پست پاياني ماموريت الف دال!با کنار رفتن در کله پسری با چهره رنگ پریده و موهای بور پدیدار شد و سارا از اعماق قلبش جيغ كشيد (قابل توجه دوستان كه اين جيغ ناشي از خشانت بالاي سارا بوده نه از ترس و اينا!
). با جيغ سارا دراكو با سرعت نور درو پشت سرش مي بنده و به سمت مرلينگاه تالار خصوصي مي ره تا رفع حاجت كنه در نتيجه بروبچ با صفاي الف دال دوباره پشت در مي مونن!
بروبكس الف دالي كه پشت در مخفي تالار زيباي و منور و ايناي اسلي مونده بودن و هيچ جوره نمي تونستن وارد اين تالار با صفا بشن دچار ياس فلسفي شديد مي شن و هر كدوم در يك گوشه اي زانوي غم بغل مي گيرن و به ياد آلبوس و مودي و ديگر رفتگان زار مي زنن!
همينطور كه خلق الف دالي مي گريستند و سارا هم با اخم شديد خشانت بار خودش به اونها نگاه مي كرد ناگهان رولينگ در انتهاي پله هايي كه به دخمه ها منتهي مي شد ظاهر شد (و در جواب خوانندگاني كه مي گن توي هاگوارتز نمي شه غيب و ظاهر شد ميگه كه به شما چه من نويسندم!!
) و لبخند گولاخانه اي زد و به سمت ملت الف دالي حركت كرد و در راه هم حركات گولاخانه از خودش بروز مي داد. رولينگ در يك حركت انتحاري جلوي ريموس وايستاد و در يك حركت مافوق آنتحاريك ديگه يك خودكار از جيب ريموس بيرون آورد و روي ورق پاره هاي توي دستش چندتا جمله ي گولاخانه نوشت و به سرعت از صحنه دور شد!
پس از گذشت لحظاتي چند ناگهان دوشيزه پانسمان پاركينسون با صداي تلپز مانندي در حالي كه همانند ابرهاي بهار و پاييز و همين ابرهايي كه چند روزه تو تهران دارن مي بارن(!) اشك و تگرگ و برف پايين مي ريخت و اذهان عمومي خلق حاضر در صحنه رو به ياد چوچانگ در كتاب پنج مي انداخت
پس گذشت لحظاتي اندك پس از فرود گريان دوشيزه پانسمان پاركينسون ناگهان مايع خيلي خوب و زيبا و با كلاس چربي از همان نقطه از سقف كه پانسمان از اونجا پايين اومده بود شروع به چكيدن كرد و ذره ذره بيشتر شد تا اينكه مدير پرافتخار مدرسه ي علوم و فنون جادوگري هاگوارتز يكي از جادوگران بزرگ قرن پرفسور سوروس اسنيپ اعظم با اخمي برازنده ي مقامش درست از همان نقطه اي كه دوشيزه پانسمان پاركينسون سقوط كرده بود پايين اومد اما به دليل حفظ شئونات آسلامي و اينا درست پنج متر اون طرف تر روي سر ريموس لوپين گرگينه فرود اومد
- اه اه اه ... اصلا نرم نبودي ريموس ..20 امتياز از گريفيندور كم شد!!
.... شما چرا اينجا تجمع كرديد ..مگه كارو زندگي نداريد؟..30 امتياز از گريفيندور كم شد...تا سه مي شمرم اگه باز ببينم اينجاييد من مي دونم با شما...123 ...123..
ملت گريفي الف دال :
اسنيپ نگاهي خصمانه به بروبچ با صفاي الف دال مي كنه كه دستور رو اجرا نكردن در نتيجه 40 امتياز ديگه از گريف كم مي كنه تا عبرتي شود براي سايرين!( دوستان همچنان اعتراض مي ورزند اما بايد بگم كه چه مي شه كرد قدرته ديگه
)
حركات اسنيپ در اذهان بروبچ الف دالي يك مدير مستكبر و بداخلاق و .. رو تداعي مي كنه در نتيجه ي اين فكر بلافاصله هياهويي در دخمه ها ايجاد مي شه و تعدادي از اشخاص كه از بلاكابان* فرار كرده بودند به همراه تعدادي ديگر از افراد كه همگي به اتفاق هم شعار زنده باد حزب رو سر مي دادند به سمت صحنه اي كه بروبچ الف دالي دراونجا حضور داشتن حمله مي برن و تعدادي از افراد ديگه كه آدم رو به ياد اسقف هاي كليسا مي نداختند دوان دوان دنبال گروه اول كه حذبي هاي ريوني با كلاس بودند مي دوند و در ميان اين جمعيت موهاي قرمز پرسي به چشم مي خورد! پرسي به همراه گروه اسقفها شعار حزب خره سر مي داد و به دنبال حزبي ها روان بود!!!(
)
با برخورد حزبي ها به ديوار مخفي تالار اسلي و وارد شدن نيرويي معادل دويست آواداكداورا به ديوار، ديوار شپلخز پايين مي ريزه چون كه حزب قدرت زيادي داره و هر كاري مي تونه بكنه
. حذبي ها پس از ورود به تالار راهي به سمت جادوگر تي وي و هالي ويزارد و نحوه براي خودشون باز مي كنن و بلافاصله از صحنه دور مي شن و داستان ققي و كليسا نا تموم مي مونه !**
در اين حين آلبوس و مودي و ديگر رفتگان خدابيامرز شده دسته جمعي در حالي كه پلاكارد ضد آبي رو به سبك كورممد و جاسم حمل مي كردند از زير تصوير در حالي كه به موج مكزيكي مزين بودند رد مي شن.--> تمامي اعضاي الف دالي ناگهان با تمام سرعت به سمت سرسراي ورودي مي دوند!
======صحنه عوض شد=====
سرسراي ورودي همان زمان !
درهاي تالار ورودي با شدت و خشانت بالا منفجر مي شه و به همونجايي مي ره كه اشيا ناپديد شده مي رن! پس از شكسته شدن در، افراد و گروهها و احزاب مختلف از هر ناحيه بيرون مي زنن: جنهاي خونگي، آكرومانتيلا غولهاي غارنشين سنتور ها مدافعان هاگوارتز محفل ققنوس الف دالي ها (اون يكي الف دالي ها) مرگخوارها و در صدر همه "لرد كله كچل" و "هري پاتر" پسري كه زنده ماند اما كلش زخي شد(
) وارد مي شن و با عزم راسخ و اراده ي آهنين به نبرد مي پردازند در اين بين پسرك كله زخمي و لرد كچل به همراه دراكو مشغول دنبال بازي بودند . كله زخمي و كله كچل همزمان چوبهاشونو بيرون مي كشند و به سمت دراكو مي گيرند؛ اما ناگهان در اين هنگام رولينگ دوباره با حالتي گولاخانه ظاهر مي شه و نتيجه اين عمل اين بود كه لرد در همان لحظه مي ميره و هري پاتر چوب رو بدست مياره و مي ره جيني رو مي گيره و....فوقع ما وقع
=========
* بلاكابان:زندان مخوف جادوگران كه مديران افراد رو در اونجا زنداني مي كنن..وسيله مورد نياز براي اين كار منوي مديريت است.(لغتنامه ي جادوگران جلد دوك صفحه ي نهصد و سي ام!)
** ادامه ي ماجراهاي ققي و كليسا رو توي جادوگر تي وي و پست قبلي مشاهده كنيد!!
به صورت كاملا انتحاري تموم كردم ماموريتو!