هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




مهد کودک دیاگون
پیام زده شده در: ۱۵:۰۷ جمعه ۱۴ تیر ۱۳۹۲
#21
سوژه جدید

-بیا بگیر!

مالی ویزلی کاسه پر از سوپ پیاز را روی میز،روبه روی آرتور ویزلی کوبید.محتویات کاسه بیرون ریختند و کاسه نصفه شد!
آرتور ویزلی که از کثیف شدن ردای نو اش عصبانی بود،بلند شد و با مشت بر روی میز کوبید.

-چته زن؟چرا مث تسترال رفتار میکنی؟
-هیچی فقط از این که ردای نو تنته خوشحالم!
-خوشحالی ینی نصف کردن تنها کاسه این خونه؟
مالی از شدت عصبانیت دستش را که از کویر لوت خشک تر بود،با پیشبند سسی اش خشک کرد!
-آخرین باری که برام لباس خریدی قبل از وقتی بود که چارلی به دنیا اومد!آخه مگه گناه من چیه که همیشه برام ملاقه میخری؟به مرلین منم آدمم،لباس میخوام.

آرتور قیافه حق به جانبی به خودش گرفت و مثل افرادی که حقشان پایمال شده،به مالی نگاه کرد.

-عزیزم،من پول ندارم...

مالی که منتظر شنیدن چنین چیزی بود،با گوشه چشم به ردای نو آرتور که حالا ازش سوپ میچکید و توسط تکه های بزرگ پیاز تزئین شده بود نگاه کرد.

-پس چطور این ردا رو برا خودت گرفتی؟نکنه پولات رو برا یکی دیگه خرج میکنی؟

آرتور که اوضاع رو وخیم میدید و از ترس ملاقه جدید مالی که در هوا تاب میخورد،پشت میز آشپزخانه پناه گرفت که طبق محاسباتش تا دودقیقه دیگه مثل کاسه نصف میشد!

آرتور:نه عزیزم،من فقط تورو دوس دارم.اصن میخوای همین حالا بریم دیاگون برات چند تا ردا نو بگیرم؟

مالی که آروم شده بود،ملاقه رو زمین گذاشت.

مالی:اوهــــــــــوی...بـچـــــــــه ها...میخواییم بریم خرید!

حدود 20 تا 30 بچه مو قرمز،از 30 ساله تا 2 ماهه،به آشپزخانه هجوم آوردند.

آرتور:آخه اینا رو کجا ببریم؟
مالی:کوچه دیاگون!

یکی از ویزلیک ها که به دلیل زیاد بودن تعداد خواهر و برادراش فاقد اسم بود،بالای سر پدرش پرید و موهایش را کشید!

ویزلیک:ما هم میام!جنایت تو روز روشن؟خشونت با کودک؟تنبیه فیزیکی؟

آرتور که تقریبا کچل شده بودو از حرف های قلمبه سلمبه ی ویزلی 2 ساله تعجب کرده بود،ویزلیک را روی زمین گذاشت و رو به بقیه گفت:

-یکی،یکی به مقصد دیاگون از شومینه برید تو،گونی پودر اونجاست،زیاد بر ندارید تا کم نیاریم.همش ده کیلوئه!


به یاد اما دابز!

I'm bad.And that's good
I'll never be good.And that's not bad


تصویر کوچک شده


پاسخ به: ارتباط با ناظر دیاگون
پیام زده شده در: ۱۳:۰۲ جمعه ۱۴ تیر ۱۳۹۲
#22
سلام خدمت ناظر دیاگون!

درخواست مجوز برای تاپیکی با عنوان "مهد کودک دیاگون" رو دارم.
خونواده هایی ک میخوان برن خرید و بچه هاشون دست و پاشون رو میگیرن،میتونن اونا رو به مهدکودک دیاگون بسپارن.

ممنون!


به یاد اما دابز!

I'm bad.And that's good
I'll never be good.And that's not bad


تصویر کوچک شده


پاسخ به: اژدها فروشی چارلی ویزلی
پیام زده شده در: ۱۴:۵۶ دوشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۲
#23
فرد:حالا چیزی نشده که!
چارلی:چیزی نشده؟آره...به نظر تو انجام ندادن دستورات وزیر و بی کار شدن من چیزی نیست که!
و بعد با دو دستش محکم بر سرش کوبید.مالی که از دست فرد و جرج عصبانی بود،با سرعت تسترال،به طرف آشپزخانه دوید!
چارلی:مامان؟! چی شد؟چرا یهو...
مالی:اه...غذام ته گرفت!هر سه تاتون رو خفه میکنم،میکشمتون،مث رخت می چلونمتون...حالا فلور میاد هی از غذام ایراد میگیره،از وضع تو خونم ایراد میگیره...زوووووووود خونه رو مرتب کنید.اون ترقه های بوقی رو از خونم بیرون کنید!خونه،زندگیم رو بهم ریختید!
فرد،جرج،چارلی:فلــــــــور؟!
مالی:مگه بهتون نگفته بودم؟! امشب بیل اینا میان خونمون.منم بقیه رو دعوت کردم!
چارلی:بدبخت شدم رفت!آبروم رفت!
مالی:زهر باسیلیسک! از من بدتر آبروت رفته که اینجوری میکنی؟
چارلی:
جرج:بقیه دقیقا شامل کیا میشه؟
مالی:هری و رون اینا!
فرد:هری و رون اینا دقیقا میشه:هری،جینی،آلبوس،جیمز،لیلی،رون،هرمیون،رز و هوگو...هاااهووووو...نفسم گرفت،چقد کمن ماشاالمرلین!تازه مادر من ویکتوریا رو جا انداختی!
مالی:بسته!اعصابم رو خورد کردید...آآآآآآآآآآآآخ!!!
از دهن یکی اژدها ها که در بالای سر مالی پرواز میکرد،جرقه ای خارج شد که قسمتی از موهای مالی را سوزاند!
فرد و جرج به سرعت مشغول گرفتن ترقه ها شدند به طوری که فقط خطی هویجی از آن ها مشخص بود!


به یاد اما دابز!

I'm bad.And that's good
I'll never be good.And that's not bad


تصویر کوچک شده


پاسخ به: ارتباط با ناظر دیاگون
پیام زده شده در: ۱۶:۱۱ جمعه ۷ تیر ۱۳۹۲
#24
سلام خدمت ناظر دیاگون!

من مجوز تاپیکی با عنوان "موسسه تقویت درسی قلمپرچی" رو میخوام.
همونطور که از اسمش پیداست موسسه ای تقویت درسیه برای آزمون های سمج.

ممنون!


به یاد اما دابز!

I'm bad.And that's good
I'll never be good.And that's not bad


تصویر کوچک شده


پاسخ به: ایا رون میتوانست اپارات کند؟
پیام زده شده در: ۱۳:۰۲ پنجشنبه ۶ تیر ۱۳۹۲
#25
منم با آیلین و فلور موافقم!
رون اون موقع میتونست آپارات کنه ولی با جاموندن چیزایی مثل:ابرو،ناخن و ...
حالا یا خودش تمرین کرده و یا با کمک هرماینی تونسته کامل آپارات کنه!


به یاد اما دابز!

I'm bad.And that's good
I'll never be good.And that's not bad


تصویر کوچک شده


پاسخ به: جادوگر ماه
پیام زده شده در: ۱۳:۲۰ پنجشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۲
#26
به دلایل زیادی که دوستان ذکر کردن،بانو آمبریج!


به یاد اما دابز!

I'm bad.And that's good
I'll never be good.And that's not bad


تصویر کوچک شده


پاسخ به: بهترین نویسنده در ایفای نقش
پیام زده شده در: ۱۳:۱۸ پنجشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۲
#27
خیلی سخته...نویسنده های خوب زیادی داریم...آیلین،جاگسن،مورفین و ...
ولی من ب مورفین رأی میدم.


به یاد اما دابز!

I'm bad.And that's good
I'll never be good.And that's not bad


تصویر کوچک شده


پاسخ به: بهترین ایده (پدید آورنده بهترین تاپیک)
پیام زده شده در: ۱۳:۱۷ پنجشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۲
#28
بنده هم به جاگسن رأی میدم!


به یاد اما دابز!

I'm bad.And that's good
I'll never be good.And that's not bad


تصویر کوچک شده


پاسخ به: بهترین عضو تازه وارد
پیام زده شده در: ۱۳:۱۲ پنجشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۲
#29
آیلین پرنس
به دلیل خیلی چیزا!


به یاد اما دابز!

I'm bad.And that's good
I'll never be good.And that's not bad


تصویر کوچک شده


پاسخ به: ناظر ماه
پیام زده شده در: ۱۸:۲۱ چهارشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۲
#30
لرد ولدمورت
بدلیل صبر و حوصله و دقت شون.


به یاد اما دابز!

I'm bad.And that's good
I'll never be good.And that's not bad


تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.