هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: سپر مدافعت چه شکلیه؟
پیام زده شده در: ۸:۱۹ شنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۹
تو سایت پاترمور نزدم اما تو یه سایت دیگه زدم و به نظرم تسته کامل و درستی

آهو


نیستم ولی هستم

تصویر کوچک شده


پاسخ به: الگوی شما کدام شخصیت هری پاتر است؟ چرا؟
پیام زده شده در: ۸:۱۶ شنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۹
سوروس اسنیپ
وفادار،رازدار
هرماینی
سخت کوشی باهوش بودن درس خوندن


نیستم ولی هستم

تصویر کوچک شده


پاسخ به:سپر مدافعت چیه
پیام زده شده در: ۱۹:۲۳ جمعه ۱۰ مرداد ۱۳۹۹
آهو


نیستم ولی هستم

تصویر کوچک شده


پاسخ به: دوست داری تو دنیای جادوگری چه کار مهمی کنی و به کجا برسی
پیام زده شده در: ۱۹:۰۸ جمعه ۱۰ مرداد ۱۳۹۹
خب من دوست دارم یا یه پرفسور بشم یا کارآگاه و یا هم کاری که به مشنگ ها مربوط باشه


نیستم ولی هستم

تصویر کوچک شده


پاسخ به: کلاس طلسم‌های باستانی
پیام زده شده در: ۹:۵۸ دوشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۹
1.
امتحان داشتم (به دلیل امنیت اسم درس رو نمی گم) متاسفانه هم نخونده بودم هیچ راهی نداشتم هیچی به ذهنم نمی رسید تا اینکه یاد ورد مشکل گشا افتادم

تا چند دقیقه دیگه امتحان شروع میشد من ورد رو خوندم

یک ربع از امتحان گذشته بود اما اتفاقی نیفتاد
_آهای پومانای عزیز! تو که درس نخوندی و کمک می خوای بشنو که من میگم جواب های سوال ها
_ساکت یکی جلوی این صدا رو بگیره الان جواب ها رو میگه
_شما حق ندارید جلوی من را بگیرید من باید به پومانا کمک کنم اون از من خواسته و من نمی تونم نا امیدش کنم پومانا سوال اول رو بخون تا جواب بدم.
_وای خدا آبروم رفت !
_پومانا! پومانا!
_بله . بله خانم.
_زود برو تو دفتر آقای مدیر .
_چشم .
بماند در ادامه چه شد که گفتن به پا افتادنم جلوی جناب مدیر و شستن تمام دستشویی های مدرسه گفتن ندارد ولی خداروشکر اخراج نشدم

2.
به نظر من این طلسم فقط به درد ریختن آبرو می خورد اگر می شد طلسم را برای کسی دیگر ایجاد کرد شاید باعث خالی کردن دق دلی مردم خوب بود



پاسخ به: اعضاي سایت خودشونو معرفی کنن
پیام زده شده در: ۸:۲۵ دوشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۹
نام:ستایش طاهرزاده

سن:13

جنسیت:زن

علاقه ها:کتاب،فیلم،هری پاتر(به دلیل علاقه زیاد جدا از کتاب و فیلم نوشتم)

محل زندگی:مشهد

متولد دوم خرداد ماه 1386

چگونه با هری پاتر آشنا شدم:خب من در بچگي وقتی یکبار سک سک خریده بودم درونش سی دی هری پاتر بود من اونو دیدم ولی خب چون 2 بود و زیادی خلاصه کرده بودنش و من بچه بودم خیلی علاقه نشون ندادم اما در امسال ملینا(دختر دختر خاله ی مامانم (ما باهاشون صمیمی هستیم ))که قبلا از هری پاتر متنفر بودگفت برو هری پاتر رو ببین خیلی قشنگه من اولش از این حرفش تعجب کردم حالا بگذریم به هر حال نگاه کردم و الان دارم کتاباشو می خونم

شخصیت های مورد علاقم:سوروس اسنیپ،سیریوس بلک،ریموس لوپین

کتابایی که خوندم:خیلی زیادن اما تعدادی از آنها را می نویسم
قصه های جزیره
سرافینا و شنل سیاه
دختری که ماه را نوشید
آرزوهای بزرگ
چگونه پدر و مادر خود را تربیت کنیم
و ...


ویرایش شده توسط پومانا اسپراوت در تاریخ ۱۳۹۹/۵/۶ ۸:۳۰:۱۶


پاسخ به: کلاس اصول تغذیه و سلامت جادویی
پیام زده شده در: ۱۳:۰۰ یکشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۹
تق تق تق
_بله؟
_پرفسور من هستم.میشه بیام تو؟
_من؟من دیگه کیه؟
_اسپروات
_آه!تویی پومانا بیا تو.
_پرفسور ببخشید مزاحمتون شدم می خواستم بگم ....

مودی با حالتی تهاجمی به پومانا نزدیک شد و گفت:
_این بوی چیست؟چه بوی نفرت انگیزی دارد!نکند آدم کشته ای و این جنازه اش است؟
_نه این ....
_حتما یک حیوان را با ورد ممنوعه کشته ای!
_نه نه ....
_بدون ورد ممنوعه کشته ای؟!
_نه این فقط ....
_آها ! فهمیدم از روشه ماگل ها کشته ای!
_نه پرفسور![b]نه![/b]این فقط کمی کله پاچه است!
_کله پاچه!خب حالا برای چه آورده ای؟می خواهی مطمئن شوی سمی در آن نیست و آنرا بخوری یا می خواهی ....
_پرفسور!
_آری ؟ چه شده؟
_من این کله پاچه را برای شما آورده ام.
_برای من؟اما تو که می دانی من فقط از دست خودم چیزی می خورم.
_حالا شما این دفعه را بخورید. من دارم به شما میدهم به من اعتماد ندارید؟
_من از دستان خودم هم با شک و تردید می خورم چه برسد به تو. حال کی آنرا درست کرده؟
_شما چه کار دارید بخورید نوش جان!
_نه ،من باید بدانم.
_راستش را بخواهید مروپ درست کرده.
_مروپ؟ چی ! مروپ مادر ولدمورت؟!
_بله زنه خوبیست(شاید)
_تو واقعا توقع داری من این را بخورم هرگز.هرگز.
_پرفسور از این اخلاق گنده تون دست بکشین !بخورین بلکه منم به نمره ام برسم.
_تو می خواهی مرا به یک نمره بفروشی ؟واقعا که!از تو توقع نداشتم !

....

_چاره ای نیست مجبورم این کار را انجام دهم.
_واقعا می خورید پرفسور؟!
_چی رو؟
_کله پاچه رو دیگه الان گفتین چاره ای نیست.
_آها آنرا می گویی . نه منظورم از مجبورن این بود که تو را با طلسم فرمان از اتاقم بیرون و کله پاچه را به دور می ریزم.
_پرفسور شما حق استفاده از .....
_ایمپرویوس.

....

_آخیش ! حال که او را از اتاق بیرون کردم می توانم کله پاچه را با راحتی بخورم.اینطوری کسی هم نمی فهمد . آه مودی! تو چقدر دانایی!



پاسخ به: در جستجوی راز ققنوس(عضویت)
پیام زده شده در: ۱۵:۲۵ شنبه ۴ مرداد ۱۳۹۹
با عرض سلام و ادب

لطفا یه جا هم به ما بدین ممنونتون میشم یه جای فسقلی هم باشه راضیم آخه خیلی افتخار بزرگیه که توی محفل ققنوس بود
بی زحمت ما رو هم جا بدین

کریچر جغد وایتکس خوار با ماسک فرستاد. مراقبش بود.


ویرایش شده توسط کریچر در تاریخ ۱۳۹۹/۵/۷ ۱۳:۴۵:۵۴


پاسخ به: ماجراهای مرموز مدرسه هاگوارتز
پیام زده شده در: ۱۵:۱۹ شنبه ۴ مرداد ۱۳۹۹
-من ماندم تنهای تنهااا من ماندم...
-یک ذره جمع و جور بشین مهمون داری.
-افسر، کدوم جوانمردی رو آوردی.
-یکی نه یک لشکر آوردن!
-برین کنار، برین کنار، ارباب داره میاد.
-ارباب کیه؟ نکنه این بی دماغ کچلو می گی!
-به من میگی بی دماغ کچل! الان حسابتو می رسم
آواداکدا...
-ولدی!شیطونو لعنت کن اینجا زندانه ماگل هاست ها!
-دامبلی، آخه ببین چی می گه!
-آقا ،ببخشید ما الان هممون اعصابامون داغونه لطفا سر به سر ما نذارین.

زندانی که از ترس زبونش بند اومده بود گفت:
-ها!چی؟آها!بله من غلط بکنم توهین بکنم شوخی بود. آقا، ببخشید من غلط کردم منو ببخشین.
-حالا که خیلی اصرار می نمایی باشد می بخشمد ولی دیگر اینکار را نکن.
-گروه عجیب غریب بیاین بیرون.
...
-ببینید شما تخلفات کمی نکردین اما به دلیل اینکه ما متوجه شدیم شما مال اینجا ها نیستین و از خیلی از قوانین خبری نداشتین.اگر دو سند بیارین همگی آزادین.
-واقعا پلیس مامان ؟! خب پس مشکل حل دیگه .
لرد مامان پاشو،پاشو برو سند رو بیار.
-ببخشین خانم،باید یک نفر از بیرون برای شما سند رو بیاره.
-ما کسی رو نداریم هممون اینجاییم.
-من نمی دانم بروید فکر کنید شاید کسی رو به خاطر آوردین.

بعد از ساعت ها فکر فرد و جرج پاشدن و گفتن:
-ما یه نفر رو سراغ داریم میریم بهش زنگ بزنیم.

همه خیلی خوشحال شده بودند آرتور پرسید:
-کی بچه ها؟!
-یه نفری. فقط یکم بد قلقه.

دامبلدور که خیلی از هوش دوقلوها خوشحال بود گفت:
-برین بهش زنگ بزنین.افتخار می کنم که گروهی به این خوبی داریم

ولدمورت که خیلی عصبانی شده بود فریاد زد:
-اینقدر گروهتو به رخ نکش ! همه می دونن که مرگخوار ها بهتر از محفلیان.

بعد از جروبحثی طولانی میان محفلی ها و مرگخوار ها فرد و جرج از راه رسیدن همه ساکت شدند تا ببینن چی شده.....

آیا فرد و جرج موفق شدند یا اون نفری که مد نظرشون بود قبول نکرده؟اصلا اون نفر کی بوده؟



پاسخ به: به نظرتون بهترین فیلم هری پاتر کدام شمارش بود؟
پیام زده شده در: ۱۴:۳۰ شنبه ۴ مرداد ۱۳۹۹
به نظر من محفل ققنوس و زندانی آزکابان







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.