آرسینوس زیر لب گفت:
_اینم میاد امتیاز کم میکنه میره...
_آقای آرسینوس جیگر به خاطر بی ادبی به پروفسورتون ده امتیاز از گریفیندور کم میشه.
_اما پروفسور...
_ده امتیاز دیگه هم کم میکنم بهتره تا باعث به بار اومدن فاجعه برای گریفیندور نشدید برید به تالارتون همینطور شما آقای گرنجر
مرگخواران جوان بدون هیچگونه انتقامی دست از پا درازتر به سمت خوابگاه های گروهشون راه افتاند.
رویارویی آرسینوس با بانوی چاقآرسینوس که ظرف چند دقیقه به تنهایی تلاش های چند ماهه گریفیندوری های گذشته رو به باد داده بود با ناراحتی جلوی تابلوی بانوی چاق ایستاد و گفت:
_سلام بانو.
_سلام ناظر هفتاد و چهار سال آینده چه کمکی از دستم برمیاد؟
_خب اساسا نصف شبی برای گفتگوی شبانه نیومدم اینجا لطفا درو باز کنید.
_اوه حتما ولی اول باید رمز رو بگید جناب جیگر.
_نمی دونم رمز چیه من ناظر این تالارم دیگه از من رمز پرسیدن معنی نداره که.
_قانون قانونه ناظر و غیر ناظر نداره اگر رمز رو نمی دونید متاسفم نمی تونم در رو باز کنم.
آرسینوس که حجم فشارهای وارده بهش بیشتر از ظرفیت تحملش بود با عصبانیت گفت:
_این چه طرز برخورده؟چه الان چه هفتاد و چهار سال دیگه ناظر ناظره اصلا من همین الان رمز رو عوض میکنم.
عصبانیت آرسینوسی که در هر شرایطی آرامش خودش رو حفظ میکرد حتی برای تابلوهای بغلی هم عجیب بود ولی بانوی چاق شهامتش رو از دست نداد و با تمام وجود جیغ هاشو به رخ آرسینوس کشید:
_نمیشه. ناظر تالار الآن شما نیستید هفتاد و چهار ساله دیگه در خدمتم.
آرسینوس کرواتشو مرتب کرد و چشم غره ی غلیظی نثار بانوی چاق کرد.راه رفته رو برگشت و سعی میکرد بدون جلب توجه مینروا مک گونگال باقی مرگخوارها رو پیدا کنه بدون اینکه بدونه بقیه دارن از چه روش هایی برای باز کردن ورودی خوابگاه استفاده میکنن،از آلوهومورا بگیر تا شکنجه ی تابلو ها از فرط عصبانیت!