.:: سرسرای عمومی ::.دانش آموزان دسته دسته در گوشه ای جمع میشدن و از حواشی اخیر هاگوارتز صحبت میکنن.
- میدونین چی شده؟
- گربه ی فیلچ &!#$ حلوا شده! بعدشم حلوا رو پخش کردن بین اساتید!
در طرف دیگه دانش آموزان گریفیندوری دور هم جمع شدن.
هری پاتر : میدونین چه اتفاقی برای هاگرید افتاده؟
رون ویزلی : نچ.
هری پاتر : پشمالو و فنگ عاشق هم شدن ، هگر هم پشمالو رو آورده تو کلبه خودش.
هرمیون : تو این خبرا رو از کجات در میاری؟
هری پاتر : خب من توی کلبه هاگریدم و مطلعم.
هرمیون که متعجب شده میگه : اما آخه چطوری؟ چه وقت؟
هری پاتر بادی به غبغب میندازه و میگه.
- اینکه دیگه جای سوال نداره. صبح بعد از ناشتا، ظهر بعد از ناهار، عصر بعد از عصرانه و شب هم بعد از شام.
در اون طرف دانش اموزان اسلایترین دور هم جمع شدن.
پنسی : لعنت بر سوروس! الان این دخمه به شدت آب برداشته.
دراکو : آره. لوله نشتی کرده.
پنسی آهی میکشه و درحالیکه به پسر مورد علاقه اش خیره شده میگه : شت!
در طرف دیگه هم بچه های ریونکلاو دور هم ایستادن.
- میدونین چو دوباره عاشق شده؟
- نه بابا؟
- آره. میگن همزمان عاشق سدریک ، هری پاتر ، دراکو مالفوی و آرگوس فیلچ شده.
- این دختره خل و چل هم معلوم نیست چیکار داره میکنه.
در همین لحظه زنگ به صدا در میاد ، دانش آموزان متوجه میشن که باید برن سر کلاساشون و دوباره سرسرا سکوت قبلی خودش رو پیدا میکنه.