دوستان عزيز!
من قصد دارم خلاصه تمام كتابهاي هري پاتر رو بنويسم،به چند دليل:
1- اگه خواستين كتاب هارو يه دوري بكنيد و مطالبي رو كه يادتون رفته رو دوباره بياد بيارين
2- و...!
به نظر من كه كه خيلي مفيد خواهد بود،نظر شما چيه؟
دوستان گرامي اگه فكر ميكنيد كه اين كار مفيد خواهد بود پس منو همراهي كنيد و شما نيز در اين امر نيك به من كمك كنيد!
اما!!
اما اگر از اين تايپيك خوشتون نمياد ، مسخره است، و... ميتونيد انتقاد كنيد تا من بخيال بشم!
(مخصوصا دوست عزيزم ويكتور كرام)!
راستش رو بخواين من تايپيك هاي زياد و بيخودي زدم كه بدرد نميخورن اينو بزارين بحساب تازه وارديم!!
"ولي از اين به بعد تايپيك بيخود نميزنم"
خب من براي شروع كار متن كتاب محفل ققنوس رو انتخاب كردم، اميدوارم كه بهره برداري كافي از اين مطالب رو بكنيد
با تشكر harry_cho_love2006
متن كتاب محفل ققنوس:
فصل 1:
ديمنتورها به دادلي حمله ميكنند و خانم فيگ از راه ميرسد.
فصل 2:
هري از هاگوارتز اخراج ميشود. عمو ورنون عصباني ميشود، معلوم ميشود كه خاله پتونيا در مورد درباره دنياي جادوگري اطلاعاتي دارد. دامبلدور هري را از اخراج شدن نجات ميدهد و هري بايد در محاكمه شركت كند.
فصل3:
هري از شماره 4 پريوت درايو نجات داده ميشود، با لوپين و مدآي را دوباره ملاقات ميكند و براي اولين بار با نيمفاندو تانكس ملاقات ميكند.
فصل4:
هري دوباره به رون و هرميون ميپيوندد. با محفل ققنوس آشنا ميشود. همچنين به پدر خواندهاش ميپيوندد.
فصل5:
هري اطلاعاتي راجع به خانواده بلك بدست ميآورد. و مولي و سيروس درباره اينكه چه چيزي براي هري خوب است با هم بحث ميكنند.
فصل6:
هري و ويزليها خانه بلك را تميز ميكنند. كريچر، جن خانگي خاواده بلك با دور ريختن وسايل خانه مخالفت ميكند. هري با اصل و نسب خانواده آشنا ميشود و ميفهمد كه سيريوس فقط با ويزليها و تانكس قوم و خويش نيست بلكه با مالفوي و لسترنجها نيز قوم و خويش است.
فصل7:
آرتور ويزلي هري را براي محاكمه به وزارت سحر و جادو ميبردو هري ساختمان و تشكيلات وزارت جادو را ميبيند.
فصل8:
هري به محاكمه برده ميشود، فاج همچنان حرفهاي هري را در مورد بازگشت ولدمورت قبول ندارد و دامبلدور براي كمك به هري ميپيوندد. خانم فيگ شهادت ميدهد و هري بخشيده ميشود.
فصل 9:
هري به رون و هرميون حسادت ميكند. لولو خانم ويزلي مشخص ميشود.
فصل10:
هري و رون دير به قطار هاگوارتز ميمرسند (دوباره)، هري و جيني نويل را در قطار ميبينند و با لونا لاوگود و مجلة پدرش، كوييبر، آشنا ميشود. هري مدت كمي چوچانگ را ميبيند و همچنين ميفهمد كه واقعا چه چيزي كالسكههاي هاگوارتز را ميكشد.
فصل11:
دانشآموزان در گروههاي مختلف تقسيمبندي ميشوند، شعر جديد كلاه انتخابگر به دانشآموزان اخطار ميدهد. هري پروفسور دلارس آمبريج، ساحرهاي را كه درس دفاع در برابر جادوي سياه را درس ميدهد ميشناسد و متوجه ميشود همه دانشآموزان حرفهاي او را در مورد بازگشت ولدمورت قبول ندارند.
فصل12:
فرد و جرج براي امتحان كردن محصولاتشان داوطلب ميطلبند. هري، رون و هرميون درباره برنامههاي آيندهشان پس از دريافت O.W.L بحث ميكنند. هري در كلاس دفاع در برابر جادوي سياه غضبناك ميشود و آمبريج او را به يك هفته حبس محكوم ميكند. پروفسور مكگوناگال به هري اخطار ميدهد.
فصل 13:
هرميون فرد و جرج را از امتحان كردن محصولاتشان بر روي سال اوليها باز ميدارد. پروفسور گرابلي پانكس درس دفاع در برابر جادوي سياه را تدريس ميكند و از هاگريد خبري نيست. هري توسط آمبريج حبس ميشود و قلم پر افسونشده دست او را ميبرد و رون به عنوان گيرندة تيم گريفيندور انتخاب ميشود.
فصل14:
هري براي سيريوس يك نامه ميفرستد، هري با چو ملاقات ميكند و چو با او به خشكي رفتار ميكند. اولين تمرين تيم گريفيندور خيلي خسته كننده است. پرسي به رون يك نامه مينويسد و به رون براي ادامه دوستيش با هري اخطار ميدهد و سيريوس در شومينة سالن عمومي گريفيندور ملاقات ميكند.
فصل 15:
هري دوباره در كلاس دفاع در برابر جادوي سياه غضبناك ميشود و يك هفته ديگر حبس ميشود. آمبريج پروفسورها را در كلاس جمع ميكند و رون و هرميون سعي ميكنند هري را متقاعد كنند.
فصل 16:
هري، رون، هرميون و ديگر دانشآموزان يك ملاقات با رئيس هاگوارتز انجام ميدهند تا در مورد هري بحث كنند. هرميون به رون ميگويد كه جيني يك ملاقات با مايكل كرنر دارد.
فصل 17:
هري و رون ميفهمند كه پسرها حق ورود به خوابگاه دخترها را ندارند. هدويگ از لندن زخمي باز ميگردد و سيريوس در شومينه سالن عمومي توسط آمبريج ديده ميشود.
فصل 18:
هري بار ديگر خواب يك راهرو بدون پنجره كه يك در در انتهاي آن است را ميبيند. هري براي اولين بار ارتش دامبلدور را ميبيند.
فصل 19:
گريفيندور و اسلايترين يك بازي با هم انجام ميدهند. گريفيندور برنده ميشود ولي فرد، جرج و هري به خاطر حمله به مالفوي توسط آمبريج تنبيه ميشوند و براي هميشه از كوويديچ محروم ميشوند.
فصل20:
خاگريد باز ميگردد و در مورد سفرشان با مادام ماكسيم به سرزمين غولها ميگويد.
فصل 21:
كلاس هاگريد توسط آمبريج بازديد ميشود. جيني ويزلي به جاي هري جوينده تيم گريفيندور ميشود. هري دوباره ارتش دامبلدور را ميبيند. بوسة هري و چو... . آرتور ويزلي توسط يك مار عظيمالجثه گزيده ميشود و هري اين را در خواب ميبيند.
فصل22:
هري به بيمارستان سنت مانگو برده ميشود. دامبلدور هري و ويزليها را به خانه سيريوس باز ميگرداند و آنها ميتوانند آرتور ويزلي را در بيمارستان ملاقات كنند.
فصل 23:
هري حدس ميزند كه چرا دامبلدور در چشمان او نگاه نميكند، هرميون براي كريسمس به هري و هرميون در گريمالد پلاس ميپيوندد و پرسي بلوزش را پس ميفرستد. آنها به گيلدروي لاكهارت حمله ميكنن. و همچنين پدر و مادر نويل را ميبينند.
فصل 24:
هري و ويزليها پس از تعطيلات به هاگوارتز باز ميگردند. هري دوباره خواب راهرو بدون پنجره را ميبيند.
فصل 25:
يك آشفتگي در آزكابان پيش ميآيد، يكي از كارمندان وزارت سحر و جادو ميميرد و آمبريج معلمان را از دادن اطلاعات اضافي منع ميكند. هري و چو يك ملاقات در هاگزميد انجام ميدهند. هرميون و لونا لاوگود با هري به توافق ميرسند تا داستانش را براي چاپ در مجلة پدر لونا به ريتا اسكيتر بدهند.
فصل 26:
هرميون هري را در مورد عشقش نصيحت ميكند. يك بازي را ميبازد. مقاله هري در مجله چاپ ميشود و آمبريج به سرعت آن را در هاگوارتز ممنوع ميكند. هري كابوس ديگري در مورد ولدمورت ميبيند. پروفسور تريلاوني اخراج ميشود و فيرنز به جاي او استخدام ميشود.
فصل 27:
هري و همكلاسانش اولين كلاس پيشگويي فيرنز را تجربه ميكنند. هري به ملاقات فاج و آمبريج توجه نميكند. كينگزلي شكل بلت حافظه مريتا را تغيير ميدهد و دامبلدور گناه را به گردن ميگيرد و از هاگوارتز ميرود.
فصل 28:
آمبريج به جاي دامبلدور مدير هاگوارتز ميشود، دانشآموزان (با كمك فرد و جرج) شورش ميكنند. آمبريج سعي ميكند از هري بپرسد دامبلدو كجا مخفي شده است. هري متوجه ميشود كه ممكن است پدرش همانطور كه قبلا اسنيپ ميگفت كمي خودپسند بوده باشد.
فصل 29:
هري به جيني در مورد آرزويش يعني صحبت با سيريوس ميگويد. پروفسور مكگوناگال هري را نصيحت ميكند.هري وارد دفتر آمبريج ميشود تا بتواند سيريوس را ملاقات كند. فرد و جرج از هاگوارتز ميروند.
فصل 30:
هري دوباره آن كاووس را ميبيند. گريفيندور براي جام كوويديچ بازي ميكند. هاگريد، هري و هرميون را به برادر ناتنياش، گراپ، معرفي ميكند. گريفيندور جام كوييديچ را ميبرد.
فصل 31:
هري و هرميون در مورد گراپ به رون ميگويند. سال پنجميها O.W.Lشان را ميگيرند.هاگريد اخراج ميشود. مك گوناگال تعجب ميكند. هري خواب ميبيند كه سيريوس شكنجه ميشود.
فصل 32:
رون، هرميون، لونا و نويل به هري كمك ميكنند تا وارد دفتر آمبريج شود. كريچر به هري ميگويد كه بلك در ساختمان اسرارآميز است. هرميون آمبريج را وادار ميكند تا هري و او را به جنگل ممنوع ببرد.
فصل 33:
هرميون و هري آمبريج را با خود به جنگل ممنوع هدايت ميكنند. آمبريج به قنطورسها توهين ميكند و آنها او را با خود ميبرند.گراپ، هري و هرميون را از دست قنطورسها نجات ميدهد.
فصل 34:
هري، رون، هرميون، نويل و لونا به لندن پرواز ميكنند. آنها ساختمان اسرار آميز را پيدا ميكنند- به خصوص اتاقي را كه از گويهاي شيشهاي كوچكي كه روي يكي از آنها اسم هري علامت گذاري شده بود.
فصل 35:
لوسيوس مالفوي، بلاتريكس لسترنج و ديگر مرگخواران سعي ميكنند تا گوي را از هري بگيرند. آنها با هم مبارزه ميكنند و زنده ميمانند. هرميون زخمي ميشود، بيني نويل ميشكند و وقتي آنها به همديگر ميپيوندند زانوي جيني شكسته، رون به سختي آسيب ديده و بعدا لونا زخمي ميشود. ريموس، سيريوس، دامبلدور و ديگر اعضاي محفل ققنوس با مرگ خواران ميجنگند و سيريوس توسط بلاتريكس لسترنج كشته ميشود.
فصل 36:
هري از دست بلاتركس فرار ميكند. ولدمورت از راه ميرسد و دامبلدور هري را از نفرين مزگ نجات ميدهد. فاج و ديگر اعضاي وزارت جادو ولدمورت را ميبينند و دامبلدور دوباره رئيس هاگوارتز ميشود.
فصل 37:
هري براي آخرين بار در كنار جسد سيريوس غضبناك ميشودو دامبلدور همه چيز را به هري ميگويد- اينكه چرا او هرسال بايد به خانه دورسليها بازگزدد، درباره گوي، ولدمورت و ... .
فصل 38:
زخمهاي رون و هرميون رو به بهبود است فاج بازگشت ولدمورت را قبول ميكند. مكگوناگال از سنت مانگو باز ميگردد و هري در مورد روحها از نيك بيسر سؤال ميكند. هري به همراه رون، هرميون، نويل و لونا به خانه باز ميگردد. مودي مدآي، لوپين و تانكس در ايستگاه قطار با هري ملاقات ميكنند و به دورسلي ميگويند كه در طول تابستان با هري خوشرفتاري كنند.
-----------------------------------------------------------------------------