هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: شهر لندن
پیام زده شده در: ۱۶:۵۱ شنبه ۲۶ تیر ۱۴۰۰
#41
- هر کی به وزارت ایمان بیاره، امان نامه می گیره و خورده نخواهد شد!

ارکو شر به پا نکرده بود، اما از تهدید و رشوه نیز خوشش نمی آمد.
- فکر می کنی با اینا ما گول می خوریم ایوا؟ وزارتو تحویل ویلبرت بده و خیال همه رو راحت کن!

جیسون، کنار ارکو ایستاده بود و به روند شورش نظارت می کرد.
- ارکو راست می گه ایوا. وزیر انتصابی نمی خوایم، نمی خوایم!

همه شورشی ها با جیسون یکصدا شدند؛ از طرفی دیگران سعی کردند فشار روی وزارت خانه را بیشتر کنند.
ایوا اما فکر دیگری در سر داشت؛ باید یکی از مهره های مهم شورش را در تیم خود جای می داد.
- انتظامات و نیروی امنیتی، بذارین ارکو بیاد تو ساختمون وزارت، خیلی خوشمزه به نظر می رسه باهاش یه معامله ای دارم!

همه شورشیان با نگرانی نگاهی به یکدیگر انداختند.
جیسون و ارکو نگاهی باهم رد و بدل کردند؛ سپس جیسون به نشانه موافقت سرش را تکان داد.
ارکو راهی ساختمان وزارت شد.

چند ساعت بعد

ملت شورشی به تنگ آمده بودند، عده ای از شدت گرما روی زمین ولو بودند، عده ای نیز نگران از، حال و اوضاع ارکو به در وزارتخانه چشم دوخته بودند.
تراورز نگاهی به هاگرید که مشغول خوردن دو کیک دیگر بود انداخت.
- برنامه چیه دابش هاگرید؟ حاجیتون داره کلافه می شه، وقتشه بریم اون ضعیفه رو از تخت وزارت بکشیمش پایین.

جیسون نگاه تند و تیزی به تراورز انداخت.
- ارکو اون توئه، شاید بلایی سرش بیارن.
جیسون خون آشام بی احساسی بود اما نمی توانست دوست صمیمی اش را رها کند.
تراورز خواست جواب جیسون را بدهد که ناگهان، ارکو و ایوا سرشان را از پنجره بیرون آوردند.
- مرگ بر ویلبرت دروغ گووو، درود بر ایوا وزیر راست گو و بر حق!

جمعیت شورشگر با تعجب به ارکویی که با سر و صورت کبود این کلمات را بر زبان می آورد، نگاه کردند.

- مرگ بر دروغ و نیرنگ، درود بر ایوا! من فهمیدم که ایوا درست ترین انتخاب بوده، کی گفته انتصابات شده؟ اصلنم بر اثر خورده شدن شیش تا انگشت پام اینا رو نمیگم!

ایوا که دید هوا پس است سریع کله ارکو را از پنجره، به داخل وزارتخانه برد.

- وااااااااااااایژطططژطسطژییطسسسززبی!
- همونطور که دیدید یکی از مهره های اصلیتون با کمال میل و بدون هیچ خشونت فیزیکی ای، به ما پیوست حالا راهی جز تسلیم شدن ندارین!
ایوا این را گفت و جماعت حیران را تنها گذاشت.


ویرایش شده توسط اركوارت راكارو در تاریخ ۱۴۰۰/۴/۲۶ ۱۶:۵۸:۲۰
ویرایش شده توسط اركوارت راكارو در تاریخ ۱۴۰۰/۴/۲۶ ۱۶:۵۹:۲۴



پاسخ به: شهر لندن
پیام زده شده در: ۱۷:۱۶ سه شنبه ۲۲ تیر ۱۴۰۰
#42
در همین حین ارکو، که در کیف بنفش شده گوگو تمام این مدت پنهان شده بود، سراسیمه از درون کیف بیرون پرید.
- کو؟ کجاست؟ کی حمله کرده؟

افراد حاضر در جمع با تعجب نگاهی به ارکو که سعی داشت جوراب گوگو را از دهانش بیرون بیاورد،انداختند.
جیسون ناباورانه به ارکو خیره شد‌.
- ارکو تو تموم این مدت این تو بودی؟ اصلا تو ابنجا چیکار می کنی و چرا تو کیف گوگو بودی؟
- چون خودم کاندیدا بودم نخواستم با اومدنم جنجال راه بندازم.
ارکو به هر طرف نگاه کرد اما هیچ عکاس و خبر نگاری ندید.
- وا چرا کسی نیست از من عکس بگیره؟ مگه قرار نبود بارون خون راه بندازیم؟ این چه وضعشه؟

تراورز با خونسردی گفت.
- منو دابشمون هاگرید، تصمیم گرفتیم بدون خون وخونریزی یه تظاهرات اعلم کنیم بلکه خجالت بکشن با دست خودشون وزارت رو تحویل بدن.
به نظر می‌آمد ارکو کمی ناامید شده بود‌.

- اما این از نظر از نظر فیزیکی ممکن نیست تو کیف به این کوچیکی جا بشه ها!

گوگو بنفش با افتخار سینه فراخ کرد.
- کیف خودمه سه گالیون خریدمش، حالا بیاین بگین گوگو بنجل خره!
- تکون نخور گوگو تو نماد پیروزی مونی!
اما که از دست تکان خوردن های گوگو خسته شدبود، نگاهی به سر تا پای ارکو انداخت.
- خیلی نحیفی به درد مجسمه شدن نمی خوری اما شاید بشه...

سپس از میان خرت و پرت های لباس خرگوش بنفش را بیرون دراورد.
- اگه اینو بپوشی می تونیم بچه هایی که از اینجا رد می شن رو گول بزنیم؛ پدر مادر هام به اصرار بچه هاشون میان و ببینن چه خبره، بعدش کلی پول به جیب... ببخشید بعنی کلی کمک مردمی و حمایت به دست میاریم.

اما ارکو چندان موافق این عقیده به نظر نمی آمد.
- من می تونم اینجا نقش بادیگارد و محافظ رو ایفا کنم، چاقو های ارکو هیچ وقت خطا نرفته!
- تو گوگولی تر از این حرفایی که چاقو دستت بگیری، این بهترین کاره واسه تو، تازه اکه کسی حمله کرد اینهمه سلاح داریم تازه هاگریدم داریم!
اما، به هاگرید اشاره کرد که داشت دو کیک را باهم یک جا قورت می داد؟
ارکو، گویا قانع نشده بود.
- من برم این اطراف رو سرک بکشم ببینم کسی هست یا نه!
سپس پاورچین پاورچین از آنجا دور شد.
اما، اما باهوش تر از این حرف ها بود؛ با جستی پرید و لباس خرگوش را تن ارکو بی نوا کرد.

ساعتی بعد

کلی کودک از سر و کول ارکو آویزان بودند و اما با خوشحالی داشت اسکناس هایش را می شمرد!


ویرایش شده توسط اركوارت راكارو در تاریخ ۱۴۰۰/۴/۲۲ ۱۷:۴۷:۴۶
ویرایش شده توسط اركوارت راكارو در تاریخ ۱۴۰۰/۴/۲۲ ۱۸:۰۹:۴۳



پاسخ به: یاران لرد سياه به او مي پيوندند(در خواست مرگخوار شدن).
پیام زده شده در: ۱۳:۴۳ دوشنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۰
#43
ولدمورت ساما!
لسترنج سان!

از اونجایی که همه منو با یکی از یاران خیلی خیلی نادم و پشیمان تون اشتباه می گیرن می تونم بیام تو؟

هوا گرمه شنیدم خونه ریدل کولر داره!


نه دیگه! یاری که پشیمانی و ندامت داشته یعنی یه خطایی کرده... می‌خوایم چیکار؟
خیر! بفرما و این دام بر ققنوس دیگر نه. ما یار نادم نمی‌خوایم.
هوم... یه دقیقه وایسا ببینم...
اون یار مذکور چیکار کرده بوده که نادمه؟ هوم؟
بیا اینجا تخلیه اطلاعاتی شو و بعد برو دام بر ققنوس و فلان!

تایید شد.




ویرایش شده توسط بلاتریکس لسترنج در تاریخ ۱۴۰۰/۴/۲۳ ۱۲:۰۰:۱۰



پاسخ به: شهر لندن
پیام زده شده در: ۲۱:۳۷ یکشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۰
#44
گوگو نگاهی به کیفش و جثه نحیف ارکو انداخت و مطمئن شد که ارکو حتما در کیف جا می شود. اما هنگامی که داشت کیفش برای ورود ارکو باز تر می کرد، چیزی به ذهنش رسید.
- ارکو چرا می خوای قاچاقی بیای؟ نکنه توهم مثل من کم خوابی داری می خوای اون تو بخوابی؟ اگه اونطوری باشه یکی باید منو بذاره تو کیف با خودش ببره!

ارکو ورجه وورجه کنن به گو نزدیک شد.
- چون حضور مستقیم من اونجا باعث جنجال می شه گوگو چان! تازه می ترسم اونجا بازرسی بدنی بشم!
- چرا می ترسی بازرسی بدنی بشی؟
- چون...
ارکو دکمه های پیراهنش را گشود، گوگو که دوست نداشت بدن نحیف و استخوانی ارکو را ببیند؛ سریع چشمانش را بست.
- این چه کاریه می کنی بی تربیت!

ارکو مانند یک کودک خندید.
-چشماتو وا کن گوگو چان؛ رکابی پوشیدم.

گوگو که مطمئن نبود با تردید چشمانش را گشود و با این صحنه مواجه شد.

- واو!
ارکو:
- خب اصلا اینهمه چاقو رو واسه چی می خوای با خودت ببری؟
- چون ممکنه کار به حمله های فیزیکی بکشه، اونوقته که شغل من به کار میاد!

گوگو مشتاق بحثی که در جریان بود، شده بود.
- مگه شغلت چیه؟

ارکو با سرفه های خشکش حواس گوگو را پرت کرد و موضوع بحث را عوض کرد.
- گوگو چان می گم دیرمون نشد سریع بریم وگرنه راه بندون می شه ها!
گوگو سرش به نشانه موافقت تکان داد و کیفش را بیشتر باز کرد.

- بهتر نبود کیفت رو با افسون گسترش پذیری طلسم می کردی؟
- نه بابا جا میشی!
گوگو با دستش پیراهن ارکو را گرفت و او را به زور جا کرد؛ سپس زیپ کیفش را بست.
- اگه داشتی خفه می شدی بهم بگو که زیپو باز کنم!

ارکو در همان لحظه به دلیل اینکه جوراب گوگو درون دهانش بود، داشت خفه می شد اما نمی توانست چیزی بگوید.
گوگو، با خوشحالی کیفش را به دوشش انداخت و آهسته آهسته از تالار گریف خارج شد!






ویرایش شده توسط اركوارت راكارو در تاریخ ۱۴۰۰/۴/۲۰ ۲۲:۱۵:۴۹
ویرایش شده توسط اركوارت راكارو در تاریخ ۱۴۰۰/۴/۲۰ ۲۲:۱۷:۳۷



پاسخ به: عذیذم، عذیذم، وزارتت موبارک!
پیام زده شده در: ۲۱:۰۹ یکشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۰
#45
ایوانا سان!

ما نه برای جنگ آمدیم بلکه برای احقاق حق آمدیم!

واسه اینکه به کسی صدمه نرسه جا رو برای وزیر بر حق باز کنید!

اصلنم تهدید نکردم!




پاسخ به: عذیذم، عذیذم، وزارتت موبارک!
پیام زده شده در: ۲۳:۲۵ جمعه ۱۸ تیر ۱۴۰۰
#46
ویلبرت سان!

تبریک می گم وزارت باشکوهتون رو!
رقابت خوبی داشتیم، با اینکه وزارت بر حق برای من بود ولی شما بردی!
اینو بدونین چاقو های ارکو در خدمت شماست برای پاره کردن گلوی بدخواهان!

حقا که وزیر بر حق هستین!


ویرایش شده توسط اركوارت راكارو در تاریخ ۱۴۰۰/۴/۱۸ ۲۳:۳۴:۵۳
ویرایش شده توسط اركوارت راكارو در تاریخ ۱۴۰۰/۴/۱۸ ۲۳:۳۴:۵۳



پاسخ به: ستاد انتخاباتی ارکوارت راکارو
پیام زده شده در: ۱۸:۴۰ سه شنبه ۱۵ تیر ۱۴۰۰
#47
اما چان!
خوش اومدی به ستاد.
خیلی ممنون از حمایتت، دولت من همیشه از خلافکاران افراد با انگیزه حمایت می کنه!

با پول زیاد موافقم، یه رونق اقتصادی ایجاد می کنیم که اقتصاد ندونه از کجا خورده!

به امید مرلین و با کمک اعضا سعی می کنیم یه دولت فعال و پر کار داشته باشیم.

پیتزاتون با رعایت پروتکل های بهداشتی و بسته بندی شده به آدرستون ارسال شد!

پ ن: فردا هم چلو کباب سلطانی و دوغ داریم؛ تشریف بیارین!




پاسخ به: پيام امروز
پیام زده شده در: ۱۵:۰۷ سه شنبه ۱۵ تیر ۱۴۰۰
#48
به مصاحبه ای که به تازگی از نوگل باغ جادوگران عضو تازه و وارد و کاندیدای وزارت سحر و جادو، منتشر شده توجه کنید!
این عضو مرموز و مثلا تازه وارد با خبرنگار ما که مایل نبود نامش فاش شود صحبت کوتاهی داشت.



سلام خوش اومدید آقای راکارو!

بالاخره یکی گفت "آقا" چه عجب!


خب برنامه هاتون واسه وزارت که مشخصه، چیزی هست که بخواین ضمیمه کنید؟

چیزی که میخوام به مردم شریف جامعه جادوگری بگم اینه: این اواخر یه سری زمزمه هایی به گوش میاد که بعضی از اعضا میگن چون وزرای قبل برنامه داشتن و به برنامه هاشون عمل نکردن، به یکی رای بدیم که برنامه جدی نداشته باشه همینطور واسه محض خنده اومده، تا چشمش رو باز کرده همه چی جدی شده و یه عده هم ازش طرفداری می کنن!
سوال من اینه؟ واقعا به نظرتون برنامه جدی نداشتن، دست روی دست گذاشتن بهتر از برنامه داشته؟
من قبول دارم وزرای قبلی خراب کردن یکی که کلا فعالیت نکرد، یکیم رفت و وظایفش رو روی دوش معاونش گذاشت، حالا اسم نمی بریم ولی می دونم اعضای قدیمی می دونن منظورم کیه. من خودم کاندیدای اون دوره بودم (الان شاید بعضی ها حدس بزنن من کی ام) کلی داد زدم "گفتم اینهمه برنامه نمی شه، اجرایی نمیشه باز اون جناب کلی طرفدار پیدا کرد و رای آورد. اون حناب وزیر مذکور یه سری برنامه های فضایی داشت و معلوم نبود چقدر وعده نظارت به" چند نفر داده بود.
حرف من اینه من وعده ندادم، وعده نظارت به کسی ندادم، گفتم سعیم رو می کنم، گفتم مسابقه برگزار می کنم تا جایی که امکانش باشه و زوپس اجازه بده، گفتم تاپیک ها رو احیا می کنم، گفتم آزکابان خاک خورده رو راه می ندازم، واقعا واسم سواله، اگه یه وزیر نتونه اینکارا رو بکنه پس مسئولیتش دقیقا چیه؟ به مرلین که اینا وعده نیست وظیفه ست! به نظرم این کمترین انتظاریه که یک عضو می تونه از وزیر داشته باشه.
چون با صداقت اومدم جلو و برنامه هام روئه، دروغ می گم و قراره بزنم زیرش؟
وقتی یه وزیر با کلی وعده و وعید جلو اومد و از مسئولیت شونه خالی کرد، وقتی ایده داشت و رفت؛ از کسی که بدون برنامه و فقط محض خنده اومده جلو چه انتظاری میره واقعا؟!
من چند بار گفته ام، اگه بتونم هزاران بار هم می گم، من معجزه نمی کنم، منجی سایتم نیستم فقط میخوام وظایف یک وزیر رو به درستی انجام بدم!


که اینطور... به نظرتون شانس رای آوردنتون چقدره؟
حمل بر خود ستایی نباشه ولی معلومه که وزیر بر حق رای میاره!


چه امتیازی به برنامه های باقی وزرا می دید؟
۲/۱۰ خیلی عذر می خوام ولی من هیچ برنامه اجرایی از وزاری دیگه ندیدم که بخوام امتیاز بدم؛ صرفا به ایفای نقش خوبی که تو ستاد داشتن امتیاز دادم!



بعضی از کاندیداها_ یعنی جمع کثیری از اونها_ و اعضای سایت بر این باورن که هیچ کاری نکردن بهتر از وعده دادن و عمل نکردنه؛ نظرتون راجع به این دیدگاه چیه؟

مردم عزیزمون از بی برنامگی وزرا قبلی دلخور هستن.
همونطور که گفتم من وعده ندادم فقط وظایفی که باید انجام شه رو نام بردم، تک تک حرفام وظیفه بودن نه وعده. من کاملا درک می کنم که اعضا نگران هستن، ولی اینکه وزرای قبلی زیر وعده هاشون زدن و از مسئولیت شونه خالی کردن دلیل محکمی نیست که هر کسی که برنامه داشته باشه رو به بی مسئولیتی متهم کنید.



اگه وزیر شدید آیا از کاندیدا های دیگه هم در کابینه تون استفاده می کنید؟

اگه خودشون مایل به همکاری باشن چرا که نه؟
یکی از برنامه های دولت من این بود که همه اقشار جامعه دستی تو وزارت داشته باشن. البته اگه خودشون مایل به همکاری باشن.



چه تضمینی هست که شما از زیر بار مسئولیت شونه خالی نکنید و پس از وزیر شدن، فلنگ رو نبندین؟

اونهایی که منو می شناسن می دونن آدم بد قولی نیستم، حتی از حق خودم برای احقاق حقوق بقیه، می گذرم؛ به نظرم تنها زمان می تونه ثابت کنه که چقدر نسبت به وظایفم مسئولیت پذیرم.


سخن آخر؟
تنها چیزی که میخوام بگم اینه: لطفاً با چشم باز انتخاب کنید و تر و خشک رو باهم نسوزونین چون وزیر قبلی مسئول خوبی نبود قرار نیست همه اونجوری باشن!

پ ن: همه اعضای محترم به صرف پیتزا و نوشابه در ستاد بنده، دعوت هستند!
اصلنم استفاده سوء نمی کنم!


ویرایش شده توسط اركوارت راكارو در تاریخ ۱۴۰۰/۴/۱۵ ۱۵:۱۴:۴۲



پاسخ به: بيلبورد وزارت خانه
پیام زده شده در: ۲۰:۴۶ شنبه ۱۲ تیر ۱۴۰۰
#49
تصویر کوچک شده




با رای به ارکوارت راکارو دیگر نگران عقیده تان نباشید!
ما آن را شستشو می دهیم ما به آن بها می دهیم!

#رای_ما_ارکوارت_راکارو
#اومدم_که_بمونم





پاسخ به: ستاد انتخاباتی ارکوارت راکارو
پیام زده شده در: ۲۰:۳۹ شنبه ۱۲ تیر ۱۴۰۰
#50
نقل قول:
جونز سان:
اصلا چه اطمینانی برای راحتی حال ساحره‌ها و جادوگرا توسط شما هست؟


کل برنامه‌های های من مدرک محکم دال بر آسایش و راحتی، جادوگران و ساحره ها در دولت بنده ست.
ما بر عکس ستاد بغلی که به زور نیش وارد عرصه شدن شعار برابری نمی دیم، عمل می کنیم!


نقل قول:
مردم بهت اعتماد کنن و بعدش که وزیر شدی بزنی زیر همه چیز؟ 
آتیش بزنی به حال مردم؟ 
اعتمادشونو ببری جزایر قناری؟ 
هان؟! 


جزایر قناری فقط برای شورشی ها و مخلفانه که در دولت بنده مخالفی وجود نخواهد داشت چون همشون از زمین محو شدن چون بنده به تک تک وعده هایم عمل خواهم کرد و اعتماد ملت رو بدست خواهم آورد، دیگر مردم از وزارت خانه نخواهند نالید!

نقل قول:
یه دلیل بیار تا بهت اطمینان کنم، من خودم میام بهت رای میدم بعدش! 


چون وزیر بر حق مملکت هستم!

نقل قول:
تو اصلا به حقوق حشرات احترام گذاشتی ارکوی عزیز؟  حقوق بچه‌ها چی؟ بچه‌ها مگه آدم نیستن؟  شما رسما داری بچه‌های مملکتو نادیده میگیری! 

من حافظ حقوق همه اقشار جادویی هستم، مخصوصا حشرات محترم!
کی گفته بچه ها رو نادیده گرفتم؟
همه کودکان می تونن در پارک مخصوصی که توش کلی وسایل بازی پرخطر از چاقو های آشپزخانه گرفته تا M416، وجود داره اوقات شادی رو سپری کنن!

نقل قول:
مردم گول وعده‌های رنگین رو نخورین! خیلیا حق مردمو میخورن و میبرنش جزایر قناری! 


اینطور که مشخصه شما خودت خیلی جزایر قناری رو دوست داری!
با جیسون کن هماهنگ می کنم بعد اتمام انتخابات کارای رفتنت رو درست کنه!








هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.