به نظر من این که هر شخص چه چیزی یاد بگیره به مایه ی خود شخص بستگی داره. این که مثلا یک نفر از کتاب یک خصوصیت خوب رو یاد می گیره ، نشانه ی اینه که شخص هم به اون خصوصیت علاقه منده ، و حالا این علاقه در راستای آموزش قرار گرفته. مثلا اگه من آدم صبوری هستم ، با خوندن کتاب باز هم صبر رو می آموزم و به این نتیجه می رسم که باید صبر رو جزیی از زندگیم کنم وبردباری بیش تری به خرج بدم ، حتی اگه در ظاهر بهم توهین بشه .( رفتار هری رو که در مقابل متلک های اسلیترینی ها به یاد دارید.)
همیشه می گن کرم از خود درخته (!) اگه کسی ذاتا شر باشه ( حالا نه خیلی جدی و در حد همین چیزهای روزمره) نا خوداگاه به دنبال چیزای شر می ره و اون ها رو زود تر یاد می گیره .
( تا حالا دیدین کسایی رو که 24 ساعته درس می خونن که مثلا انگلیسی یاد بگیرن اما هیچی یادشون نمی مونه . اما تا کسی یه کلمه یا حرف زشت بهشون یاد بده ، دیگه اون کلمه رو تا آخر عمر فراموش نمی کنن!
)
همین مساله در مورد خواننده های کتاب هم صدق می کنه . اگه من آدم خودخواه و جاه طلبی باشم ، به جای اینکه بیام مثلا از هری یاد بگیرم که از دوستانم دفاع کنم و اون ها رو تنها نذارم حتی اگه به ضرر خودم باشه ، میام { پرسی } رو الگوی خودم قرار می دم و با خودم می گم : " آها ، اگه آدم خانواده ش رو ول کنه یا لوشون بده به مقام های بالا می رسه...! " یا در مورد پیشنهاد اسکریمجر به هری ، به جای اینکه به این فکر کنم که هری (چون دروغ گفتن به مردم رو دوست نداره حاظر نیست با وزارت خونه همکاری کنه ) با خودم می گم : " عجب احمقی هری! پیشنهادش رو قبول کن ! هر روز برو وزارت خونه! کلی برات دولا راست می شن و بهت احترام می ذارن ...! "
از این بگذریم ، در کل کتاب نکات ریزی در رفتار روز مره ی شخصیت های کتاب هست که می شه از تک تکش چیز یاد گرفت ، فقط کمی دقت و توجه می خواد . و لبته واقع بینی رو نباید فراموش کرد.
مثلا کی گفته که تمام کارهای هری درست و اخلاقیه ؟ خیلی وقت ها به عنوان خواننده کاملا متوجه می شیم که حق مثلا با هرمیونه نه هری. پس من خواننده باید در نظر داشته باشم که حتی قهرمان های داستانی هم اشتباه می کنن و من نباید صرفا چون طرفدار هری هستم رفتار اون رو ریز به ریز تقلید کنم بلکه به خودم این فرصت رو بدم تا از بقیه اشخاص هم چیزهایی یاد بگیرم .
متاسفانه در خیلی از نظرهای دوستان خوندم که اظهار کردن که چیزی یاد نگرفتن. این واقعا جای تاسف داره . خوشا به حال اون دوستانی که از لحظه به لحظه ی مطالعه شون استفاده کردن و در حین لذت خوندن کتاب زندگی رو یاد گرفتند . تمام این کلمات کتاب ، نوشته های زن تنهایی ست که سختی رو کشیده . و این ناشکریه که از این نوشته ها استفاده ی مفید رو نبریم.
بیایم کمی گسترده تر فکر کنیم ، نه اصلا بیایم کمی فکر کنیم !
نه در باره ی هری پاتر یا داستان هایی که بهشون علاقه داریم ،نه.
باید یاد بگیریم که درباره ی کتابی که وقت گذاشتیم و اون رو خوندیم فکر کنیم ، و چیز یاد بگیریم . این خود ما هستیم که باید یک متن رو حتی اگه فانتزی یا تخیلی باشه ، تجزیه و تحلیل کنیم .
مطمئن باشید که در هیچ کتابی چنین چیزی نوشته نشده :
1-مهربان باشید 2- خودخواهی نکنید 3-خیانت نکنید 4-... !!
و اگر چنین چیزی نوشته شده باشه ارزشی نداره ، چون در این صورت چیزی یاد نگرفتیم و تنها طوطی وار شعار تکرار کردیم. و در ضمن آموزش مستقیم اثری نداره و حتما باید غیر مستقیم باشه.
مثلا ، حتما همه تون در برنامه های تلویزیونی دیدید که می گن اگه می خواین در درس و تحصیل و انجام کارها موفق باشید باید برنامه ریزی کنید .خب ، من به عنوان شنونده از این حرف چیزی یاد نمی گیرم و مسلما به نظرم یه شعار یا حرف مسخره میاد.
اما در حین خوندن هری پاتر ، وقتی که مثلا در کتاب می خونیم که هری و رون تکالیفشون رو تموم نکردن اما هرمیون که درسش بیش تر از اونا ست تکالیفش تموم شده و اوغات فراغت هم داره ، نا خداگاه این به ذهنمون نفوذ می کنه که می تونیم بهتر درس بخونیم و بیش تر از وقتمون استفاده کنیم تا وقت آزاد هم داشته باشیم .
این یه مثال خیلی خیلی کوچیک از مطالعه ی درست بود . فقط کاش افراد کوته فکر که خیال می کنن نمی شه از کتاب های تخیلی چیز یاد گرفت ، یه کم به عقلشون رجوع می کردن و به خودشون زحمت می دادن که چند دقیقه در باره ش فکر کنن بلکه خودشون چیزی یاد بگیرن.
(ببخشید اگه یه کم آتیشی شدم. فقط از نظر افراد کوته فکری که ادعا می کنن طرفدار هر پاتر ن ناراحت شدم.)