چرا پلوتون را الهه ي مرگ يا بردگان مي دانند ؟ آيا بين اين 2 الهه رابطه اي است؟ اگر هست بيان كنيد.پلوتون یا هادس، در قرعه کشی با برادرانش، بدترین سهم را برنده شد و آن جهان زیرزمین یا دنیای مردگان است. از آنجایی که رعایای هادس را مردگان تشکیل میدادند، او به کسانی که موجب افزایش جمعیت سرزمینش میشدند بسیار علاقه داشت. مانند ارینی ها Erinnyes یا خشم و ناامیدی، که کارشان تعقیب گناهکاران و سوق دادن آنها به سمت خودکشی بود. هادس به دلیل حکومت بر زیرزمین، صاحب معادن زیرزمینی هم بود و خدای پروت هم به شمار می رفت. همسر او پرسفونه بود که توسط هادس ربوده شده بود. هادس خدای جهان مردگان بود اما خدای مرگ نبود، تاناتوس Thanatos خدای مرگ بود.چون این ارواح را برخی به عنوان برده او به حساب می آورند,او را خدای بردگان نیز مینامند.
يكي از سيارات را به دلخواه خود انتخاب كنيد و علت نامگذاري الهه ي آن را بنويسيد.ناهید یا ونوس(الهه عشق) دومین سیاره خاکی از طرف خورشید و نزدیکترین سیاره به زمین است. ناهید در فرهنگ غرب ونوس 'الهه عشق' نامیده میشود و شباهت زیادی در اندازه و جرم به زمین دارد. ناهید و زمین دوقلو هستند.در يك كلام الهه زيبايي آسمان است. آسمان از نظر قدما، جايگاه خدايان بوده و ونوس به عنوان خداي زيبايي، بسيار مورد توجه آنها بوده است جو فوقالعاده غليظ زهره عرب يا آناهيتاي پارسي كه ضريب بازتابشي زيادي دارد، درخشندگي خاصي به اين سياره بخشيده است.در باورهاي ايراني ستاره يا به تعبير امروزي، سياره «آناهيد/ ناهيد/ آناهيتا» ستاره آبهاي روان دانسته شده است و از همين رو نيايشگاههاي ناهيد نيز در كنار جويباران و چشمهساران برساخته شده بوده است. همچنين براي آناهيد شخصيتي مؤنث قائل بودهاند كه در نتيجه آبهاي چشمهها و قنوات را متعلق به او و او را حامي و پشتيبان آنها ميدانستند. اينكه در انديشههاي كهن ايراني، مظهر چشمهها جايگاه آناهيد دانسته ميشد و مردان را اجازه نزديك شدن بدان نبود، از همين باور سرچشمه ميگيرد.
افسانه هاي زيادي بين2 سياره ي زهره (ونوس) و مريخ (مارس) وجود دارد. يك نمونه را بنويسيد.آدونيس ايزدي است كه از درخت زائيده شده است، يعني ارتباطي تنگاتنگ با گياه دارد. اين ايزد مورد علاقه شديد ايزد بانوي عشق آفروديت ( = ونوس ) قرار مي گيرد و حسادت مارس خداي جنگ كه دلداده آفروديت هست اوج مي گيرد. مارس خود را به صورت گرازي در مي آورد و به آدونيس حمله مي كند و هستي روي زميني را از او مي گيرد و او را به دنياي زيرزميني مي كشاند. آفروديت بر اين مرگ زار مي گريد و او را تبديل به نوعي گل آلاله يك روزه مي كند كه در بهار ظاهر مي شود. آدونيس راهي دنياي زيرزميني مي شود. در دنياي زير زميني ايزد بانوي تاريكي پرسفون دل بر او مي بندند و راه بازگشتش را مسدود مي كند . گله و شكايت به درگاه خداي خدايان زئوس ( = ژوپيتر ) كشيده مي شود و سرانجام راي عالي بر اين قرار مي گيرد كه آدونيس چهار ماهي در بهاران به روي زمين بيايد و با آفروديت خداي عشق و باروي به سر برد. در اين زمان است كه سر سبزي همه جهان را فرا مي گيرد و باززايي طبيعت آشكار مي شود. او باقي ماه هاي سال را در كنار پرسفون خواهد بود. از اين رو در چنين ايامي سر سبزي از جهان روي مي تابد تا دوباره آدونيس برگردد و بهاران شود.
ویرایش شده توسط آلیشیا اسپینت در تاریخ ۱۳۸۵/۱۱/۱۱ ۲۱:۴۸:۱۹
ویرایش شده توسط آلیشیا اسپینت در تاریخ ۱۳۸۵/۱۱/۱۱ ۲۲:۰۶:۰۹
ویرایش شده توسط آلیشیا اسپینت در تاریخ ۱۳۸۵/۱۱/۱۱ ۲۲:۰۸:۱۱