خلاصه:
مسابقهای برای انتخاب بهترین آرایشگر بین رودولف و آگریپا برگزار شده. جایزه مسابقه مجوز قتل یه نفره. مدل رودولف دامبلدور، و مدل آگریپا ولدمورت بوده.
تیم رودولف برنده میشه و دامبلدور، لرد رو برای کشتن انتخاب می کنه.
رودولف و بقیه مرگخوارا مجبور میشن لرد رو چندین بار بکشن؛ ولی هر بار، لرد به خاطر داشتن جان پیچای زیاد زنده میشه و داورا هم اصرار دارن که قوانین اجرا بشن و لرد کشته بشه.
بعد از یه کشتن الکی لرد، دفنش می کنن ولی از اون نقطه، گیاهی رشد می کنه که لرد میوه اونه!
حالا لرد از شاخه جدا شده و در حال سقوطه و کریس قراره بگیرش.
-------------------------------------------------
کریس محکم سرش را گرفته بود و زار زار گریه میکرد.
-خدایا. این چی بود؟ این چه بلایی بود. چرا من؟ اصا من کیم؟ اینجا کجاست؟ تو کیی؟!
او این جمله را روبه لرد ولدمورت گفته بود که اکنون در بغل کریس بود.
-ما لرد ولدمورد هستیم.
-عّ! این یارو خله؟! چرا داره جمع میبنده؟
سو با چشمان گنده شده به کریس نگاه کرد و گفت:
-کریس جانم. فکر کنم از جونت سیر شدی. نه؟!
کریس که با دیدن سو لی اب دهانش اویزان شده بود، گفت:
-سلام بانوی زیبا. من شمارو جایی ندیدم؟
سو با دهانی باز رو به لرد گفت:
-قربان. فکر کنم تموم کرده.
لرد که اکنون در حال مرتب کردن سر و وعض خود بود گفت:
-سو. مرگخوار عزیزمان چه شده؟ یعنی چه که تمام کرده است؟
-قربان فکر کنم که با برخورد شما با سرش اون فراموشی گرفته.
و در این هنگام لرد به همراه مرگخوارانش انگشت به دهان به کریس که در حال مصاحبه با گرم بود نگاه کردند.
یکی از مرگخواران داد زد:
-حالا تکلیف چیه؟
یک دیگر از مرگخواران گفت:
-قربان. جسارت نباشد ها. شما که خدایی نکرده قبل از سقوط به ورد "ابلیوی ایت" فکر نکردید؟
-نمیدانیم. یادمان نمیاید.
سو با دهان باز گفت:
-بد بخت شدیم.