جیمز ناامیدانه بیرون آمده بود و به تدی گفت:
- خیلی ققنوس تو سیمرغ شد تدی! حالا چیکار کنیم؟ مغزم به جایی قد نمیده :vay:
- فکر کن جیمز! به اون مغزت فشار بیار و فکر کن ویولت دوست داشت همیشه کجا بره؟
جیمز به حالتی متفکرانه فرورفت و گفت:
- یه محفلی ممکنه کجا بره خوش گذرونی؟
کافه محفلی ها (همان پاتیل درزدار!)تدی و جیمز در پاتیل درزدار را باز کردند و وارد شدند. پاتیل درزدار خالی بود؛ البته چه کسی می آمد وسط ظهر نوشیدنی کره ای بخورد؟ کدام تسترالی؟!
تدی و جیمز به سمت تام، صاحب مغازه ای که روی پیشخوان خوابش برده بود رفتند و جیمز پرسید:
- اینجا ویولت نامی ندیدی؟
-
- تام
تام با نعره دوم جیمز از خواب ناز بیدار شد و گیج زنان پرسید:
- چی؟ کی؟...نوشیدنی کره ای بدم خدمتتون؟
- نچ! اینجا ویولت روندیدی؟
- ویولت؟ کدوم ویولت؟ ما اینجا اکثراٌ مشتری ثابت داریم!
جیمز در گوشی به تدی گفت:
- ایشون انگار در جریانات محفل قرار نگرفته اند...
تدی به نشانه تایید سرش را تکان داد و ایندفعه او بود که از تام پرسید:
- یه دختر اینجا ندیدی؟... میخوای یه آره یا نه بگی ها!
تام دستش را زیر چانه اش گذاشت و فکر کرد...و بازم فکر کرد و بازم فکر کرد تا تدی گفت:
- بیا یه جور دیگه دست به کار بشیم...معجونی از این گرم نمیشه
تدی بازوی جیمز را کشید و اورا به سمت تنها میز خالی کشاند.پس از این که تدی و جیکز نشستند مانند یک رادار 360 درجه میچرخیدند تا ویولت را پیدا کنند.یک آن جیمز نعره زد:
- تدی! اونجارو!
تدی سرش را برگرداند و در کمال تعجب ویولت را یافت.تدی و جیمز بدو بدو به سمت میز ویولت رفتند و گفتند:
- ویولت!خوب شد پیدات کردیم!
- ویولت؟من ریگولسم!
تدی به معنای واقعی خشکش زد.یک بار دیگر گیر یکی که شبیه ویولت بود افتاده بودند؟!
- چی؟! توهم مثل هکتور شبیه ویولت شدی نه؟!
-آره!
جیمز جلو پرید و گفت:
- ما تو و هکتور رو پیدا کردیم پس فقط ویولت واقعی مونده.میدونی کجاست؟