هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: دفتر فرماندهی کاراگاهان!
پیام زده شده در: ۱۵:۲۰ پنجشنبه ۱ بهمن ۱۳۸۸

سيريوس بلك قدیمی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۰۰ یکشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۶:۲۲ چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۴
از موتور خونه جهنم !
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1086
آفلاین
آغاز سوژه جديد!

كاراگاهان در دو عمليات شجاعانه موفق شده بودند لورا مدلي كه به وسيله طلسم فرمان نزد مرگخواران بود ‏و لورا مدلي تقلبي (كينگزلي شكلبوت) كه جاي لوراي اصلي رفته بود و همچنين رون ويزلي را كه در اوايل ‏تحقيقات به طرز مخوفي توسط سربازان لرد الزمان ربوده شده بود، آزاد نمايند.‏
در پايان اين جريانات از وزارت سحر و جادوي اسپانيا دعوت نامه اي به وزارتخانه انگليس مبني بر شركت كردن در كلاس هاي آموزشي مخصوص كاراگاهان، به جزاير و سواحل قناري بروند؛ البته با تغيير و تحولاتي در تعداد و افرادشان. در ‏پايان عمليات قبل، تعدادي از گروه رفته و تعدادي اضافه شده و تعدادي نيز در دفتر كار خود را ادامه داده ‏بودند. سيريوس قبل از حركت ليست افراد حاضر در دفتر فرماندهي ها به در دفتر چسبانده بود: ‏
1- سيريوس بلك (فرمانده)‏
‏2- رونالد ويزلي (استوار - معاون)‏
‏3- جيني ويزلي (استوار دوم)‏
‏4- دابي (گروهبان)‏
‏5- ارني مك ميلان (عضو جديد، سرجوخه)‏


كاراگاهان، ورود به جزيره

اييييييي... ايييييييييييييي... ايييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييي...
‏‏(افكت ترمز چرخ هاي هواپيما هنگام فرود)‏
هواپيما در باند مخصوص فرودگاه جزيره كه نزديك دريا بود، فرود آمد. آسمان، صاف و بي ابر و ‏بسيار زيبا بود! حركت جمعي و هماهنگ مرغ هاي دريايي اين زيبايي را دو چندان مي كرد! نسيم ‏خنك و لذت بخشي در ميان آفتاب سوزان جزيره در حال وزش بود!‏

ماشين مخصوص پله كنار هواپيما قرار گرفت. در باز شد و كاراگاهان كه با هواپيماي دوم ‏اختصاصي وزير پرواز كرده بودند، از آن خارج شده و بلافاصله شروع به به به و چه چه كردند. در ‏اين ميان رون نفس عميقي كشيد و گفت:‏
‏- به به! دمت گرم سيريوس! بعد از اون همه مدت زنداني شدن تو خونه ريدل اين آب و هوا ‏خيلي مي چسبه!‏

بقيه كاراگاهان نيز حرف رون را تاييد كردند. همگي از پله ها پايين رفته تا سوار ماشيني شوند كه ‏به دنبال آنها آمده بود.‏
دابي: ولي قربان لازم بود از اون جا تا اين جا رو با وسايل ماگلي اومد؟ من تونست همه رو در يك ‏چشم به هم زدن به اين جا آورد.‏

سيريوس كه به نظر مي رسيد از اين حرف او رنجيده است گفت:‏
‏- خب دابي اگه با غيب و ظاهر شدن ميومديم هيچ وقت نمي تونستيم اين همه از سفر لذت ببريم! ‏راستي يادتون باشه تا وقتي اينجاييم هيچ كس حق استفاده از جادو رو نداره! ‏فقط مي تونين چوبدستي هاتونو همراهتون داشته باشين تا در مواقع لزوم ازش استفاده كنيم!‏
كاراگاهان سوار خودرو شدند. سيريوس رو به راننده سياه پوست كرد و گفت:‏
‏- بلك هستم. از طرف وزارت سحر و جادو انگليس براي شركت در كلاس هاي آموزشي اومديم.

راننده سري تكان داد و به راه افتاد. ماشين به نرمي در خيابان حركت مي كرد. دو طرف خيابان پر از فروشگاه ها و رستوران ها و... ‏رنگ و وارنگي بود كه چشم ها را خيره خود مي كرد. راننده پشت چراغ قرمزي توقف كرد. جيني ‏كه در حال نگاه كردن به يك لباس فروشي بود از سيريوس پرسيد:‏
‏- ولي من هواپيماي ديگه اي نديدم. بقيه چطوري ميان؟

سيريوس پس از اندكي تفكر گفت:‏
‏- فك كنم از فرودگاه هاي ديگه ميان. شايدم از ساير وسايل نقليه مشنگي استفاده كنن.‏

پس از گذشت چند دقيقه، راننده رو به روي يك كتابخانه متروك كه به نظر قديمي مي رسيد و شيشه ‏هايش با انواع كاغذ ها و پوستر هاي تبليغاتي به طوري كه داخل آن ديده نمي شد پوشيده شده بود ‏توقف كرد و به آنها گفت:‏
‏- وقتي وارد شديد فقط كافيه دستتون رو روي آيينه قدي انتهاي راهرو بگذاريد و عبور كنيد.‏

‏ كاراگاهان از خودرو پياده شده و به سمت در كتابخانه رفتند. رون كه با اظطراب به شيشه ها نگاه ‏مي كرد رو به سيريوس كرد و گفت:‏
‏- سيريوس، مطمئني كه كلكي تو كارشون نيست؟‏

سيريوس با لحن نه چندان قانع كننده اي گفت:‏
‏- معلومه! اين جا جاي معتبريه! دفعه اول نيست كه از اين كلاسا مي ذاره.‏

او در كتابخانه را باز كرد و وارد شد. بقيه نيز پشت سرش داخل كتابخانه شدند. جاي بسيار كثيفي ‏بود! لايه قطوري از گرد و غبار سطح زمين را پوشانده بود؛ به طوري كه صداي قدم هاي ‏كاراگاهان را در خود خفه مي كرد! در انتهاي راهرو همان طور كه راننده گفته بود آيينه قدي قرار ‏گرفته بود كه بر خلاف جاهاي ديگر كتابخانه بسيار شفاف و زيبا بود. بالاي آيينه نوشته شده بود:‏
(( ورودي عمومي ))‏

سيريوس دستش را روي سطح آن گذاشت. ناگهان خطوطي بر روي آيينه پديدار شد. او نفس عميقي ‏كشيد و از آيينه عبور كرد...‏

‏------------------------------------‏

ببينيد من دستتون رو خيلي واسه ادامه دادن باز گذاشتم به طوري كه عملا" هنوز داستان شروع ‏نشده! مي خواستم خودتون به سوژه جهت بدين!‏
‏ مي تونيد بعد اينكه از آينه رد شدن وزارتخونه شونو توصيف كنيد، بعد مثلا" بگيد يك راهنما اومد ‏و اونارو راهنمايي كرد، بعد مثلا" وسايلشون رو گذاشتن جايي كه واسه اقامتشون در نظر داشتن، ‏بعدش اون روز رو يه جوري بالاخره گذروندن و مثلا" فردا جلسه اول كلاس بود، توصيف كلاس و ‏جادوگران ديگه و اينا( ديالوگ ها و چيزاي ديگه ش پاي خودتون) يا حتي مي تونيد همه اينا رو ‏يك جور حيله بدونيد براي تسخير وزارتخونه ها! مثلا" لرد در اينجا يه پايگاه مخفي تشكيل داده تا ‏تمام وزارتخونه هارو بگيره و بر تمام دنيا حكم راني كنه!‏
‏ اول مي خواستم خودم ماجرا داستان رو بنويسم كه اين بود:‏
كاراگاهان بعد از شركت در اولين كلاس براي گردش و هوا خوري مي رن ساحل! بعد در ساحل يه ‏بطري حاوي نامه پيدا مي كنن كه توش نوشته قراره ريگولوس بلك با لرد ولدمورت يه ديداري ‏داشته باشه كه بعدش اتفاقات ديگه و ...(كه اينطوري داستان دوباره جنايي مي شد مثل دفعه قبل)‏

ولي حالا خودتون مي تونيد داستان اصلي يا همون اتفاقي كه بالاخره بايد كاراگاهان باهاش دست و ‏پنچه نرم كنن رو بنويسيد! سعي كنيد يه چيز باحال باشه!‏

رول زياد و با كيفيت = افزايش امتياز و كسب درجات بالاتر

موفق باشيد!‏


ویرایش شده توسط سیریوس بلک در تاریخ ۱۳۸۸/۱۱/۱ ۱۵:۲۳:۱۸


Re: دفتر فرماندهی کاراگاهان!
پیام زده شده در: ۱۵:۰۰ دوشنبه ۲۸ دی ۱۳۸۸

جینی ویزلی old4


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۴ سه شنبه ۱۳ مرداد ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۰:۲۷ دوشنبه ۷ شهریور ۱۴۰۱
گروه:
کاربران عضو
پیام: 82
آفلاین
منم که هستم


[b][color=FF0000]قدم قدم تا روشنايي


Re: دفتر فرماندهی کاراگاهان!
پیام زده شده در: ۱۲:۰۵ شنبه ۲۶ دی ۱۳۸۸

سيريوس بلك قدیمی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۰۰ یکشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۶:۲۲ چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۴
از موتور خونه جهنم !
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1086
آفلاین
لورا مدلي، با استعفاي شما موافقت شد!

آقا اگر نميخواين فعاليت كنين اصلا" عضو نشين!

قبلا" برادر روفس اين حرف رو در زمان فرماندهيش گفته بود!

خواهش مي كنم قبل از پر كردن فرم عضويت فكراتون رو بكنيد تا بعد پشيمون نشيد!

به آشا:

خوبه! ولي فكر نميكني لوگو حال حاضر بهتره؟!

در هر حال ممنون از زحمتت! صحبتي داري تو پيام شخصي بگو!

سيريوس بلك، كاراگاه ارشد


ویرایش شده توسط سیریوس بلک در تاریخ ۱۳۸۸/۱۰/۲۶ ۱۲:۰۷:۱۳


Re: دفتر فرماندهی کاراگاهان!
پیام زده شده در: ۱۱:۱۴ شنبه ۲۶ دی ۱۳۸۸

لورا مدلیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۴۶ یکشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۲:۵۶ سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 298
آفلاین
هومم..ببخشید..من فکر کنم کاری نکرده باید خداحافظی کنم..

ببخشید که اصن مفید نبودم و اینا...



Re: دفتر فرماندهی کاراگاهان!
پیام زده شده در: ۲۰:۴۳ پنجشنبه ۲۴ دی ۱۳۸۸

آشا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۳۰ شنبه ۲۸ آذر ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۹:۴۶ جمعه ۹ تیر ۱۳۹۱
از هاگوارتز
گروه:
کاربران عضو
پیام: 109
آفلاین
سلام دو تا لوگو دارم شاید بدرد بخورن با بدبختی ساختمشون!
http://www.atings.com/uploads/1263556711.jpg

و

http://www.atings.com/uploads/1263587336.jpg


تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده


Re: دفتر فرماندهی کاراگاهان!
پیام زده شده در: ۱۳:۰۱ پنجشنبه ۲۴ دی ۱۳۸۸

ارنی مک میلان


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۴۹ دوشنبه ۶ شهریور ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۶:۴۵ پنجشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۲
از اون بالا اکبر می آید!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 250
آفلاین
من نیز بسی اعلام موجودیت میکنم.
نقل قول:
(( اعضايي كه عضو بشوند و بيشتر از يك يا دو هفته رول نزنند، بي برو و برگرد اخراج شده و ما به اداره هاي ديگر نامه ميفرستيم تا آن ها نيز از سوابق شما با خبر شده و احتمال استخدام شما پايين بيايد ))

چرا اینقدر اعصابت قٌرقٌریه؟خب بابا فعالیت میکنیم.
شمام یه کم فعالیت کنین دیگه.
منو ببینین:


تصویر کوچک شده


Re: دفتر فرماندهی کاراگاهان!
پیام زده شده در: ۲۳:۵۶ چهارشنبه ۲۳ دی ۱۳۸۸

رون ویزلیold4


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۲۴ چهارشنبه ۱۵ آبان ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۸:۱۶ دوشنبه ۲۲ فروردین ۱۳۹۰
از پناهگاه!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 234
آفلاین
مام هستـیــــــــــم !


[b][color=000066]نان و ستاره
نان در کنارم و ستاره ها دور،
آن دورها...
به ستاره ها نگاه می کنم و نان می خورم!
چنان غرق


Re: دفتر فرماندهی کاراگاهان!
پیام زده شده در: ۱۵:۰۲ چهارشنبه ۲۳ دی ۱۳۸۸

دابیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۱ شنبه ۱۸ مهر ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۱:۴۸ پنجشنبه ۱۷ آذر ۱۳۹۰
از اتاق شکنجه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 275
آفلاین
منم هستم البته فعلا امتحان دارم نیمدونم بتونم اما منم هستم!


[b] به یاد شناسه ی قبلیم:«د�


Re: دفتر فرماندهی کاراگاهان!
پیام زده شده در: ۱۸:۵۰ سه شنبه ۲۲ دی ۱۳۸۸

لورا مدلیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۴۶ یکشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۲:۵۶ سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 298
آفلاین
i am in!



Re: دفتر فرماندهی کاراگاهان!
پیام زده شده در: ۱۶:۳۹ سه شنبه ۲۲ دی ۱۳۸۸

سيريوس بلك قدیمی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۰۰ یکشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۶:۲۲ چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۴
از موتور خونه جهنم !
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1086
آفلاین
يك بار ديگه فرم عضويت رو مي ذارم براي كساني كه خواهان عضويت هستند:

فرم عضويت‎ :
‏1 - ‏‎ ‎نام و نام خانوادگي‎ :



‏2 - ‏‎ ‎انگيزه ي شما براي عضو شدن در اين گروه‎ :



‏3 - به طور خيلي خلاصه ، يك كاراگاه رو توصيف كنيد‎ :


‏4 – جز كدام يك از گروه ها يا گروهك ها يا سازمان ها بوده ايد يا هستيد؟ (محفل ققنوس، الف دال، مرگحواران، ‏سازمان اطلاعات و امنيت، حزب ارزشي، سازمان ملل و ...)‏



‏5 - ساحره اي با پدر مشنگش زندگي مي کردند روزي يک جادوگر سياه قوي دختر را‎ ‎با تهديد به کشتن ‏پدرش مجبور مي کند که با خودش ازدواج کند ... ساحره اين‎ ‎شرط را قبول مي کند اما خودش هم شرطي مي ‏گذارد : اين که در برابر مردم‎ ‎کيسه اي به او بدهند در آن کيسه دو سنگ همسان با رنگ هاي سفيد و سياه ‏باشد‎ ‎و دختر دستش را به درون کيسه برده و اگر سنگ سياه را برداشت با جادوگر‎ ‎ازدواج مي کند و اگر ‏سنگ سفيد را برداشت بايد از ازدواج سر بزند و ازدواج‎ ‎انجام نگيرد ... جادوگر سياه اين شرط را پذيرفت ‏ولي بعد انديشيد که هر دو‎ ‎سنگ داخل کيسه را به رنگ سياه در بياورد ... دختر به وسيله ي يکي از‎ ‎ملازمان جادوگر سياه از اين موضوع با خبر شد و در پي چاره اي بر آمد‎ ...
به‎ ‎نظر شما چاره اي که دختر انديشيده بود چه بود؟!(پاسخش كاملا منطقيه...سوال‎ ‎سوال هوشه و با دقت و ‏كامل شرح بدين چون هدف هوش و منطق شماست...)‏‎



‏6 - کدوم يکي از اين جرم ها ارزش پي گيري بيشتري داره؟‎
الف ) قتل و کشتار زنجيره اي‎
ب ) شوراندن ديوانه سازها‎
ج ) دزدي از گرينگوتز‎
د ) شورش بر عليه وزير‎!
‏(نكته: نظر شما مهمه...پس لطفا اين رو هم با دقت جواب بدين‎... ‎‏)‏‎



‏7 - شب‎ ‎تاريكيه و ترس و توهم در وجود شما رخنه كرده ! هوا مه گرفته است و شما را‎ ‎به دنبال يك ‏ماموريت پيچيده فرستادند ، دقت كنيد كه ارزش معنوي اين‎ ‎ماموريت بسيار بالاست ، پس شما فرار نمي كنيد ‏‏! بلكه به راه خود ادامه مي‎ ‎دهيد و به برج صد طبقه اي كه مقصد شماست مي رسيد ، پيرزن همسايه دم در‏‎ ‎منتظر شماست و هدف هم در باند هلي كوپتر ايستاده است !چگونگي نجات گربه‎ ‎پيرزن همسايه از دست ‏عروس وي را روي باند هلي كوپتر شرح دهيد !(هدف، سطح‎ ‎رول و كيفيت طنزنويسي در عين جدي ‏نويسي، پس يا طنز بنويسيد يا جدي يا مخلوط .... پاسخ به اندازه ي يك رول كامل باشه‎ ‎لطفا...در ضمن، ‏سوژه‌يابي هم اهميت زيادي داره‎...‎‏)‏



‏8 – نظر، ‏‎ ‎انتقاد و پيشنهاد در رابطه با همه چيز، حتي فرم عضويت‏‎ :‎


سوژه جديد از اول بهمن ماه شروع ميشه! قرار بود در دي ماه نيز يك سوژه واسه تمرين گذاشته بشه كه خب نشد! يعني نتونستم!

اعضايي كه موندن يا تازه ثبت نام كردن: (كه در رول ها حضور دارن)

سيريوس بلك ............................................... (فرمانده)‏‎

رون ويزلي ................................................ استوار‎ ( معاون)

جيني ويزلي .................................................. استوار دوم

دابي .............................................................. گروهبان

لورا مدلي ....................................................... سرجوخه

ارني مك ميلان ................................................. سرجوخه


لطفا" كساني كه در ليست بالا هستند، در همين تاپيك براي سوژه جديد اعلام آمادگي كنند ( يعني بگن توانايي حضور در سوژه رو دارن يا نه! كه بهتره داشته باشن! )

اونايي هم كه نميتونن با دليل بگن تا در موردش تصميم گيري بشه!

در نبود من، رونالد ويزلي فرمانده هست!(به دليل اينكه بالاترين درجه رو به دست آورده)

رول با كيفيت بيشتر به منزله امتياز بيشتر در نتيجه كسب درجه بالا تر در دفتر هستش!

نحوه امتياز دهي رو هم يكبار در همين تاپيك نوشتم! (به پست محاسبه امتيازات مراجعه شود)

اگر كسي پيشنهادي داره واسه سوژه جديد يا سوژه اي در نظر داره، در پيغام شخصي براي من بفرسته تا بعد از ارزيابي و تغييرات، از بين آنها يكي رو انتخاب كنم و براي شروع در تاپيك ارسال كنم!

حتما" حتما" اين نكته رو به خاطر داشته باشيد:

(( اعضايي كه عضو بشوند و بيشتر از يك يا دو هفته رول نزنند، بي برو و برگرد اخراج شده و ما به اداره هاي ديگر نامه ميفرستيم تا آن ها نيز از سوابق شما با خبر شده و احتمال استخدام شما پايين بيايد ))


با تشكر، سيريوس بلك، كاراگاه ارشد


ویرایش شده توسط سیریوس بلک در تاریخ ۱۳۸۸/۱۰/۲۲ ۱۶:۴۲:۴۷
ویرایش شده توسط سیریوس بلک در تاریخ ۱۳۸۸/۱۰/۲۲ ۱۶:۴۹:۲۴
ویرایش شده توسط سیریوس بلک در تاریخ ۱۳۸۸/۱۰/۲۲ ۲۰:۴۸:۱۲







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.