهریور ۱۳۸۴
#67

شاهزادۀ دورگه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۳۷ چهارشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۳:۱۷ دوشنبه ۲۱ فروردین ۱۳۸۵
گروه:
کاربران عضو
پیام: 187
آفلاین
دورگه با سرعت به طرف خبرگذاری می رود، ناگهان به فردی که رادای سیاهی پوشیده و قد کوتاهی داره برخورد می کنه و دوتایی با مغز پخش می شن رو زمین!
ویدر: اوی... دورگه گاری چی مثل آدم راه برو!
دورگه: سلام، خوبی!
ویدر: نه زیاد، راستی می تونی کمکم کنی؟!
دورگه: چه کمکی؟
ویدر: می خوام شورش کنم و کنترل نیروهای نوشابه ای رو در دست بگیرم!
دورگه: o-: مااااااااااا می خوای به امپراطور خیانت کنی؟!
ویدر: اهوم... اهوم!
دورگه: نه من نیستم من جونمو دوست دارم!
ویدر: ترسوی دودرۀ خالی بند خودم شورش می کنم و کنترل امپراطوری رو بدست می گیرم ولی بدون که بعدا دیگه به تو نیازی ندارم، و دورگه را تنها می گذارد.
دورگه: ویدر اینطوری نبود حتما با طلسم فرمان مغزشو شستشو دادن!

بر می گردیم به طرف دیگر!

پایگاه عملیاتی ققنوس ساعت 2:03

کاراگاه ققنوس: نتونستم از دورگه کمک بگیرم شک کرده ،نمی تونستم بیشتر از این بمونم اثر طلسم مرکب داشت از بین می رفت!
چوچانگ: ولش کن بدون اون هم می تونیم نقشمونو کامل کنیم!
کاراگاه ققنوس: ویدرو کجاست؟!
چوچانگ: تو کمده!
کاراگاه ققنوس: o-:
چوچانگ: جای دیگه ای نبود!

کاخ امپراطور ساعت 2:05

امپراطور مشغول شطرنج بازی با ولدی است، امپراطور: ولدمورت اون اسبه که ال می ره نه سرباز!
ولدمورت: ا... خودم می دونستم می خواستم تو رو امتحان کنم ،و اسب خود را بر می دارد و کنار می گذارد سپس چوبدستی خود را به طرف مهرۀ امپراطور می گیرد: آوادا کداورا دیدی شاهتو زدم!
امپراطور: مااااااااااااا o-: اولا او شاه نبود رخ بود بعدم تو نباید توی شطرنج از نفرین...
در همین حال دورگه در حالی که فریاد می زند: حجی! حجی! حجی!
امپراطور: کوفتو حاجی صد دفعه بهت گفتم بهم بگو لرد سیدوس یا امپراطور
دورگه: باشه امپراطور، لرد ویدر قصد داره کودتا راه بندازه!
امپراطور: نه باورم نمی شه ویدر یار وفادار من می خواد کودتا کنه!
دورگه: لرد سیدوس من باور ندارم که ویدر تحت اختیار خودش باشد احتمالا اون را طلسم کردند!
امپراطور: ممکنه، در هر صورت لرد ولدمورت تو با منی؟!
لردی: بله برادر من با تو هستم!

ادامه دارد...


Head of Detection and Confiscation of Counterfeit Pants Office
Emperor's Spokesman


Re: خبرگذاري امپراطوري : EDNS
پیام زده شده در: ۱۱:۴۶ جمعه ۲۸ مرداد ۱۳۸۴
#66

شاهزادۀ دورگه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۳۷ چهارشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۳:۱۷ دوشنبه ۲۱ فروردین ۱۳۸۵
گروه:
کاربران عضو
پیام: 187
آفلاین
امپراطور، همراه با گارد محافظش (کارکارف و دورگه) به بیرون از ساختمان اجلاس سران جادوی سیاه می آد؛ خبرنگاران در حالی که دور تا دور امپراطور و گارد محافظش رو گرفتن جمع می شن!

ملت خبرنگار:
دورگه در حالی که پاچه شلوار امپراطورو می کشه: حجی من برم جوابشونو بدم؟!
امپراطور: دوازده مرتبه بهت گفتم توی جمع منو حجی صدا نزن الان دوباره سوسک پا می شه می ره یک مشت مزخرف در باره من می نویسه اونوقت مجبورم حصابی تکونش بدم!
سوسک در میان جمع:
امپراطور: خوب دورگه برو به سوالاتشون پاسخ بده فقط اگر سوال پیچت کردن از همون روش مدرنیزت استفاده کن!
دورگه: بسیار خوب سوالات خودتو بکنید، یعنی بپرسید!
سوسک امروز: آیا درسته که با ولدمورت شدن مرلین امپراطور باید بره بز بچرونه؟!
دورگه: پییییییییییییف (صدای پیف پاف!) بسیار خوب نفر بعد؟!
سرژ در حالی که راه خودش رو در میان جمعیت باز می کنه: امپراطور دوستت داریم، امپراطور دوستت...
دورگه در حالی که چوب دستیشو از توی رداش در میاره: پاچه خواریوس پرتابیوس، (ناگهان نور سبزی به طرف سینۀ سرژ می ره و سرژو به هوا پرتاب می کنه، دورگه اضافه می کنه!) تنها پاچه خوار امپراطور منم
امپراطور و ملت خبرنگار:
دورگه: خوب کسه دیگه ای سوالی نداره؟!
چوچانگ نیوز: اهم... اهم... آیا درسته که در زندان های امپراطور با زندانی ها بد رفتاری می شه؟!
در حالی که دورگه چوبش را از زیر ردایش در می آورد، ناگهان امپراطور به حاجی تبدیل می شود: ای برادر ارزشی شما قباله داری که می خوای این خواهر رو طلسم کنی؟
دورگه: بسیار خوب، نفر بعد؟!
ملت خبرنگار: آیا درسته که مرلین به ساختمان خبرگذاری حمله کرده؟!
دورگه: خیر!
ملت خبرنگار: پس اون صدای مهیب چی بود؟!
دورگه: صدای بیدار شدن کارکارف!
ملت خبرنگار: بسیار خوب، موضع امپراطور در قبال انتخاب شدن مرلین سابق چیه؟ آیا امپراطور کناره گیری می کنند؟ آیا نیروهای نوشابه ای زیر کنترل مرلین خواهند رفت؟
دورگه: امپراطور نظر خواستی ندارند، خیر، امپراطور در هر حال خواهند ماند و قصد استعفا ندارند، نیروهای نوشابه ای همیشه در خدمت امپراطور بوده و خواهند بود!


Head of Detection and Confiscation of Counterfeit Pants Office
Emperor's Spokesman


Re: خبرگذاري امپراطوري : EDNS
پیام زده شده در: ۲۰:۰۸ سه شنبه ۲۵ مرداد ۱۳۸۴
#65

لی جردن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۹ پنجشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۶:۵۱ پنجشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۸۹
از اون طرف شب!!!!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 501
آفلاین
ساعت هفت صبح دفتر امپراطوری
ویدر و شاهزاده خوابن ولی تلویزیون روشنه و داره مسابقات کوئیدیچ کلاغ قرمز آتشین مالدیو با لوله های لیزری ویدر افغانستان رو پخش میکنه.
خبر فوری
بازی قطع میشه و بلاتریکس رو صفحه تلویزیون ظاهر میشه.
ویدر از خواب می پره:نه این یه کابوس بود.بلا تو جادوگر تی وی.
یهو چشمش به صفحه تلویزیون میفته و بلاتریکس رو می بینه.
ویدر:وای نه، هم تو کابوس هم تو واقعیت.
ویدر در حالیکه که با کف پا در حال بیدار کردن شاهزاده اس:دورگه پاشو.........پاشو
شاهزاده در حال پاک کردن جای کفش ویدر از روی صورتش:نمی تونی یکم مدرنتر منو بیدار کنی!!!!
اما لحظه ای بعد اون هم به صفحه تلویزیون خیره میشه..
بلا:به خبری که هم اکنون بدستم رسید توجه فرمایید.
""بر طبق آخرین خبر مرلین جادوگر توانست با پشت سر گذاشتن استیو نصفه ، من و مودی بر تخت قدرت ولدی بنیشیند.او هم اکنون در حال رفتن به سمت قرار گاه امپراطوریست""
ویدر:پاشو دورگه.این پوست تخمه هارو جمع کن.این توپو وردار بذار تو کمد.پفک هارم جمع کن.
اما هنوز ثانیه ای نگذشته بود که مرلین ظاهر میشه.
" – سلام بر خادمان وفادار من...

ساعت ده صبح دفتر امپراطوری با حضور امپراطور
همه در حال کارند تا زودتر بتوانند اتاق مخصوص ولدمورت رو آماده کنن.
دارت ویدر:حاجی زنگ زدم برو بچ دارت سیدیوس و دارت ماول هم دارن میان اینجا کمک.
امپراطور:آفرین!!!
دورگه:شیشه هارو دستمال نکش!!!اینجا باید تیره و تاریک باشه!
مرلین میاد تو
مرلین:بچه ها زحمت نکشین!!!!خودم تمیز می کنم.
امپراطور:ولدمورت یه نمه خشانتش بیشتره عزیزم!!!!

ساعت دوبعد از ظهر دفتر حاجی!
مرلین در حال آموزش جادوی سیاه
امپراطور:دستتو می گیری بالا میگی کروشیو
مرلین :کروشیو
امپراطور:حیوون خونگیتو که نوازش نمی کنی.باید داد بزنی......
ویدر حرکتو اجرا کن.
ویدر:کروشیو
امپراطور:آفرین!!
مرلین:خیلی سخته من نمیخام.من همون مرلین میمونم...........

و اینگونه بود که مرلین ولدمورت شد


يكي از راه هاي پيشرفت در رول پلينگ ( ايفاي نقش ) :

ابتدا به لين


Re: خبرگذاري امپراطوري : EDNS
پیام زده شده در: ۲:۵۵ دوشنبه ۲۷ تیر ۱۳۸۴
#64

دارک لرد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۵۱ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱:۳۷ دوشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
از پیش دافای ارزشی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 821
آفلاین
مرلین همان ولدمورت است!؟

گزارشی واقعی از آنچه امروز در مرکز انتخاب لرد ولدمورت واقعی گذشت:

ساعت 7:00 صبح خوابگاه سران امپراطوری
دیددید دید دید دید دید! (زنگ ساعت)
کارکاروف: آآآآآآ.... هام همو( خمیازه ملچ و ملوچ) ... صدای چیه؟ ... ساعت چند من کجام؟ شاهزاده اون ساعت رو قطع کن
شاهزاده:(توی خواب) آره آره... باشه پنج تا بخر من فاکتور می کنم چهار تا مشکلی نیست آره جانم....


کارکاروف: اه! (چوبدستی شاهزاده رو ور میداره) : بمباردوم !....!
دیددید دید دید دید دید! (زنگ ساعت)
کارکاروف: ای خدا! کروشیو! آواداکداورا! اکسیو! تارتا یه چیزی! اکس پارتی پاترونوم! اه!(همه جا لت و پار میشه!)
شاهزاده: بزنش جاسم! بزنش! تق تق تق!(توی خواب!)
دیددید دید دید دید دید! (زنگ ساعت)
(شمشیرش رو در میاره: اووووودا! یاه! اووووووووه! شپلخ!) همه جارو جرقه بر میداره!
شاهزاده: چه آتیش بازی قشنگی! مامان منو بازم میاری اینجا؟!
کارکاروف: نیروی تاریکی به من قدرت بده! کارکاروف دستاش رو میاره بالا و یک ابر سیاه دور دستاش تشکیل میشه و به ساعت می فرسته! آآآآآآآآآآآآآآ بگیر !
بادابومب! شاپالاخ! تلنگ! آخ سرم! ... کمک!
شاهزاده: اهو اهو.... آخ... وای.... من کجام؟ ا کارکاروف رو نگا! تختش رو ترکونده که روی زمین بخوابه بعدا گرفته روی زمین خوابیده! آخه چقدر خشونت نگا کن...
دیددید دید دید دید دید! (زنگ ساعت)
شاهزاده: اه ساعت تازه هفت و نیمه! ولش کن زوده! کسی این موقع نمیاد آزمون که (شاهزاده میره دکمه ساعت رو می زنه خاموشش می کنه!) برم بگیرم بخوابم!
ساعت 12:34 دقیقه
شاهزاده: آخیش! چقدر چسپید! کارکاروف دودره رو نگا بازم که خوابه! واقعا که اگه تمام نیروهای امپراطوری اینطوری باشن معلومه فقط به خاطر منه که تا حالا موندیم! یا امپراطور کبیر اونکه مرلینه وسط تالار واستاده! کارکاروف پاشو کارکاروف بهمون حمله شده!
کارکاروف: بابا ولم کن بزا راحت بمیرم!
شاهزاده: آواداکداورا!
کارکاروف: ماااااااااااااااا ( قلت می زنه پا میشه!) شاهزاده انصافا که من نمی دونم تو چطور وارد سیستم امپراطوری شدی! آخ کمرم! ساعته هنوز سالمه خدای من! اون خود شیطانه!
تق تق تق! ببخشید اهم!
کارکاروف: مرلینه! شمشیر من کو؟!
مرلین: والا عرض شود که من از صبح اومدم اینجا دیدم که دیوار ترکید شمشیر شما و کلی چیز افتاد ازش بیرون گفتم لابد سرتون شلوغه بذارم ظهر بیام!
کارکاروف: مهم نیست شاهزاده با نیروی تاریکی باهاش می جنگم! ببین نقشه اینه من می پرم از این سوراخ توی دیوار پایین میرم امپراطور رو خبر کنم تو هم همینجا با مرلین مبارزه کن! فقط اگه مردی تختت رو بده به من چون ماله من ترکیده!فعلا خدافظ! هوووووشت!
مرلین: ای بابا! چقدر بی ادب داشتم باهاش صحبت می کردم! ببینم این وضع ستاد امتحانات شماست یدونه صندلی هم ندارین؟
شاهزاده: والا عرض شود که داشتیم! ظاهرا ترکیده! خوب آقای مرلین! یعنی مرلین! آماده شو که بمی....
مرلین: من آمادم!
شاهزاده: ها؟!
مرلین: بشین برات توضیح بدم!
============
دو ساعت بعد ساعت 2:30 دقیقه ستاد جنگ!
امپراطور در حال قدم زدن: یعنی چه ویدر! می خوایی بگی مرلین با جادوی سفید دیوار اتاق تورو سوراخ کرده ؟!
کارکاروف: بله امپراطور کبیر! جادوش خیلی قوی بود! من هیچ کاری نتونستم بکنم! کل اتاق ترکید! منم پرت شدم بیرون!
امپراطور: پرت شدی بیرون؟! مگه از بیرون بهتون حمله شد؟!
کارکاروف: جادوش مکشی بود عالیجناب!
امپراطور: مگه کابین هواپیماست؟! جالبه باید روی این جادوی سفید جدید تحقیق کنم! خوب دورگه چی شد؟!
کارکاروف: قربان الان داره با لشکری از جادوگران سفید به رهبری مرلین مبارزه می کنه!
امپراطور: ها؟! پس تو چرا کمکش نکردی!
کارکاروف: راستش قربان شمشیرم رو داده بودم آهنگری!

امپراطور: شمشیر نوری رو داده بودی آهنگری؟! مهم نیست! سربازان و مرگ خواران رو جمع کن حمله می کنیم اونجا رو پس می گیریم!
ساعت 3:30 دقیقه
نیروهای ویژه امپراطوری پشت ستون های داخل تالار موضع گرفتن و دارن با دقت نزدیک میشن
:مرکز مرکز واحد ضربت
امپراطور: مرکز به گوشم! بگو !
: عالیجناب اینجا هیچ کس نیستش!
امپراطور: ویدر؟
کارکاروف: پشت ستون ها موضع گرفتن!
امپراطور: واحد ضربت پشت ستون ها هستن! آتش کنید!
: واحد ضربت دریافت شد قربان! همه واحد ها! با تمام قدرت! هر چی دارین بکوبین! نیروهای درگیری حمله! تمام واحد ها به جلو! حمللللللللههههههههههه ه ه ه ه ه ه(یه نفس می گیره!) لللهههههههههههههههههههههه!
امپراطور: پیش به سوی پیروزی! (شمشیر می کشه)
بمومب! دانگ! بدبموب! دیش دنگنگ!
: امپراطور قربان به همه جا شلیک کردیم!
امپراطور: واقعا عالی بود! فقط ظاهرا نصف ساختمون هم از بین رفت! .... سیس! از توی اون اتاق صدای حرف میاد! انگار شاهزاده هستش! اونم صدای مرلینه! شاهزاده داره هنوز مبارزه می کنه! چقدر فداکار! یاران وفادار من پیش به سوی کمک به شاهزاده!
دم در ورودی اتاق
امپراطور: ایست! انگار می خندن! حتما مرلین می خواد کار شاهزاده رو تموم کنه! سکوت! سیس!

از پشت در:
مرلین: هه ه هه هه! خیلی جوک قشنگی بود! آره پسرم می گفتم خلاصه این نیکولاس خیلی (سانسور خل) بود! وگرنه یه سنگ جادوی دیگه می ساخت!
شاهزاده: خیلی باحالی مرلین جون ایول! بزن قدش!

امپراطور: ویدر؟!
کارکاروف: حتما نقشه مرلینه! داره تقلید صدا می کنه ما حمله نکنیم!
امپراطور: که اینطور! (امپراطور در یک حرکت شمشیر در رو از وسط نصف می کنه و وارد میشه!)
مرلین و شاهزاده وسط اتاق نشستن دارن تخمه می شکنن جادوگر تی وی نگا می کنن چندی تا بطری خالی نوشیدنی های کره ای و چینی و تایوانی! دیده میشه!
مرلین: به سیدوس جان تو هم اومدی؟!
امپراطور: ها؟! شاهزاده؟! مرلین؟!
شاهزاده: جان شوما این داش مرلین خیلی باحاله! ایول...! یه مشت تخمه بده ببینم!

ساعت 5:30 دقیقه
امپراطور: ایول بابا! می گفتی! ویدر کانال رو بذار مسابقه کوییدیچ نگا کنیم!
مرلین: آره جون این ویدر راس می گم! خلاصه نیکولاس اومد خالی ببنده گفتش من از تو پیرترم گفتم خر مش حسین رو یادت اگه راس میگی چند سالشه؟ موند توش! آخه خر مش حسین هم یه بار یکی از سنگ جادوی های نیکولاس رو خورده بود...!
شاهزاده : مرلین جریان کاراگاه ققنوس رو بگو که تغییر قیافه داده بود!
تق تق تق! ببخشید قربان
امپراطور: ها چیه؟ چرا مزاحم میشی نمی بینی داریم اختلاط می کنیم؟!
: عالیجناب رسانه ها دم در منظرن!
ویدر: رسانه ها دیگه چیه؟!
مرلین: بچم کلاس میذاره! منظورش خبرنگاراست!
امپراطور: ه ه ه هه! خبرنگارا! خبرنگارا؟! خبرنگار؟! جمش کنین بساط رو ببینم! بدو بدو! اینا رو جمع کنین! مرلین تو اصلا برای چی اومدی اینجا؟!
مرلین: آزمون ولدمورتی!

و به این ترتیب بود که مرلین در آزمون شرکت کرد!


!ASLAMIOUS Baby!


Re: خبرگذاري امپراطوري : EDNS
پیام زده شده در: ۲:۰۴ یکشنبه ۲۶ تیر ۱۳۸۴
#63

دارک لرد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۵۱ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱:۳۷ دوشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
از پیش دافای ارزشی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 821
آفلاین
به یک عدد لرد ولدمورت نیازمندیم!

تصویر کوچک شده


سخنگوی دومی امپراطوری شاهزاده نیمه اصیل چندی قبل در میان خبرنگاران علاف و بی کس و کار حاضر شد و همه رو دچار تحیر کرد!

ملت خبرنگاران:
شاهزاده: عزیزان! سکوت! .... اِ ! میگم گوش کنین! سکوت! اه! نیروهای نوشابه ای!
نیروهای نوشابه ای: بله فرمانده قربان شاهزاده!
شاهزاده: عزیزان رو از پشت به سکوت دعوت کنید!
ملت خبرنگاران:
شاهزاده : متشکرم! امروز امپراطور کبیر بیانیه ای صادر کردند مبنی بر اینکه با توجه به اینکه ولدمورت قبلی استعفاء داده! جادوی سیاه یه یک فرمانده احتیاج داره و امپراطور کبیر وقت ندارند هم به امور امپراطوری و اداری برسند هم حمله به جادوگران درپیتِ سفید! پس به من گفتند به شما بگم که در تمام روزنامه ها ثبت کنید که امپراطور لرد ولدمورت می پذیرد! عزیزانی که فکر می کنند از پس این شخصیت بر می آید باید :
1. رول پلینگ قوی داشته باشند...
2. حس جادوگر سیاه را داشته باشند و صرفا از روی قدرت طلبی جلو نیایند...
3. سابقه رول پلینگ داشته باشند...
4. و در آخر در تست نهایی یعنی مبارزه رول پلینگی با امپراطور , سر بلند بیرون بیایین! متقضیان شخصیت ولدمورت می توانند به دفتر(تاپیک) این مهم که به نام : "متقاضیان شخصیت لرد ولدمورت" ایجاد شده مراجعه کنند!

آدرس تاپیک آزمون ولدمورت :::: روی همین کلیک کنید


ویرایش شده توسط امپراطور تاریکی در تاریخ ۱۳۸۴/۴/۲۶ ۲:۳۹:۲۱

!ASLAMIOUS Baby!


Re: خبرگذاري امپراطوري : EDNS
پیام زده شده در: ۱۰:۰۰ دوشنبه ۱۳ تیر ۱۳۸۴
#62

بلاتریکس لسترنجold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۰۸ چهارشنبه ۲۰ آبان ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۹:۰۳ شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
از خانه ريدل ها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 149
آفلاین
بر اساس خبر شبکه ماگلی BBCجورج ویلیام بوش گفت:وزارت چو چانگ به نفع کشور انگلستان نیست این فرد نمیتواند با اقتدار کامل گشور جادویی انگلستان را اداره کند و من به بلر و خود او قول میدهم اگر این فرد بیاید شورش و هذج و مرج در کشور شما به وجود میاید و در ان زمان ما دخالت های نظامی خود رو شروع خواهیم کرد تونی بلر هم که از این تهدید امریکا ترسیده بود گفت:من از تمام طرفداران حزب کارگر و احزاب مخالف میخواهم به امپراطور رای دهند(اگه نمیخواهید امریکا به کشورتان تجاوز کند به امپراطور تاریکی رای دهید)
مایکل(میکله)کرله ئونه رییس خوانواده کرله ئونه نیز قبل از مرگ خود که 2 سال پیش رخ داد پشتیبانی کامل مالی و معنوی خود را از امپراطور کبیر تاریکی اعلام کرد
در جریان انتخابات انتونیو کرله ئونه پسر مایکل و نوه ی ویتو کرله ئونهع نیز که رییس جدسدس خوانواده است پشتیبانی خود را از امپراطور اعلام کرد
==========================
هنوز خبری از مذاکرات امپراطور با استاندار سرزمین میانه در دست نیست


تصویر کوچک شده
وزیر ارتش مقدس جادوی سیاه
there is no good and evil ... there is only power


Re: خبرگذاري امپراطوري : EDNS
پیام زده شده در: ۲۰:۴۹ یکشنبه ۱۲ تیر ۱۳۸۴
#61

دارک لرد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۵۱ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱:۳۷ دوشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
از پیش دافای ارزشی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 821
آفلاین
چوچانگ و امپراطور کبیر در مرحله دوم؟

در حالی که در ساعات پایانی انتخابات به سر می بریم... امپراطور کبیر با دو رای خانم چوچانگ را در یک تعقیب نزدیک دنبال می کند... این در حالی است که کل این انتخابات یک شگفتی محسوب میشود! اولین شگفتی این انتخاب امپراطور کبیر است که دشمنان آسلام می گفتند پایگاه مردمی ندارد! و دیشب 47 درصد آرا را به دست آورده بود! این در حالی است که مامورین فعلی وزارتخانه به صورت غیر مستقیم سعی در متهم کردن امپراطوری به توطئه در انتخابات دارند...! همچنین هدایت شدن آرای سازمانی آداس از سمت ونوس به سمت چوچانگ واقعا جالب بوده و چوچانگ نیز شگفتی دوم این انتخابات محسوب می شود! این در حالی است که هنوز هیچ بیانیه رسمی ای از طرف ونوس و یا آداس منتشر نشده است! بر خلاف ونوس چوچانگ کاندیدایی تندرو تر بوده و رای آوردن او نشان از مشکلات فعلی ساحره ها در سطح کشور ما می باشد...

همچنین امپراطور کبیر جهت مذاکره با ژنرال ویچ کینگ حاکم نظامی استان سرزمین میانه عازم استان میانه شدند !
با ما باشید! ستاد خبری امپراطوری....

خبرگذاری EDNS


!ASLAMIOUS Baby!







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.