هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: دفتر توجیهات محفلیه (عضویت در محفل ققنوس)
پیام زده شده در: ۹:۵۴ سه شنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۲
سلام!چون پاسخمو دادی این قسمتو ور میدارم! ممنون از اینکه تاییدم کردی!

و سوالا:
1- نظرتون درباره ی محفل ققنوس و انتظارتون از محفل ؟

نظرم:فعلا در حدی نیستم که درباره ی چنین مفهوم عمیقی نظر بدم...

انتظارم: کمی سختگیری ها رو برای عضویت در محفل کم کنید... البته لازمه ولی یکم سختگیری کم تر که عیبی نداره؟

2- چقدر به سرانِ محفل اعتقاد داری ؟ به چیشون اعتقاد داری دقیقا ؟

اعتقادم شد حرف؟ چیزی بسیار بالا تر از اعتقاد...

3- اگر یک طرف نجینی ( مار محبوب تام ) و طرف دیگه فوکس ( ققنوس محبوب دامبلدور ) باشه و در خطر باشن ، کدومشون رو نجات میدی ؟ چرا ؟

اگر من بخوام فاوکس رو نجات بدم تو فکر نمی کنی عزتش بین همه کم میشه؟همه نمی گن این فاوکس خودش نتونست خودشو نجات بده این پیری( ) نجاتش داد... نه فاوکس رو نجات نمی دم چون چه در راه روشنایی بمیره و چه پیروز بشه سربلند و سرافراز خواهد بود... ضمنا: مرگ یه ققنوس=تولد ققنوسی دیگر!

و در مورد نجینی: خب اینکه معلومه! نه تنها از خطر نجاتش نمیدم بلکه خودم هم یه خطر دیگه ای براش محسوب می شم!

4- به نظرت قداست دامبلدور شکسته شده ؟

چرا شکسته بشه؟منظورتو دقیقا از این سوال نفهمیدم! اصلا بقولی سوال غلطه!

5- حدس میزنی اسم رمز ورود به دفتر دامبلدور چی باشه؟

من که نمی دونم ولی اگه اشتباه نکنم هرچی هست به تو مربوط بشه!

6- انقدر شجاع هستی که تام رو ولدمورت صدا کنی یا هنوز هم بهش میگی اسمشو نبر ؟

البته شجاعت که آره ولی فکر کنم خود ولدمورت هم ابهتی داره که تام این اسمو برای خودش انتخاب کرده...همون تام کوچولو خوبه!(البته ولدی و ولدک و هوی و... هم هستا!)




در مورد وزارت سحر و جادو باید بگم که من دخالتی توی این مسئله نمیکنم ، خود اعضای محفل میتونن با هم هماهنگ کنن و این کار رو بکنن ، البته کلا کسی که توانایی وزارت رو داشته باشه باید وزیر بشه ، نه کسی که آشنای بیشتری داشته باشه و اینکه در نهایت فرقی نمیکنه یه محفلی وزیر بشه یا مرگخوار ، چون تنها وظیفه ای که وزیر داره تزریق سوژه به ایفای نقش و فعال تر کردنش هست ، نه چیز خاصی که ارتباطی با مرگخوار و محفلی داشته باشه .

در مورد سختگیری که برای عضویت محفل گفتی ، چیزی که من بهش اهمیت میدم کیفیت اعضای محفل هست ، نه تعدادشون ... قبلا تعداد اعضای محفل خیلی زیاد تر از مرگخوارها بود ، همین اواخر هم که تصمیم گرفتیم دوباره از اول عضوگیری رو شروع کنیم تعداد محفلی ها زیاد بود . ولی خب ، تعداد اهمیتی نداره ، ما اگر همه رو هم تایید کنیم و صد تا عضو داشته باشیم ، وقتی پستهاشون کیفیت نداشته باشه و یا فعالیت نکنن ، اصلا مهم نیست .

تایید شد
پرسی ویزلی


ویرایش شده توسط پرسی ویزلی در تاریخ ۱۳۹۲/۳/۲۸ ۱۳:۳۱:۴۵
ویرایش شده توسط الستور مودی در تاریخ ۱۳۹۲/۳/۲۸ ۱۸:۳۹:۰۸

چوبدستی لازم نیست..
به یک ضربه ی عصایم بند هستید!

تصویر کوچک شده

×××××

تصویر کوچک شده


پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۰:۱۴ دوشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۲
دوربین 50000 درصد زوم کرده روی بینی مجری و یک میکروب سرگردان داره به مخاطب لبخند میزنه!

ناگهان دوربین با سرعت سرسام آوری از زوم درمیاد و یک استودیوی شیک که کلا به رنگ زرد در اومده نمایان می شه!

مجری هم که لباس کهنه ولی تمیزش با فضای زرد استودیو در تضاد هست با دهن اریبش یه لبخند میزنه و

گزارششو شروع می کنه.

سلام به همه ی بینندگان... چیزه خوانندگان... یعنی مخاطبان عزیز!

در این گزارش به یکی از ملاک های انتخاب نامزد اصلح می پردازیم.

البته ملاک ها زیادن مثلا توجه به برنامه ها یا شعار ها اما یکی از ملاک هایی که کمتر کسی به اون می پردازه توجه به عکس تبلیغاتی اون نامزد هست.

میشه گفت در این عکس ها نامزد بدون اینکه بخواد هویت واقعی خودشو رو میکنه!

حتما میگین چطوری!

من کراپ هایی از عکس های تبلیغاتی سه نامزد که بخاطر مسائل امنیتی ابدا اسمشونو نمی برم(!) رو اینجا قرار دادم و با توجه به نظر کارشناسان اونارو براتون تفسیر کردم:

1- همونطور که می بینید این نامزد در عکس تبلیغاتیش لکه هایی از خون رو قرار داده:


تصویر کوچک شده









که تفسیرش رو به عهده ی خودتون می ذارم(راهنمایی: با «به خاک و خون کشیدن» مرتبطه)

2- این نامزد در تصویرش عکس یک دست رو که به علامت پیروزی باز شده رو گذاشته:

تصویر کوچک شده
















که تفسیرش می شه من ملت جادوگر رو با همکاری و همیاری مسئولان به پیشرفت و پیروزی می رسونم!

3-این نامزد هم نمادی شیطانی رو قرار داده:

تصویر کوچک شده












که یعنی... خب چون اگه بگم به مسائل امنیتی متهم می شم باز هم تفسیر رو به عهده ی خودتون می ذارم

به پایان گزارش رسیدیم.امیدوارم این گزارش براتون آموزنده بوده باشه.

ضمنا از افرادی که طرفدار دو نامزد 1 و 3 هستن تقاضا می کنم عمه ی منو عمه ی خودشون بدونن و عفت کلام داشته باشن چون من با چشم جادوییم می تونم شما رو ببینم ( )و بقول ویزلی جان که می گه:
نقل قول:

با من در نیوفت بد میبینی!


ویرایش شده توسط الستور مودی در تاریخ ۱۳۹۲/۳/۲۷ ۱۰:۲۱:۰۵
ویرایش شده توسط الستور مودی در تاریخ ۱۳۹۲/۳/۲۷ ۱۰:۳۴:۲۸

چوبدستی لازم نیست..
به یک ضربه ی عصایم بند هستید!

تصویر کوچک شده

×××××

تصویر کوچک شده


پاسخ به: ستاد انتخاباتی "ارنی مک میلان"
پیام زده شده در: ۲۱:۴۶ یکشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۲
چرا به تام ریدل رای نمی دهیم؟
با شما هستیم با کانال ارنی تی وی شبکه ی رسمی ارنی مک میلان.
مصاحبه: فوری!
مصاحبه ی کاراگاه مودی با پسرو پدر: تام و ولدمورت!
نقل قول:
نقل قول:


تام ریدل:
شما بی ناموسی از من دیدی؟ایده من عدالت میان هردو جناح بود.نه افراط گرایی مثل شما!

کاراگاه مودی :
آقای ریدل حرفتان عملی نیست.
طرف خودتون رو مشخص کنید چون هیچ وقت بی ناموسی و باناموسی در یک طرف قرار نمی گیرند.
ضمنا اگه بی ناموس نیستید پس بیناموس نامه 1 چیه؟

لرد ولدمورت :
آقای مودی سرتون به کار خودتون باشه.کی به شما اجازه میده از پدر ارباب بازجویی کنین؟

تام ریدل :
من گفتم بی ناموسی و با ناموسی رو بریزید یک طرف ترازو؟حرف من اعتدل میان این دو بوده.بی ناموس نامه 1 حمایت من از حقوق بی ناموسان و رفع اتهامات بوده.

کاراگاه مودی :
شما ارباب خودتون و مرگخوارهاتون هستید... در ضمن منظورتون اینه که به عنوان پسر یکی از نامزدها مخالف آزادی بیان هستید؟ضمنا من کاراگاه هستم و شغلم بازجوییه...

لرد ولدمورت:
اولا که ما ارباب همه هستیم.سیاه و سفید نداره.در مورد سوالتون هم، صد در صد...آزادی بیان= هرج و مرج...ارباب طرفدار خفقان هستن! مشکل اینجاست که اول باید دستگیر کنین بعد بازجویی.و خوشبختانه چون هرگز دستتون نه به مرگخوارا و نه به پدر ارباب نمیرسه، گزینه بازجویی منتفیه!

تام ریدل:
بنده حتی اگه سر این موضوع هیچی رای هم نیارم به شما جناب مودی اجازه نمیدم به پسرم چنین بی احترامی کنید.تا سی دقیقه دیگه به عنوان عصرانه خورده می شید!

ولدمورت:
آه پدر جان...شما سیاستمدار خوبی هستین!!

کاراگاه مودی:
در چنین وضعی اگر شما رای بیاورید این احتمال وارده که کسانی که رای دادن با اجبار رای داده باشن نه به دلخواه.من از همین تریبون استفاده می کنم و همه ی اعضای سایت رو به قضاوت دعوت می کنم!البته همه ی اعضای ایفای نقش رو!

تام ریدل:
منم شمارو به شام امشب در عمارت اربابی دعوت می کنم (لازم به ذکره که منظورش خوردن مودی نه شام دادن بهش)

کاراگاه مودی:
با کمال میل!


نتایج بحث: تام ریدل و لرد ولدمورت به عدم آزادی بیان و آدم خواری(!) معتقد هستند و ازمشخص کردن اینکه از کدام طرف هستند (بیناموس یا باناموس) خودداری می کنندو سعی دارند تا با بکار بردن کلماتی چون اعتدال و ... از هر دو طرف رای کسب کنند.


ویرایش شده توسط الستور مودی در تاریخ ۱۳۹۲/۳/۲۷ ۹:۰۳:۳۴

چوبدستی لازم نیست..
به یک ضربه ی عصایم بند هستید!

تصویر کوچک شده

×××××

تصویر کوچک شده


پاسخ به: پادگان ققنوس
پیام زده شده در: ۱۹:۰۶ یکشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۲
ستاد انتخاباتی عمه مارج-در همان حال

محفلی ها بعد از اینکه تمام ظرف هارو شستند با عمه خداحافظی کردند و خسته و نیمه خواب آماده شدند که دسته جمعی به مقرشون آپارات کنن...

- یک، دو، سه، حالا!

شترق،ترق،ترق،بــــــووم!

همگی جلوی در مقر به پشت افتاده بودند...

- چی شده پرسی؟ چرا نتونستیم داخل پایگاه آپارات کنیم؟

-

ریموس جلوی در می ره و محکم در می زنه:

- هری! هری! بیا درو وا کن!

- خل شدی؟ هری اگه می تونست درو وا کنه که میومد ستاد...

-هی این چیه اینجا چسبیده؟ انگار یه تیکه کاغذ پوستیه... آره یه پیغامه ...:

سلام!
من هری هستم!
من رفتم مرگخار(!) بشم!
بای بای!

پ.ن: شلام. ما مرگخوارا هری رو بردیم... اگه می خواین هری رو دوباره ببینین باید پرشی ویژلی، ریموش لوپین، هرمیون گرنجر و یکی دیگه اژ محفلی ها به انتخاب خودتون رو بی چوبدشتی و دشت بشته بیارین به عمارت ریدل ها.
برای ورود هم جلوی در وایشتیدنو وقتی در اژتون رمز خواست بگین: پشمک کش!


احمقانس پرسی احمقانس! برای نجات یک نفر چهارتا محفلی رو به کام مرگ ببریم؟ یعنی اونا همچی فکر کردن که ما همچی کاری می کنیم؟

-نه ریموس! اونا میدونن که ما همچین کاری نمی کنیم... اصلا اونا که دیوونه نیستن که همینجوری رمز عمارت رو به ما بگن... از طرفی میدونن که ما دست روی دست نمی ذاریم...

محفلی ها:

عمارت ریدل ها
-اربـــــــاب! ببینین براتون چی آوردم!هری پاتر!همونی که می خواشتین!

-مورفیـ - مورفین تـ..تـ..تو هری پاترو آوردی؟چـ..چطوری آخه؟ مورفین تو ترفیع می گیری!ترفیع!

-با معجون مشبت القددوش!تاژه! امشب پرشی و شه تا دیگه اژ محفلی ها هم دش بشته خودشون میان اینجا!

-چطوری؟

-خب من واشه اونا نامه گژاشتم که اگه کله ترک رو می خوان بایشتی اونا خودشون دش بشته بیان محژر ارباب!

-اونا که اسم رمزو ندارن!

-چراااا! خودم واششون نوشتم!

-چی کار کردی روانی؟ :vay: بلا فورا رمزو عوض کن!

-ولی نمی شه ارباب! خودتون بهتر می دونین طلسم در جوریه که فقط آخر هفته ها می شه رمزشو عوض کرد!

- این مورفینو ببرین چهار ساعت شکنجه درمانی! خودتونم آماده ی دفاع شین...


چوبدستی لازم نیست..
به یک ضربه ی عصایم بند هستید!

تصویر کوچک شده

×××××

تصویر کوچک شده


پاسخ به: ستاد انتخاباتی "ارنی مک میلان"
پیام زده شده در: ۱۳:۳۹ یکشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۲
بنده یکی معتقدان به باناموسی بوده و به ارنست مک میلان رای خواهم داد. :yoho:
همچنین از تمام کسانی که در جبهه ی روشنایی قرار دارند تقاضا دارم تا با رای به اسلیترینی ها یا مرگخوارها به سفیدی و روشنایی خیانت نکنند، باشد که رای ما مشت محکمی بر دهان مستکبران(!) باشد.
والسلام علیکم

پ.ن: ساحرگان ناموس جادوگران اند... ساحره ای که دم از بی ناموسی بزند جای خود را در فنا دانسته است.


چوبدستی لازم نیست..
به یک ضربه ی عصایم بند هستید!

تصویر کوچک شده

×××××

تصویر کوچک شده


پاسخ به: کی, کِی, کجا؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۲:۵۵ یکشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۲
کجا؟
خونه ی آقا شجاع!


چوبدستی لازم نیست..
به یک ضربه ی عصایم بند هستید!

تصویر کوچک شده

×××××

تصویر کوچک شده


پاسخ به: وردهای ساخته ی خودتون
پیام زده شده در: ۱۲:۴۶ یکشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۲
اَمِرتیوم پراکتو:

عمل:یک نیزه با سرعت زیاد از چوبدستی پرتاب می شود.

ویژگی خاص: چون نیزه به خودی خود یک طلسم نیست می تواند از سپرهایی مثل «پروته گو» عبور کند.

روش دفع: می توان از ورد «دی سندیو» ( دورکننده ) استفاده کرد اما چون سرعت آن بالاست و هدف گیری یک نیزه

در حال حرکت مشکل است بهترین راه جای خالی دادن می باشد!


کلاپرا ترامیسو:

عمل: مانند یک بوگارت ( لولو خورخوره-ترجمه ی خانم اسلامیه) عمل می کند و ترس های شخصی که هدف قرار

گرفته را جلوی چشمش ظاهر می کند.

ویژگی های خاص:ندارد

روش دفع: سپر های مدافع - پاترونوس - اجرای متقابل این طلسم (لازم به ذکر است که ورد ریدیکولوس در مقابل این

طلسم کاربرد ندارد)


چوبدستی لازم نیست..
به یک ضربه ی عصایم بند هستید!

تصویر کوچک شده

×××××

تصویر کوچک شده


پاسخ به: قدرتمند ترین جادوگرهای زنده ی حال حاضر چه کسایی اند؟
پیام زده شده در: ۱۸:۰۵ چهارشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۲
دامبلدور و ولدمورت و الستور مودی!

دلیل:
دامبلدور: دلیل نمی خواد که..


ولدمورت:
بخشی از کتاب:

"اسنیپ بی هیچ حالت خاصی گفت:

- سرورم؟ متوجه منظورتون نمی شم. شما- شما با اون چوبدستی، جادوهای خارق العاده ای رو به اجرا درآوردین.

ولدمورت گفت:

- نه، من جادوهای عادیمو اجرا کرده م. منم که خارق العاده ام نه این چوبدستی..."

و مودی: خب همونطور که می دونید نصف سلول های آزکابان بدست مودی پر شده بوده ( حتی بلاتریکس که بعضیا
گفتن اونم قدرتمنده...) و اینکه فرار کردن تقصیر دمنتورها بوده نه مودی!


چوبدستی لازم نیست..
به یک ضربه ی عصایم بند هستید!

تصویر کوچک شده

×××××

تصویر کوچک شده


پاسخ به: دره گودریک
پیام زده شده در: ۱۴:۲۵ چهارشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۲
ولدمورت به اتاق هری می ره ...

- ارباب پاتر! فدای اون کله ی ترک خوردت بشم! پا میشی یا نه ورقلمبیده؟

- نــــــــــــه!

- پاشو دیگه! وگرنه ...

- جـــــــــــان؟

- خوب حالا که بیدار شدین بنده برم سراغ دوستتون رون!

- میری سراغ اون؟ بدبخت! دلم برات سوخت!



به اتاق رون که می ره رون خواب آلود میگه:

- هرمیون تویی؟...

- ارباب پاشین!

رون در خواب آلودی لای چشم هاش رو نصفه باز می کنه و

- اِ مامان؟! این همون خرس عروسکی بچگیامه!

و ولدمورت رو بغل می کنه و به ادامه ی خوابش می پردازه ... ولدمورت از تنفس عطر خوش زیر بغل رون
( ) نیمه بیهوش بود که رون غلتی می زنه و ولدمورت از نیمه بیهوشی به نیمه جونی تغییر حال می ده!

( درواقع مرحله ی اول آزمون دامبلدور که می خواست ولدمورت رو به ستوه بیاره همین جا بود...)

ولدمورت هم با همون نصف جونش نعره ای میزنه و با اینکه می دونست که نمی تونه جادوی سیاه بکنه چوبدستیشو بسمت رون می گیره و داد می زنه:

- کروشیو! ... بمباردو! ... ریداکتو! ... آواداکداورا! ...

هری و دامبلدور و چند تا از محفلی ها پشت در کمین کرده بودن و منتظر همین لحظه بودن و می خواستند برن تو که دامبلدور مخالفت می کنه و یواش می گه:

- صبر کنین! تام تاحالا هیچ کاری بجز گفتن چند تا کلمه نکرده! صبر کنین جالب تر میشه!

ولدمورت که تقریبا جان سپرده بود در آخرین نفس هاش دست از گفتن ورد های بی ثمرش می کشه و
چوبدستیشو تا آرنج تو دهن رون که درحال خرناس کشیدن بود می کنه...

- آیــــــــــــی!

دامبلدور در رو باز می کنه و به محفلی ها میگه:

- حالا برین تو!

محفلی ها:
ولدی:


ویرایش شده توسط الستور مودی در تاریخ ۱۳۹۲/۳/۲۲ ۱۴:۳۰:۴۰

چوبدستی لازم نیست..
به یک ضربه ی عصایم بند هستید!

تصویر کوچک شده

×××××

تصویر کوچک شده


پاسخ به: نوزده سال بعد
پیام زده شده در: ۸:۳۲ دوشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۲
خانه ی ریدل ها

الفیاس و باود در شکل اوری و مکنر جلوی ولدمورت زانو زده اند؛

-اوری، مکنر ... مرگخواران من .... علت تاخیرتون چی بود؟

-قـ..قـ..قـربان... مـ..ما همه جارو گشتیم و ...

- صبر کن ... لوسیوس همه ی مرگخوارای دیگه رو از این اتا ق ببر بیرون و اگه بفهمم کسی استراق سمع می کنه...

لوسیوس به مرگخوار های حاضر اشاره می کند و همه خارج می شوند. ولدمورت چند قدم جلو می آید...باود و الفیاس نفسشان تقریبا بند آمده بود و قدرت حرکت نداشتند... ولدمورت می گوید:

- باود! الفیس! دوستان من...

- تـ..تو تو میدونی...؟

- من ولدمورت نیستم... خودمو معرفی می کنم:الستور مودی!

- امکان نداره! یعنی تو این مرگخوارا رو جمع کردی و خودتو بشکل ولدمورت درآوردی تا به محفل حمله کنی؟!

- نه! من خودمو به شکل ولدمورت در نیاوردم! چون تام کچله و نمی تونستم از معجون مرکب استفاده کنم! خودمو بشکل یکی از مرگ خوارا در آوردم... که لرد کثیف (!) بهم گفت:«دالاهوف ... باید برای کاری به هاگوارتز برم...می خوام تو رو بشکل خودم در بیارم ... تو باید کاری کنی که مرگ خوارا فکر کنن تو منی تا اگه محفلی ها حمله کردن عدم حضور من باعث تضعیف روحیه ی اونا نشه »...

-تو مردی...

-حالا که می بینی زنده ام

باود هنوز ظنین بود اما الفیاس با ذوق گفت:

- این عالیه ... من می تونم پشت در وایستم و تو یکی یکی مرگخوارا رو صدا می کنی و من...

الستور: نه! ما هیچوقت از پشت کسی رو طلسم نمی کنیم! هیچ وقت!

باود: خودشه! حالا مطمئن شدم که تو چشم باباقوری خودمونی!

و الستور را در آغوش می گیرد...

الفیاس: حالا وقت ابراز احساسات نیست... هر لحظه ممکنه محفلی ها که بیرون کمین کردن لو برن یا الستور بشکل اصلیش در بیاد...

- الفیاس...باود...خودتونو روی زمین ولو کنین...مثلا که شکنجه شدین...

-...آخـــــــــــــــــــــــــــــــــــ... سرورم سرورم... غلط کردم! ...

- لوسیوس بیا داخل

- سـرورم... عفو کنید ... عفو کنید

لوسیوس: قربان اینا رو ببرم؟

- نه لوسیوس! زانو بزن! که می خوای علیه من شورش کنی هان؟!(و لوسیوس را خلع سلاح می کند)

-نه قربان! به هرپوی کثیف قسم که من همون خادم وفادارتونم( و چشم غره ای به مکنر می رود)

-دروغگو!بگو همدست هات کیا بودن تا نکشتمت!

- سرورم... من کاری نکردم که همدستی هم داشته باشم!

-به سرورت دروغ می گی! آوادا...

- باشه می گم .. می گم ...

- زودتر...

-بــ..بــ..بلاتریکس...و پـ .. پیتر.

- بلاتریکس! اون که همیشه دست راست من بوده!

و نعره می زند: بـــــــلـا...!

بلاتریکس وارد می شود...

-بله سرورم...؟

- می خوام ترتیبی بدم تا تو و پیتر و لوسیوس با هم دوئل سه نفره کنین... هر کس دو نفر دیگه رو کشت عفو می شه...

-سرورم...مگه من چی کار کردم که عفو بشم؟

- می تونی از لوسیوس بپرسی... ضمنا... اوری!مکنر! به گشت زنی تون ادامه بدین...احتمالا چندتا از طرفدارام هم اون بیرون منتظرتونن... بگین بیان تو تا با مرگخوارام آشنا بشن!

تالار اسرار شماره ی 2 - درهمان حال

ولدمورت و دامبلدور هنوز مشغول نبردند ... اطرافشان را هاله ای فرا گرفته که باعث می شود مینروا و سورس بسختی آلبوس و ولدمورت را ببینند یا صدایشان را بشنوند...

آلبوس تلاش می کند تا چیزی به مینروا و سورس بگوید اما ولدمورت هاله ی اطرافشان را غلیظ و غلیظ تر می کند...

دامبلدور: مینروا .... زره ........ ـابودش کنیـ ... مینروا ... مواظب .... خطر ....

مینروا: خدای من ... سورس می بینی ... تام نمی خواد ما بفهمیم آلبوس چی می گه

- ولی مطمئنا داره می گه باید زره رو نابود کنیم ...

- مطمئن نیستم ... چون چیز هایی هم درباره ی خطر می گفت

مینروا بر می گردد تا اسنیپ را ببیند ولی بجای اسنیپ ...

- سورس ... خدای من ... ســــــورس ...


ویرایش شده توسط الستور مودی در تاریخ ۱۳۹۲/۳/۲۰ ۸:۵۵:۴۷
ویرایش شده توسط الستور مودی در تاریخ ۱۳۹۲/۳/۲۰ ۹:۰۷:۰۷
ویرایش شده توسط الستور مودی در تاریخ ۱۳۹۲/۳/۲۰ ۹:۱۱:۴۷

چوبدستی لازم نیست..
به یک ضربه ی عصایم بند هستید!

تصویر کوچک شده

×××××

تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.