هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مدیریت سایت جادوگران به اطلاع کاربران محترم می‌رساند که سایت به مدت یک روز در تاریخ 31 خرداد ماه بسته خواهد شد. در صورت نیاز این زمان ممکن است به دو روز افزایش پیدا کند و 30 خرداد را نیز شامل شود. 1 تیر ماه سایت جادوگران با طرح ویژه تابستانی به روی عموم باز خواهد شد. لطفا طوری برنامه‌ریزی کنید که این دو روز خللی در فعالیت‌های شما ایجاد نکند. پیشاپیش از همکاری و شکیبایی شما متشکریم.




پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۲۱:۵۳:۰۰ پنجشنبه ۳ خرداد ۱۴۰۳
معجون ساختم واسه ی برگردوندن مدیر! حس می کنم یکم خرابه ولی کار می کنه!




پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۲۱:۴۹:۴۹ پنجشنبه ۳ خرداد ۱۴۰۳
سلام بر معجون سازان قرن!

نقل قول:
یک. با استفاده از حال بهم‌زن‌ترین و کثیف‌ترین و متعفن‌ترین و کلاً آشغال‌ترین ترکیباتی که ذهنتون میتونه بهشون فکر کنه، نسخه‌ی جدیدی از «معجون شیراز» رو ابداع کنید و دقیقاً توضیح بدین چطوری میخواین با این چرندیات و چنین فرمول تباهی، طعم خوشمزه حقیقی رو به این معجون اضافه کنید؟ خلاق اما بسیار مودب باشید. اصول PG-13 فراموش نشه و اصلا هم سعی نکنید با توضیحات کلیشه‌ای منو تسترال کنید. من از این تسترال‌تر نمیشم! 


اول از همه، تعدادی دندون خر رو داخل یه پاتیل آب‌دهن سگ می جوشونیم. بعد که قشنگ مغز پخت شد، یکم اشغال بینی سبز رنگ و چسبناک اژدها رو بهش اضافه میکنیم و میذاریم روی حرارت.
قشنگ که قل‌قل کرد، علفی که یه بز کوهی چند بار نشخوارش کرده رو بهش اضافه میکنیم. آخرش هم موی سر یه ماگل طاس که کلا سه‌چهارتا تار مو داره رو میریزیم داخلش و میذاریم چند دقیقه حرارت بهش بخوره.
بعد که قشنگ همه چی با هم قاطی شد، آلوچه/گوجه سبز رو برمیدارم و کاملا له‌ش میکنیم و میریزیم توی معجون.
معجون تغییر رنگ میده و به سبز آلوچه ای(!) تغییر پیدا میکنه.


نقل قول:
دو. استراتژی قیف و زور مورد تایید نیست! توضیح بدین که چطور همکلاسی یا دوستان‌تون رو راضی می‌کنید تا این معجون به اصطلاح شیرازی که با این ترکیبات ناپسند ابداع کردین رو امتحان کنن؟ استراتژی متمدنانه شما برای قانع کردن اونها چیه؟ توضیح بدین. 


مطمئنین زور نمیشه؟
بستگی داره که اون طرف چه چیزی دوست داره. مثلا اگه قرار بود به آستریکس معجون رو بخورونم در ازاش به اون قول خون دادن رو میدادم. یا مثلا اسکورپیوس در ازای پول حاضره معجون رو بخوره.
البته همیشه انتخاب های راحت تری هم وجود دارن. مثلا به راحتی میشه اون معجون رو به کوین خوروند!


از من و روباهم دور شو! من بهت شک دارم!


پاسخ به: ستاد انتخاباتی سیریوس بلک
پیام زده شده در: ۲۱:۴۶:۰۳ پنجشنبه ۳ خرداد ۱۴۰۳
پوست‌کنده می‌رم سر اصل مطلب عمو سیریوس.
اینطور می‌نماید که serious هستی. و پتانسیل ارائه‌ی ایده‌های مفرح رو هم می‌نماید که داشته باشی. خاکی هم که هستی و از بالا نمی‌نگری به ما. و همچنین حاضر در صحنه در مواقعی که نیازه بهت. دلیلی نمی‌بینم برای حمایت‌نکردن.



تصویر کوچک شده
بسوز! شعله‌ور شو، با اشتیاق. چنان بسوز که گرمای وجودت رو بشه حس کرد...


پاسخ به: کلاس «شفابخشی جادویی»
پیام زده شده در: ۲۱:۴۵:۲۷ پنجشنبه ۳ خرداد ۱۴۰۳
روندا کتابش را باز کرد و به دیوار زل زد.

- این طرفو نگاه نکن!
- اون طرفو نگاه نمی کنم! این طرف رو نگاه می کنم!

دیوار خجل وار سرش را پایین انداخت.




پاسخ به: کلاس «شفابخشی جادویی»
پیام زده شده در: ۲۱:۳۵:۴۸ پنجشنبه ۳ خرداد ۱۴۰۳
مرکز مشاوره؟

یکی از دوستام منو از راه بدر کرد و منو به عنوان بیمار(!) فرستاد این مرکز مشاوره.
بگو این مرکز نه دکتر درست و حسابی داره، نه بیمار درست حسابی!(بلانسبت خودم...) مثلا من، خودم بیمار بودم و واسه بیمار بعدی نسخه پیچیدم! باور میکنی؟

برخلاف تموم مراکز مشاوره ماگلی و غیر ماگلی که از ادم میپرسن "چی میل داری؟" اینجا نه سوالی، نه تعارفی نه چیزی... آقا اصلا اینجا ساختمون درست و حسابی هم نداره. داشتم از پله ها بالا میرفتم یهو پام گیر کرد به پله های خراب نزدیک بود با کله بخورم زمین.

بعدش میری داخل، میبینی نه مدرکی، نه پدرکی نه چیزی... اصلا نمیدونم من به این باکلاسی، با شخصیتی، خوشگلی... چطور راضی شدم برم اونجا؟ هان؟!

هیچی دیگه، بخوام جمع بندی بکنم، ساختمون خراب، دکتر های بدرد نخور، بیماران روانی، بدون مدرک و...
درکل توی این مرکز مشاوره آدم عاقلم دیوونه میکنن!


از من و روباهم دور شو! من بهت شک دارم!


پاسخ به: بیمارستان سوانح جادویی سنت مانگو
پیام زده شده در: ۲۱:۲۰:۲۳ پنجشنبه ۳ خرداد ۱۴۰۳
رزالین چک‌لیست "علائم بیماری‌های روانی خاص، برای روزهای خاص" رو از توی جیبش درآورد و شروع کرد به تیک زدن مواردش.

نادیده گرفتن درمانگر و تلاش برای فرار از درمان؟ چک.
رفتار وسواسی و تلاش برای خروج از اتاق بدون نوبت؟ چک.
صدای بع بع گوسفندان در پس‌زمینه؟ چک.


رزالین یه لحظه چک‌لیست رو گذاشت روی میز تا یه بار دیگه طلسم تمیز‌کننده بزنه که در با شدت باز شد و جعفر که پشتش ایستاده بود رو تبدیل کرد به یه پوستر روی دیوار.

- بهم گفتن اگه بیام اینجا و معاینه بشم، کوپن تخفیف الکل طبی بهم می‌دن.

هاسک یه بطری از روی میز کنارش برداشت و یه جرعه ازش نوشید.
- می‌دونین که... برای مصارف دارویی.

بعد بلاخره چشماش رو باز کرد و با دیدن رزالین که چوبدستیش رو سمتش گرفته، گوشاش سیخ وایسادن.

- نمی‌دونم شایدم با همین بطری برم. شنیدم خیلی برای سلامتی خوب نیست دکتر.

توی همین چند ثانیه، رزالین حداقل سی و شیش بیماری روانی و پنجاه بیماری جسمی هاسک رو تشخیص داد اما قبل اینکه بتونه یه جمله بگه، هاسک درحالی که یه چیزی راجع به کارت‌بازی زمزمه می‌کرد، پشتش رو کرد و رفت.



پاسخ به: كلاس طلسم ها و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۲۱:۱۹:۵۱ پنجشنبه ۳ خرداد ۱۴۰۳
سلام.

نقل قول:
1.طراحی پرتره: یک پرتره از خودتون طراحی کنید. فکر کنید این پرتره باید چه شکلی باشه که بتونه نماینده‌ی خوبی از شما باشه، حتی وقتی شما دیگه اینجا نیستید.


بفرمایین اینم پرتره نقاشی شده بنده. به زیبایی تمام!


نقل قول:
2.لیست پیام‌ها: ده تا از مهم‌ترین پیام‌ها، خاطرات یا نصایحی که می‌خواهید پرتره‌‌ی متحرک‌تون به دیگران بگه. می‌تونه جوک باشه، می‌تونه داستان باشه، یا حتی یه راز بزرگ که فقط می‌خواهید وقتی رفتید فاش بشه.


۱. شکاک باشید.
۲. به همه چی مشکوک بشین.
۳. به هرچیز یا هرکسی زود اعتماد نکنید.
۴. ساده نباشید.
۵. حتی به غذایی هم که میخورین اعتماد نداشته باشین.
۶. راز هاتون رو به کسی نگین.
۷. شکاک تر باشین.
۸. شکاک‌ترتر باشین.
۹. به همه‌چی مشکوک‌تر باشین.
۱۰. در کل، شکاک باشین!


نقل قول:
3.آخرین جادو: آخرین جادویی که دوست دارید قبل از رسیدن مرگ یه بار دیگه اجرا کنید و چرا این جادو؟ شرح بدین!


اگه قراره یه جادو استفاده کنم اون قطعا آواداکداورا یا همون طلسم مرگه. شاید تعجب آور باشه اما ترجیح میدم قبل از مردنم چیز یا کسی که باعث مرگم شده از بین ببرم... همین!


از من و روباهم دور شو! من بهت شک دارم!


پاسخ به: ستاد انتخاباتی پاتریشیا وینتربورن
پیام زده شده در: ۲۰:۲۲:۱۳ پنجشنبه ۳ خرداد ۱۴۰۳
نقل قول:
هاها... عجب تناقضی.
نظرتون راجع به اینکه حرف واحدی ارائه بدید چیه؟ چون از الان دارم بوی خوش اختلاف رو حس میکنم بین وزیر و معاون که واقعا سرگرم‌کننده و زیباست!


تناقض؟ عی مرلینت برا خودت! تناقض چیزه؟ من و بانوی وزیر هیچ مشکلی باهم نداریم و در کمال تکدلی و همدلی باهم... ببخشید یلحظه... الو الو؟... چی ش... چی شد؟... یعنی چی هنوز زندس؟... تو که گفتی مرده!... چطو بدل داره؟ این هنوز وزیر نشده!... بالگردشو دستکاری کن!... پیاده میره؟!... ناموسا خار پاهاشو من... ولش کن!... تو پرونده جدیدش سم موش بریز!... آره آره!... از سم فروشی خب، گوسفند!... میدونم گوسفندی!... زنگ زدی بگی تمومه ها!... باریکلا!... خب کجا بودیم؟!... نه ما اصلا تناقضی نداریم باهم.
خیالتون راحت!

نقل قول:
جدا؟


بله بله! پدرم همیشه میگفت: "حق دادنیه، نه همین لباس زیباست نشان آدمیت!" موزه ناموس ماست. ما که قرار نیست یه دولت بی‌ناموس باشیم! ما نه تنها کودتا ها رو سرکوب نمی‌کنیم، بلکه خودمون کودتا می‌کنیم! کود رو تا می‌کنیم، میزاریم جیبمون، با عجز و التماس موزه رو پس میگیریم!


ویرایش شده توسط کدوالادر جعفر در تاریخ ۱۴۰۳/۳/۳ ۲۰:۲۵:۲۱
ویرایش شده توسط کدوالادر جعفر در تاریخ ۱۴۰۳/۳/۳ ۲۲:۰۱:۴۸


Lorsque vous sentirez que tout est fini, le reflet du miroir vous montrera le chemin


در آغوش روشنایی پروفسور!



هارور پانک!
پیام زده شده در: ۲۰:۰۷:۲۶ پنجشنبه ۳ خرداد ۱۴۰۳
جادوفلیکس

A blinking comes across the city

ماجراهای اوپس‌کده

Under the glare of a million spears piercing the body of Valhalla, where armoires played as armories, where balusters stood like monsters, where the wind in every alcove whispered songs of death-glory, there lay blinking Eyes engraved on a ceiling over dead Valraven. And the blinking echoed all out over the city. At every nook, at every cranny, an eye opened to reflect in its vision a world wakening at dawn
And the Eyes watched

فصل دوم

The great spotlight of dawn splashed its light over War. Bloodstained masses of men and women toiled under the guidance of Death. Dealing death came easy, effortless, natural, innocent for it was an instinct. A word, a flick of a hand, a red spray and a corpse was born
And the Eyes saw

اپیزود سیزدهم

A timid teardrop hung over the body of a god. An inverted colorless thing, it bulged with sadness until it fell like a suicide from a bridge. It fell to explode on Valraven's dead forehead. And a thousand tiny teardrops rushed over each other to hide in his death-dried skin
And Valraven opened his eyes
And screamed to life

Horror Punk


توجه:

Beneath your dancing feet are the tombs of tortured men. Thus does The Red Death rebuke your merriment

--The Phantom of The Opera (1925)

X_X

پرواتی پاتیل سوار بر پاتیلش قل می‌خورد و با آزگاردی‌ها تصادف می‌کرد و وقتی زیرشان می‌گرفت محکم قان‌قان می‌کرد تا مطمئن شود سر و کله‌شان می‌ترکد و استخوان‌هایشان قلنج می‌شکنند و خون‌هایشان بیرون می‌پرند و خمیر مغزشان از چشم‌هایشان در می‌آید.
-فور د پرامیسد پرافِت!

Die, die, die my darling
Don't utter a single word
Die, die, die my darling
Just shut your pretty eyes
I'll be seeing you again
Yeah, I'll be seeing you in hell


نگهبان چاق و چله و سیبیلو و میان‌سال و میان‌کچلِ زندان عمومی، خوشحال و خندان و قبراق و چاق‌دماغ، تبرش را چرخاند و کله دراکو مالفوی را منفجر کرد و موهای سفیدش را کند و توی خونش چرخاند و باهاشان پشمک درست کرد و خورد.
-فور پرامیسد رگناروک!

So don't cry to me oh baby
Your future's in an oblong box
Don't cry to me oh baby
You should have seen it a-comin' on
Don't cry to me oh baby
Had to know it was in your power


مروپ گانت یواشکی از بین آزگاردی‌ها می‌پلکید و وقتی حواسشان نبود، یک معجون عشق روی تبرشان می‌ترکاند و یک معجون دیگر روی خودشان می‌مالید و یواشکی در می‌رفت تا پشت سرش تبر آزگاردی‌ها بیایند خودشان را بغل کنند و در آبشاری از خون عشقشان را جشن بگیرند.
-فور تام عشقم ریدل!

Don't cry to me oh baby
Dead-end goal for a dead-end girl
Don't cry to me oh baby
And now your life drains on that floor
Don't cry to me oh baby


گوسفندهیپوگریف‌رگنار‌لوثبروک‌‌بازیگر دوتا تبر از لای پشم‌هایش بیرون کشید و بین جادوگرها چرخید و چرخید و گردن‌هایشان را باز کرد و سرهایشان را قبل از اینکه زمین بیفتند سمت کله بقیه جادوگرها شوت کرد و کله بقیه جادوگرها را هم باهاشان ترکاند.
-بعععععععع!

Die, die, die my darling
Don't utter a single word
Die, die, die my darling
Just shut your pretty mouth
I'll be seeing you again
I'll be seeing you in hell


آن‌طرف‌تر، جایی که دودکش کارخانه‌ها می‌خواستند دود کنند و هرچه زور می زدند می‌دیدند دودی ازشان بیرون نمی‌کشد و سرشان را می‌کردند توی کارخانه و دنبال کار-جادوگرهایشان می‌گشتند و هیچی چشمشان را نمی‌گرفت و تعجب می‌کردند، فنریر و ویرسینوس و دوستاشان، سوار بر یورمونگاندر می‌خزیدند و می لولیدند و می‌تاختند سمت میدان‌های اصلی آزگارد.
-سسسسپسپسپس.

Don't cry to me oh baby
Your future's in an oblong box
Don't cry to me oh baby
You should have seen it a-comin' on
Don't cry to me oh baby
Had to know it was in your power


فنریر و ویرسینوس و یورمونگاندر که رسیدند، یک نگاه این‌ور کردند و یک نگاه آن‌ور کردند و کلی از چیزی که دیدند خوششان نیامد و اخم‌هایشان رفتند توی هم که اختلاط کنند. فنریر از روی یورمونگاندر پایین پرید و دندان‌هایش را تمیز کرد و گلویش را صاف کرد و وقتی اطمینان کرد همه سرها سمتش چرخیده، اعلام کرد:
-سلحشوران رگناروک، نابهنگام سلح می‌شورید.
-سسسسپسپسپس.
-واقعا هم همینطوره.

Don't cry to me oh baby
Dead-end goal for a dead-end girl
Don't cry to me oh baby
Now your life drains on that floor
Don't cry to me oh baby


وایکینگ‌ها یک نگاه کردند سمت سلح‌هایشان. یک نگاه کردند سمت فنریر و یورمونگاندر و چمدان زیر بغلش. و بعد یک نگاه کردند سمت جسدهایی که زیرپایشان زیاد بودند.
-راست می‌گه. نشوریم.
-رگناروک نشده و ما داریم می‌میریم؟ خیانته!
-جادوگرا حق ندارن مرگمونو از رگناروک بدزدن.
-سرنوشت یه وایکینگ واقعی مرگ به دست جادوگرا نیست.
-چقدر نجینی بزرگ شده.
-دای، یو فیلثی ویزارد.

وایکینگ‌ها در هم خروشیدند و تبرهایشان تیز شد و خونشان جوشید و ریش‌هایشان راست شد و محکم سمت صفوف جادوگرها تنیدند و پشت‌بندشان، فنریر و ویرسینوس و یورمونگاندر بودند که می‌تاختند.

Die, die, die my darling
Don't utter a single word
Die, die, die my darling
Shut your pretty mouth
I'll be seeing you again
I'll be seeing you in hell


بالای سر این همه خروشیدن و جوشیدن، مورگانا له فی نگاهش به ارتش سرخش دوخته بود. لشکر ملخ‌ها یک پایش را توی آزگارد گذاشت، چند لحظه صبر کرد، گردنش را یک ذره توی آزگارد آورد، نگاه کرد کسی گازش نگیرد یک وقت، و بعد لبخندش را آورد تو.
مورگانا کاغذ اینکی را توی دستش مچاله کرد.
-هرچند یه سینوس و یه لکه جوهر چیزی نبود که به سادگی به ذهنم برسه، انتظارشو داشتم والراون بخواد بهمون خیانت کنه. ولی--

مورگانا از جیبش یک عینک بیرون کشید و به چشمش زد و از جیب دیگرش جارویش را بیرون کشید و باهایش از پنجره کلیسای والراون سمت لشکر خون و جادو شیرجه زد.
-کنت آندو واتس آلردی فینیشد.

و خون و مرگ به سر و صورتش پاشیدند و صدای خنده‌اش لای فواره‌های اطرافش محو شد.

Die, die, die
Die, die, die
Die, die, die


X_X


Far over rooftops that rose like crags over a raging ocean, a hook-hand gleamed fire-bright in the rising dawn. Not too late for the party, I hope, came a raspy voice from somewhere in a face that was not carved by the hand of any sane god


Die


ویرایش شده توسط وینکی در تاریخ ۱۴۰۳/۳/۳ ۲۰:۱۱:۳۲
ویرایش شده توسط وینکی در تاریخ ۱۴۰۳/۳/۳ ۲۰:۱۵:۱۶


Take Winky down to the Mosalsal City, where the grass is mosalsal and the mosalsals are MOSALSAL


پاسخ به: بيلبورد دياگون
پیام زده شده در: ۲۰:۰۵:۳۵ پنجشنبه ۳ خرداد ۱۴۰۳
تصویر کوچک شده


اگر به دولتی همدل و یکصدا نیاز دارین؛ تصویر بالا میگه که به پاتریشیا وینتربورن رای بدین! دولت برف و پشم، دولتی یکدل و یکصداست که شمارو برای جامعه‌ای همدل به اینجا دعوت میکنه!


وزیر و معاونش، با اتحاد و تکدلی شما را فرا میخوانند!



دولت برف و پشم



تصویر کوچک شده


ویرایش شده توسط کدوالادر جعفر در تاریخ ۱۴۰۳/۳/۳ ۲۰:۱۰:۰۵
ویرایش شده توسط کدوالادر جعفر در تاریخ ۱۴۰۳/۳/۳ ۲۱:۱۷:۲۴


Lorsque vous sentirez que tout est fini, le reflet du miroir vous montrera le chemin


در آغوش روشنایی پروفسور!







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.