هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۷:۱۰ دوشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۷
کلاه عزیز، سلام!
من ادمی کم رو ، خجالتی ،مهربان و دلسوز هستم و سعی میکنم به همه کمک کنم؛ خیلی زود عصبانی میشم و در کل اعصاب ضعیفی دارم. دارای منطق فراوانی هستم و میتونم به شرایط جدید عادت کنم.
اولویت من برای گروهبندی، دو گروه گریفیندور و هافلپافه که البته فرق زیادی نداره که تو کدومشون بیفتم، پس با تشخیص و انتخاب خودت، یکی از این دو گروه خونه ی من میشه!


فقط ارباب!
هستم...ولی خستم!

تصویر کوچک شده


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۲۲:۱۴ یکشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۷
تصویر شماره 9


سیریوس با شور و شوق مشغول شرح بهترین نقشه ی عمرش برای سه تا از بهترین دوستانش بود.
صبح ان روز چندان خوشایند سپری نشد؛ انها با بلندکردن پروفسور فلیت ویک در کلاس وردهای جادویی مجازات سنگینی را به جان خریدند: محرومیت از سفر به دهکده ی هاگزمید تا اخر سال! که البته این مشکل با نقشه ی بی نظیر سیریوس قابل حل بود.
- جیمز تو که با نقشه ی من موافقی؟...
حرف سیریوس با پرسشی از طرف پیتر قطع شد: سیریوس میشه یه بار دیگه نقشه رو توضیح بدی؟ اخه من خیلی از جاهاشو نفهمیدم!
- ببین پیتر، نکته ی اصلی ساختن نقشه ایه که تمام مسیرهای هاگوارتز و ادمای توش رو بهمون نشون بده.
- اخه چطوری؟
پاسخ سوال پیتر در عملیاتی که قرار بود ان شب انجام شود نهفته بود. ساعت دوازده نیمه شب، هنگامی که هر چهارنفر ازخلوتی سالن عمومی گریفیندور اطمینان حاصل کردند، زیر شنل نامرئی جیمز با عبور از حفره به راهروهای هاگوارتز قدم گذاشتند. و با سرعت به سمت مکانی خلوت که بتوانند در انجا به راحتی نقشه را اجرا کنند شتافتند.
سیریوس درحالی که کاغذ پوستی ای را از داخل جیب ردایش در می اورد، رو به ریموس گفت: ببین ریموس، این کاری که میخایم امشب انجام بدیم احتیاج به جادوهای پیشرفته ای داره که فقط تو از پسش بر میای! ازت خواهش میکنم امشب این کارو برامون انجام بدی.
ریموس از دست جیمز و سیریوس عصبانی بود و نهایت سعیش را میکرد که با ان دو حرف نزند، زیرا صبح ان روز، این سیریوس و جیمز بودند که پروفسور فلیت ویک را به هوا بردند و ریموس و پیتر در این کار هیچ نقشی نداشتند، اما از انجا که تمام استادها اعتقاد داشتند که این چهار نفر هرگز کاری را بدون یک دیگر انجام نمیدهند، هرچهارنفر را مجازات کرده بودند.
ریموس با اکراه سری تکان داد.
- ریموس، خودت که خوب میدونی ما اصلن نمیخواستیم که پروفسور شمارو هم مجازات کنه، ما حتی از خودت هم بیشتر ناراحتیم!
این صدای جیمز بود که نجواگونه از زیر شنل به گوش میرسید.
- باشه باشه، حالا باید چه کار بکنم؟
سیریوس که وجد و سرور در چهره اش نمایان بود با خوشحالی گفت: تو فقط باید صبر کنی تا هرموقع که وقتش شد بهت بگم. اول از همه باید تمام مسیرهای مخفی هاگوارتز رو پیدا کنیم. به غیر از تونلی که به مغازه ی دوک های عسلی میرسه و تونلی که مارو به بید کتک زن میرسونه، کسی راه دیگه ای بلده؟
پیتر به دلیل این که برای اولین بار جواب سوالی را میدانست، از خوشحالی روی پنجه ی پاهایش به جلو و عقب تاب میخورد و تمام تلاشش را میکرد که اولین نفر پاسخگو باشد: من یه دونه بلدم، توی طبقه ی چهارم یه اینه ای هست که اگه پشتشو نگاه کنی یه دریچه میبینی، اون دریچه به زیر زمین کافه ی هاگزهد میرسه. البته بعضی وقت ها در زیرزمینش قفله و تو نمیتونی بری بیرون.
- خب، پس با این حساب تا الان سه راه مخفی وجود داره که همشون به هاگزمید راه پیدا میکنن!
ریموس هم که انگار کمی جذب نقشه شده بود روبه بقیه گفت: منم یه راهیو بلدم. توی راهرویی که سالن عمومی اسلیدرین هست، یکی از سنگ های اونجا جا به جا میشه که به اداره ی پست تو هاگزمید میرسه. ولی فکر نمیکنم به راحتی بشه ازش استفاده کرد چون دقیقا از پشت میز مسئول اونجا درمیاد و وقتی بخوای از توش بیرون بیای توجه همه رو به سمت خودت جلب میکنی.
سیریوس، جیمز و پیتر با نگاه هایی حاکی از تعجب به یکدیگر می نگریستند؛ چرا که هیچ یک از انان تصور نمیکردند که ریموس چنین راهی بلد و حتی امتحان نیز کرده باشد.
با اطلاعات بعدی از سوی هر یک، درنهایت هفت تونل مخفی روی کاغذ پوستی خودنمایی میکرد.
قدم بعدی انان یافتن اسم تمامی دانش اموزان هاگوارتز بود که باید لیست انها را از دفتر فیلچ برمیداشتند، زیرا مطمئن بودند که فیلچ همه ی دانش اموزان را حداقل یک دفعه هنگام انجام کاری خلاف پیدا و نام انهارا یادداشت کرده است.
پس از اینکه این کار هم با موفقیت انجام شد، همگی به جای اول خود برگشتند. سیریوس با شادی خاصی که در صدایش نهفته بود رو به ریموس گفت: خب، حالا نوبت توئه که کارتو شروع کنی، اول از همه یک کاغذی بوجود بیار که برای نقشه مناسب باشه.
ریموس با وردی که زیر لب گفت کاغذ پوستی بزرگی بوجود اورد که رنگ قهوه ای مایل به زردی داشت.
- حالا باید کاری کنی که این اسامی با اسامی تمام استادها، همه ی راه ها و مسیرهای هاگوارتز به درون نقشه منتقل بشن.
این بار هم ریموس در انجام این کار موفق بود. تمام صفحه ی کاغذ پر شده بود از انواع خط ها که هر کدام بیانگر یک مسیر بودند، نقطه هایی که کنار هرکدام اسم شخصی نوشته شده بود و همچنین تمام تونل ها و راه های مخفی.
ریموس با زمزمه ی یک ورد دیگر به نقشه جان بخشید؛ حالا نقطه ها در حرکت بودند و مکان فعلی هر شخصی را نشان میدادند.
بلافاصله هر چهار نفر فهمیدند که پروفسور دامبلدور در دفترش در یک نقطه ثابت مانده است و احتمال دادند خواب باشد، نقطه ی نشانگر خانم پامفری نیز در درمانگاه بود، و عده ی کمی از دانش اموزان ریونکلا هم در سالن عمومیشان پرسه میزدند.
سیریوس، جیمز و پیتر که با نگاه کردن به نقشه وجد و سرور خاصی وجودشان را فرا گرفته بود، مدام از ریموس تعریف و تشکر میکردند.
-خب، حالا که کار نقشه به پایان رسید بهتر نیست اسمی براش بذاریم؟
- راست میگی جیمز، یه اسم لازم داره. کسی نظری نداره؟
- ما اولین تونل مخفی ای که پیدا کردیم اونی بود که به مغازه ی دوک های عسلی می رسید، و همتون خوب یادتونه که ما بعضی وقت ها از این راه، خوراکی ها و شکلات های خوش مزه ی مغازه رو یواشکی برمیداشتیم( که البته من هنوزم از این رفتارمون ناراحتم )، بنابراین میتونیم به یاد اولین استفاده از تونل مخفی اسم این نقشه رو نقشه ی غارتگر بذاریم!
- وای ریموس تو فوق العاده ای! چه اسمی عالی تر از این؟
و هنگامی که سیریوس و پیتر نیز موافقت خود را از انتخاب این اسم برای نقشه اعلام کردند، همه خوشحال به نظر میرسیدند.
- فقط به نظرتون بهتر نیست که بخوایم به هرکسی که بعد از ما از این نقشه استفاده میکنه خوشامد بگیم؟ میتونیم یه جادویی به کار ببریم که با باز شدن نقشه، اسم ما و همچنین خوشامدگویی روی صفحه به نمایش در بیاد!
- اره، فکر خوبیه جیمز. فقط به این نکته توجه نکردی که اگه یکی قبل از این که ما از مدرسه فارغ التحصیل بشیم، نقشه رو گیر بیاره تو چه دردسری می افتیم؟
- خب میتونیم از اسم های مستعار استفاده کنیم؛ من میشم اقای شاخدار، تو اقای پانمدی، ریموس اقای مهتابی و پیتر هم اقای دم باریک. اینطوری دیگه هیچ کس نمیفهمه که ما مخترع این نقشه بودیم!
ریموس با نگرانی گفت: صبر کنین، شما که نمیخواین نقشه برای هر ادمی باز بشه؟ ما باید یه جمله ای تعیین کنیم که فقط با گفتن اون بشه نقشه رو باز کرد، و همچنین بعد از پایان کار باید نقشه رو یه جوری پاک کنیم که شبیه یک کاغذپوستی خالی بشه که کسی نفهمه این یه نقشه ست!
- این چطوره: من رسما سوگند میخورم که کار بدی انجام بدم( برای باز شدن نقشه ) و همچنین این جمله: شیطنت تمام شد!( برای پاک کردن نقشه)
و هنگامی که جیمز، پیتر و ریموس موافقت کردند این جادو نیز توسط ریموس به اجرا درامد. و همچنین جمله ی " اقایان مهتابی، پانمدی، شاخدار و دم باریک بابت ورودتان به این نقشه به شما خوشامد میگویند" به نقشه اضافه شد.
در اخر برای این که از درستی کارشان مطمئن شوند، یک بار نقشه را امتحان کردند؛ اول ریموس با گفتن جمله ی شیطنت تمام شد نقشه را پاک کرد و بعد پیتر جمله ای که باعث باز شدن نقشه میشد را به کار برد. بلافاصله جمله ی خوشامدگوییشان در برابر چشمانشان پدید امد و اندکی بعد، نقشه تمام و کمال شکل گرفت.
هر چهارنفر از انجام کار خود بسیار خوشنود و راضی به نظر میرسیدند.
ریموس با نگاه کردن به ساعتش ناگهان وحشت زده شد و گفت: باورتون میشه ساعت پنج و نیمه؟ ما ساعت ده صبح کلاس پیشگویی داریم! وای نباید خواب بمونیم وگرنه از درس جا میمونیم!
با حرف ریموس همگی از جا پریدند، هیچ فکر نمیکردند که زمان اینقدر با سرعت بگذرد. و ارام ارام و بدون سر و صدا در راهروهای کم نور هاگوارتز پیش رفتند. همین که به سالن عمومی رسیدند، هوای گرم مطبوعی به استقبالشان امد و انان را به سوی تخت خواب گرم و نرمشان فرا خواند. هنگامی که هر یک بر تخت خود دراز کشیدند، طولی نکشید که بدون هیچ حرفی به خواب رفتند.
و این گونه نقشه ی بی نظیری به نام نقشه ی غارتگر پدید امد!

درود فرزندم.

سوژه خیلی خوبی رو انتخاب کردی. خوب هم پرورشش دادی. اگرچه رولت خیلــی طولانی بود و به نظر من میتونستی یه بازه زمانی کوچیکتری رو در نظر بگیری و درباره‌ش بنویسی.
توصیفاتت خوب بودن و به قدری بودن که خواننده بتونه تصور کنه صحنه رو توی ذهنش و دیالوگ ها هم سرگرم کننده و کافی بودن.

بعضی دیالوگ ها رو با خط تیره نوشتی و بعضیا رو نه، همرو باید یه شکل و با خط تیره بنویسی، و همین طور با دوتا اینتر از توصیفاتت جداشون کن.
نقل قول:
ریموس با نگرانی گفت: صبر کنین، شما که نمیخواین نقشه برای هر ادمی باز بشه؟ ما باید یه جمله ای تعیین کنیم که فقط با گفتن اون بشه نقشه رو باز کرد، و همچنین بعد از پایان کار باید نقشه رو یه جوری پاک کنیم که شبیه یک کاغذپوستی خالی بشه که کسی نفهمه این یه نقشه ست!
- این چطوره: من رسما سوگند میخورم که کار بدی انجام بدم( برای باز شدن نقشه ) و همچنین این جمله: شیطنت تمام شد!( برای پاک کردن نقشه)
و هنگامی که جیمز، پیتر و ریموس موافقت کردند این جادو نیز توسط ریموس به اجرا درامد. و همچنین جمله ی " اقایان مهتابی، پانمدی، شاخدار و دم باریک بابت ورودتان به این نقشه به شما خوشامد میگویند" به نقشه اضافه شد.

ریموس با نگرانی گفت:
- صبر کنین، شما که نمیخواین نقشه برای هر ادمی باز بشه؟ ما باید یه جمله ای تعیین کنیم که فقط با گفتن اون بشه نقشه رو باز کرد، و همچنین بعد از پایان کار باید نقشه رو یه جوری پاک کنیم که شبیه یک کاغذپوستی خالی بشه که کسی نفهمه این یه نقشه ست!
- این چطوره: من رسما سوگند میخورم که کار بدی انجام بدم( برای باز شدن نقشه ) و همچنین این جمله: شیطنت تمام شد!( برای پاک کردن نقشه)

و هنگامی که جیمز، پیتر و ریموس موافقت کردند این جادو نیز توسط ریموس به اجرا درامد. و همچنین جمله ی " اقایان مهتابی، پانمدی، شاخدار و دم باریک بابت ورودتان به این نقشه به شما خوشامد میگویند" به نقشه اضافه شد.


تایید شد
!

مرحله بعدی: گروهبندی


ویرایش شده توسط George.w در تاریخ ۱۳۹۷/۴/۱۱ ۱:۱۸:۴۹
ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۷/۴/۱۱ ۲:۱۲:۱۲

فقط ارباب!
هستم...ولی خستم!

تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.