هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: سالن امتحانات سمج
پیام زده شده در: ۲۲:۵۶ یکشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۸۹
در این لحظه صدای رون که بغل رفوس نشسته بود بلند شد: ببخشید پروفسور، ولی من فکر میکنم رفوس میخواد تقلب کنه.
دامبلدور به آرامی جواب داد: من به رفوس اسکریم جیور اعتماد کامل دارم، رونالد.
رون نتیجه ی آخرین باری که این حرف را شنیده بود در ذهنش مرور کرد و ترجیح داد دیگر با دامبلدور بحث نکند.
رفوس هم از چند متر دور تر به او ادای احترام میکرد!

دقایقی بعد با فریاد دامبلدور امتحان آغاز شد.

فلش بک

- دستت درد نکنه. بیا اینم 5 گالیون.
- تو واقعاً فکر کردی من به خاطر 5 گالیون آبروی چندین ساله ی خودمو به خطر انداختم؟
- پس چی میخوای؟
- مگه تو توی هیئت مدیره نیستی؟
- خب چرا.
- مگه بقیه ی اعضا رفیقات نیستن؟
- درسته.
- نفهمیدی؟
- آهان فهمیدم. - تو میخوای هیئت مدیره پولتو بده.
- خاک تو سرت با این هوش سرشارت. خره من میخوام مدیر بشم.

بعد از امتحان

آنتونین گفت: من که هرچی سیبل گفت نوشتم. امیدوارم خوب شده باشم.
رفوس پرسید: حالا کی نتایج رو میدن؟
گلرت جواب داد: هر سال حدود 2-3 ماه طول میکشه. به نظرتون همون 2-3 ماه دیگه امتحان بعدی رو میدیم؟
در همین لحظه روونا خودش رو به آنها رسوند و گفت: شنیدین چی شده؟ 20 نفر از وزارتخونه اومدن و دارن برگه ها را صحیح می کنند.
میگن تا 1 ساعت دیگه نتایج رو اعلام میکنند.
آنتونین گفت: پس بیاین بیم تابلوی اعلانات رو ببینیم.


نقل قول:

نتایج امتحان دفاع در برابر جادوی سیاه به ترتیب نمره

لوسیوس مالفوی.....عالی
دراکو مالوی...........عالی
نارسیسا مالفوی.....عالی
بلاتریکس لسترنج....عالی
هرمیون گرنجر........فراتر از حد انتظار
هری پاتر..............قابل قبول
سیبل تریلاونی.......قابل قبول
رفوس اسکریم جیور..قابل قبول
آنتونین دالاهوف......قابل قبول
روونا راونکلاو.........قابل قبول
رونالد ویزلی..........قابل قبول
گلرت گریندلوالد......قابل قبول
لینی وارنر............ضعیف
لونا لاوگوود...........ضعیف
زنوفلیوس لاوگوود....ضعیف
.
.
.
مدیر مدرسه ی هاگوارتز
مینروا مک گونگال


ویرایش شده توسط گلرت گریندل والد در تاریخ ۱۳۸۹/۱۱/۱۸ ۱۱:۵۴:۳۶
ویرایش شده توسط گلرت گریندل والد در تاریخ ۱۳۸۹/۱۱/۱۸ ۱۱:۵۷:۱۲

میون یه مشت مرگخوار/ زیر علامتی شوم
توی خ�


Re: خـــــانــــه ریـــــــدل !!
پیام زده شده در: ۱۶:۳۰ سه شنبه ۲۸ دی ۱۳۸۹
- شما غلط میکنید.
صدای فریاد گلرت در فضای خانه پیچید.
همینطور که از روی صندلی دسته داری که پشت یک میز 12 نفره بود، بلند می شد چند تا از بشقاب ها را به روی زمین انداخت و ادامه داد:
اصلاً کی به شما اجازه داد با همدیگه صحبت کنید؟
لرد که تا آن لحظه ساکت بود خیلی خونسرد گفت: من اجازه دادم. مگه با عروسی این دوتا مشکلی داری؟
- بله که مشکل دارم. خیلی هم مشکل دارم. من مار عزیزم رو به مار هر دزد رتبه ای نمیدم. تو توی رنکینگ سیاه ترین ها رتبه ی منو دزدیدی. تو به داورا پول دادی. در ضمن من قول کبری را به ققنوس رفیق قدیمیم دامبلدور دادم.
با این حرف آخر گلرت، لرد حسابی عصبانی شد و گفت: چی؟ تو میخوای مارت رو به فاوکس بدی؟
گلرت با شجاعتی که خودش هم نمیدونست از کجا آورده گفت: آره. مشکلی داری؟

چند ساعت بعد لرد که نجینی را در اتاقش حبس کرده بود داشت برای تمرد اعصاب به مرگخوارانش کروشیو میزد.
گلرت هم کبری را درون ماشین لباسشویی زندانی کرده بود و خودش هم داشت از طریق شومینه ی قصرش با دامبلدور که در هاگوارتز بود صحبت میکرد.
گلرت گفت: باشه قبوله... اگه میتونی این کار رو بکنی من اجازه میدم بیاین برای خواستگاری.
دامبلدور جواب داد: میتونم؟ معلومه که میتونم. میدونی من چقدر رفیق توی کمیسیون آمار و ارقام ویزنگاموت دارم؟ البته تو هم نباید قولی که دادی رو یادت بره.
- گفتم که قبوله... تو فقط من رو بیار صدر جدول تا ببینم بعدش کدوم از این مرگخوارا دیگه از لرد اطاعت میکنند.


میون یه مشت مرگخوار/ زیر علامتی شوم
توی خ�


Re: خـــــانــــه ریـــــــدل !!
پیام زده شده در: ۰:۵۵ سه شنبه ۲۸ دی ۱۳۸۹
سوژه ی جدید

- آهای آنتونین... سریع بیا به اتاق من.
با صدای فریاد لرد که از طبقه ی دوم خانه ی ریدل توی نشیمن میپیچید آنتونین چند متر به هوا پرید و جیک ثانیه بعد در حالی که نفس نفس می زد در اتاق لرد ولدمورت رو باز کرد.
- چی شده ارباب؟ چه خدمتی میتونم بکنم.
لرد در حالی که به تخت رو به رویش اشاره می کرد گفت: نجینی کسل شده زود باش سر حالش بیار.
آنتونین چاپلوسانه گفت: حتماً... این که از تخصص های خودمه.
بعد آستین های ردایش را بالا زد و سعی در اجرای حرکات ژانگولر و شعبده بازی کرد. اما هر کاری می کرد نجینی مثل بز در چشمانش زل می زد.

آنتونین که کم کم متوجه خشم احتمالی لرد شده بود تصمیم به تغییر برنامه گرفت.
به همین منظور از رفوس دعوت کرد که به اتاق لرد بیاید و با صدای آهنگی که از چوبدستی اش خارج می کرد به دست به حرکات قبیحی زدند! :banana:

دقایقی بعد مرگخوارانی که هنوز در اتاق نشیمن بودند شاهد سقوط آنتونین و رفوس از پلکان خانه ی ریدل شدند.
سپس دوباره صدای لرد در خانه پیچید: اگه تا 1 ساعت دیگه نجینی سر حال نیاد منتظر خشم ارباب باشید.

در طول 1 ساعت ایوان سعی کرد با نجینی مار پله بازی کند که منجر به از دست دادن 4 تا از انگشتانش شد.
اسکورپیوس میخواست به زور زاخاریاس اسمیت را به خورد نجینی بدهد که لرد زاخی را از دماغ وارد اسکورپ کرد.
بلیز زابینی برای نجینی جک میگفت ولی لرد اعتقاد داشت که این جک ها برای نجینی مناسب نیست و او را با کله به باغ پرت کرد.

کار به همین منوال ادامه پیدا کرد که در دقایق آخر پس از شکست مفتضحانه ی آگوستوس پای در بازی لی لی با نجینی، گلرت وارد شد تا سعی کند مار لرد سیاه را بخنداند.
از آنجایی که او دل خوشی از لرد نداشت و فکر میکرد ولدمورت حق او را در رنکینگ جادوگران سیاه خورده به خاطر ترس از آواداکداوراهای او تصمیم گرفته بود سعیش را بکند.
به محض اینکه گلرت اولین شکلک را در آورد قهقه ی نجینی به آسمان رفت.
گریندل والد که فکر نمی کرد این قدر جالب باشد و از خودش خوشش آمده بود شروع کرد به در آوردن شکلک های جدید. بعد از چند دقیقه که دیگر نجینی داشت از خنده منفجر میشد لرد دستور به ختم برنامه داد.
سپس رو به گلرت کرد و گفت: ارباب از تو راضیه گلرت... از تو و مارت کبری دعوت میکنم که به عنوان پاداش امشب شام را با من و نجینی بخورید.
نجینی:

ماجرا از این قرار بود که امروز صبح کبری، مار گلرت، با فیس و افاده در حال خزیدن در راهروی خانه ی ریدل بود. در همین حال نجینی او را دید و متوجه شد که کبری دماغش را عمل کرد و بسیار دلفریب شده.
از این رو یک دل نه صد دل عاشقش شد.
اما در همین حال دید که فاوکس، ققنوس دامبلدور، نیز از پنجره در حال دید زدن کبری خانم است، برای همین هم خود را به بی حالی زده بود تا گلرت و مارش مهمان لرد شوند و خودش را از ققنوس جلو بیاندازد.
----------------------------------------------------
به تقلید از لودو (ره)
آیا نجینی موفق به بدست آوردن کبری می شود؟
آیا با توجه به خصومتی که لرد و گلرت داشتند خانواده ها راضی به این وصلت هستند؟
آیا فاوکس بی کار می نشیند؟
همه و همه به شما بستگی دارد.


ویرایش شده توسط گلرت گریندل والد در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۲۸ ۱:۰۴:۲۳

میون یه مشت مرگخوار/ زیر علامتی شوم
توی خ�


Re: سرزمین سیاهی
پیام زده شده در: ۱۳:۱۷ شنبه ۱۸ دی ۱۳۸۹
از جایش بلند شد و چند سیکل روی میز انداخت و به سمت در رفت. از کافه خارج شد و با چرخشی دور خودش غیب شد. دقایقی بود که سوزشی بر روی دست چپش احساس می کرد.
اصلاً دوست نداشت این دعوت را اجابت کند ولی هیچ چاره ی دیگری نداشت.

قصر مالفوی
با چرخش شنل سوروس در باغ مالفوی ها ظاهر شد. صدای جیغ بلند و سپس ضجه ی زنی به گوش رسید. گام هایش را سریعتر کرد تا به منبع صدا برسد.
وقتی در ورودی سالن را باز کرد از زیر زمین صدای قهقه ای به گوش رسید.
بی شک این صدا متعلق به کسی جز لرد نبود.
در حالی که حدس می زد با چه صحنه ای رو به رو می شود پله ها را یکی یکی گذراند تا به زیر زمین بزرگ مالفوی ها رسید. در آهنی قطوری را باز کرد.
صحنه ای که دید وحشتناک تر از چیزی بود که فکرش را می کرد.
در و دیوار پوشیده از خون بود. حدود 30 جسد روی زمین افتاده بودند.
لرد ولدمورت پشت به او ایستاده بود و به شدت قهقه می زد.
سوروس اسنیپ چرخید تا ببیند در جلوی لرد چه چیزی قرار دارد.
بچه ای چند ساله در حال ضجه زدن بود و مادرش بالای سرش مات شده بود.
از صدای قدم های اسنیپ لرد برگشت و او را دید.
- دیر کردی سوروس. ضیافت تموم شد. این دو تا هم مال خودمند.
- توی هاگوارتز بودم ارباب. دامبلدور شک می کرد.
اولین باری بود که داشت بدون احساس شرمندگی به لرد دروغ می گفت.
- به هر حال این دفعه مجازاتت نمیکنم. چون از یکی از طلسم هات خیلی خوب استفاده شد.
اسنیپ نگاهی به اطراف کرد و با دیدن خون هایی که حتی تا روی سقف 3 متری زیر زمین پاشیده بود هیچ شکی نکرد که امروز به کَرات از "سکتوم سمپرا" استفاده شده.
احساسی درونش شکل گرفته بود که برایش تازگی داشت.
شاید آخرین باری که این حس را داشت وقتی بود که لرد برای کشتن لیلی پاتر رفته بود.
لرد به اسنیپ پرخاش کرد: اَه... چته امروز. داری حالمو به هم میزنی. گم شو بیرون.
تعظیم خیلی کوتاهی کرد و از در آهنی خارج شد.
و به باغ رفت تا کمی قدم بزند. شاید حالش بهتر شد.
ولی باغ خالی نبود. چند نفر دیگر هم آنجا بودند.
شاید آنها هم همان حس را داشتند...


میون یه مشت مرگخوار/ زیر علامتی شوم
توی خ�


Re: قلم پر تندنویس
پیام زده شده در: ۲۲:۴۲ دوشنبه ۲۹ آذر ۱۳۸۹
به به
این یارو هم اومد برای مصاحبه

بی مقدمه میرم سراغ سوالات:
1. اسمت کیه؟ کیـــــــــه؟ کیـــــــــــــــــــــــه؟(یعنی اسمت چیه؟)
2. چند سالته؟
3. بهترین رمانی که خوندی چی بوده؟
4. چطوری با جادوگران آشنا شدی؟
5. اولین باری که هری پاتر رو خوندی چه حسی داشتی؟ (منظورم وقتیه که اولین صفحاتشو میخوندی.)
6. فیلم مورد علاقت چیه؟(ایرانی و خارجی)
7. با این کلمات جمله بساز:
اسکورپیوس - درخت گلابی - وان حموم - گلرت - دیوانه خونه - مرگخواران.
8. توی چه سایتهای دیگه ای فعال هستی؟


میون یه مشت مرگخوار/ زیر علامتی شوم
توی خ�


Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۱:۲۵ یکشنبه ۲۸ آذر ۱۳۸۹
لرد عزیز
اگه وقت داشتی این رو برای من نقد کن.
اگه هم نداشتی که هیچ.


میون یه مشت مرگخوار/ زیر علامتی شوم
توی خ�


Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۱۳ یکشنبه ۲۱ آذر ۱۳۸۹


میون یه مشت مرگخوار/ زیر علامتی شوم
توی خ�


Re: بانک گرينگوتز-بانک جادوگران
پیام زده شده در: ۲۱:۳۷ یکشنبه ۲۱ آذر ۱۳۸۹
- اوووم... خب باشه. ولی کبری خانم هنوز گشنشه بذار کار چند تا ارباب رجوع را راه بندازم بعد که کبری سیر شد میریم.

در حالی که زاخی ایستاده بود کبری خانم از ارباب رجوع پذیرایی میکرد.
وقتی که صفی باقی نمونده بود گلرت به سمت زاخاریاس اومد و گفت:
من هیچوقت وجدانم اجازه نمیده وقتی ملت تو صف منتظرن برم عیاشی.

زاخی گفت: حالا میای بریم یا اینقدر اینجا میمونیم تا از وزارتخونه ای ها بگیرنمون.
- بابا اونا که الان تو خواب زمستونی اند. کسی کاری با کار ما نداره... آهان خوب شد یادم اومد بذار اسکورپیوس رو هم ببریم.
- نه بابا چرا دست زیاد میکنی؟
- بذار بیاد. صداش خوبه برامون آواز میخونه حال میکنیم.

در واگنی که به سمت اعماق زمین میرفت صدای اسکورپیوس پیچیده بود:
هر عشقی میمیرد
خاموشی میگیرد
عشق تو ....

صدای گلرت مانع از ادامه دادن اسکورپیوس شد:
بابا این شعرا که برای زمانی بود که مرگخوارا پول نداشتن. حالا که لرد اینقدر بهمون پول میده آهنگ شاد بخون صفا کنیم. در ضمن اشاره کنم که فکر میکنم لرد داره به من باج میده که نگم خودم سیاه ترین و جیگرترین جادوگرم.

دوباره اسکورپیوس شروع کرد:
اینو به مناسبت وصلت کبری خانم و نجینی میخونم حال کنین.

کوچه تنگه بله
کبری قشنگه بله
کی ببره کی بدوزه
لودوی کوچیکترش
بادا بادا مبارک بادا ...

زاخی و گلرت: :banana:
کبری خانم:

وقتی به صندوق ها رسیدند جن راننده به زور از واگن پرتشون کرد بیرون.
جای که بودند سالنی نیم دایره ای بود که دور تا دور آن در های آهنین بود که جدیداً با کارت مخصوص گرینگوتز باز میشد و سیستم قدیمی لمس دست جن ها را برداشته بودند.
زاخی گفت: خب بچه ها اول از همه بیاین بریم صندوق پاتر. این از اون پولدار خفناست. خیلی چیزای باحال داره.

با موافقت بقیه به سمت صندوقی که دقیقاً در وسط سالن بود رفتند.
به محض اینکه اسکورپیوس کارتش رو کشید و در باز شد صدای فریادی به گوش رسید.
لرد ولدمورت پرخاش کنان به سمتشان کروشیویی فرستاد و گفت:
اووووووی مگه خونه ی خالتونه که همینطوری وارد میشین؟ یه اهنی! اوهونی! مگه من به شما مرگخوارا ادب یاد ندادم؟

اسکورپیوس لرزان گفت:بـ...بـ..ببخشید قربان... ما فکر کردیم کسی اینجا نیست.
بلاتریکس(!) از گوشه ای پدیدار شد و گفت: خفه شو پسرک بی ادب. بابات و اون زن زشتش بهت ادب یاد ندادن.
گلرت وارد بحث شد و گفت: آروم آبجی. من که میدونم این کارا به خاطر چیه. شما دست پیش رو گرفتین پس نیفتین. حتماً الان هم میخواین بگین لرد از من سیاه تره. آره؟
ملت:
لرد:
کبری و نجینی: :bigkiss:

لرد گفت: اگه اینقدر شاخی بیا با هم دوئل کنیم.
گلرت گفت: پس چی فکر کردی میترسم؟ همین امروز بیا بریم باشگاه دوئل.
زاخی اظهار وجود کرد: باشگاه دوئل تعطیله.
گلرت پس گردنی به زاخی زد و زیر لب گفت: حالا نمیتونی دو دقیقه دندون روش بذاری؟
- رو باشگاه دوئل؟
گلرت:
سپس به لرد رو کرد و گفت: خب دیگه... شرمنده.. باشگاه بسته شده دیگه. سال دیگه ایشالله.
و سپس هر سه به سرعت جیم شدند.

پس از ساعتها تلاش سه جستجوگر(!) توانستند وارد صندوقی شوند که کسی در آن نباشد.
به محض اینکه وارد شدند صدایی آمد....


ویرایش شده توسط گلرت گریندل والد در تاریخ ۱۳۸۹/۹/۲۱ ۲۲:۱۹:۰۲

میون یه مشت مرگخوار/ زیر علامتی شوم
توی خ�


Re: بهترین ایده (زننده بهترین تاپیک)
پیام زده شده در: ۱۵:۱۲ جمعه ۱۹ آذر ۱۳۸۹
منم به سالازار رای میدم.
برای بازی های آسیایی.


میون یه مشت مرگخوار/ زیر علامتی شوم
توی خ�


Re: خادمان لرد سياه به هم مي پيوندند(در خواست مرگخواريت)
پیام زده شده در: ۲۰:۲۷ پنجشنبه ۱۸ آذر ۱۳۸۹
سابقه ی عضویت در گروه مرگخواران ؟

بله. من همون ارنی مک میلانم دیگه. بهترین عضو مرگخواران بودم.

سابقه ی عضویت در محفل ؟

به هیچ وجه. بابا من برم طرف محفل میگیرن زندانیم میکنن.

مهم ترین تفاوت بین دو جبهه ی سیاه و سفید ؟

خیلی تفاوت دارند ولی مهمترینشون اینه که گلرت توی جبهه ی سیاه هست ولی توی سفید نیست.

نظر شما درباره کچلی و جادوگران کچل؟

به نظر من کچل بیماره و ما باید کمکش کنیم بره مو بکاره.

بهترین و مناسب ترین راه نابود کردن یک محفلی چیست؟


در صورت عضویت چه رفتاری با نجینی(مار محبوب ارباب)خواهید داشت؟

اجازه میدم بیاد کبری خانم رو بگیره.( مار ماده ی خودم رو میگم)

به نظر شما چه بلایی سر موها و دماغ لرد سیاه آمده است؟

موهای دماغش که مشکلی نداره.

یک نمونه از کارهای بی رحمانه و سنگدلانه و سیاهانه خود را شرح دهید .



نظر خود را بصورت کاملا خلاصه درباره این واژه ها بین کنید :

ریش: تراش

طلسم های ممنوعه : گلرت گریندل والد

الف دال : ایزو دوهزار و یک


هرگز و به هیچ عنوان!

شما اول تشریف ببرین تحقیق کنین که سیاهترین جادوگر تاریخ کیه، بعد میتونین بیایین اینجا...

بعد از مرگ شما خیلی چیزا عوض شده!

تایید نشد!

[spoiler]حیف که دسترسی شما قبلا داده شده بود...به هرحال شما الان مرگخوار مورد خشم ارباب هستید.تشریف بیارین گوشه ای از خشم ارباب رو نشونتون بدم![/spoiler]


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۸۹/۹/۱۸ ۲۰:۴۶:۲۰
ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۸۹/۹/۱۸ ۲۱:۰۸:۰۸

میون یه مشت مرگخوار/ زیر علامتی شوم
توی خ�






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.