هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: خانهٍ شماره دوازده گریمالد
پیام زده شده در: ۱:۴۷ جمعه ۱۸ شهریور ۱۳۸۴

تام ریدل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۵۲ سه شنبه ۷ مهر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۳۹ یکشنبه ۹ بهمن ۱۳۸۴
از خانه ریدل ها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 312
آفلاین
جیمز هم با اخم روی مبل راحتی میشینه و به خواب میره..

چند روز بعد
--------
دامبلدور (که ما نفهمیدیم مرد بالاخره یا زندس؟) تمهیدات جدیدی به کار برده بود و محفل از نظرها پنهان بود.

شب - کنار محفل

صدای هوشتی شنیده میشه..
لارا به همراه شارزاس ظاهر شده بودند.
شارزاس با لبخند گفت: پس این محفلشون اینجاس... جای باصفاییه.. منو یاد کوچه اصغرچپه کن با اون ...
لارا: هییسسسس... لرد گفته اول باید آروم و بی سروصدا بریم...
آنها آرام آرام به طرف جایی که باید در محفل باشد حرکت میکنند.
صدای ضبطی از یکی از خانه های همسایه که چراغش روشن است شنیده میشود

- تو خودت نمره بیستی تو خودت نمره بیستی تو خود نمره بیستی تو مث هیشکسی نیستی..

لارا گفت: اه اه... شعر صد سال پیش...
صدا قطع شد.. سایه های زیادی از جلوی پنجره طبقه بالایی رد میشدند.. ناگهان صدای پومب پومب پومب به گوش رسید
- یس! دیس ایز دی جی علیگیتور! ایتز ترکت ترکت!!!
لارا و شارزاس با تعجب به هم نگاه میکنن
- این ماگلا هم دنیایی دارن.. بیژامه پارتیه؟
شارزاس گفت: وای اگه سایه هام بودن.. یه شام حسابی میخوردن... حالا چجوری باید بریم تو محفل؟...
هنوز جمله اش را تمام نکرده بود که جیمز دمپایی به دست از وسط دیوار بیرون پرید:
- د آخه نامردا! نصف شب چه وقت بیجامه پارتیه؟ اکس پارتی راه میندازین واسه من؟ آسایش نذاشتین برامون
با تمام توان دمپایی رو به سمت پنجره پرتاب میکنه.. ظاهرا از حضور لارا و شارزاس بی اطلاعه...

- الان زنگ میزنم وزارت 110 ماشین بفرستن..

میپره داخل..
لارا: حالا وقتشه برو!
و هر دو به داخل محفل میروند (توجه کنید که نامرئی هستند)
شارزاس دم گوش لارا زمزمه میکند: سام و دراکو و نیروهای ویژه در راهن... مرگخوارا به زودی اینجارو محاصره میکنن.. لرد قول دادن خودشونم یه سر بزنن.


[b][size=medium]اولین جادوگر در تمامی دوران ها که توانسØ


Re: محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۹:۵۲ پنجشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۸۴

لوسیوس مالفوی old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۴۲ شنبه ۲۲ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۵۴ دوشنبه ۱۲ دی ۱۴۰۱
از قصر خانواده مالفوی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 807
آفلاین
خوب بعد از یه جنگه نفس گیر که به پیروزی سیاهان و لردسیاه انجامید...اعضای محفل همه شلو پر رو هم افتاده بودن ققی که صدای غر غرش بلند شده بود به لی میگفت: تویعنی می خواستی خاله بازی رو تموم کنی این چه وضعه جنگیدن بود ولی خوب چند بار خوب حالشونو گرفتیم ولی خیلی زیاد بودن.

لی ای بابا من چه قدر گفتم بیاین یه نقشه درست حسابی بکشیم. گوش نکنید.

چو چانگ که حالا با یه گروه تازه شکست خورده از دفتر ضربت برمیگشت داد میزد: اوی ققی اوی ققی کجای که ببینی به چه روزی مارو انداختی
ققی: من من به من چه !

سرژ که داشت از تو پنجره برایه یه کلاغ سنگ پرت میکرد گفت: ای بابا این کلاغ ها هم امروز غوزه بالا غوز شدن.

ققی: چی!

چنیدن چندین مایل آن طرف تر: خانه ریدل

مرگ خواران یه آتیش کرده بودن داشتن از خوشحالی مثل سرخت پوست ها دورش می چرخیدن!

سام: حالا بی بالا همه با هم

ملت مرگ خوار: نیش نیش ماره نازنین ......

لرد که داش مریدانش رو از تو پنچره نگاه می کرد : بی جنبه ها جنبه یه پیروزی کوچیک نداشتن !

جمعه مرگ خوارا جمع بود که جانی از تو شکنجه گاه بالا اومد و خمیازه میکشید : هاااهااا چه خبره این قرتی بازی ها چیه جمعش کنید

سام که حالا داش دورخیز می کرد تا بپره روی جانی : حالا

تمامه مرگ خواران ریختن رو جانی و گرفتنش

جانی که حالا رو دسته مرگ خوار ها بود داد میزد :بزارینم پایین!

معلومه اینجا چه خبره!


جادوگران


Re: محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۳:۵۹ پنجشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۸۴

کارآگاه ققنوس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۲۶ سه شنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۴۳:۱۴ شنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۲
از در کنار دمبول
گروه:
کاربران عضو
پیام: 911
آفلاین
واپسين لحظات به شروع جنگه و ققنوس روفته بالاي منبر
ققي:آفرين بر شما سفيدان اي بي اسي آفرين بر شما که در اين لحظات آخر باعث شگفتي لرد سياه شديد...حالا که همه در کنار هم جمع شديد هر سوالي به فرماييد
اليور:ققنوس جان سر کاري نيست؟
ققي:خير...اگر اومدن که ما شجاعانه مقابله مي کنيم...و اگر نيومدن به منزله ي ترس آنها از سپاه سفيد است...
و در آخر سوالي نيست
ققي:خوب پس همه با هم...مرگ بر ضد ولايت حميد...مرگ بر ضد ولايت حميد...مرگ بر آستاکبار...مر گ بر آستکبار...و حالا پست در ها و پله ها اتاق زير شيروني هر جا که ممکنه مر گ خواري بياد کمين کنيد ما جلشون رو مي گيريم...مواظب سوراخ ها هم باشيد ديدي سر و کله وزير فراري هم يه وقت پيدا شد...
و همه در حالي که سنگر گرفتن بي صبرانه در انتظار مر گ خوارن هستند...
.....................................
مثل اينکه ترسيدن در اولين قدم بهتون تبريک مي گم ...سر. کلشون پيدا نيست...حالا اگه نيومدن ما چيکار مي کنيم دوباره ميريم شکنجه خونه


[size=large][color=FF0099]كتاب خاطرات من از ققنوس:[/colo


Re: محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۳:۳۵ پنجشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۸۴

الیور وود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۰۶ یکشنبه ۱ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۸۵
گروه:
کاربران عضو
پیام: 325
آفلاین
قراره حمله بشه اگه قراره منم هستم.فقط سرکاری نباشه؟



Re: محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۳:۲۳ پنجشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۸۴

تام ریدل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۳ دوشنبه ۹ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۵:۴۰ جمعه ۱۱ فروردین ۱۳۸۵
گروه:
کاربران عضو
پیام: 560
آفلاین
هلم نده...هوي...مگه خري؟ميگم هلم نده..باشه ميگم...
ققي:بگو ديگه..بوگو ديگه...قد قد قد قد(صداي ققنوس... )
سرژ:اوهوم..اوهوم...اوهوم..اوهوم...
ققنوس:قد قد...چي كار ميكني؟
ققنوس به زور و كشون كشون سرژ رو به كنفرانس خصوصي محفل ققنوس ميبره كه سرژ صحبت كنه.
سرژ:باشه ميگم..صبر كن...دارون...چي كار ميكين؟دير شد...بزن بريم...گرفتار ميزنيم....يك..دو...سه ..چهار...اييييي(صداي گيتار الكتريك دارون)...
ققنوس از روي عصبانيت يه پر از خودش ميكنه و ميره جلو...
ققنوس در حالي كه داره پر هاشو ميكنه:هوي...فلمن كپتهو بلهوميقو اباتانابتيا تري تورانوساروس تيزاروس....فهميدي؟
سرژ:خب از اول ميگفتي...فوت فوت...اهم...آي...باشه ...آي..چرا نيشگون ميگيري؟...آي...باشه ميگم...اقايان محفلي بدانه كه مه در جنگ شايد شركت كنه و بزنه مرگخواراره داغون بكنه!!ولي بدانه اگه شركت نكرده ،خب نكرده.به خودم مربوطه...فردا نيايه بگو مه كه چرا شركت نكرده؟دوست داشته شركت بكنه..دوست نداشته شركت نكنه....آي...نكن ققي....در ضمن...گفته باشه كه مه شخصا به خاله بازي علاقه اي عجيب مخصوصا با ساحره ها دارمه كه بعضي مواقع خاله بازي به جاهاي باريك كشيده ميشه....و پس مواظب باشه كه خاله بازي نكنه كه من هم خاله خيلي دوست دارمه هم بازي با ساحره جماعت....گفته باشه!!
همه جمعيت محفلي چند ثانيه به سرژ نگاه ميكنن..كاملا از چهره منگ انها مشخص هست كه حتي يك كلمه از اون حرفهارو نفهميدن.
يكي از جمع:تكبير....مرگ بر ضد ولايت من....سرخ سفيد آبي،مرگخوار،تو چقدر باقي!!(مصدر باب فعال از ريشه «بَوَقَ »...مجرد.معرفه.منصرف.مرفوع به افعال منتخسمه.)
سرژ:آي....ققي..گفتم ديگه..چرا نيشگون ميگيري؟
ققي:چقدر نرمه....
حميد مياد جاي كه سرژ داشت سخنراني ميكرد و چوبدستيشو به طرف اسمون ميگيره و وردي ميخونه.يه عالمه دماغ گير از اسمون ميريزه به طرف محفلي ها...
حميد:به نام مرلين سلام....اين دماغ گير ها براي محافظت شما از دو افسون شوم هست....اولي:اوداكداورا... و دومي:آسلاميوس...دقت كنين كه فقط يه بار در برابر اين طلسم ها ميتونه محافطت كنه و بعد ميسوزه...پيشنهاد ميكنم كه افراد معتاد به دليل اينكه تنها راه تنفسشان كه بيني هست بسته ميشود از اين وسيله استفاده نكنند
صداي ناله جمعيت اومد كه نارضايتي انهارو نشون ميداد بلند شد
يك پسر 16 ساله از جمعيت فرياد زد:پش بگو هيچ كش اژ اين دماغ گير ها نژاره ديگه.همه ما راه تنفش يكي داريم.
حميد:برادر هري پاتر...به من ربطي نداره!!



Re: محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۳:۰۵ پنجشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۸۴

سوزان بونزold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۵۱ چهارشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۲:۴۴ چهارشنبه ۸ آذر ۱۳۹۶
از همون شهري كه پشت درياهاست فقط يك قايق بايد بسازين!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 115
آفلاین
سلام و صد سلام .منم ميتونم بيام؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ تو رو خدا من تو وزارتخونه چيزاي زيادي از عمم ياد گرفتما؟!حالا ديگه خود داني!


آخرين برگ سفر نامه ي باران اين است -------كه زمين چركين است
((شفيعي كدكني))


Re: محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۱:۵۳ پنجشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۸۴

هپزيبا اسميتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۴۸ چهارشنبه ۱ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۴:۵۱ چهارشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۸۸
از از جهندم سياه همسادتونم نمي شناسي؟؟؟؟؟؟
گروه:
کاربران عضو
پیام: 998
آفلاین
سلام عليكم و رحمت الله (جمع برادر حميد اينجور مي طلبه )منم بيام


پنهان شده ام

پشت ابر چشمهايم...

باران در اتاق من است...

خالي هاي اتاقم را

از تصوير زنده ي نامش پر مي كن


Re: محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۰:۳۲ پنجشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۸۴

لونا لاوگودold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۱۷ چهارشنبه ۸ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۶:۲۵ پنجشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۷
از اون ورا چه خبر؟!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 339
آفلاین
منم که بوقم دیگه هان؟ بابا من یه برگ برندم!منم میام کمکتون! البته اگه تحویل بگیرین!




Re: محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۰:۲۶ پنجشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۸۴

§پسرجادویی§


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۵۶ یکشنبه ۲۶ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۵۴ چهارشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۸۸
گروه:
کاربران عضو
پیام: 49
آفلاین
میشه ما 4 تا غول شاخ شیم؟ یعنی منم هستم


امضا ندارم میشه انگشت بزنم؟
جهانی بیندیشیم ایرانی بمانیم !


Re: محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۹:۵۶ پنجشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۸۴

کارآگاه ققنوس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۲۶ سه شنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۴۳:۱۴ شنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۲
از در کنار دمبول
گروه:
کاربران عضو
پیام: 911
آفلاین
من تو رو ادد کردم تو ميخونه که باهات صحبت کنم اما مثل اينکه آيديت اين نبود حالا آيدي مي خونه منو ادد کن...در ضمن باهات موافقم:سه تامون واسه خود لرد يه غول شاخيم
لرد سياه منتظرتم روز سياهي خواهي داشت
تا وقتي پرهايم نريخته براي محفل خواهم جنگيد


[size=large][color=FF0099]كتاب خاطرات من از ققنوس:[/colo







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.