فلش خیلی بک! - ایواااان! ایواااان! یه پَس ِ کلّه برامون بیاریــــــــد!
لُرد که درب و داغون و ترکیده و آش و لاش برگشته بود خونهی ریدل، در به در در جستجوی در.. همم.. نه! ینی دربهدر دنبال ِ یه کلّه میگش که بره پشتش ساکن شه تا یه جسم دیه با استفاده از اون باقیموندههای گوشت ِ ایوان و استخون ِ باباش و سطل خون ِ عله، بسازه.
ایوان همونطور که جمجمهشو گذاشته بود جلوی لُرد، بدو بدو رف تا مقدمّات ِ جسم ِ جدیدو فراهم کنه. و در این اثنا، باس حواسش به فرمایشات اربابش هم میبود طبعاً و جوابشو میداد.
- ما با این همه عظمتمون نمیفهمیم..
- دور از آخ! این در که اونور بود قبلاً! دور از جون ارباب! چپ! چپ! آخ! بدن ِ ابله!
یه ور ِ جمجمهی ایوان سعی داش بدن ِ کورشو راهنمایی کُنه و یه ورش، شده بود صورت ِ لُردک.
- ما نمیفهمیم که چطوری این بچهپاتر ضد آوادا شده واس ما! این برای ابهت ما به شدّت مضرّه ایوان!
- چیزی.. آخ! ارباب به ابهت همایونی لطمه نمیزنـ.. آخباب! الــــــــا! برو از روی اون زوپس خون ِ عله رو جمع کن بیار!
چون احساس کرد داره برای لُرد سؤال پیش میاد و لُرد خوشش نمیاد براش سؤال پیش بیاد چون خیلی گولاخه و چه معنی داره چیزی براش سؤال پیش بیاره، همونطور که در به در ِ یه پاتیل بود، توضیح داد:
- پیش پاتون اوخ! شورای مدیران آخ! سایتو انداختن روی یه سیاماس دیه ارباب. بعد عله آی! خعلی جلوشون واسّاد و تهش.. اوی! خونش پاشید رو زوپس ولی.. آخ! زوپس به هیشکی وفا نکرده ارباب.
و دوباره در طلب ِ تام، صداشو انداخ رو سرش بدون توجه به لُرد که سخت توی فکر بود و تره هم برای سیاماس و زوپس و خون عله خورد نمیکرد، یکی از دندههای تام رو شکست و باز هم لُرد حواسش پرت نشد.
- بیانصاف! بدن آدم باس دویست و شیشتا استخون داشته باشه!
- ما نباید بذاریم این پاترا توی جامعه بگردن.
- غصه نداره بابای ارباب. منو که میبینی یه جمجمه و ده تا استخون ِ ناقابل دیگه برام مونده. ببین! خوشحال نیستم! ولی ناراحتم نیستم!
- ممکنه کسی به ذهنش برسه که این خاصیت پاترها رو توی جامعه پخش کُنه!
- تو از اولش ناقص بودی، بیمقدار. من پدر اربابم خیر سرم!
- باید روش مطالعه بشه. باید یه ژنش رو تغییر بدیم و دوباره ولش کنیم توی جامعه.
- ای بابا حالا یه استخون ِ دنده ازت کندیما!
- سکـــــــــــــــــــــــوت!و البته لُرد خعلی دلش میخواس یه
هم تهش بزنه ولی دیه ضایع بود و مثلاً لُردی گفتن، شخصیتپردازیای گفتن، مخوفیتی و وقار و نجابتی گفتن!
- ایوان. درست کردن جسم رو به یکی دیگه بسپرید. ما چند تا متخصص ژنتیک میخوایم و.. یه جیمز سیریوس پاتر!
پایان فلش خیلی بک! -_____________________________-
دیباچهی نگارنده [
] :
الان مرگخوارا و صاب انستیتوییها، توأمان دنبال جیمزن تا روش آزمایش کنن. مرگخوارا میخوان ژنهاش رو تغییر بدن، اون یکیها میخوان ژنهاش رو تکثیر کنن!