هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: دفتر حمایت از حیوانات جادویی!
پیام زده شده در: ۱۶:۳۲ سه شنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۴
با سلام.

این سازمان با ریاست لاکرتیا بلک و آملیا سوزان بونز بازگشایی شد.

با آرزوی موفقیت.

تصویر کوچک شده



پاسخ به: تابلوي شني امتيازات
پیام زده شده در: ۱۵:۳۹ سه شنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۴
امتیازات جلسه اول تغییر شکل:

گریفیندور: 41

هری پاتر: 28
رون ویزلی: 30
جروشا مون: 30
آملیا سوزان بونر: 28


هافلپاف: 42

گیبن: 30
وندلین شگفت انگیز: 30
رز زلر: 30
لاکرتیا بلک: 29


راونکلاو: 42

اوتو بگمن: 26
لینی وارنر: 29
تری بوت: 29
لادیسلاو زاموژسلی: 27
فیلیوس فلیت ویک: 28


اسلیترین: 35

مورگانا لی فای: 29
ریگولوس بلک: 30



پاسخ به: كلاس تغیير شكل
پیام زده شده در: ۱۱:۱۵ سه شنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۴
نمرات جلسه اول تغییر شکل:


گیبن

یک سری نکات نگارشی رو رعایت نکردی، مثل گذاشتن "نقطه" و همینطور اینجا:

نقل قول:

-این که شاه کلید نیست.
-پس چیه ؟
-وزیر کلیده ؟
-جان؟


دیالوگ سوم رو هم گیبن گفته درسته؟ من این رو متوجه شدم ولی این از نظر نگارشی اشتباه هست و باید به این شکل مینوشتی:

نقل قول:
-این که شاه کلید نیست.
-پس چیه ؟ وزیر کلیده ؟
-جان؟


اما سوژه قشنگ و خوبی داده بودی... خوشم اومد... اشکالاتت هم چندان بزرگ نبود... با یکم تمرین درست میشه... پس نمره 30 رو بهت میدم.

اوتو

خب... سوژه اصلا به سوالی که من دادم ارتباطی نداشت! من گفتم در یک رول از این افسون استفاده کنید، ولی شما رفتید موارد استفادشو نوشتید... از اون گذشته جواب سوال سه رو هم ناقص دادید... به همین دلیل نمره 26 رو بهت میدم.

لینی

رول و سوژه عالی بود! خیلی خیلی عالی... بسیار لذت بردم... اما یک مشکلی هست... چرا جواب سوال سه رو ناقص دادی؟! من مجازات استفاده از این افسون رو هم خواسته بودم... چرا؟ چرا؟ چرا؟

داشتم امیدوار میشدم که نمره 30 رو میگیری... یهو این اشتباه رو دیدم... پس با کمال تاسف و عذرخواهی نمره 29 رو بهت میدم.

هری

از سوژت و جواب هات لذت بردم... ولی اشکالاتی داشتی.

نقل قول:
کلاس تغییر شکل بدون تغییری نسبت به جلسه ی اول نکرده بود،


واقعا به کدام سو؟ این چیه؟!

از اون گذشته... چرا جواب سوال سه رو کامل ننوشتی؟! چرا مجازات رو ننوشتی؟ من داشتم به نمره 30 امیدوار میشدم... ولی به خاطر این اشکالات نمره 28 رو بهت میدم.

رون

سوژه ای که نوشتی یکم ساده بود... ولی به خوبی پرورشش داده بودی... خوشم اومد... جواب سوال سه رو هم کامل نوشتی... نمره 30 رو میگیری. آفرین.

جروشا

حسابی خندیدم از این پستت... عالی نوشته بودی. جواب هات هم کامل بودن... نمره 30 رو میگیری.

مورگانا

دو بار رولت رو خوندم تا بتونم اشتباهی پیدا کنم و در آخر این رو پیدا کردم:

نقل قول:
نزدیک تر از درخت روبرو... ببخشید خانه درختی روبرو!!!


این یک رول جدی بود و حالت روایتی داشت... به نظرم اگر احساسات نویسنده واردش نمیشد خیلی بهتر میشد. غیر از اون چرا سه تا علامت تعجب؟! یدونه هم کافی بود خب!

نمره 29 رو میگیری.

وندلین

سوژه ی بدون اشکال و قشنگی بود... جواب هات هم همشون کامل و عالی بودن... نمره 30 رو میگیری.

تری

سوژه و رولت هیچ اشکالی نداشت تا جایی که میدم... ولی چرا جواب سوال سه رو ناقص دادی؟! به خاطر همین نمره 29 رو بهت میدم.

لادیسلاو

خب... سوژه ی خوبی بود... ولی اشکالاتی در فاصله های دیالوگ ها داشتی و همینطور جواب سوال سه رو ناقص نوشته بودی.

نمره 27 رو بهت میدم.

رز

اشکالی در رولت ندیدم... جواب هات هم کامل و خوب بود... نمره 30 رو میگیری.

لاکرتیا

از رولت نمیشد اشکالی گرفت... ولی از جواب سوال سه میشد اشکال گرفت... چرا مجازات رو ننوشتی؟!

به خاطر همین نمره 29 رو بهت میدم.

آملیا

شکلک ها اصولا در قسمت های غیر دیالوگی استفاده نمیشن... مراقب این نکته باش... در ضمن اون وقتی یک دیالوگ رو مینویسی، باید بعدش دو تا اینتر بزنی و بری ادامه توضیحات متنت. در سوال سه چرا مجازات رو ننوشتی؟!

نمره 28 رو میگیری.

ریگولوس

دزدی از گاوصندوق استاد؟ جواب هات هم که کامل بودن... نمره 30 رو میگیری.

فیلیوس

به خاطر کلمات "فلش بک و پایان فلش بک" نمره کم نکنم؟! بولد نبودنش مشکلی نداره... بازم مشخص بود... ولی ای کاش بعد از "فلش بک و پایان فلش بک" دو تا اینتر میزدی.

جواب سوال سه هم ناقص نوشتی... نمره 28 رو بهت میدم.



پاسخ به: ارتش وزارت سحر و جادو
پیام زده شده در: ۱۰:۱۴ سه شنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۴
با سلام.

ارتش سحر و جادو به فرماندی هکتور دگورث گرنجر به عنوان نماینده وزارت و مرگخواران و روبیوس هاگرید به عنوان نماینده محفل ققنوس بازگشایی شد.

با آرزوی موفقیت.

تصویر کوچک شده



پاسخ به: دفتر فرماندهی کاراگاهان
پیام زده شده در: ۱۰:۰۳ سه شنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۴
با سلام.

دفتر فرماندگی کاراگاهان به ریاست کاراگاه ارشد جروشا مون بازگشایی شد.

با آرزوی موفقیت.

تصویر کوچک شده



پاسخ به: سازمان اطلاعات و امنیت جادوگری
پیام زده شده در: ۱۰:۰۰ سه شنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۴
با سلام.

سازمان اطلاعات و امنیت جادوگری به ریاست مورگانا لی فای بازگشایی شد.

با آرزوی موفقیت.

تصویر کوچک شده



پاسخ به: سازمان فرهنگ و هنر جادوگری
پیام زده شده در: ۹:۵۴ سه شنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۴
با سلام.

این سازمان با ریاست رون ویزلی و لادیسلاو زاموژسلی بازگشایی میشود.

با آرزوی موفقیت.


تصویر کوچک شده



پاسخ به: كلاس تغیير شكل
پیام زده شده در: ۰:۱۰ سه شنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۴
جلسه دوم تغییر شکل

نیمه شب، کلاس تغییر شکل:

دانش آموزان خمیازه کشان در کلاس تغییر شکل نشسته بودند و منتظر استادشان بودند... دیگر تقریبا عادت داشتند که آرسینوس با تاخیر به کلاس بیاید و با یک تدریس سریع تکالیفی به آنها بدهد و برود. دانش آموزان گریفیندوری رسما به خواب رفته بودند، اما راونکلاوی ها کاملا بیدار و با چشمانی باز پشت میز هایشان نشسته بودند و کتاب های تغییر شکلشان را مطالعه میکردند.

دفتر اساتید:

در اتاقی بزرگ با پنجره هایی نقش دار و زیبا آرسینوس پشت میزی طویل نشسته بود و در حال تمیز کردن پاتیل طلایی اش بود که ناگهان سیوروس اسنیپ بدون هیچ صدایی وارد اتاق شد.
- اهم... اهم.

آرسینوس بدون اینکه سرش را بلند کند با حواس پرتی گفت:
- چیه؟ الان نمیخوام کفش هامو واکس بزنی... ممنون.
- اهم.

- وای! چقدر پیله ای! بیا این دو گالیون رو بگیر و برو پی کارت.

- آرسینوس؟

- اصلا همین دو گالیون رو هم بهت نمیدم... برو پی کارت دیگه.

- پروفسور جیگر! شما مگه کلاس ندارید؟

آرسینوس که همچنان مشغول تمیز کردن پاتیل بود، بدون اینکه سرش را بالا بیاورد، با لحنی تمسخر آمیز گفت:
- این موقع شب؟ کلاس؟! بیخیال!

اینبار اسنیپ خشمگین شد و محکم روی میز کوبید.

آرسینوس سرش را بالا آورد و با سیوروس اسنیپ در حالی رو به رو شد که دود از زیر موهای روغنی اش خارج میشد، پس گفت:
- اممم... سیوروس؟! خوبی؟! حواسم نبود اصلا... الان میرم سر کلاس...
- خوبه... هرچه سریعتر لطفا.
- فقط یه خواهش دارم ازت... میشه یکم علف آبشش زا بهم بدی؟
- علف آبشش زا؟! محض اطلاعت باید بگم که تو "تغییر شکل" تدریس میکنی، نه گیاه شناسی!
- میخوام تاثیراتش روی تغییر شکل رو نشون بدم و توضیح بدم خب.
- هوم... خیله خب.

اسنیپ سری به تایید تکان داد و مقداری "علف آبشش زا" از جیب ردای سیاهش بیرون آورد و روی میزد گذاشت، سپس بدون حرف دیگری از اتاق خارج شد.

آرسینوس گیاه جادویی را از روی میز برداشت و وارد جیب ردای خود کرد و به سرعت به سمت کلاس به حرکت در آمد.

دقایقی بعد، مقابل کلاس تغییر شکل:

آرسینوس پیش از آنکه در را باز کند و وارد کلاس شود دستی به ردای خود کشید و از مرتب بودن آن اطمینان حاصل کرد. سپس در کلاس را باز کرد و بدون هیچ کلامی وارد شد.

چند ثانیه بعد، او به میز معلم رسید و روی صندلی نشست.
- خب... اول از همه سلام بر همه. دوم هم که تدریسه و در همین لحظه شروع میشه!

آرسینوس بدون توجه به صدای غرغر های دانش آموزان ادامه داد.
- این جلسه میخوام در مورد تاثیر معجون مرکب پیچیده و گیاه آبشش زا روی تغییر شکل توضیح بدم براتون.

دانش آموزان:

- سوالی هست؟

- پروفسور، گیاه آبشش زا مربوط به درس گیاه شناسی نیست آیا؟
- ببخشید پروفسور، ولی مگه معجون مر...
- میدونم چی میخواید بگید! من هم نگفتم طرز استفاده و ساختنشون! گفتم "تاثیرشون بر تغییر شکل".

آرسینوس یک لحظه خشمگین شده بود... این را فهمیده بود... پس به سرعت نفس عمیقی کشید تا آرامش خود را بازیابد... سپس ادامه داد.
- خب داشتم میگفتم... گیاه آبشش زا گیاه سبز و سختیه که به این آسونی ها هم پیدا نمیشه... من هم نمیگم کجا ها پیدا میشه، چون این دیگه مربوط به من نیست، استاد گیاه شناسیتون باید بگه. در واقع شما وقتی میخواید برید تو یک دریاچه عمیق و نیاز به تنفس دارید این گیاه به دردتون میخوره... شما به مقدار لازم از این گیاه رو میخورید و شش هاتون تبدیل میشه به آبشش... باله و فلش هم در میارید حتی. در حال حاضر هم شخصی رو میخوام که روش این موضوع رو امتحان کنم.

دانش آموزان همه به یکدیگر نگاه کردند... استاد تغییر شکل وقتی فهمید هیچ داوطلبی وجود ندارد چشمانش را بست و با انگشت اشاره اش کل کلاس را مرور کرد... سپس انگشتش در یک نقطه توقف کرد و آرسینوس چشمانش را باز کرد.
- ریگولوس بلک!

ریگولوس با چهره ای سرخورده و خسته از جا بلند شد و مقابل آرسینوس رفت. استاد تغییر شکل مقداری علف آبشش زا به او داد.
- لطفا بخوریدش آقای بلک.

ریگولوس نفس عمیقی کشید و گیاه سبز و سفت را به یکباره خورد.
- خب... من که چیزی...

نفس ریگولوس برید... به گردنش دست انداخت و به زمین افتاد و شروع کرد به تقلا کردن...

آرسینوس در کمال آرامش تنگی شیشه ای که از قبل روی میز گذاشته بود را برداشت و با چوبدستی به آن اشاره کرد.
- آگوامنتی!

درون تنگ پر از آب شد و آرسینوس بدون هیچ زحمتی ریگولوس در حال جان کندن را بلند کرد و سرش را وارد تنگ کرد.

ریگولوس همین که وارد آب شد شروع کرد به نفس کشیدن.

- خب... همونطور که میبینید گیاه آبشش زا وارد بدن میشه و با خاصیت جادوییش که مثل طلسم های تغییر شکله سلول ها و ژن شما رو تغییر میده و تبدیل به ماهی میکنه. سوالی هست؟

دانش آموزان:

- خب... در مورد معجون مرکب هم دقیقا همینطوره! این معجون میاد کلهم ساختار بدن و استخوان هارو تغییر میده... یعنی شما برای مثال اگر چشمتون ضعیف باشه و معجون یک شخص که چشمش قوی هست رو بخورید چشمتون قوی میشه.

دانش آموزان:

- خب... میتونید تکالیفتون رو یادداشت کنید!

1. رولی در مورد استفاده ی همزمان از معجون مرکب و گیاه آبشش زا بنویسید. ضمن اینکه کسی تا حالا چنین کاری نکرده، ممکنه این دو تاثیر منفی بذارن یا درست کار کنن. (20نمره)

2. آیا ریگولوس ناچاره برای همیشه با سری که داخل تنگه، زندگی کنه؟ اگر بله چطور؟ اگر نه چند وقت طول میکشه تا به حالت عادی برگرده؟ با توجه به اینکه مقدار گیاهی که توسط ریگولوس خورده شده نامشخصه. (5نمره)

3. شخصی که گیاه آبشش زا مصرف کرده، تا چند دقیقه میتونه بیرون از آب زنده بمونه؟ با توضیح. (4نمره)

4. چرا آرسینوس و هکتور به شدت به ریگولوس به عنوان نمونه آزمایشی علاقه دارند؟ با توضیح. (1نمره)



پاسخ به: زندگی به سبک سیاه
پیام زده شده در: ۱۳:۴۷ دوشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۴
آرسینوس پس از شنیدن صحبت های اسنیپ دستش را بالای سر آورد و از روی کلاه ردایش که همواره بر سر میگذاشت، سرش را خاراند و سپس نگاهی به دسترسی های اسنیپ انداخت... هنگامی که "گردانندگان سایت" را در میان دسترسی های وی دید تنها برای اینکه جلوی وی کم نیاورد کلاه وزارت خود را از جیب ردا بیرون آورد، روی میز گذاشت و گفت:
- خب... الان که فکر میکنم استاد درس جادوی سفید هم رفته... باید یه استاد جدید بیارم... برم دفتر مدیریت به مدیر مدرسه اطلاع بدم.

همچنان که آرسینوس کلاهش را زیر بغل زده بود و قصد خروج از اتاق را داشت، اسنیپ گفت:
- آرسینوس... قبلا فراموش کار نبودی. مدیر مدرسه الان توی این اتاق ایستاده.

آرسینوس که فهمید چه اشتباهی کرده به سرعت گفت:
- عه... جناب مدیر... حالتون خوبه؟ چیزه... استاد جدید روبیوس هاگریده... برید یقشو بگیرید بفرستیدش سر کلاس!
- بله جناب وزیر... حالم خوبه. داشتم میگفتم... شما دیگه زندانبان آزکابان نیستید و فکر نمیکنم شغل بازجویی هم مناسب شما باشه.

آرسینوس باز هم سرخ شد و البته اینبار دستانش هم مشت شد.
- اهم... آخه ارباب این وظیفه رو بهم دادن... من هم که عمرا قصد ندارم ارباب رو ناامید کنم.

سیوروس با آرامش تمام گفت:
- میتونی برای ارباب توضیح بدی و زندانبان جدید رو به جای خودت بذاری... مطمئنم ارباب موافقت میکنن.

آرسینوس فهمید که باید هرچه سریعتر سیوروس را از اتاق خارج سازد و به ادامه بازجویی بپردازد.
- اممم... سیوروس، فکر کنم یکی داره صدات میکنه ها.
- مطمئنی ک...

- الکی میگه سیو! هیچ کس باهات کار نداره.

آرسینوس با خشم به در بسته اتاق نگاه کرد... حتی در همان لحظه هم میتوانست با چشم ذهنش رودولف را پشت در ببیند که با نیش باز ایستاده... اما نفس عمیقی کشید... آرامش خود را حفظ کرد و گفت:
- چرا وقتی ارباب خواست بکشتت هیچ کاری نکردی؟
- آرسینوس؟
- چیه؟! بازجوییه خب!

همین که مدیر هاگوارتز و وزیر سحر و جادو آماده شدند که بنای دعوا را بگذارند در اتاق به آرامی باز شد...

- خب آرسینوس... چه اطلاعات ارزشمندی برایمان پیدا کردی؟

آرسینوس و اسنیپ با دیدن لرد:

- ما که بهتون گفته بودیم هر چند پست یکبار میایم اطلاعات رو میگیریم ازتون... الان هم چند پست گذشته خب.



پاسخ به: دفتر مدیریت مدرسه
پیام زده شده در: ۱۲:۳۵ دوشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۴
سلام بر مدیریت زحمت کش مدرسه علوم و فنون جادوگری هاگوارتز.

در پی ترک کردن ناگهانی استاد جادوی سفید مرلینی، بنده روبیوس هاگرید، ناظر زحمت کش تالار گریفیندور رو به عنوان استاد جدید جادوی سفید مرلینی معرفی میکنم.

با تشکر.







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.