پیام بازرگانی:- بچه ها، بیایین فرش بشوریم!
- چطوری؟ سخته! بیخیال!
- نا سلامتی خونه تکونیه ها! زود باشین ببینم!
- با چی آخه بشوریم؟
- با شامپوی فرش ایوان!
- چی؟
- شامپوی فرش ایوان!
- کی؟
- شامپوی فرش ایوان!
- کجا؟
- شامپوی فرش ایوان! 29 دو تا شیش!
با تمام شدن پیام های بازرگانی، صفحه قهوه ای رنگ شد و اسامی بازیگران و عوامل بر روی صفحه نمایش داده شد:
بازیگران:
رابعه اسکویی در نقش مالی ویزلی
بروس ویلیس در نقش لردولدمورت
الناز شاکر دوست در نقش آیلین پرنس
طناز طباطبایی در نقش فلور دلاکورسارومان در نقش مرلین کبیر
مرجانه گلچین در نقش مروپی گانت
ریچارد هریس در نقش آلبوس دامبلدور نویسنده:آیلین پرنس
مرلین کبیر
آهنگساز:دیوید آرنولد
تهیه کننده:سازمان حمایت از حقوق ساحرگان
کارگردان:قسمت اول: آیلین پرنس
قسمت دوم: مرلین
لحظه ای تصویر سیاه شد. سپس متنی سبزرنگ بر روی پرده ظاهر شد.
دیدن این فیلم به کودکان زیر 20 سال و محفلی ها و افرادی که سفیدی وجودشان بیشتر از سیاهی ست، توصیه نمیشود.این فیلم مستندی از اتفاقات واقعی می باشد.قسمت دوم
مرلین به آرامی بر روی صندلی اختصاصی خودش نشسته بود و خیره به آتش درون شومینه، در حالت خلسه قرار داشت. دوربین بر روی چهره ی پیر و شکسته ی مرلین که از شدت تمرکز در هم رفته بود، زوم میکنه. جادوگر پیر هر از گاهی کلمه ای را با خودش زمزمه میکرد:
- آرامش... آرامش...
با شکستن ناگهانی پنجره و ورود زاغی، تمرکز مرلین را در لحظه ای نابود و توجه دوربین را به سمت خودش منعطف کرد. زاغی لحظه ای ایستاد و اتاق را برانداز کرد و سپس به سمت مرلین رفت و شروع کرد به قار قار کردن!
مرلین پس از تمام شدن قار قار های زاغی، با چهره ای بهت زده و برای اینکه مهارتش را آشنایی با زبان انواع جک و جونور ها نشان دهد، شروع به قار قار کردن کرد و جواب زاغی را داد و زاغی را با منقار باز تنها گذاشت و به سمت اتاق آیلین حرکت کرد.
اتاق آیلین، اندکی بعد:مرلین لبخندی به آیلین و مالی زد و با صدای آرام و تاثیر گذارش شروع به حرف زدن کرد:
- مالی، میدونم که چه وضعیتی برات پیش اومده، مدت ها پیش می خواستم با تو در این مورد صحبت کنم، ولی خب زمان مناسب نرسیده بود ولی امروز میتونم باهات این مسئله رو در میون بذارم. از اتفاقاتی که توی خانه گریمولد میگذره خبر دارم، از تک تک اتفاقاتی که برات افتاده و همه ی 256 تا قهر یک ساعته ای که داشتی رو می دونم ولی الان بحث مهم تری رو داریم! من رو به پیامبری قبول میکنی؟ حاضری تا دنیای جدیدی رو به روت باز کنیم؟
دوربین چهره ی عرق کرده ی مالی رو نشون داد که همزمان با گوش دادن به حرف های مرلین و عرق کردن بیش از پیش، در حال جویدن ناخن هایش بود. پس از مدتی مکث، مالی آب دهانش را قورت داد که به لطف صدابردار، مصادف با صدای تلپ وحشتناکی شد و به جدیت فضا افزود.
- بله یا مرلین، قبول میکنم و حاضرم.
مرلین دستش رو روی شانه ی مالی ویزلی گذاشت و به
حالت خلسه فرو رفت و روایاتی را که مالی باید می شنید و می دید، برایش نشان داد. دوربین به سمت بالون تصاویر تشکیل شده بر بالای مرلین و مالی حرکت کرد و در آن غرق شد!
نقل قول:
- و تو ای پیامبر، به لرد سیاه بگو که هر از گاهی آغوشش را برای محفلیان نیز بگشاید، تا از خوان نعمتش همه را بی دریغ احسان کند و منتی بر او نباشد...
- ای لرد سیاه که تو را ناجی قرار دادیم و به زمین فرستادیم تا همگان را هدایت کنی، آغوشت را بر روی همه باز کن و بگذار همه نجات یابند...
مرلین در حالیکه به شدت می لرزید، از کوه پایین رفت و به سمت خانه ی ریدل ها حرکت کرد، جایی که باید پیام را به لرد سیاه ابلاغ میکرد. در کسری از ثانیه در جلوی در خانه ی ریدل ها ظاهر شد و وارد شد. لرد سیاه منتظر او بود.
- لرد سیاه، آگاه باش که این ها کلمات آسمانی هستند که برای تو نازل شده اند، آنها را بشنو و به کار بگیر تا بیشتر در نزد ما ارج و قرب پیدا کنی. هر چند وقت یکبار بگذار تا یکی از محفلی ها به پیش تو بیاید و او را بی هیچ مجازاتی قبول کن تا در قدرت و صداقت تو هیچ شکی به وجود نیاید.
وضعیت مالی دست کمی از وضعیت مرلین پس از شنیدن آیات نداشت، دوربین به سمت چهره ی مالی که از خیس از عرق شده بود چرخید و تلاش او برای ادای واژه ها را به نمایش گذاشت:
- این... یعنی... چی؟
آیلین و مرلین یکصدا جواب مالی را دادند:
- ما، مرلین پیامبر باستانی و آیلین پرنس، رئیس سازمان حمایت از ساحره ها تو را به جمع مرگخواران دعوت میکنیم و به تو وعده میدهیم که هیچ آسیبی نخواهی دید؛ فقط باید آزمون پله پله تا ارباب را بگذرانی! مراحلی برای سنجیدن مهارت های تو!
محفل ققنوس؛ چند ساعت بعد:- اونکه با من و تو مهربون نمیشه؛ نا رفیقه اون همیشه! همه محفلیا!
- نا رفیقه اون همیشه!
- اونکه با غذای ما صد تا بازی داره؛ دل سنگ مالیه! همه محفلیا!
- نا رفیقه اون همیشه!
تدی که بر روی میز آشپزخانه در حال اجرای کنسرت با شکوه خودش بود با صدای کوبیده شدن در آشپزخانه توسط مالی ویزلی سقوط کرد و کنسرت وی نا تمام باقی ماند!
- چه خبرتونه؟! سرم رفت! من نبودم داشتین خوش میگذروندین دیگه؟ صفا سیتی! آره؟
محقلی ها با دیدن قیافه ی وحشتناک و
ـی ِ مالی، خود را جمع و جور کردند و همانند بچه های خوب سر میز نشستند و از هیچکدامشان صدایی بیرون نیامد!
قیافه ی مالی با فهمیدن این موضوع که محفلی ها نه تنها از غیبت چند ساعته ی او که بر خلاف عادت همیشگی اش رخ داده بود، ناراحت یا نگران نبودند و بلکه داشتند کنسرت اجرا میکردند، بیشتر در هم فرو رفت و در تصمیمش جدی تر شد.
دوربین سیاه میشه و اتفاقات چند ساعت قبل که در انجمن حمایت از ساحرگان افتاده بود رو نشون میده!
نقل قول:
- اما بچه هام چی میشن؟ شوهرمو بقیه کسایی که دوستشون دارم؟
- مالی، در یک طرف من، پیامبر ِ شما قرار دارم ولی در اون طرف چی؟ یه ریش دراز و یه چند تا جغله که نصف بیشترشون بچه های خودت هستن و اگه نباشن، اون گروه از بین میره!
- چه تضمینی دارین که بدونم اونا واقعا منو دوست ندارن؟
مرلین چشمکی به آیلین میزنه و پس از چند لحظه آیلین غیب میشه.
- من همین الان میتونم بهت بگم که اونا دارن پشت سر تو شعر میگن و شاد و خوش و خرم هستند و نبودن تو هیچ اهمیتی براشون نداره؛ برای اینکه مطمئن بشی خودت برو و ببین و بعدش تصمیم بگیر!
مالی سری به نشانه ی موافقت تکون میده و غیب میشه. بعد از رفتن مالی، مرلین به سمت صندلی آیلین حرکت می کنه و بعد از نشستن روی اون، با خودش زمزمه میکنه:
- ای کاش آیلین فرد مناسبی رو پیدا کنه که ازش به عنوان یه طعمه برای معجون مرکبش استفاده کنه!
مالی سوپ همیشگی خودشو درست میکنه اما به دور از چشم محفلی ها، دارویی رو که مرلین به اون داده بود رو در داخل سوپ میریزه که باعث کچلی دائمی اعضای محفل و ریختن ریش دامبلدور خواهد شد.
تصویر کات میخوره به صحنه ی بعدی و مالی رو در حال کشتن چند تک شاخ نشون میده.
تصویر دوباره کات میخوره و مالی رو در حال نیشگون گرفتن بچه مدرسه ای های ماگل در حومه ی شهر لندن نشون میده.
چند روز بعد:تصویر مالی ویزلی رو در حال طی کردن یکی پس از دیگری پلکان های قدرت که شبیه لیست افراد در حالت تک نفره ی مورتال کمبت هستش رو نشون میده.
چند هفته بعد؛ خانه ی ریدل ها: مالی ویزلی بعد از تمام کردن تمام مراحل آماده ی ملاقات با رئیس بزرگ میشه که کسی نیست جز لرد سیاه. مالی که بنا بر گواه دوربین که از زوایای مختلف در حال تصویر برداری از او بود، دیگر هیچ شباهتی به مالی ویزلی مخفلی نداشت! او اکنون کاملا حاضر و آماده برای نابود کردن مخالفان لرد سیاه شده بود.
- مالی، دخترم، لرد سیاه تو رو صدا کردند، وقتش رسیده!
دوربین، سرسرای ورودی خانه ی ریدل ها را نشان داد. تمام مرگخواران با لباس مخصوص خودشان و در حالیکه کلاه رداهایشان را بر سرشان کشیده بودند، در دو طرف سالن ایستاده بودند و لرد سیاه در بالای پلکان و در جایگاه همیشگی خودش که بالاتر از همه ی مرگخوارانش بود، به نظاره ایستاده بود.
مالی پشت سر مرلین و آیلین وارد خانه ی ریدل شد. دو مرگخوار به سمت جایگاه های خودشان حرکت کردند و مالی پس از لحظه ای درنگ در زیر نگاه های سنگین بقیه ی مرگخواران به سمت لرد سیاه حرکت کرد.
لرد سیاه با اینکه لبخندی بر لب داشت ولی با همان لحن مرگبار و ترسناک همیشگی اش سخن گفت:
- مالی ویزلی، تو تمام کار هایی که باید انجام میدادی رو انجام دادی و زیر دست دو نفر از مرگخوارانم تعلیم داده شدی. بنا بر وصیت مرلین که همیشه لازم الاجراست، تو واجد شرایط مرگخوار شدن هستی. نظر مثبتت رو برای مرگخوار شدن برای بار چندم اعلام کن!
- تا ابد در خدمت شما خواهم بود ای لرد سیاه!
- ایوان، مراسم رو شروع کن!
ایوان جمجمه ای به نشانه ی اطاعت تکون میده و رو به روی مالی ویزلی می ایسته و شروع میکنه:
- ما در اینجا جمع شده ایم تا به هدف والای لرد سیاه جامه ی عمل بپوشانیم...
ما، مرگخواران، یاران همیشگی و دائمی لرد سیاه خواهیم بود و او را در هیچ شرایطی تنها نخواهیم گذاشت...
همه ی ما به عنوان مرگخوار قسم یاد میکنیم که اولین نفر در هر حمله ی گریز ناپذیر و آخرین نفر در هر عقب نشینی گریز ناپذیر در مواجهه با دشمنان لرد سیاه باشیم...
در زمانی که تمام مردم کور کورانه روشنایی را دنبال میکنند؛
مرگخواران یک صدا ادامه دادند:
- فقط لرد سیاه پا بر جا خواهد ماند.
- و هنگامی که دیگران به وسیله ی قانون ها و محدودیت ها کنترل میشوند؛
مرگخواران دوباره ادامه دادند:
- مرگخواران زیر سایه ی اربابشان، یکه تاز میدان خواهند بود.
لرد ولدمورت چوبدستی اش را به شکل مارپیچی در هوا حرکت داد و بعد زمزمه کردن ورد، داغ مرگخواری بر ساعد مالی ویزلی نقش بست.
دوربین به آرامی بر روی ساعد مالی ویزلی زوم میکنه و بعد از رسیدن به سر مار، صفحه سیاه میشه و تیتراژ
مصوت (!) پایانی ظاهر میشه.
سایر بازیگران:
نجینی
جیمز سیریوس پاتر
تدی ریموس لوپین
مریلا زارعی
عمو پورنگ
وینست کراب
اضغر آقا شیرموز فروش
صدا بردار:
قدرت الله نوروزی
تصویر بردار:
کور ممد
گریم:
گراوپی
با تشکر از خانواده ی محترم رجبی و کله پزی رحمان شجاعت و پسران!