نقل قول:
خوب من واقعا موندم چه جریانی ؟ چه برنامه ای ؟
دامبلدور از قبل اعتراف کرده بود که به هیچ وجه امکان نمیداد مرگخوارها بتونن وارد قلعه بشن چه برسه به اینکه جونشم به خطر بیفته .
دوم اینکه این یک اتفاق پیشبینی نشده بوده . دامبلدور برای این از قلعه خارج شده بوده تا سر وقت یکی از جان پیچ ها بره . از کجا میخواست بفهمه که قرار چه اتفاقی بیفته .
بعد اینکه دامبلدوری که مرده چطور میتونه مقدمات مجلسشو فراهم کنه ؟ و کسی هم در مرد این موضوع کنجکاوی نشون نده .
اون ققنوسم اولا دودی شکل بوده ، ثانیا یک لحظه اینجوری مشخص شده ، ثالثا به نظر من اشاره به عظمت دامبلدور داشته نه چیز دیگه
خب اول از اون جریان و برنامه صحبت می کنم!
هوم! فکر میکردم مقاله هایی رو که در مورد اسنیپ نوشتم خوندی! گفته بودم که دامبلدور واسه خیلی چیزها میتونست خودشو تو اون لحظه فدا کنه!که من به دوتا نکته ش اشاره کرده بودم! یکی بخاطر دراکو! چون از اون جاییکه من تو کتاب فهمیدم عشق دامبلدور به مدرسه هاگوارتز به خاطر عشقش به دانش اموزانه! دراکو هم تو اون وضعیت تنها بخاطر اینکه جون خودش و مادرش در خطر بود میخواست دامبلدور رو بکشه!بخاطر همینم بود که دامبلدور تو طول سال نخواست دست دراکو رو واسش رو کنه! چون اون طور که دامبلدور گفت دورادور مراقب دراکو بوده و اگر هم تا اون موقع بهش گیر نداده بوده برای این بوده که نمیخواسته ولدمورت از این جریان باخبر بشه!حالا دامبلدور وقتی دید که دراکو هنوز دودله و از اون طرف هم اسنیپ تحت فشار قرار گرفته که اگر دراکو نتونست موفق بشه اون کارو تموم کنه، تصمیم گرفت جوری نقش بازی کنه که صحنه مرگ خودش رو بازی کنه!(در مورد اسنیپ و وفاداریش به دامبلدور قبلا صحبت کردم و خودت هم فکر میکنم خوندیش!)
در مورد اینکه گفتی دامبلدوری که مرده چجوری مقدمات مراسمش رو اماده کرده باید بگم این یکی از مواردیه که به نظر من از اسراره ولی فکر میکنم ابرفورث برادر دامبلدور از اون ماجرا خبر داشته! و اون هم تو اون موقع تو مراسم بوده!در هر صورت من تو اینجا نمی تونم به طور صد در صد این مطلبو تایید کنم ولی اینی که دامبلدور زنده میشه رو مطمئنم!
در مورد اینکه گفته بودی این قضیه اومدن مرگ خوارها اتفاقی بوده باید بگم که بله همین طوری بوده اما دامبلدور بازهم میتونسته باخبر بشه اما چون تو اون موقع خیلی ضعیف شده بوده احتمال میدم نتونسته بفهمه! حالا من از کجا میگم میتونسته بفهمه؟
از کتاب یک و دو!
همون ماجرایی که تو چند تا پست قبلیم بهش اشاره کردم!اینکه دامبلدور از کجا فهمید هری رفته دنبال سنگ جادو در حالیکه اون موقع تو لندن بوده! و همین طور تو کتاب دوم که دامبلدور وقتیکه هری و رون زیر شنل بودن گفت تو هاگوارتز هر موقع کسی به کمک احتیاج داشت کمک از راه میرسه و با اومدن ققنوس(فوکس) که ارتباط نزدیکی با دامبلدور داره این قضیه ثابت شد. حالا چرا تو کتاب 6 هم که هاگوارتز به کمک احتیاج داشت دامبلدور نفهمید؟
در مورد نظراتت راجع به ققنوس!
در مورد دودی بودنش بود که من به اون وسایل نقره ای رنگ اشاره کردم دیگه وگرنه بیکار که نبودم از خودم حرف در بیارم! من میگم اون وسایل نقره ای تو اینکه دامبلدور به اون ققنوس یا ماهیتی مثل اون تبدیل بشه ضروری بوده شواهدی هم که در مورد قضیه دود و تغییر شکل اونا میده این مسئله رو تا حدی تایید می کنه!
در مورد اینکه گفتی یه لحظه بوده باید بگم اون برق چشمهای دامبلدور هم تو کتاب چهارم که داشت به حرفای هری گوش میکرد یه لحظه بود ولی دیدی که چقدر به اون توجه شد! به نظر من این یکی هم از اهمیت خاصی برخورداره.مهم بوده که رولینگ بهش اشاره کرده!
در مورد اینکه میخواسته به عظمت دامبلدور اشاره کنه!
خب خوبه خودت داری ندونسته حرفای منو تایید میکنی! چون اون چیزی که تو اسمون بوده ققنوس بوده!و با اینکه در مورد این فرضیه باهات مخالفم ولی اگه بخوام از دید حرفای تو جلو برم پس ثابت میشه که دامبلدور رابطه نزدیکی با ققنوس ها داره! و تو هم قبول کردی که اون ققنوس نمادی واسه دامبلدور بوده!خب عزیز من تو که اینو باور داری که ققنوس نماد دامبلدوره چرا اینو قبول نداری که دامبلدور بتونه به ققنوس تبدیل بشه؟
نقل قول:
من که دلیلات رو قبول ندارم . فقط میدونم رولینگ گفته دامبلدور مرده و از نظر من موضوعی برای بحث کردن نمونده
خب اگه تو دلت به این حرفی که رولینگ زده خوش کردی که من اصلا دیگه با تو بحث نمی کنم!
فقط اینو بگم که یه نویسنده تازه باید کلی حال کنه که یکی از موارد کتابش باعث تئوری دادن های زیاد در مورد کتاب شده و اینکه تازه کتابش با اینکه پرطرفدارین کتابه بازهم محبوب تر میشه.چیزی که همه نویسنده ها میخوان. حالا رولینگ میاد یه حرفی میزنه که کاملا هم درست گفته. به نظر من رولینگ میدونه که داره چی کار میکنه.رولینگ جوری فصل های اخر کتاب 6 رو تموم کرده که همش بویی از امید برگشتن دامبلدور میده! خواستی بهش اشاره میکنم!
در کل بگم همه اینا تو کتاب هفتم معلوم میشه! ولی اینو بگم که من صد در صد مطمئنم که دامبلدور زنده س! حالا به هر شکلی!مکمنه استدلال هام غلط باشه ولی به این موضوع اطمینان دارم!
نقل قول:
اگر تو تونستی دلیل بیاری که هاگرید جانور نما نیست منم دلیل میارم دامبلدور جانور نما نیست !
اولا که هیچ ربطی نداشت!
دوما من به حد کافی دلیل و مدرک که ثابت میکنه دامبلدور یه ققنوسه رو قبلا اوردم!این که تو نتونستی تک تک دلیلای منو رد کنی دیگه مشکل من نیست!چون من که تو پستای قبیلت ندیدم بتونی حتی دو تا از دلایل منو واسه اینکه دامبلدور ققنوسه رو رد کنی!
نقل قول:
پس لطفا بفرمایید از لحاظ فنی غیر از اون آتیش چطوری شده اون ارامگاهه درست شده ؟ من که فکر کردم دلیلش در کتاب مشخصه اگر از نظر شما مشخص نیست خوب بگید من گوش میدم .
من که تاحالا تو کتاب به طلسمی برخورد نکردم که بگه از اتیش میشه ارامگاه درست کرد!هیچ دلیل مشخصی هم تو کتاب نداره!
اون موقع قرار بوده ارامگاه در اون مکان قرار بگیره که درست تو اون لحظه اتش بوجود اومده و ادامه ماجرا از نطر من!
نقل قول:
اون بعضی ها به این علت تعجب کردن چن نمیدونستن چه برنامه هایی ممکنه در این جا باشه . یعنی شما هر موقع به یک مراسم جشن یا یه چیزی میرین تا به حال نشده اتفاقی بیفته تا حیرت زده بشین ؟ . احتمالا باید مجلس دامبلدور با مجلس یه آدم عادی یه فرقی داشته باشه دیگه !
به نظر من که همه برنامه ها اتفاقی بوده.اواز خواندن مردم دریایی! انداخته شدن تیر توسط سانتورها!
بعد هم اینکه شما که اونجا نبودید که به طور صد در صد میگید بخاطر اینکه اونا از ماجرا بی خبر بودن!من سعی میکنم بر اساس کتاب دلیل بیارم ولی نه اینکه از غیب حرف بزنم!
فقط اون تیکه که اون یارو بیاد صحبت کنه جزو برنامه بوده و اومدن ارامگاه !
نقل قول:
در مورد آخرم موندم دامبلدوری که مرده چطوری تونسته تغییر شکل بده ؟
جواب اینو بالا تو نقل قول اولت دادم! چون به نظر من دامبلدور کمک داشته! و همین طور وجود اون ابزارهای نقره ای!
نقل قول:
خوب من که در پست قبلیم علت اون مسئله رو توضیح دادم برام عجیبه چرا شما به اون قسمت اصلا توجه نکردید دوباره حرف خودتونو زدید ! به هر حال من به شخصه شباهتی بین این دو موضوع نمیبینم و هیچ ربطی هم نمیتونن به هم داشته باشن . هر دودی که دلیل نمیشه دامبلدور ققنسه بخصوص این مورد خاص که من اصلا متوجه منطقتون نشدم
خب من نمیدونم تو از کجا کشف کردی کار اون ابزار نقره ای فقط ازمایش کردنه؟ بقیش تو کتاب هفتم معلوم میشه! من نمیتونم به زور کسی رو متقاعد کنم!
نقل قول:
شاید از دید شما از نظر اهمیت یکی باشند ولی موضوع اینه که دامبلدور به نظر من کاملا اختیار داشته که موضوع جانپیچ ها رو به کسی نگه ولی برعکس موضوع ققنوس بودن رو باید میگفته .
چرا دامبلدور باید بیاد یه همچین چیزی رو به همه بگه؟ مثلا دامبلدور فقط به چند نفر خاص گفته که میتونه بدون نیاز به شنل ، نامرئی بشه! چون اگه گفته بود تو کارت شکلاتی قورباغه ای که به خصوصیات منحصر به فرد و کارای مهم افراد اشاره میکنه گفته میشد.به نظر من که مثل خیلی چیزهای دیگه ش میتونست این یکی رو هم مخفی نگه داره!
نقل قول:
باز هم در مورد کتاب هفتم من حرف رولینگ رو قبول دارم و میگم دامبلدور مرده و برنمیگرده .
خب جواب این یکی رو من بلد نیستم! ولی فکر میکنم منم تا کلمه اخرش باهات موافقم.یعنی همون چیزایی که تو گفتی به علاوه اینکه دامبلدور برمیگرده!
نقل قول:
چه شواهدی بهتر از حرف رولینگ ؟ رولینگ گفته دامبلدور مرده همین این برای من بیشتر از هزارتا دلیل می ارزه
در مورد این یکی بالا توضیح دادم و میگم که تو کتاب هفتم ایشالله معلوم میشه!
نقل قول:
ضمن اینکه اون موقع هم که رولینگ نگفته بود دلایل کافی برای اثبات مرگ دامبلدور داشتم .
به! این که چیزی نیست! پس منو چی میگی که حالا هم که رولینگ گفته دامبلدور مرده من بازم میگم زنده س و بر میگرده!ولی به یه شکل دیگه! ممکنه ققنوس باشه!
نقل قول:
ضمنا .... ققنوس به این معنا نیست که بعد از مردن دوباره زنده شه . و اینجوری نیست که دامبلدور که مرده اگر تبدیل به ققنوس شه دوباره زنده شه . ققنوس موقعی دوباره میتونه متولد شه که آتیش بگیره . نه اینکه بمیره بعد فردا دوباره زنده شه ( تازه اونم به صورت یه ققنوس بالغ ) !
بله کاملا درسته! ققنوس واسه اینکه دوباره متولد بشه نیاز به اتش داره! و فکر میکنم که تو کتاب خوندم اتش هم بود تو اون لحظه( اتشی که از تابوت زبانه کشید!)!خیلی عجیبه که درست وقتی که اتش بوجود میاد یه ققنوس هم تو اسمون ظاهر میشه! و ما هم همون طور که شما گفتی اینو میدونیم که ققنوس وقتی دوباره متولد میشه که اتش بگیره! در مورد این که گفته بودی ققنوس بالغ بوده نه جوجه! باهات موافقم! اصلا واسه همین قضیه اون ابزار نقره ای رو وسط کشیدم که بگم اونم ممکنه به این قضیه ربط داشته باشه!
نقل قول:
در مورد حرف آخرتم بازم میگم من حرف رولینگ رو قبول دارم و باز هم متوجه نمیشم . یعنی منظورت اینه که رولینگ دروغ گفته ؟
من کی گفتم رولینگ دروغ گفته؟ حالا خوبه صد بار مثل نقل قول زیر اشاره کردم که من حرف رولینگ رو تایید میکنم!
نقل قول:
اینا اصرار نیست بلیز! اینا شواهده! قبلا هم گفتم که منم متن خبر اینکه دامبلدور مرده رو تایید می کنم ولی چون میگم دامبلدور ویژگی های ققنوس بودن رو داره میتونه دوباره زنده بشه!
همون جور که دیدی من گفتم حرف رولینگ رو تایید می کنم.ولی چون عقیده دارم دامبلدور یه ققنوسه میگم برمیگرده ولی به یه شکل دیگه!
و نکته اخر! ببین بلیز به نظر من تو هرچی رو که خودت قبول داشته باشی رو قبول میکنی ولی به چیزهایی که مورد نظرت نیست حتی فکر هم نمی کنی!
اینو من از ماجرای اسنیپ و اون گردن اویز تو خانه بلک ها برداشت کردم که تو اونجا یه نظر دیگه در مورد شیوه سرنخ دهی رولینگ داشتی ولی جاهای دیگه یه جور دیگه برخورد میکنی و همه اونا رو نادیده میگیری!
در هر صورت فقط میتونم اینو بگم که صبر کنیم تا کتاب هفتم بیاد! اون موقع همه چیز معلوم میشه!