- اوووم... خب باشه. ولی کبری خانم هنوز گشنشه بذار کار چند تا ارباب رجوع را راه بندازم بعد که کبری سیر شد میریم.
در حالی که زاخی ایستاده بود کبری خانم از ارباب رجوع پذیرایی میکرد.
وقتی که صفی باقی نمونده بود گلرت به سمت زاخاریاس اومد و گفت:
من هیچوقت وجدانم اجازه نمیده وقتی ملت تو صف منتظرن برم عیاشی.
زاخی گفت: حالا میای بریم یا اینقدر اینجا میمونیم تا از وزارتخونه ای ها بگیرنمون.
-
بابا اونا که الان تو خواب زمستونی اند. کسی کاری با کار ما نداره... آهان خوب شد یادم اومد بذار اسکورپیوس رو هم ببریم.
- نه بابا چرا دست زیاد میکنی؟
- بذار بیاد. صداش خوبه برامون آواز میخونه حال میکنیم.
در واگنی که به سمت اعماق زمین میرفت صدای اسکورپیوس پیچیده بود:
هر عشقی میمیرد
خاموشی میگیرد
عشق تو ....
صدای گلرت مانع از ادامه دادن اسکورپیوس شد:
بابا این شعرا که برای زمانی بود که مرگخوارا پول نداشتن. حالا که لرد اینقدر بهمون پول میده آهنگ شاد بخون صفا کنیم. در ضمن اشاره کنم که فکر میکنم لرد داره به من باج میده که نگم خودم سیاه ترین و جیگرترین جادوگرم.
دوباره اسکورپیوس شروع کرد:
اینو به مناسبت وصلت کبری خانم و نجینی میخونم حال کنین.
کوچه تنگه بله
کبری قشنگه بله
کی ببره کی بدوزه
لودوی کوچیکترش
بادا بادا مبارک بادا ...
زاخی و گلرت: :banana:
کبری خانم:
وقتی به صندوق ها رسیدند جن راننده به زور از واگن پرتشون کرد بیرون.
جای که بودند سالنی نیم دایره ای بود که دور تا دور آن در های آهنین بود که جدیداً با کارت مخصوص گرینگوتز باز میشد و سیستم قدیمی لمس دست جن ها را برداشته بودند.
زاخی گفت: خب بچه ها اول از همه بیاین بریم صندوق پاتر. این از اون پولدار خفناست. خیلی چیزای باحال داره.
با موافقت بقیه به سمت صندوقی که دقیقاً در وسط سالن بود رفتند.
به محض اینکه اسکورپیوس کارتش رو کشید و در باز شد صدای فریادی به گوش رسید.
لرد ولدمورت پرخاش کنان به سمتشان کروشیویی فرستاد و گفت:
اووووووی مگه خونه ی خالتونه که همینطوری وارد میشین؟ یه اهنی! اوهونی! مگه من به شما مرگخوارا ادب یاد ندادم؟
اسکورپیوس لرزان گفت:بـ...بـ..ببخشید قربان... ما فکر کردیم کسی اینجا نیست.
بلاتریکس(!) از گوشه ای پدیدار شد و گفت: خفه شو پسرک بی ادب. بابات و اون زن زشتش بهت ادب یاد ندادن.
گلرت وارد بحث شد و گفت: آروم آبجی. من که میدونم این کارا به خاطر چیه. شما دست پیش رو گرفتین پس نیفتین. حتماً الان هم میخواین بگین لرد از من سیاه تره. آره؟
ملت:
لرد:
کبری و نجینی: :bigkiss:
لرد گفت: اگه اینقدر شاخی بیا با هم دوئل کنیم.
گلرت گفت: پس چی فکر کردی میترسم؟ همین امروز بیا بریم باشگاه دوئل.
زاخی اظهار وجود کرد: باشگاه دوئل تعطیله.
گلرت پس گردنی به زاخی زد و زیر لب گفت: حالا نمیتونی دو دقیقه دندون روش بذاری؟
- رو باشگاه دوئل؟
گلرت:
سپس به لرد رو کرد و گفت: خب دیگه... شرمنده.. باشگاه بسته شده دیگه. سال دیگه ایشالله.
و سپس هر سه به سرعت جیم شدند.
پس از ساعتها تلاش سه جستجوگر(!) توانستند وارد صندوقی شوند که کسی در آن نباشد.
به محض اینکه وارد شدند صدایی آمد....
ویرایش شده توسط گلرت گریندل والد در تاریخ ۱۳۸۹/۹/۲۱ ۲۲:۱۹:۰۲