[ با لحن گوینده راز بقا خوانده شود ! ] سکوت هیچ جایی را فرا نگرفته است ! و در همه جای تالار صدای " غن غن " معده ی اسلیترین ها می پیچد . آنها در وسط تالار نشسته اند و سخت در تفکر می باشند . گه گاه بر اثر گرسنگی فریادی بر می آورند و به جان یکدیگر می افتند . این عمری طبیعی در میان گربه سانان است . آن ها حس شنوایی ...
مورگان : آقا چه کردین با تاپیک من ؟ اینجا که صحرای آفریقا نیست .
کاساندرا : اوکی ، الان درستش می کنم .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[ با هر لحن که دلتان می خواهید خوانده شود ! ] سکوت همه جا را فرا گرفته است . ظاهر انرژی ای که صرف تولید صدای معده می شد در مغز اسلیترین ها به کار گرفته می شود . همه به حالت چهارزانو در وسط تالار حلقه زده اند . ناگهان فریادی از یک گوشه این حلقه بزرگ مدور بر می آید و باعث چرخیدن چشمان به آن سمت می شود .
بارتی کوشولو : بچه ها دایره هم گوشه داره ؟
دیــگران :
رابستن : من می گم براش قرمه سبزی ببریم . چه طوره ؟
دیــگران : بوقه !
اسـنیپ : من یک جف جوراب دارم البته ته نداره !
دیــگران : یعنی چه که ته نداره ؟
اسـنیپ : زیرش کمپلت سوراخه
دیــگران : بوقه !
در قسمتی دیگر از این دایره فنربر و بلیز آرام در حال گفتگو می باشند .
بــلیز : اها فنربر من می گم یک کاری کنیم . بریم براش یک کادو بخریم . یک کادو صد گالیونی خیلی خوبه ، عالیه نه ؟
فنربر : ما حتی نمی تونیم با پول هامون یک کادو ده هزار گالیونی بخریم بعد تو داری می گه که صد گالیونی بخریم ؟!
رودلف که در کنار فنربر نشسته :
مورفین : یافتم . تنها دارایی سالم ما در حال حاضر کتاب آنی مونی هست . همین رو کادو می کنیم . چه طوره ؟
دیـگران : بوق نیست
مورفین : مبارکه
رودـلف : کاغذ کادو از کجا بیاریم ؟
مورفین : یافتم . جوراب اسنیپ
دیـگران : عالیه
رودلــف : گل رو چه کار کنیم ؟
مورفین : یافتم . خرزهره های باقی مونده یکی شون گل اش در اومده بود
دیـگران : خیلی عالیه
بدین ترتیب اسلیترین ها آماده شدند و به طرف قصر اربابی مالفوی به راه افتادند .
قصر اربابی مالفویاسلیترین ها تمام تلاششان را به کار گرفته بودند که خود را باادب نشان دهند . مورگان جلو رفت و در زد .
تق تق تقلوسیوس در را باز کرد و مهمانان را به خانه آورد . اسلیترین ها در عجب غذا های روی میز بودند و بی هیچ کاری می خواستند به آن سو بروند اما از این کار خودداری می کردند . لوسیوس کادو را از دستشان گرفت و رو به زنش گفت :
- خانم این رو به سطل آشغال هدایت کن
سپس رو به ملت اسلی کرد و گفت : خوب بفرمایید
همه حاضران : تولد ، تولد ، تولدت مبارک / مبارک مبارک تولدت مبارک / بیا شمع ها رو فوت کن تا صد سال زنده باشی
کمی آن طرف تر ، دور از همه ، کنار کیکبلیز : هی فنربر ... این چی هست رو کیکه ؟ اینطوری که نمی شه خوردش ؟
فنربر : بزار امتحان کنیم ببینیم اگر روشن بشه چی میشه
بلیز : فکر خوبی هست
فنربر دست به کار شد . ...
!!!BOOMیک ساعت بعد همان جاصحنه خالی از قصر اربابی مالفوی و وحشتناک می باشد و همچنین بسیار غم انگیز . لوسیوس در آخرین لحظه به زنش گفته بود که دوستت دارم اما حالا دیگر نبودند . گروه تجسس پس از تلاش فروان توانست قسمتی از کله دراکو را در میان کیک تولدش بیابد . اما خبری از مجرمان نیست . خاندان مالفوی در این حمله انتحاری به طرز غم انگیزی ترور و منقرض شده بودند .
بیست متر آن طرف تر از ویرانه خانه اربابی مالفوی بلیز : فنربر پاشو جون مادرت . چی شد یک دفعه ؟ کمک ... یک نفر هر کی باشه کمک کنه
بلیز برای دومین بار : اهای نامردا صبر کنید ما هم بیاییم . مورگان کجا رفتین یک دفعه ؟ من چه طور این جنازه رو تا تالار همراهی کنم ؟
درخواست نقد - مورفین گانت
ویرایش شده توسط كاساندرا تريلاني در تاریخ ۱۳۸۷/۵/۱۰ ۲:۴۸:۵۸
ویرایش شده توسط كاساندرا تريلاني در تاریخ ۱۳۸۷/۵/۱۰ ۲:۵۵:۳۱
ویرایش شده توسط كاساندرا تريلاني در تاریخ ۱۳۸۷/۵/۱۰ ۳:۰۰:۴۶
ویرایش شده توسط كاساندرا تريلاني در تاریخ ۱۳۸۷/۵/۱۰ ۳:۰۲:۰۳
ویرایش شده توسط كاساندرا تريلاني در تاریخ ۱۳۸۷/۵/۱۰ ۳:۰۳:۱۹
ویرایش شده توسط كاساندرا تريلاني در تاریخ ۱۳۸۷/۵/۱۰ ۳:۰۵:۵۴
ویرایش شده توسط كاساندرا تريلاني در تاریخ ۱۳۸۷/۵/۱۰ ۳:۰۷:۵۶
ویرایش شده توسط كاساندرا تريلاني در تاریخ ۱۳۸۷/۵/۱۰ ۳:۱۰:۲۸
ویرایش شده توسط كاساندرا تريلاني در تاریخ ۱۳۸۷/۵/۱۰ ۳:۱۱:۴۶