هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها

صفحه‌ی اصلی انجمن‌ها


صفحه اصلی انجمن ها » همه پیام ها (بلاتریکس.لسترنج)



پاسخ به: خـــــانــــه ریـــــــدل !!
پیام زده شده در: ۲۲:۳۲ یکشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۷
-اين؟!

تن صداى آقاى مدير زيادى تحقير آميز بود.

-بله من!... خود خود من!... تحقير جثه اى تا كى؟... تا كى ميخواين مردم رو از روى ظاهرشون قضاوت كنين؟ چون ريزم دليل بر كم زوريمه؟... خير! من اجسام بزرگتر از خودمم حمل مى كنم! شما چى فكر كردين؟

آقاى مدير حتى ذره اى شرمنده به نظر نمى آمد.
-بله حق با شماست بانو. شما استخدام شدين. حالا اون خودكار رو بدين تا اسمتون رو ثبت كنم.

لينى با موفقيت خودكارى كه حداقل طولش از خودش بلندتر بود را به مدير داد.

-خوبه... حالا اين صندلى رو بردارين و ببرين بيرون.

لينى به خودش افتخار مى كرد.
با افتخار رفت و با يك دستش يك دسته صندلى و با دست ديگرش هيچ جاى صندلى را گرفت و كشيد... و كشيد... و ديگر نكشيد!
با دست ديگرش هم همان دسته صندلى را گرفت و باز كشيد.

-خانوم لينى... نظرم عوض شد. شما فعلا نيروى ذخيره محسوب مى شيد. خانو... جناب كراب! شما استخدام شدين! بفرماييد بيرون و آقاى ريدل!... لطفا نفر بعد بياد تو!


I was and am the Dark Lord's most loyal servant
I learned the Dark Arts from him


مدال مرلين
پیام زده شده در: ۱۲:۳۲ یکشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۷
دوستان، از همين لحظه تا ساعت 00:00 روز شنبه سى و يكم شهريور ماه ترين هاى خرداد ماه و سه ماه تابستان در اين تاپيك برگزار ميشه.
روش برگزارى به اين شكله كه از الان تا ساعت ٠٠:٠٠ روز چهارشنبه، بيست و هشت شهريور ماه مياين تو همين تاپيك و به حداكثر سه نفر، در هر تعداد عنوانى كه ميخواين راى مى دين. مثلا:

جناب ايكس: خوب مى نويسه، فعاليتش با كيفيته و جادوگر ماهه.
جناب ايگرگ: ناظر خوبيه و فعاليتش خوبه.
جناب زد: بهترين تازه وارده.

لزوما قرار نيست به يك نفر در تمام عناوين راى بدين. چون راى ها بررسى ميشه و قطعا كسى كه مثلا راى بهترين ناظر رو آورده و كلا ناظر هم نيست، حذف ميشه.

از تاريخ بيست و نهم تا دوازده شب سى و يكم، نظرسنجى بين افرادى كه راى آوردن گذاشته ميشه تا از بينشون از سه نفر به عنوان بهترين اعضاى اين دوره تقدير بشه. تو اين نظرسنجى هم تعداد آراى هر فرد بررسى ميشه و هم تعداد عناوينى كه راى آورده.
يعنى در آخر سه نفری که رای بیشتری آورده باشند، بر اساس تعداد عنوان هایشان رنک طلا، نقره و برنز میگیرند.

عناوين:

بهترين نويسنده
بهترين ناظر
فعاليت بالا و با كيفيت
بهترين تازه وارد
جادوگر ماه: دلايل توضيح داده شود.

دقت كنين كه منظور از جادوگر ماه، شخصيه كه فعاليت مفيدى در راستاى فعال نگه داشتن سايت داره، براش زحمت مى كشه و فعاليتش محدود به يك انجمن نيست.

پس لطفا عادلانه راى بدين.


I was and am the Dark Lord's most loyal servant
I learned the Dark Arts from him


پاسخ به: دژ مرگ(شکنجه گاه جادوگران سفید)
پیام زده شده در: ۱۸:۵۷ پنجشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۷
بلاتریکس مترش را گوشه ای پرتاب کرد.
-خسته شدم اصلا!... کل این میدون رو متر کردم. کجا رفت این روحه؟

پاسخی در کار نبود. اما لینی از لای بوته ی گلی سرش را بیرون آورد.
-هی...!

کسی ندید. مگر سر یک پیکسی ریز نقش چقدر است که کسی ببیند؟
ولی او سرخورده نشد. به همراه سر، گردنش را هم بیرون آورد.
-هی...!

آیا گردن یک پیکسی، نقشی در دیده شدنش دارد؟... پاسخ مشخص است: خیر!
اما باز هم سرخورده نشد. پیکسی به دلیل ریز نقش بودن دیده نمی شد. وضعش از بانزی که با آن قد و قامت باز هم دیده نمی شد خیلی بهتر بود... قد و قامت؟... به راستی کسی می داند ابعاد بانز چقدر است؟

-هی...! بابا لامصبا کامل اومدم بیرون دیگه... ببینینم دیگه!

اینبار مرگخواران متوجه او شدند. البته نه بخاطر اینکه کاملا از باغچه کنار میدان خارج شده بود... صرفا بخاطر فریادی که کشید.

-پیداش کردی لینی؟!
-نه... فقط خواستم مطمئنتون کنم که روحه تو باغچه نیست.
-

در این میان، مغز ریونکلاوی لایتینا زنگ خطرش را به صدا درآورد.
-هی... میگم... نکنه... نکنه روحه رفته تو محفل؟!



I was and am the Dark Lord's most loyal servant
I learned the Dark Arts from him


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۱:۴۷ سه شنبه ۶ شهریور ۱۳۹۷
لودو عزيز

ببينين تاپيك ها ناظر ندارن. انجمن ها(قبلا تو پيام شخصى توضيح دادم كه انجمن ها كدومان و از كجا پيداشون كنين.) ناظر دارن. وقتى وارد صفحه اصلى انجمن ها بشين و روى يه انجمن كليك كنين، ليست تاپيك ها رو ميبينين. هر انجمن، يه تاپيك به نام ارتباط با ناظر داره. تو اون تاپيك و يا از طريق پيام شخصى، ميتونين با ناظر ارتباط برقرار كنين و درخواستتون رو بگين. قبول كردن و يا نكردنش كاملا به صلاحديد ناظر مربوطه.

موفق باشين.


I was and am the Dark Lord's most loyal servant
I learned the Dark Arts from him


پاسخ به: گـِـُلخانه ی تاریک
پیام زده شده در: ۳:۰۴ پنجشنبه ۱ شهریور ۱۳۹۷
براى بار صدم نگاه ها روى لينى متمركز شد.

-اينبار ديگه بايد برى. فقط تو تو اون سوراخ جا ميشى.
-مثلا جادوگريم، ساحره ايم... جادو بلديم!
-چوبدستيم تو استراحته. كار نميكنه. ببين... كروشيو!

مرگخوارى كه سر چوبدستى به سمتش گرفته شده بود، قبل از اثبات كار نكردن چوبدستى بلاتريكس، جان به جان آفرينش تسليم كرد.

-استراحت؟!
-بله استراحت!... ديروز قانوني تصويب شد كه آزادى چوبدستى هارو به رسميت شمرد و خواستار استفاده بهينه ازشون شد. روزى دو ساعت استراحت دارن. الانم تو استراحته.

و چوبدستي اش را كه مشغول نوشيدن آب پرتقال بود، به لينى نشان داد.
-مقاومت بى فايده است لينى... گل خشك بشه، سرورم يه عنوان كاكتوس تو بيابون ميكارنمون! برو و قطره اشك رو قانع كن بياد بيرون.

لينى مجبور به كوتاه آمدن شد. لجبازى اش را تا كرد و درون جيب ردايى كه ديده نمى شد گذاشت و براى قانع كردن قطره اشك، وارد سوراخ شد.


I was and am the Dark Lord's most loyal servant
I learned the Dark Arts from him


پاسخ به: کوچه ناکترن
پیام زده شده در: ۶:۲۷ شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۷
فقط چند ثانيه طول كشيد تا ملت متوجه عمق فاجعه بشوند.

-شكـ... شكست؟
-كورى مگه؟! شكست ديگه... همش تقصير شماست... من نميدونم شما چرا نسبت حجم به تغذيتون اينقدر نا متعادله!

اما بحث ادامه پيدا نكرد. چراكه محفلى و مرگخوار قبل از اينكه تمام تخم مار جذب موهاى لايتينا شود، به سمتش حمله كرده و سعى در جمع كردنش داشتند.

هكتور شيشه اى از ناكجا آباد ظاهر كرده و مشغول چلاندن محتويات موهاى او درون آن بود.
نارسيسا دستكش هايش را به دست كرده و با اكراه موهاى او را بو مى كشيد.
آمليا از تلسكوپش به عنوان ملاقه استفاده مى كرد.

-يه ليس... فقط يه ليس!

و فرد مذكور هم سعى در ليسيدن موهاى او داشت.

-گوشنمه!... تخم تسترال نيمرو شده اى كه يه كم مو قاطيشه... قابل قبوله!

در صدم ثانيه جنگ بر سر محتويات موهاى لايتينا متوقف شد و سر رون ويزلى از لاى موهاى او بيرون آمد.
-تخم تسترال؟... اشتباه لپى بود نه؟... تو كه تخم تسترال جاى تخم مار به ما غالب نكردى؟


I was and am the Dark Lord's most loyal servant
I learned the Dark Arts from him


پاسخ به: تالار عمومی اسلیترين
پیام زده شده در: ۹:۴۲ یکشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۷
خلاصه:

تالار اسليترين دقيقا زير درياچه قرار داره. سقف ميريزه و كل تالار رو آب ميگيره. آب حاضر نيست از تالار بره بيرون. در حالى كه اعضا دارن دنبال راهى براى خارج كردن آب مى گردن، لرد سياه افتادن تو آب و دارن غرق ميشن. اسليترينى ها ميخوان با باد كردن آدامس، تيوپ درست كنن و لرد رو نجات بدن.
...........................
در كسرى از ثانيه، اعضاى تالار آدامس ها را به دهان انداخته و مشغول جويدن شدند. حالا نجو، كى بجو!
اولين نفرى كه موفق به باد كردن آدامسش شد، بلاتريكس بود.
آدامسش باد شد و باد شد.
بلاتريكس ساحره طمع كارى بود. خيلى هم بود! پس خواست بزرگترين آدامس باد شده را به اربابش تقديم كند. لاكن...
آدامس تركيد.

نفر بعد كراب بود كه آدامسش را باد كرده و با خوشحالي آن را به رخ سايرين مى كشيد.
-بدبختا... همتون بى استعداديد. ببينين و ياد بگيرين چجورى آدامس باد مى كنن...

لرد سياه همچنان مشغول دست و پا زدن براى حفظ جانشان بودند. كراب نيز همچنان مشغول فروختن فخرهايش بود.
-اگه من نباشم چيكار ميكنين؟ همه كارهاتون ميمونن رو زمين!

-كراب... بندازش تو آب!
-بندازم تو آب؟... آدامسم رو بندازم تو آب؟ اين همه بادش نكردم كه بندازم تو آب... ميخوام واسه هميشه نگهش دارم.
-كرااااب!

لردسياه بنفش شده بودند. كراب بايد هرچه سريع تر آدامس باد شده اش را براى لرد مى انداخت... يا به ميل خود، يا به زور!


I was and am the Dark Lord's most loyal servant
I learned the Dark Arts from him


پاسخ به: در بحبوحه سیاهی
پیام زده شده در: ۲۰:۵۳ شنبه ۶ مرداد ۱۳۹۷
"امشو شو شه، ليپك ليلى جونه!"

لايتينا جمله را در دفترچه نوشت و منتظر پاسخ ماند.
جملات كم كم محو شدند... به خورد دفترچه رفتند و در تار و پودش حل شدند.
هرچه دقايق از پس هم مى گذشتند، لايتينا اميد به جواب دادن دفترچه را از دست داده و با شك به آن نگاه مى كرد.
-نميدونم به چى فكر كردم كه حرفت رو باور كردم!
-شايد فقط ميخواد با من حرف بزنه!

لايتينا معمولا عصبانى نمى شود... هميشه همه چيز با صحبت حل شده و مشكلات رفع مى شوند.
لايتينا ساحره منطقى و صلح طلــ...
-يعنى چى؟... يعنى من هم صحبت خوبى نيستم؟... يعنى من حوصله سر برم؟ يعنى من...
-يارم پر از جونه.
-يارت پر از جونه؟... يعنى يار تو پر از جونه ولى يار من پر از كاهه؟ يار تو فقط ياره... ياره ما خـ...

لينى از سر راه قطرات تفى كه در اثر شدت عصبانيت لايتينا، هنگام صحبت از دهانش بيرون مى پاشيدند، به كنارى جهيد.
-بابـــا من نميگم كه! اين داره ميگه.

و به دفترچه اشاره كرد. ولى جملات تغيير كرده بودند:
-گفتيم كه گفتيم! دوست داشتيم كه بگيم. همينه كه هست!


I was and am the Dark Lord's most loyal servant
I learned the Dark Arts from him


پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۷:۱۸ دوشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۷
طبق معمول هميشه، ملت جادوگر در حال كار و كسب نانى بخور و نمير براى خانواده هايشان و ملت ساحره، مشغول رفت و روب منزل هايشان بودند كه آرم جادوگر تى وى در هر گوشه و كنار شهر نمايان و به دنبالش، چهره زشت خبرنگارى ظاهر شد.

-ملت فهيم و فرهيخته جادوگران!... طى مصاحبه اى فورى در خصوص روشنگرى هاى امروز صبح پيام امروز و فنگ كبير، در خدمت يكى از زوپس نشينان هستيم... مادام لسترنج!

در پس زمينه صداى درگيرى و زد و خورد و به دنبالش، جيغ و دست و هوراى افرادى كه ديده نمى شدند بلند شد.

-خب... مادام لسترنج... در خصوص افشاگرى هاى فنگ چه ميگوييد؟
-تكذيب ميكنم!
-يعنى شما شركت چاپ...
-خير... اونجا فقط يه زير پله سى مترى و محل چاپ كتاب تست و كنكوره!
-ميشه بيشتر توضيح بدين؟
-خير!

خبرنگار چهره بهت زده اش را به سختى جمع و عرق روى پيشانيش را با آستين ردايش پاك كرد. نشستن كنار بلاتريكس به وضوح برايش سخت بود.
-خب... در مورد كاخ زوپس برامون توضيح ميدين؟
-كاخ؟!... كدوم كاخ؟... اونجا يه بيت محقره... اتفاقا خوب شد كه پرسيدى... اينقدر از گرونى ناله نكنيد... گرونى كجا بود؟ گوجه كيلويى سه گاليون كجاس؟... از كاخ ها و مناطق مفرهتون كمى فاصله بگيرين و بياين از ميوه فروشى دم بيت ما خريد كنين... گوجه سه كيلويى يه نات، دو تا موزم اشانتيون روش ميده.

خبرنگار مشتاق به نظر مى رسيد.
-عه... چقدر مناسب! كجاس اينجا كه ميگـــ...

با چشم غره بلاتريكس، سوالش را خورد و صدايش را صاف كرد.
-اهم... خب... در مورد وزير شدن فنگ توضيحى ميدين؟
-خب فنگ نور چشم ماست. و بله درسته! شبونه رفته كلاه گذارى كرده و وزير شده. و بازم درسته... لينى وارنر و رز ويزلى به جمع بيت برگشتن. خب... من از همين تريبون استفاده مى كنم و ميگم كه بيت ما دو تا اتاق بيشتر نداره و ما هفت نفريم اونجا. دستشوييشم با خونه بغلى مشتركه. حمومم نداريم!... سر خيابون يه حموم عموميه كه ما بخاطر اسراف نشدن آب، هفته اى يه بار ميريم اونجا حموم. روزى يه وعده نون و ماست ميخوريم. پس تموم كنين اين بحث ها راجع به كاخ نشينى مارو... ما جزو اون نود و شش درصديم.

خبرنگار كه به دنبال پرسشى ديگر، دهانش را باز كرده بود، با فرو رفتن چوبدستى بلاتريكس در پهلويش، متوجه شد كه زمان برنامه به پايان رسيده است.
-خب... از مادام لسترنج ممنونيم كه وقتشون رو به ما دادن و توضيحات كامل و جامعشون رو ازمون دريغ نكردن. تا جادوگر تى وى ديگه اى بدرود!

با خاموش شدن دوربين، بلاتريكس كروشيويى حواله خبرنگار كرد و با صدايى بلند تر از فرياد او، بر سر تهيه كننده جيغ كشيد:
-بده اون زندانيامون رو... يه تشويق درست حسابى نكردن... دارم براشون!

و مشغول گرفتن اسنپ پلاسى به مقصد كاخ اعيانى زوپس شد.


I was and am the Dark Lord's most loyal servant
I learned the Dark Arts from him


پاسخ به: بیمارستان سوانح جادویی سنت مانگو
پیام زده شده در: ۲۲:۰۱ سه شنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۷
دلفى دستكش هاى سفيد لاتكسى اش را به دست كرد و چوب بستنى اى كه ساعتى قبل مشغول خوردنش بود را جلوى دهان فنرير گرفت.
-باز كنين!

فنرير باز كرد. اما قبل از انجام هر واكنشى از دلفى، دهانش را بست... البته پس از بلعيدن چوب!

-اونو چرا خوردى؟
-هان؟... نبايد ميخوردم؟!

دلفى پوفى از اعماق وجودش كرد.
-خب... من فهميدم... شما سرطان غدد عرق كُن دارين. يعنى...
-نه من فقط ديشب زيادى دويدم!
-...غدد عرق كُن شما، بيش از حد فعالن و خيلى بزرگ. بنابراين...
-دلفى... دارم ميگم من فقط دوش نگرفتم!
-شما ميتونين من رو خانوم دكتر ريدل صدا كنين و داشتم ميگفتم... شما صلاحيت دريافت گواهى سلامت ندارين. ميشه دوازده گاليون و دو نات!

فنرير با دهان باز، گاليون ها را روى ميز دلفى گذاشت.

-دو ناتش رو فراموش كردين.
-دلفـ... خانوم دكتر ريدل!... ما همكاريم...
-باشه پس ميشه سه نات. و البته قابلتون رو هم نداره!

و البته كه چنگ زدن دلفى به كف دست فنرير هنگام دريافت سكه ها... مشخص مى كرد كه حسابى قابل دارد!

در حين خروج فنرير با دهان همچنان باز، شخص ديگرى براى دريافت گواهى سلامت، به سمت اتاق دلفى مى آمد.


I was and am the Dark Lord's most loyal servant
I learned the Dark Arts from him






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.