[spoiler=خلاصه:]
رز ویزلی به لرد ولدمورت اطلاع میدهد متوجه شده اشیایی به نام یادگاران مرگ وجود دارند که قبلا در اختیار برادران پاورل بوده اند و هر کس هر سه آن ها را بدست بیاورد میتواند حاکم مطلق جادوگران شود. یکی از این اشیاء ابرچوبدستی است و در حال حاضر در دست دامبلدور است و دو شیء دیگر یعنی سنگ احظار مردگان و شنل نامرئی در اختیار هری پاتر هستند. لرد ولدمورت میخواهد اشتباه دفعه قبل را تکرار نکند و این بار به جای جنگ با دامبلدور و هری پاتر نحوه بدست آوردن این سه شیء را از صاحبان اصلی آن ها یعنی برادران پاورل جویا شود. بهمین دلیل بهمراه سیبل تریلانی به دره گودریک میرود تا روح برادران پاورل را احظار کند اما سیبل تریلانی احظار روح بلد نیست و مجبور میشوند برای انجام این کار به پیش دوست او یعنی کاترین بروند ...
[/spoiler]
کاترین: ای جــــانم! ای ولدمورت! ای ابرقدرت! ای جلال و شوکت! ای تام بزرگ!
لرد ولدمورت غضبناک میشود و در حالی که نجینی را مانند کمربند میچرخاند و با حالت تهدید آمیز بسمت سیبل تریلانی میگیرد، میگوید:
_ صد دفعه بت نگفتم اسم کوچیک منو به مردم نگو!
سیبل که میبیند اوضاع پس است آب دهانش را قورت میدهد و سریع جواب میدهد:
_ اوووم ارباب فکر کنم دیر بشه ها! بهتره زودتر با کاترین بریم به دره گودریک!
کاترین: جان؟ دره گودریک؟ چرا عزیزم؟
سیبل: میخوایم برامون سه تا روح ظاهر کنی!
کاترین: روح؟ من که بلد نیستم روح ظاهر کنم!
لرد ولدمورت که به حد انفجار رسیده و نجینی رو مجددا شروع به چرخاندن در محور دور سرش کرده است نعره میزند:
_ سیبل!
کاترین که میبیند اگر دخالت نکند سیبل طعمه نجینی شده، سریع مطلبی به خاطرش می آید و میگوید:
_ لرد ولدمورت؟
لرد ولدمورت: بگو!
کاترین: من بلد نیستم روح ظاهر کنم اما میدونم سانتورها بلدن اینکارو بکنن...
ولدمورت: سانتورها؟ سانتورهایی که تو جنگل ممنوعه هاگوارتز هستند؟ اونا که فقط ستاره شناسی و نجوم بلدن!
کاترین: اونا قابلیتهای زیادی دارن ولی هیچ وقت بروز نمیدن!
سیبل: ایول من خیلی سانتور دوس دارم! اونا میدونن که چه زمانی مریخ در مدار فلکی عقرب نیش میخوره و چه وقت دب اکبر با ستاره شمالی هم راستا میشه و چه زمانی قمر مشتری با قمر زهره ازدواج میکنه و ...
لرد ولدمورت: ببند سیبل! مشکل شد دو تا! حالا چه جوری بریم به جنگل ممنوعه هاگوارتز؟!
کاترین: خب لرد بزرگ من با دامبلدور یه آشنایی قدیمی دارم و فکر میکنم میتونیم یواشکی داخل هاگوارتز بشم و شمام یه جوری که نفهمه وارد شین!
لرد ولدمورت: مثلا چه جوری؟
کاترین: خب سیبل که قبلا تو هاگوارتز درس میداده و حله، نجینی رو هم طلسم کوچک کنندگی روش اجرا میکنیم و وقتی قد مارمولک شد میگیم حیوون خونگیمونه و میبرمش تو و اما فقط میمونید شما!
لرد: و دقیقا من باید چیکار کنم؟
کاترین: خب شما پوست و صورت خیلی خوب و صاف و سفیدی دارید و دماغتون هم که عمل کردید و بنابراین میتونید ... اوووم ... هووووم ... چه جوری بگم ... شبیه زنا لباس بپوشید و ارایش کنید و همراه ما وارد هاگوارتز شید!
لرد ولدمورت یک لحظه خودش را در لباس زنان تصور کرد(
)...