دستگیری مهاجمانساعت 4.30 دقیقه ی بامداد
پشت درهای بسته با وزیر گیلدروی و کینگزلی و جمعی مونث
گیلدی در دفتر وزارت خود نشسته و سیگار برگ میکشد!
کینگزلی:یا همین الان مهاجما و خائنین رو دستگیر میکنیم یا همین الان اونارو دستگیر میکنیم.
گیلدی:من نمیدونم...گیج شدم...نمیخوام اون روی سگ خودمو بالا بیارم...میخوام باهاشون مهربون باشم
کینگزلی:به صلاح مملکت نیست...از نظر منی که رئیس زندان آزکابانم فقط امنیت مهمه...نه خاله بازی
گیلدی:پس این کارو میکنیم...من نمیفهمم این لیبرال و بی ناموسی دیگه چی بود!...مگه من کم بی جامه پارتی و بی ناموسی داشتم؟...این مردم نونشون کمه یا آبشون؟
کینگزلی:احتمالا آبشون
گیلدی:پس یه زنگ بزنیم به سازمان آب
کینگزلی:دیگه وقت نداریم...باید همه مهاجمین رو بندازیم
آزکابان!
(دیریم دیریم...دیم دیم دیم)
(جو ترس و واهمه)
فرمانگیلدی و کینگزلی تو بالکن ایوان مداین واستادن
(تو تریپای ارباب حلقه ها)
پایین ارتش هزار میلیونیه اورک ها و نون به نرخ روز خور ها مشاهده میشه
ارتش:روح منی گیلدی...نفس منی کینگزلی
(کینگزلی و گیلدی دست تکون میدن و بای بای میکنن)
گیلدی:ساکت...ساکت...کافیه...بسه...متشکرم
میخواستم بگم که
ارتش:
اه اهو اهو
گیلدی:امروز که خواستم بشما بگم که
ارتش:
اهو اهو
گیلدی:بسه چرا گریه میکنید شاید چیز خنده داری خواستم بگم!
ارتش:صلوااااااااااات...تکبیـــــــــــــــــــــــر....
کینگزلی:فقط اومدیم بگیم که هیچ چیز نمیتواند عظم راسخ ما را براندازد...و چند نفر از افراد و آدم کش های برجسته را میخواستیم....و
تا آخرین قطره ی خون..از وزارت تا شهادت
یوزر آیدی شماره ی 57.
یکی از اعضای فوت شده،سوخته و خاکستر شده ی جادوگران.