هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲۱:۰۸ یکشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۸۷

دنیسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۱۲ شنبه ۱۲ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۱:۴۷ چهارشنبه ۳ مهر ۱۳۹۲
از هافلپاف
گروه:
کاربران عضو
پیام: 809
آفلاین
نور افكن ها روشن ميشه!
مردي با كت و شلوار صورتي نشسته روي يه مبل گل منگلي و يه نفر هم روبروش نشسته. رداي مشكي بلندي پوشيده و اخمو به نظر ميرسه.
مرد كت صورتي بسيار سر خوش شروع به صحبت ميكنه:
- با سلام به خدمت تمامي بينندگان عزيز. ضمن تبريك سالي جديد، با يكي ديگر از برنامه هاي نقد 3 با شما همراه هستيم. امروز از يك مهمون عزيز دعوت كرديم تا به برنامه خودشون بيان تا در مورد فيلم جديدشون گپي بزنيم و دور هم باشيم، جناب كاركاروف، خيلي خوش اومديد!
كاركاروف صداشو صاف ميكنه و بدون توجه به مجري، رو به دوربين ميگه: سلام.
مجري ادامه ميده:
- بله، خيلي خوش اومديد. بدون هيچ حرف مفت ديگه اي يكراست ميريم سر فيلم جديدتون، گوركن زشت! ميشه اول از همه دليل اسم گذاري اين فيلم رو به ما بگيد؟
ايگور دهن كجي ميكنه و ميگه:
- در واقع اين اسم فقط يه جور تخليه اس! يه جور خالي كردن خودم. و البته از نظر من قشنگه.
- عجب. اين فيلم يهو شروع ميشه. اصلا اسم كارگردان و اينا كه توش نيومده و يهو بازيگرا شروع ميشن، و چيز جالبتر اينه كه يه نوآوري هست توش كه بازيگرا شماره دارن. جالب بود و البته بايد بگم كه از بازيگرايي كه نوشته بوديد فقط يكيشون كه خودتون باشيد توش بازي ميكرديد و مثلا بازيگر نقش پرسي يا مرلين و اينا اصلا نبودن. اين هم نوعي تخليه بود؟
ايگور عصباني ميشه و ميگه:
- آقا به تو چه مربوطه؟ وارد سوالاي حاشيه اي نشيد.
- بله ممنون. خب شروع ميكنيم.
نقل قول:
محیط هاگوارتز بسیار مرموز و گاهی اوقات ترسناک است اما این ترسناکی به هیچ وجه کسالت بار و یا احمقانه به نظر نمی رسد.

-منظورتون از اين توصيف چي بود؟ يعني شما واقعا فكر ميكنيد كه هاگوارتز خيلي خوب بود؟
- تعريف از خود نباشه بله!
نقل قول:
خوابگاه گریفندور در برج جنوبی قلعه و پشت تابلو بانوی چاق پنهان است و خوابگاه اسلیترین در راهرو های زیر زمینی و در پشت دیوار دخمه ای پنهان است و زیر دریاچه قرار دارد.

- شما فقط همين دو گروه رو نوشتيد؟ آيا اين درسته كه شما يه اسليتريني تعصبي هستيد و ميخوايد بريد گريف و بقيه گروهها رو آدم حساب نميكنيد؟
- اووم، وقت نداشتم بزارم سر چرت و پرت هاي ديگه. مهماشو گفتم!
- به به، به به! شما فقط در دو جمله از تصوير و دوربين و اينا صحبت كرده بوديد و بقيه فيلم تصويربرداري به امان خدا ول بود. به نظر من اين فيلم كيفيت پاييني داشت و فقط يه نوع تخليه بود، درسته؟
- بوق نزن مرتيكه!
- به به!
نقل قول:
دختر راونكلاو زيبايي بالاسر پرسي ايستاده و بسته اي در دست داره.پرسي به بالا نگاه ميكنه و به بسته خيره مي

- به نظر شما اين درسته؟ يعني شما واقعا فكر ميكنيد وقتي پرسي سرشو مياره بالا به بسته نگا ميكنه و دختر زيبا رو نگا نميكنه؟ خيلي بي انصافي!
- خواستم آدم شريفي نشونش بدم. آقا چرا وجه مردمو خراب ميكني؟
نقل قول:
ميخوام اعتراف كنم چون شايد تا چند روز ديگه تو اين دنيا نباشم.

- هووم، خدا نكنه! منظورتون اينه كه ممكنه بريد سراغ دامبل و اينا؟
- به تو چه!
- ممنونم!
نقل قول:
-عزيزان من..بهتره قوانين رو بخونين و بفهمين اين قوانين درسته!

- ببخشيد فكر ميكنم كه اشتباهي پيش اومده، چون كه پرسي ويزلي ميگفت ايگور به قوانين اعتنا نميكنه! پس؟
- داري رو اعصاب من راه ميري ها، كي گفته؟ كدوم آدمي اين دروغا رو گفته؟
نقل قول:
يكي از صميمي ترين دوستانم كه در جزاير بلاك به سر ميبرد به هاگوارتز اومد

- يك دوست از جزاير بالاك چجور ميتونه بياد هاگوارتز؟ شما فكر نميكنيد اگه عله كبير اين موضوع رو بفهمه قاط ميزنه؟ باب يكم كمتر شرح بدي اين چيزا رو!
- من نميدونم والا. اينو بايد از خودش پرسيد.
نقل قول:
عني دوستي ما ارزش يه ذره اين حركت رو نداره؟

- هووم! خب من نميدونم قضيه چي بوده، ولي ارزش دوستيتون اين وسط چي شد؟ چرا لوش دادي و حرفاشو اينجا گفتي؟ هوم؟ اين جمله يكجورايي ضعف خودتونو نشون ميده.
- گفتم كه اعترافه. اعتراف!
نقل قول:
-باشه!دامبلدور از مدرسه اخراج ميشه و 15 امتياز ازش كم ميشه!

- ببخشيد گمونم بالاتر يه نقل قول آوردم كه توش نوشته بود قوانين مشخصه! خب، پس چرا دروغ ميگي عزيز من؟ دامبل نبود و بايد ازش امتياز كم ميشد. چرا دروغ؟ بعد هم. تا جايي كه به ما خبر دادن، پرسي بهش گفته بود فورا استعفا بده و نميخوام ادمايي مثل تو هاگوارتز بمونن و اينا. اما امتياز رو بايد كم ميكردي ربطي به پارتي بازي نداره!
- ...........
- ممنون از جوابتون.
نقل قول:
يه عده ميرن هي به مدير گير ميدن و اذيتش ميكنن تا عصباني بشه و بقيه هم اعتراض ميكنن..اينجوري مدير عصبي ميشه و تصميم نادرست ميگيره!

- من به تهمت و اين چيزاش كار ي ندارم. چون فيلمه و اين چيزاش مهم نيست ولي... مدير اگه نتونه تصميم درست بگيره مدير نيست و اين يعني ضعفش!
نقل قول:
-پرفسور ويزلي بيايين اينجا..شما از هر مقامي دارين تو هاگوارتز اخراج هستيد.ممنون بابت كمكتون تا اينجا!

- هوووم. طبق مصاحبه اي كه با اقاي ويزلي داشتيم ايشون گفتن بيرون نشدن، بلكه خودشون رفتن. چون شما به قول هاتون پايبند نبودين و اينجور چيزا. در ضمن شايسته ميدونم يه نقل قول از دفتر اساتيد بكنم:
نقل قول:
شما هيچ نقشي تو هاگوارتز نداري.پس حرف بيخود نزن.يه كاري نكن تو انجمن هاگوارتز هر پستي زدي پاك كنم!!!!پس بيخيال

ايگور: شايعه اش آقا!
نقل قول:
ما تونستيم پرسي رو بيرون كنيم به لطف دوستان صميمي ايگور..حالا فقط يه كار ديگه مونده..من تمام تكاليف شما رو ويرايش ميكنم تا بالاترين امتياز رو بگيرين!

- هوووم. منظورتون از دوستان صميمي اينه كه چون بيرون از هاگوارتز دعوا كرده بوديد شده به لطف اونا؟ خب اينكه قبلش گفته بوديد تصميم خودم بود! و يه چيز ديگه. تو قوانين شورا نوشته بوديد كه ويرايش پست كه به سوژه كاري نداشته باشه مشكل نداره كه! يعني مشكل داشته؟
نقل قول:
بيخود ترم پيش اونو سرزنش ميكرد

- هووم. سرزنش؟ گمونم بهتره بگيم بدگويي. نه؟
- نميدونم از خودش بپرسيد.
- خب اقاي كاركاروف. به طور كل نظرتون در مورد اين فيلم چي بود؟ آيا ورد قبولتون بود؟
- حرفامو توش زدم و تخليه شدم و مهم تر از همه تلافي كردم و خوشحالم كه اينكارو كردم.
- فكر نميكنيد خودتون رو خز كرديد؟
- نه ابدا!
- اين درسته كه شما براي تلافي كردن راهكار جديد نداريد و هر كاري كه طرف مقابل ميكنه تكرار ميكنيد؟
- نه. ما كلي گولاخيم. البته من گولاخم. اون يكي گّلاخه!
- هووم. پس آيا شما كلنگ رو نقد ميكنيد؟
- خب تلافي چي شي؟
- شما الان گفتي تقليد نميكنم!
-
- خب خوشحاليديم از حضور شما. منتظر قسمت دوم گوركن زشت هستيم. موفق باشيد و بينندگان عزيز، مرلين نگهدار!


قدرت رولو ببين توي سبك من، تعظيم كرد توي دست من
پس تو هم بيا رول بزن با سبكم، ميخوام شاخ جوجه رولرا رو بشكنم




Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۰:۳۳ جمعه ۹ فروردین ۱۳۸۷

ایگور کارکاروفold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۳ شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۰۶ دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۲
از اتاق خون محفل
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 3113
آفلاین
ترس!

دوربين و يه خبرنگار دختر جوان و خوشگل و مرتب و كلا رله به طرف يه پسر جوون خوشتيپ رله تر ميره.اينجاست كه تريلر فيلم پنجم(صحنه چو و هري)به وقوع پيوست ولي از پخش صحنه هاي آن معذوريم!

بعد از ساعت ها راز و نياز!

پسرك(!) كه راجر نام داشت در گوشه اي نشست و خبرنگار هم كه تازه يادش افتاده بود براي چي اونجاست شروع به حرف زدن كرد!!

-سلام جناب مدير..حالتون خوبه!؟
-سلام..من بايد با پرفسور كوييرل مشورت كنم كه حالم خوبه يا نه!.تا 13 فروردين صبر كنيد تا از مسافرت برگرده!
-اااا..خب ميخواستم نظرتون رو در مورد مشورت بگم!
-كلا مشورت كار بسيار خوبيه..بهتره كه همه با هم مشورت بكنن تا مثل سايت جادوگران مديرانش هماهنگي بالايي داشته باشن!
-خيلي خوبه..نظرتون در مورد كوييديچ چيه قربان؟
-كوييديچ؟يكي از انجمن هاي جادوگرانه كه من بايد با پرفسور كوييرل مشورت كنم و بعد نظرمو بگم.تا 13 فروردين صبر كنيد تا از مسافرت برگرده! !
-عجب!باشه موفق باشيد و سوال آخر..شما تو اين دنيا هيچ مشكلي نداريد!؟
-چرا عزيزم من خيلي تشنمه!
-اينم شد مشكل؟خب بريد آب بخوريد و مشكلتون حل بشه.
-نه نميشه..آخه بايد از پرفسور كوييرل اجازه بگيرم..از اول فروردين نيستن و بايد تا سيزدهم صبر كنم!

و خبرنگار به صورت از اونجا دور ميشه!اينقدر راه ميره كه به يه دختر مو قرمز خوشگل و دلربا ميرسه كه همينجور پسرا پشت سرش ميمردن و كلا پسر كش! !

-ببخشيد خانم..سلام!
-به به..سلام..چه خبر؟خوبين؟من خيلي بيزيم لطفا سريعتر مصاحبه كنين..در ضمن من امضا نميدم اصلا!
-ببخشيد يه سوال داشتم فقط..شما اين زيبايي رو از كجا آوردين و چرا اينقدر پسران براتون ميميرن!؟
-هممم..به نام خدا..ليلي اوانز هستم از تهران.والا من جوابي ندارم..بذارين پرفسور كوييرل بيان به شما جواب ميدن.
-عجب!

و در آخر برنامه با فونت قرمز يه سوال ظاهر ميشه!

چرا با نبود يه مدير بايد تمام كارهاي يه سايت بزرگ لنگ بمونه!؟

و تيتراژ و از اين حرفا!


ویرایش شده توسط [fa]ايگور کارکاروف[/fa][en]IGΘЯ[/en] در تاریخ ۱۳۸۷/۱/۹ ۱:۰۳:۰۲

بعضی اوقات نیاز به تغییر هست . برای همین شناسه بعدی منتقل شدم !

شناسه هایی که باهاشون در جادوگران فعالیت داشتم :

1-آلبوس دامبلدور
2-مرلین



Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲۳:۰۲ پنجشنبه ۸ فروردین ۱۳۸۷

هرميون  گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۵۹ شنبه ۳ آذر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۰:۳۷ سه شنبه ۲۷ فروردین ۱۳۸۷
از کلاس ریاضیات جادوویی!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 215
آفلاین
شرکت والپیپر سازی اسمان رویا

شما از این به بعد می توانید با زدن یک پیام شخصی به من در خواست والپیپر ،کاغذ دیواری و یا تصویر دسکتاپ که همه یک معنی می دهند با موضوعی که خودتون دوست دارید بدید.والپیپر های شما تا 24 ساعت اینده به شما پیام شخصی می شود همچین این سازمان در اینده فعالیت های دیگری نیز خواهد داشت .
بیشتر والپیپر های ارسالی ما مربوط به سایت خواهد بود اما در مورد سایر موارد هم در خدمتیم

................................................................

برنامه ی عروسک سازی .شبکه ی پنج :به خانه بر میگردیم [font=Arial][b]

خانم مجری:خوب خانم گرنجر اول کمی در مورد هنر زیبای عروسک سازی توضیح بدید

هرمیون : توضیح خاصی ندارم

خانم مجری : خوب بلاخره یک سری در مورد وسایل عروسک سازی توضیح بدید .

هرمیون : حال ندارم

خانم مجری: خانم گرنجر اصلا چی شد که عروسک ساز شدید؟

هرمیون : به تو چه؟ عشقم کشید

خانم مجری: اهم ..خوب خانم گرنجر بهتره بی خیال صحبت های اضافه بشیم . امروز می خواین ساخت چه عروسکی رو اموزش بدید؟

هرمیون : مرلین

خانم مجری : بفرمایید !

هرمیون به سمت میز وسایل رفت و خمیر بازی رو برداشت و نگاهی بهش انداخت گفت : :no: با این خمیر نمی شه!

خانم مجری: الان براتون خمیر میارم.!راستی چرا با این نمیشه؟

هرمیون : چون این خیلی نرمه می چسبه به دستم حال ندارم برم دستمو بشورم

خانم مجری: بفرمایید این هم خمیر جدید

هرمیون: مرسی .خوب خوب خوب توجه کنید :
شما ابتدا خمیر رو برمی دارید .بعد ان را نرم می کنید طوری که به دستاتون نچسبه بعد ان را گرد گرد می کنید به شکل کله ی مرلین توجه کنید حسابی گرد شه چون کله ی مرلین گرد بوده.بعد مقداری پنبه یا خمیر سفید بر میدارید و ان را بدین صورت ...
هرمیون خمیر را به دست خانم مجری می دهد و میگوید: ببخشید حال ندارم یاد بدم می دم تو انجام بده من می گم تو چی کار کنی

خانم مجری: :no:
کارگردان از ان پشت داد می زنه : هی برنامه رو خراب نکن ازش بگیر تو انجام بده برنامه زندس من بعدش می دونم با این هرمیون .!

خانم مجری: از پشت اشاره می کنند که افتخار خمیر بازی رو قبول کنم .خوب بدید به من فقط شما بگید که من چی کار باید انجام بدم .
هرمیون : اوکی
10 دقیقه بعد

مجری: چرا دیگه هیچی نمی گین
هرمیون : خودت درست کن دیگه من حال ندارم
مجری در حالی که صدای خشم کارگردان رو میشنوه قبول می کنه و

1 ساعت بعد :

هرمیون عروسک رو از دست مجری قاپید و گفت : و این هم عروسک مررلین .! یاد گرفتید؟
مجری: این مرلینه؟
هرمیون : مرلین کپ همین بود استعدادت خیلی خوبه!
مجری : مرلین شکل خر بود ؟ گوشاش دراز بود؟
هرمیون : مررلین پیشرفته .! خوب دیگه من خیلی امروز حرف زدم باید برم خونه بخوابم

رو به مجریان: امیدوارم ساعات خوشی را داشته باشید و عروسک سازی رو از من یاد گرفته باشید

خدانگه دار!
بوقققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققق

پایان برنامه


[b][color=FF6600]!و هرمیون گرنجر رفت و همه چیز را به هپزیبا اسمیت سپرد .

و فقط چند نفر را با


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲۲:۱۲ پنجشنبه ۸ فروردین ۱۳۸۷

سیبل  تریلانیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۴۷ سه شنبه ۱۰ مرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۸:۱۷ یکشنبه ۶ تیر ۱۳۹۵
از برج شمالی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 150
آفلاین
دودي بسيار خفن اتاق تاريكي را دربر گرفته بود و در پس اين دود زني با موهاي پرپشت و فرفري و عينكي ته استكاني و چشماني قورباغه اي به طرز اسرار آميزي روي گوي بلوريني خم شده بود و هر چه بيشتر به گوي نگاه ميكرد چشمانش قورباغه اي تر ميشد.گاهي نيز از خود صداهايي چون "آآآآآآآآآآآآآووووووو" و يا "يووووووووو" در مي آورد! هنگامي كه يكي از فيلم بردارها به سيبل تريلاني اشاره ميكند او سرش را از روي گوي بلند كرده،سعي ميكند وضعيت را عادي نشان دهد.

-اوووو...سلام بينندگان عزيز جادوگر تي وي. بار ديگر با يكي ديگر از برنامه هاي پيشگوييم اومدم تا استعداد وافرم رو در پيشگويي در خدمت شما قرار بدم.امروز هم مثل هميشه مهمون هاي جديدي داريم كه آيندشونو تاريك ميبينم. با اجازه لرد سياه اولين مهمون برنامه ام رو به استوديو دعوت ميكنم...سارا اوانز...

دو نفر از مرگخوار هاي لرد سياه سارا اوانز راكشان كشان به استوديو آورده و به طرز تهديد آميزي روي صندلي روبروي سيبل تريلاني مينشانند!

سيبل: اووووووووم...سارا اوانز...عضو محفل ققنوس...رييس الف لام...هوووم...چيز....يعني الف دال....
اووووووو...چشم درونم به من ميگه كه از ديدن من خوشحال شدي!...البته طبيعيه... هر كسي افتخار ملاقات پيشگوي بزرگي مثل من، نصيبش نميشه. خب سارا، بگو ببينم فرزندم...چي رو ميخواي بدوني؟

سارا: ميخوام بدونم چرا در حين انجام ماموريت من رو به زور گرفتين آوردين اينجا و ميخوام بدونم كي از اين اتاق بدبوي مخوف ميرم بيرون...

سيبل: هوووم...سوال خوبيه...سرنوشت فرزندم...حالا بذار وقايع آينده رو برات پيشبيني كنم...

سيبل تريلاني به آرامي روي گوي بلورين خود خم ميشود و كلماتي را زير لب تكرار ميكند...بعد از دقايقي سرش را بلند كرده و صورتش را به يك ميليمتري صورت سارا نزديك ميكند...

سيبل: سياهي فرزندم...سياهي...خونت رو پاك و سفيد نميبينم...يك سياهي در خونت هست...اين ميتونه ارثي باشه...ببينم...كسي از آشناهاي نزديكت احيانا يك سياه نيست؟

سارا: خب اين سياهي چي ميشه؟

صداي آرام سيبل به فرياد تبديل ميشه

سيبل:بزرگ ميشه...بله...دارم ميبينم...اووو....بزرگ ميشه اين سياهي...و به زودي تمام خون تو رو فرا ميگيره و....

سارا: و چي؟

سيبل:تو بزودي يه سياه ميشي عزيزم...تو بزودي به جمع مرگخوار هاي لرد سياه ميپيوندي...و الف دال هم بزودي به الف لام تغيير پيدا ميكنه....ارتش لرد ولدمورت...متاسفم

سارا:خب چيكار كنم؟

سيبل:كار زيادي از دستت بر نمياد...به نظ من بهتره قبل از اينكه سرنوشت تو رو به جنگ خودش دعوت كنه خودت با پاي خودت بري و درخواست مرگخواري بدي! حالا پاشو برو و بيشتر از اين وقت منو نگير...مهمون بعدي لطفا!

آلبوس سوروس توسط دو مرگخوار به استوديو آورده ميشود.ناگهان موهاي سيبل تريلاني تمام استوديو رو فرا ميگيرد و فيلم برداري قطع شده و پيام بازرگاني پخش ميشود.

پيام بازرگاني:

آيا موهاي شما زيادي پرپشت است؟ آيا موهاي شما فضاي زيادي را اشغال ميكند؟ از اسپري هاي مخصوص موهاي زيادي پرپشت استفاده كنيد. اين اسپري جادويي براي مدت كمي هم كه شده موهاي شما را يك جا جمع ميكند و ديگر موهاي شما باعث قطع فيلمبرداري نميشود. اسپري جادويي مو جمع كن محصول جديد شركت سيبلاني...دين دين

دوباره فيلم برداري شروع ميشود.

سيبل: هوووم...يك الف دالي ديگه...بذار ببينم....چي تو آيندت ميبينم...هووومم....اوووو...آآآآآآآآآآآ....يووووو.....ووووووو....

آلبوس سوروس:چي شد؟ چي ديدين؟

سيبل:دروغ فرزندم...در طالع تو يك دروغ بزرگ ميبينم كه امروز توسط من فاش ميشه!

آلبوس سوروس: چه دروغي؟

سيبل: نميدونم چطوري بگم...آه...گفتنش خيلي سخته ولي...راستش تو...تو...بچه آلبوس دامبلدور و سوروس اسنيپي!

آلبوس سوروس: ها؟

سيبل: بله بله...و الا چه دليل ديگه اي داره كه اسم تو آلبوس سوروس باشه؟ هان؟ چه دليلي فرزندم؟ آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآه...فرزند بيچاره من...پاشو از استوديو برو بيرون و بيشتر از اين من رو ناراحت نكن...

سيبل توسط روميزي اشكهايش را پاك كرده و دماغش را نيز پاك ميكند و تا برنامه بعدي براي تمام بينندگان جادوگر آرزوي آينده سياهي ميكند.


آینده شما را سیاه میبینم...و سیاهی اوج زیباییست!


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲۱:۵۵ شنبه ۳ فروردین ۱۳۸۷

پیوز قدیمی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۲۱ جمعه ۲۵ اسفند ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۳:۳۸ پنجشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۹
از توی دیوارای تالار هافلپاف
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1511
آفلاین
پیام بازرگانی ....
دیرین درین دینگ دینگ .... دیرینگ دین دریرین !!!

جادوگران ! ساحره ها ! فشفشه ها ! دانشمندان ! معجون سازان ! دانش آموزان هاگوارتس ! برای شما برنامه ویژه ای داریم !

اوباش عضو می پذیرد. اوراق عضویت اوباش با نام و غیرقابل انتقال به غیر بود و هیچگونه سودی برای شما ندارد

برای اطلاعات بیشتر به روزنامه های کثیرالانتشار مراجعه فرمایید !

اوباش عضو می پذیرد !!!


هلگا معتقد بود ...
« هوش و علم ، شجاعت و غلبه بر ترس و حتی نجابت و وقار به وسیله سختکوشی قابل دسترسیه ! »


تصویر کوچک شده






A Never Ending Story ...


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲۱:۴۰ یکشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۸۶

آناکین مونتاگ old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۲ شنبه ۷ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۳:۵۸ یکشنبه ۱۵ فروردین ۱۴۰۰
از 127.0.0.1
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1391
آفلاین
میز گرد برسی سلامت تغذیه مرگخوار هان !!!

دوربین از بالای سقف استدیو به آرامی به سمت میز مربع شکلی که عده ای متخصص در ۵ گوشه آن جلوس نموده و در انتظار شروع برنامه و بحث پیرامون برسی سلامت تغذیه مرگخوار ها و همچنین معرفی الگو های تغذیه مناسب به افراد جادوگر برای ایجاد حد اکثر شرایط بهداشتی در دهان و دندان میباشند میرود .
در این بین انعکاس نور کله کچل یکی از متخصصین که ردای سیاهی پوشیده و یک روپوش سفید رنگ پزشکی بر روی آن به تن کرده باعث جلب توجه ببیندگان شده و توجه افراد را از فرد کنار دستی او که به شدت مشغول تخلیه تنقلات موجود بر روی میز که به عنوان دکر استفاده میشوند میباشد منحرف میکند.

شروع برنامه ::::::
مجری: با سلام خدمت شما بینندگان عزیز و شنودگان گرامی و خوانندگان محترم امروز قصد صحبت در مورد روش های مدرن تغذیه و تاثیر آنها بر روی سلامتی دهان و دندان افراد را داریم به همین دلیل از سرور گران قدر ارباب لرد ولدمورت به همراه آشپز خصوصی ایشان دعوت به عمل آمده تا در این برنامه حضور به هم رسانند

لرد: من هم خوشحالم که توانسته ام در این برنامه حاضر شوم و به سوالات تخصصی شما پاسخ داده سطح علم و معلومات عمومی و خصوصی شما افزایش دهم

آشپز مخصوص لرد سیاه: آقا عرض کردم خدمتتون که من مصاحبه نمیکنم .

مجری: خوب میریم سر صحبت اصلی خودمون . جناب لرد ممکنه عملا به ما نشون بدید روش های تغذیه ای جدیدی که شما به کار گرفتید چه تاثیراتی داره ؟ مهمترین تاثیر مثبتش چیه؟

لرد در حالی که از جاش بلند میشه و به سمت موجود نخراشیده ی ۳ متری که در آن سمت میز نشسته حرکت میکنه به آرامی زمزمه میکنه . : مانتی اون دهن گاشدت رو باز کن عمو مجری ببینه.

مانتی: مانتی مجری دوست داشت . گوشت مجری خوشمزه بود

دوربین روی دهان مانتی زوم کرده و لرد ولدمورت با چوب دستی خودش مشغول نشان دادن دندان های کاملا سفید و درخشان مانتی به ببیندگانه
لرد : مهمترین مزیت این رشه تغذیه علاوه بر تامین کامل ویتامین های بدن باعث سالم ماندن دندان های افراد میگردد . همان گونه که مشاهده مینمایید این پسر جوان که مدتی است از سرنوشت مادرش اطلعای در دست نیست و پدرش هم به بهانه مشغله های کاری این فرزند را به رفاموشی سپرده و این بچه رسما داره زیر بته پرورش پیدا میکنه باید الان تبدیل به موجودی با بیماری های دهان و دندان فراوانی میگردید ولی به لطف روش های تغذیه ای جدید ما از سلامت کامل دهان و دندان برخوردار است

::::::::::::::::آغاز پیام های بازگانی:::::::::::::::

این بخش به دلیل نمایش صحنه های بیناموسی شستشوی سر و بدن در حمام با استفاده از شام\وی سر و بدن بانوان سانسور گردید

::::::::::::::: پایان پیام های بازرگانی::::::::::::::::::::::

دوربین روی چهره لرد که در حال لبخند زدن میباشد و دندان های سفید و تمیزش را در معرض نمایش قرار داده است زوم کرده است

لرد: متاسفانه برای مجری مشکلاتی پیش اومده که مجبور شده بره سفر !!!!

تا برنامه بعدی خدا نگهدار

( مانتی به سمت فیلم بردار در حال حرکت اسشت)



Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۷:۴۵ شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۸۶

پیتر پتی گروold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۴۵ پنجشنبه ۹ اسفند ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۵۰ دوشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۸۸
از کابان...مخوف ترین زندان!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 333
آفلاین
برنامه كودك جادوگر تي وي
مجري:سلام بچه هاي گل...حالتون خوبه؟
بچه ها:بلـــــــــــــــــــه
مجري:خوب بچه هاي گل...كي مي دونه امروز روز چيه...تو مي دوني؟
بچه:نه خـــــــــير!
مجري: تو چي؟
-نه خـــــــــير!
-نه خـــــــــير!
-نه خـــــــــير!
-نه خـــــــــير!
مجري:خوب بچه ها مي دونم كه شما روتون نمي شه جواب بدين...ولي كمرويي بده...شما بايد يه خورده پر رو باشين...
يه هو يه بچه مياد جلو مجري جيش مي كنه
مجري:خوب ببينين.مثل فرزند عزيزم هم پر رو نباشين
يكي از بچه ها:آقا پس چي باشيم؟
مجري:يه پسر خوب... خوب بچه ها شما وقتي پدرتونو مي بينين چه كارها مي كنين.
يكي از بچه ها: آقا ما مي زنيم تو گوشش
يكي ديگه:آقا ما چاقو مي كنيم تو كليه بابام
يكي ديگه:آقا ما هم پول از كيف بابامون دزدي مي كنيم
مجري: خوب بچه ها حرف نزنيد ديگه... حالا بريم كه با هم يه گوشه اي بشينيم برنامه بعدي رو با هم ديگه ببينيم...


[b]تن�


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۶:۲۷ شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۸۶

هرميون  گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۵۹ شنبه ۳ آذر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۰:۳۷ سه شنبه ۲۷ فروردین ۱۳۸۷
از کلاس ریاضیات جادوویی!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 215
آفلاین
لیلی و مجنون

بازیگران :سینیسترا{خواهر لیلی } ! سارا اونز{مادر مجنون } ، لیلی پاتر {لیلی } ، جیمز پاتر {مجنون } ویکتور کرام{پدر لیلی } ماندگانس فلچر {پدر مجنون } و بازی افتخاری هرمیون گرنجر {در نقش مادر لیلی }

با اسپانسری گروه پیروز گیریفندور

کارگردانی : هرمیون گرنجر

نویسندگان : هرمیون گرنجر و سایر اعضای باحال این سایت

در هزاران سال پیش دارطلابی بود مکتب نام! و دخترکی نارسیسا نام و پسرکی قیس نام و استادی علامه بر سر !و طلبه هایی طالب علم ! جلسه ی اولی بود و پسری بر روی زمین و روبروی دختری! و استادی علامه بر سر و کلامی تلخ برای بر خی شاگردانش!

روزگاران گزشت و گزشت و استادی بر سر انان حاضر گشت فرزندان دارطلاب هماکنون عالمی گشتند و بار توشه ای بستند و به سر کار و دیاری برفتند و قیص و لیلی همچو دو پرنده ی عاشق چشم در چشم هم به پیش استادی برفتند و گفتند : که ای استاد علامه بر سر مارا درد عاشقی برگرفت و لحظه های سخت دوری را بر ما دشوار گشت ! همانا هیچ در سر نداریم از علم روزگار از سخنان شیرین حضرت استاد ! استاد همی خشمگین گشت روی در روی ان دو پرنده بگفت : فرزندان چه دانید از عشق شما دو تا ..و لحظه های شیرین طلبگی در گزشت و هیچ بر سر ندارید از علم روزگار هرکدام از یاران شما با باری از علم بر دیاری بر کشیدند و شما پرندگان کوچک بر اوج آسمان عشق و جنون پرواز کردید و به دیار تنهایی ها پای گزاشتید ! آرزوی ما برایت اینست که در مکان دیگری دست از عشق حرام خویشتن برگیری و از دنیای جهل بر شهر روشنایی اوج بگیری
و بعد
قیص همی خندید و لیلی همانا شاد از در دارطلاب بیرون رفت ! قیص همی گفت : چه کسی گوید که خوشخبتی در اوج علم و دانش نهفته ؟ حال می بیند ان استاد علامه بر سر ما که خوشبختی در ذره ذره های عشق که در وجود ماست نهفته اتم های عشق ذرات و موکلول های را تشکیل می دهند و بعد مولکول ها می توانند با هم دیگرعناصر یا ترکیب...
و همانا لیلی بدو این چنین باز گفت : ای قیص مجنون من ..فکر خود را مغوشش ننمای باو بیخیال دنیا ;;)
کارگردان : هی قرار نبود این قسمت این رو بگه نمایش نامه طنز که نیست چرا یهو باو بی خیال دنیا اومد ؟ کات دوباره این قسمت رو بیاید :morad:
نارسیسا : باشه حواسم نبود ببخشید !

3.2 .1 فلش بک

و همانا لیلی بدو باز گفت : که ای قیص مجنون من...دنیا را چه ارزش علم است و چه ارزش کار ...زندگی را بر خود سخت مداریم ..مگر ان که در فراق عشق هم همچو شمعی خاکستر شویم ! و تو ای قیص من فکر خود را مغشوش ننمای که باید بر پدر و مادر خویش توضیحات بسیار دهیم که چرا حرفه ای نیاموختیم و چرا علم بر ما بسا اسان نگشت و در حدود سالیان چه فرا گرفته ایم از سخنان و بیان تلخ استاد علامه بر سر ! :sad:
و قیس با غصه ی بسیار این چنین بدو پاسخ داد : که ای لیلی ای عاشق ترینم ..یافتم که بر مادر چگویم و با چه کلامی سخن پدر دهم انان را گویم که عاشق و مست دختری گشتم که رویش همچو مهتاب سفید سفید است و همچو افتاب گرم و مهربان ! صدایش همچو نغمه ی بهاری مهر بر دل من افکند! اری که این بهترین سخن است !

لیلی بدو گفت : گر چنین سخن بر پدر گویی به قصد من به قبلیه می اید و پدرم مخالفت می کند و می دانی چه می شود ؟ ان زمان ابرو ی من در قبلیه می رود !
در همین لحظه بودند و همچین سخنانی که قیس مجنون همی بر کنار لیلی رفت و زمزمه ای در گوش وی کرد { گوینده : :hitted: قرار نبود این قسمت باشه }

لیلی بدو این چنین گفت : می ای بریم عروسی کنیم ؟ بی انکه به ننه بابامون بگیم
؟
و مجنون بدو این چنین پاسخ داد : اره بریم ! خیلی حال می ده لیلی جونم فقط یک مشکلی هست در مورد مهریه من باید به مامانم بگگم!
لیلی این چنین پاسخ داد : من مهریه نمی خوام
ناگهان گوینده فریاد کشید : چرا این جوری می کنید ؟ مثله ادم بازی کنید من می گم بدو گفت بد شما عامیانه حرف می زنید ؟ نمایش تاریخی است ها ! اقای کارگردان ! اقای کارگردان ! اه نمی دونم این کارگردان کجا رفته است ! مهم نیست ادامه می دیم من هم مثله شما حرف می زنم فکر کنم اصلا برای کارگردان مهم نیست که گزاشته رفته!

1.2.3.فلش بک :

لیلی گفت : من مهریه نمی خوام قیس جونم! بریم عروسی کنیم :lover:
قیس گفت : لیلی جان مادرم گفته شیرم رو حلالت نمی کنم اگر بدون ایجازه من عروسی کنی ! راستش اون موقع که اسم منو گزاشت فرزاد ... :mustache:
لیلی گفت : هی فرزاد اینجا فیلمه خرابش نکن!
لیلی ادامه داد : عزیزم اگر بیای خونمون خاستگاری حتما بابام منو می ده به تو ، امشب به مامانتینا بگو ببین راضی می شن یا نه! خبرشو برای اس ام اس کن! :sad:
مجنون گفت : باشه عزیزم برو خونه الان هوا سرده سرما می خوری ها لیلی جونم!
و لیلی را همانا بر خانه فرستاد { اه اشتباه شد }
و لیلی را به خانه فرستاد

در قبیله ی لیلی :
بابا یک کاری باهات داشتم !
پدر لیلی : بگو دخترم خجالت نکش !
لیلی :....

ادامه دارد


ویرایش شده توسط هرميون گرنجر در تاریخ ۱۳۸۶/۱۲/۱۸ ۱۶:۲۸:۵۲

[b][color=FF6600]!و هرمیون گرنجر رفت و همه چیز را به هپزیبا اسمیت سپرد .

و فقط چند نفر را با


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲۳:۳۱ سه شنبه ۱۴ اسفند ۱۳۸۶

دلورس جین آمبریجold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۲۴ سه شنبه ۱۷ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۸:۴۲ شنبه ۷ دی ۱۳۸۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 44
آفلاین
خبر‌های فوری...

جنگ بین سفید ( رنگین تاژ ) و سیاه ( مشکین تاژ )

چندی پیش شاهد جنگ بین تنی چند از مرگخواران دریایی و محفلی های رمانتیک بودیم،‌ ولی این جنگ از کجا شروع شد...

به نقل از آناکین مونتاگ یکی از برجسته ترین ارزشی های سایت جادوگران : راستش و بخواید من اینجا نشسته بودم داشتم قاقالی میخوردم که ییهو یک محفلی اومد اینجا و زد زیر گوشم...منم چون خیلی بچه خوبی بودم نزدمش،‌ رفتم مامور آوردم ازش دیه گرفتم

در پی شایعات بسیار زیاد و مختلف به رخت شویی جادوگران به مدیریت راجر دیویس آمدیم، تا از وی اصل ماجرا را جویا شویم :

- راستش و بخواید همه چیز از اونجایی شروع شد که...راستش و بگم...من حوصله خوندن پست کسی رو نداشتم برای همین نمیدونم چی شده! سراغ بارون هم نرید...چون اونم با کسی پدر کشتگی نداره و چون دیر به دیر میاد اینطرف ها اصلا خبر نداره چی به چیه !

ما که در این رابطه بسیار مشتاق شده بودیم به پیش یکی از افراد جسور و باادب دنیای جادوگری آمدیم تا اینکه از وقایع و مسائل رخ داده به صورت کامل با خبر شدیم!

صبح روز چهارشنبه، هری منطق: ولدمورت یک کچل بی خاصیته، اگر دقت کنید من با این مدل موی فشن ( Fashion ) به همه ثابت کردم که خیلی منطقی هستم و از اونجایی که آب هندونه زیاد میخورم قادر به پاسخگویی بیشتر به شما نیستم! و اگر از این به بعد چیزی بپرسید همین پاراگراف رو براتون کپی میکنم!

ولدمورت پس از شنیدن این اظهارات، خوابگاه مدیران را مورد هدف چندین شناسه قرار داد که در این بین چند تیکه از النگوهای کوییرل شکست!

حرکت آنتی عله باقلیاریسم...آغاز حرکت سفید طلبانه!

در این بین هری که به شدت ناراحت شده بود، کابل سرور خود را برداشت تا به سمت ولدمورت برود،‌ اما در بین راه احساس ندامت کرده و کابل را به نوچه‌های محفلی تقدیم کرد تا خود برای نوشیدن مابقیه آب هندونه اش اقدام کند.

یکی از شاهدان عینی از سازمان حقوق خاله زنک ها زیر نظر پرفسور (کوییرل)... یا شخصی که مجهول الجنس باقی ماند اعلام کرد: من خودم وقتی عله داشت کابل سرور رو دست ملت میداد اونجا بودم،‌ خودم با همین چشم هام دیدم. تازه وقتی داشت کابل و میداد به صراحت به این موضوع اشاره داشت که من از هر گونه بحث منطقی استقبال میکنم!

هری پاتر بعد از پیروزی در این جنگ اعلام کرد: آی مردم...بالام جان...من این پیروزی رو به ملت شهید پرور محفل تبریک میگم...انشاالله که بقای عمر شما بقیه ارزشی بازی های من باشد...باید برای آخرین بار بگم که در این سایت کودکان و خردسالان رفت و آمد دارند و من به عنوان یک قزوینی اصلا تمایلی به رفتن اون ها بخاطر ایجاد این جنگ ها و خدشه هایی که به ارواح لطیفشون وارد میشه ندارم. ( وی زمانی که این جمله را بیان میکرد، به شدت به ریموس چشم دوخته بود و چشمانش برق مخصوصی میزد که از نوع کم مصرف بود! )

این بود پایان این مقاله...


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۶/۱۲/۱۵ ۱۸:۵۶:۵۸
ویرایش شده توسط دلوروس آمبریج در تاریخ ۱۳۸۶/۱۲/۱۵ ۱۹:۵۲:۳۲


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۵:۱۳ یکشنبه ۳۰ دی ۱۳۸۶

سیریوس بلکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۱۶ شنبه ۳ شهریور ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۵۷ شنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۰
از تو چه پنهون آواره ام!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 422
آفلاین
خششششش ... خشششششششش.

- سلامی به گرمی گدازه‌های عله و به وسعت شهدای خط آرشام! پرفسور جکوییرل ملقب به جک دارای رنک‌های جادوگر ماه و ناظر ماه و مدیر ماه و *** ماه، پای راست عله، چهاردوره مدیر هاگوارتز و از این چیزا هستم ... ما اینجا دور هم جمع شدیم تا بتونیم بهترین محصول 2007 رو انتخاب کنیم. بذارید از همین آقا شروع کنیم... آقا .... آقا ... یه لحظه وقتتونو به ما می‌دین؟
- ببخشید من عجله دارم.

جک دست در ردا کرد و ... پاق ... و رهگذر غیب شد!
- متاسفانه این روزا سر ملت جادوگر خیلی شلوغه! میریم سراغ نفر بعدی. اوه ببینید یه آقای خودش داره به سمت ما میاد. اول بریم سراغ ایشون.

- سلام ... جک هستم از جی تی‌وی. به نظر شما بهترین محصول امسال چی بود؟
- نمی‌دونم من یه بازی اختراع کردم که از شمام می خوام برید ببینید این بازی رو. اسمش جشن پاتره.

- ... نه خیر امروز شانس نداریم ما! بریم نفر بعدی.

(رین دیری دیش دین دین!
- بله بفرمایید؟ شما با موبایل جکوییرل تماس گرفتید.
- سلام جک منم شهردار جزایر بالاک. بازم که یکی رو فرستادی اینجا. بابا چرا انقد مسافر می فرستی اینجا؟ بعد از قضیه آرشام اینجا با انفجار جمعیت روبرو شده!
- خیلی خب درستش می‌کنم تو کاریت نباشه! بای.)

...
- سلام خانم. جکوییرل از جی تی‌وی هستم. ما یه نظر سنجی داریم برای بهترین محصول سال 2007. شما چیز خاصی مد نظر دارین؟
- ا این الان زنده است؟ جییییییغ! ... من گابی دلاکور هستم خواهر فلور خیلی هم خوشگلم نگاه کنید! ... من بین اسکاور و فنگ، اهم ببخشید یعنی بین محصولای اسکاور و فنگ شک دارم ولی خب چون فنگ هفت از پنج بود توی تولد سایت، من کودهای حیوانی فنگیلوکس رو انتخاب می کنم!
- جو رای خانم رو یادداشت کن. خیلی ممنون از اینکه تو نظرسنجی ما شرکت کردید.

...

- آخی ... چه سگ نازی! ... توله سگ کوچولو توئم می خوای تو نظر سنجی ما شرکت کنی؟!
- وق ویق ووق واااااااق!(من یه سوپرسگم چند دفعه باید بگم؟! تازه توله سوپرسگ هم نیستم دو تا هم بچه دارم!)
- خیلی خب ببخشید آخه به قیافت نمی‌خورد! خب سوپرسگ متاهل به نظر تو بهترین محصول سال 2007 چیه؟
- پهنای باند جادوگران، و صدالبته چتر باکس! من به شخصه خیلی به برنامه های خاله بازی چت باکس علاقه دارم. لطفا زمانشو بیشتر کنید!
- صحیح ... جو یادداشت کن!

...

- سلام.
- سلام. من سرم خیلی شلوغه اصلا هم مهم نیست که شما پرفسور جکوییرل هستید من الان خیلی خیلی جدی مشغول کارمم.
- چی کار می کنید؟
- دارم روی جدیدترین متدهای پاچه... اصلا به شما چه من دارم چی کار می کنم؟ فکر کنید دارم نظارت می کنم!
- چه جدی! خیلی خب. به نظر شما بهترین محصول سال 2007 چی بود؟!
- آخه عزیز من اینم پرسیدن داره؟ وقت دالاهوف کبیر رو می‌گیری تا بپرسی بهترین محصول 2007 چی بود؟ خانم، ببخشید یادم رفته بود شما آقایی، آقا اصلا شما تا حالا مغازه دستمال فروشی اسکاور رفتی؟
- نه والا!
- خب پس نصف عمرت بر فناست. از نظر تئوریک باید جواب بدن! برو امتحان کن!
- چشم ممنون.
- در ضمن ... اینم یادت باشه که من همیشه تشکر و قدردانی می‌کنم. پشت سرم حرف بزنی خیلی خاله‌زنکی!
- باشه ممنون. مرلین به همراهتون.

چند متر اونطرفتر:
(جک و جو در حال خنده غلطان و بندری تلفیقی!)

===

- خب بینندگان عزیز گشت و گذار ما در شهر همینجا تموم می‌شه. نتایج کامل این نظر سنجی هم از طریق روزنامه پیام امروز به زودی اعلام می شه. شبا زود بخوابید نزدیک عله هم نشید! مرلین نگهدارتون.

خشششششش ... خشششششششششششش!


ویرایش شده توسط سیریوس‌ بلک در تاریخ ۱۳۸۶/۱۰/۳۰ ۱۵:۱۸:۰۹

باز جویم روزگار وصل خویش...







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.