هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۰:۵۴ جمعه ۳۱ خرداد ۱۳۹۸
#11
نام: آلیس

گروه: هافلپاف

خصوصیات ظاهری: موهای کوتاه و نیمه سفید، پوست روشن و چشم های درشت و خیس با صورتی غالبا رنگ پریده. قد متوسط نسبتا کوتاه.

خصوصیات اخلاقی: محافظ کار و راز دار، با قدرت همدلی بالا، همیشه آماده برای کمک به دیگران. تصمیمات لحظه ای و اراده ی بالا برای شروع و به نتیجه رسوندن مسیر های دشوار. بی آرزو، بی دغدغه، بیزار از آدم های حسود، دروغ گو و جادوی سیاه.

چوب دستی: چوب درخت افرای سفید، مینیاتوری ، ۳۲ سانت، مناسب برای کار های هنری

معرفی: آلیس تا شش سالگی عضو خانواده ای مذهبی و درگیر طلسم های سیاه بود، بعد از مرگ پدر و مادر، به پرورشگاهی واگذار شد. زن غیب بین و پیشگویی که تصویر آلیس و خط سرنوشتش رو دیده بود، به سراغش اومد و با کمال میل آلیس رو به فرزندی قبول کرد. اما تاثیر طلسم های سیاه و کابوس های دوران کودکی، از آلیس فردی محافظ کار و بیزار از جادوگران ساخته بود. آلیس زمانی فهمید که خودش هم یه جادوگره که توی نبرد جانانه ای با اجنه بود و تونست به کمک طلسمی دست ساز و به کمک زبانی که خودش ساخته بود، نجات پیدا کنه.

آلیس متوجه شد که هرچند که از جادو بیزار باشه، این بخشی از سرنوشت و مسیرشه و این مسیر از پیش تعیین شده اونو به زودی درگیر چالش های بیشتری میکنه. پس تصمیم گرفت خودش رو برای این تقدیر از پیش تعیین شده و خطرات غیر قابل پیش بینی آماده کنه.

آلیس یک زبان شناس و علاقه مند به گیاهان جادوییه. علاوه بر اون، مجسمه ها و نقاشی ها رو به خوبی میشناسه و با دلالی این آثار، پول لازم برای ایجاد خونه های امن زیر زمینی مخصوص جادوگر ها و دوستای متافیزیکیش، از جمله جن های دورگه ای که با الف ها وصلت کردن رو فراهم میکنه. خونه های زیر زمینی تو دوره هایی که جادوی سیاه غلبه پیدا میکنه، جای امنی برای مراقبت از افرادیه که قصد مبارزه با جادوی سیاه رو دارن.


تایید شد.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۸/۳/۳۱ ۱۱:۳۵:۱۷

هر وقت به کمکم نیاز داشتی به اون قسمت از آسمون نگاه کن که پنج تا ماه کامل در حال درخشیدن هستن.


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۲۲:۳۷ پنجشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۸
#12
سلام کلاه
من از یه راه دور اومدم و مجبور شدم از دست چند تا جادوگر که زندگی من و خونواده مو طلسم کرده بودن فرار کنم.

خیلی وقت نیس که فهمیدم جادوگرم چون پدر و مادرم جادوگر نبودن و کلا طبیعت گرا بودن.

بسیار رویابین هستم و به کمک اون ها راهمو پیدا میکنم. نقاشی و موسیقی و نوشتن رو خیلی دوست دارم.

با جادوی سیاه مخالفم و دوست دارم مهارتمو برای مراقبت از زندگی خودم و عزیزام استفاده کنم و برای همین به اینجا اومدم.

هر گروهی که فکر میکنی بهتره قرارم بده.


هر وقت به کمکم نیاز داشتی به اون قسمت از آسمون نگاه کن که پنج تا ماه کامل در حال درخشیدن هستن.


پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۱۹:۱۵ پنجشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۸
#13
تصویر شماره ی ۱۱

بعد از ظهر گرفته و گرمی بود و جادوگر جوان بابت به تاخیر افتادن نتیجه ی مسابقات دچار تشویش و نگرانی شده بود. مدام طول و عرض اتاق رو طی میکرد و از خودش می پرسید: نکنه مدارک ارسالی مشکل داشتن؟ نکنه آدرس پستی رو اشتباه نوشتم؟ نکنه ایده ی من بین هزاران ایده ی دیگه گم شده باشه؟ من که همه ی تلاشمو کردم و تقریبا از سطح مسابقات اطلاع داشتم...


حضور بی موقع جن خانگی، رشته ی افکار جادوگر جوان رو پاره کرد. دابی مثل همیشه گیج و کله پا به نظر می رسید و این بار بوی سبزی و پیاز هم میداد. انگار که حین شستن ظرفا بهش ماموریت داده باشن و سراسیمه جیم شده باشه.

هری گفت: ببینمت دابی! اینجا چیکار می کنی؟ انگار خبر مهمی داری!

دابی تلو تلو خوران جلو اومد و گفت: مشکلی پیش اومده ارباب... دابی می خواست زود تر بهتون خبر بده اما منو به خاطر مشکوک بودن به خبرچینی زندانی کرده بودن. البته اونا حق داشتن. پیشگو حدس زده بود که فردی خونگی در حال بیرون بردن اخباره. اما دابی باید می اومد. اونا نمی دونن که من حرفای دیشب رو استراق سمع کردم.

دابی که انگار از گفتن این اعترافات دچار عذاب وجدان شده بود، دستاشو روی سرش گذاشت و بغض کرد. ماشین حمل زباله با صدایی که سکوت بعد از ظهر رو میشکافت از پایین پنجره رد شد.

هری دستی روی سر دابی کشید و گفت: اشکالی نداره دابی، شرور بودن از نیات ما سرچشمه میگیره نه از اخلاقیات بیخود و غیر منطقی تحمیل شده. حالا نمیخوای بگی برای چی به اینجا اومدی؟

دابی چشمای درشت و منقلبش رو به چهره ی هری دوست و با بغض گفت: اووو ارباب هری شما چه قلب مهربونی دارید... خب میخواستم چی بگم؟ آهان! طلسمی سیاه و مخفی نوشته شده که در حال شارژ شدنه. اون ها قصد دارن فینال مسابقات رو به چالشی طولانی بکشونن. این تصمیم گرفته شده که توی فینال، سه روز و سه شب، تمام افراد زیر نظر گرفته شن و تجسمی از سه فلسفه ی مهم زندگی رو به کمک کاردستی های جادویی ایجاد کنن. اما مالفوی بزرگ قصد داره از این فرصت برای طلسم و ضعیف کردن قوای دماغی رقبا استفاده کنه. باید از روشی برای از بین بردن این طلسم استفاده کرد. دوست شما که در زمینه ی آینه بینی و زبان شناسی تخصص داره، همون که همیشه ساکته و نیمی از موهاش سفید شده قادره ماهیت این طلسم رو شناسایی و راه حل رو ارائه بده. تا دیر نشده برید سراغش. من دیگه باید برم.

دابی با گفتن این حرف، بشکنی زد و بلافاصله غیب شد.
هری لحظه ای با خودش فکر کرد و تنها زبان شناس مورد اعتماد و دوست قدیمیش رو به یاد آورد. گرچه از گرایشات اون به سمت طالع بینی بیزار بود. لباساشو مرتب کرد و به راه افتاد تا پیش از غروب خورشید، به خونه برگرده.

جالب بود.
قبلا توی سایت فعالیت داشتی؟

تایید شد!


مرحله بعد: کلاه گروهبندی


ویرایش شده توسط aquarius44 در تاریخ ۱۳۹۸/۳/۳۰ ۱۹:۱۸:۴۳
ویرایش شده توسط فنریر گری‌بک در تاریخ ۱۳۹۸/۳/۳۰ ۱۹:۲۸:۲۴

هر وقت به کمکم نیاز داشتی به اون قسمت از آسمون نگاه کن که پنج تا ماه کامل در حال درخشیدن هستن.






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.