از نظر منم اسنیپ! چون از رو کتاب معجون سازی نو جونیش هم معلومه که چقد با استعداد بوده و با اون سنش ورد اختراع میکرده و واسه لوپین بهترین نوع معجون رو آماده میکرد و علاوه بر اینها تونسته بود طوری بین مرگخوارا نفوذ کنه که حتی ولدمورت هم بهش شک نکنه و بهش اعتماد داشته باشه! و اصلی ترین نقش رو در پیروزی هری رو اسنیپ ایفا کرد!

نام: پانسی پارکینسون
گروه: اسلایترین
سن: 19 سال
شغل: محصل
نژاد: اصیل زاده

توضیحات: من مشخص ترین دختر گروه اسلایترین در هاگوارتز هستم و به دراکو علاقه مندم ولی در حال حاضر کاری به کارش ندارم. پدر و مادرم اصیل زاده هستند و خوش چهره هستم.


تایید شد !

سوروس وارد اتاق شد و چشمش به چشمان بی روح لرد ولدمورت افتاد.چه پذیرایی گرمی.لرد چوبدستی در دست بود و نجینی را به دور گردنش بسته بود.مدتی صحبت کردند و در نهایت چوبدستی لرد تکانی خورد و نوری سبزرنگ منتشر کرد و در کسری کمتر از ثانیه نجینی گردن سوروس را نیش زد و در نهایت لرد و نجینی از اتاق بیرون رفتند.
سوروس تنها و زخمی در اتاق ماند و فکر میکرد دیگر زمان مرگش رسیده است.خوشحال بود که رسالتش را انجام داده بود و با روان راحت از دنیا میرفت.اما کاش میتوانست پسر معشوقش را ببیند.کاش میتوانست حقیقت را به او بگوید.چیزی نگذشت که در آخرین لحظات عمرش آرزویش برآورده شد.
هری پاتر بر بالین سوروس آمد.و چشمان سبزرنگش که مانند مادرش بود در چشمان سوروس افتاد.ناخوداگاه لبخندی بر لب بی رمق سوروس نشست.هری پاتر سر او را در بر گرفت ولی سوروس میدانست فرصتی برای تامل کردن نیست.به سرش اشاره کرد و هری متوجه منظورش شد.رشته سفید خاطرات را از سرش خارج کرد و سوروس چشم از دنیا فروبست.
این آغاز پایان داستان هری پاتر بود...هری پاتر باید با حقیقت وحشتناک روبرو میشد...



تایید شد !