سوژهی جدیدتق .. تق .. تق .. تق - به نظرت چطوره شریک؟
- اولندش نمیدونم چرا عینهو بابات که اصرار داشت قبر اون جن خونگی رو با دست بکنه، باید اول صبحی تق تق اون میخ و تخته رو میکوبیدی تو سر من! دومندش من از صبح زود بیدار شدن متنفرم مخصوصا با صدای تق تق میخ و تخته!
جیمز با احتیاط از پلههای نردبون پایین اومد و در حالی که به سمت تدی میرفت، دست کرد تو جیبش و یویوش رو در آورد و شروع کرد چرخوندنش. تدی که چشم از اون آلت قتاله بر نمیداشت و هر لحظه رنگش بیشتر میپرید، من من کنان گفت:
- الان که بیشتر دقت میکنم میبینم عجب ایدهی معرکهای بود و چقد زیبا شده.
- منم نظر تو رو دارم!
و هر دو به تابلوی کج و معوجی که روی تابلوی قدیمی بنگاه تصب شده بود، نگاه کردند که رویش با خطی خرچنگ قورباغه نوشته شده بود:
"بنگاه شرطبندی گرگینهی صورتی" جیمز نگاهی انداخت به مغازهی کثیف و خاک گرفته که مثل هر کاسبی دیگهای دچار رکود اقتصادی شده بود و پرسید:
- یعنی ما دوباره پولدار میشیم؟
تدی از جیبش کاغذ مچاله ای رو در آورد و روبروی جیمز گرفت که ۱۶ اسم روش نوشته شده بود که دو تا دوتا بهم وصل شده بودند.
- ببین! ملت فقط واسه اینکه حریف دوئلشون رو انتخاب کنن از پریشب جلو در خونه گریمالد صف کشیده بودن. بقیه هم از همه جا اومده بودن تماشا.. من حتی کریچر رو دیدم یه گوشه نشسته بود تخمه میشکست! باورت میشه؟ بعد این همه سال همچی فسیلی سر و کلهش پیدا شده بود. میدونی این یعنی چی؟
- خنگ خودتی! :proctor:
- خو چرا لیستو میخوری؟
- تدی!! این نقشهی تو اگه کار نکنه فردا همینم نداریم بخوریما.
- شرط میبندم سر یه هفته اینجا بهتر از روز اولش بشه. این جماعت بفهمن میتونن سر شرکت کننده ها شرط ببندن، در اینجا رو از پاشنه میکنن. اون گوشه هم یه تلویزیون و چند تا صندلی میذاریم بتونن پخش زنده مسابقه ها رو ببینن، از رزمارتا هم نوشیدنی کره ای و آتشین میگیریم سرشون رو گرم میکنیم. دیگه چی میخوای؟
- بلیتا رو سر مسابقههای حساس گرون کنیم! درصد پولی هم که میگیریم کمه.. باید بیشتر بشه. فردا تسترال نشی بگی مشتری زیاد داشتیم، بهشون تخفیف بدی!
- نه خیالت تخت!
مغازههای هاگزمید کم کم باز میشدند و مردم دهکده به زودی آگهیهای تغییر کاربری بنگاه املاک رو میدیدند و به گوش بقیه می رسوندند... روزهای تلخ تدی و جیمز به آخر رسیده بود... احتمالا!