هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۲۱:۳۴ سه شنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۷
#71
سلامو درود.
از مدیریت درخواست تجدید نظر درمورد برکناری سرکادوگان از نظارت تالارمون رو دارم.
ایشون نه تنها کسی بوده جلوی همچین ایراد هارو تو گروه میگرفته بلکه به اعضای تازه وارد و همچنین قدیمیا کلی روحیه میداده. من خودم با جرعت تمام میتونم بگم که کلی روحیه به من فروخته و اگه اون نبود من الان به این سطح نمیرسیدم.
بنظرم برکناری ایشون از نظارت واقعا اشتباهه و قطعا به پیشرفت و روند تالار لطمه میزنه و بنظرم کسی پرشور تر از سرکادوگان برای نظارت گریفیندور نداریم.
دیگه فکر نکنم به گفتن باشه که سختکوشی , ادب و اخلاق ایشون چقدر قابل توجه خودتون بیشتر از من میشناسینش و قطعا میدونید این اشتباه فقط یک سهل انگاری بوده و خودتون هم قطعا باور دارین که سرکادوگان جقدر در این موارد جدیه.

باتشکر.


ویرایش شده توسط آستریکس در تاریخ ۱۳۹۷/۱/۱۴ ۲۱:۴۱:۰۳

Love Me Or Hate Me. You're Gonna
Watch Me•♤


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۱:۵۴ یکشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۷
#72
سلامینگو خسته نباشینگو ... بیخیال دارم چرتو پرت میگم

درخواست نقد این رول رو داشتم. دمتون گرم.

خودم یدونه موضوع اضافه کردمو تمومش کردم فقط خواستم درجا بزنم و یه راه به سوژه نشون بدم.
کوتاه نوشتم چون فک کردم زیاد کشش ندم بهتره. کمی جاهم برا بقیه مرگخوارا بزاریم.


Love Me Or Hate Me. You're Gonna
Watch Me•♤


پاسخ به: مرگ خواران دریایی!
پیام زده شده در: ۱۱:۴۴ یکشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۷
#73
گیاه گوشت خوار درحال ور رفتن با ملاقه بود و پیکسی هم درحال دور شدن ازش.

لینی راهشو به طرف در مغازه کج کرد و از مغازه بیرون رفت. کمی به اون ور این ور نگاه کرد ولی نظری نداشت که کجا بره.

صدای شاهین از بالای سر لینی به گوشش رسید , لینی سعی کرد به شاهین نگاه کنه ولی به خاظر خورشید که پشتش بود کاملا واضه نمی تونست ببینه. فقط نزدیک شدنشو می تونست ببینه.

با خودش فکر کرد که میتونه از این شاهین کمک بگیره. شاهین داشت نزدیکتر میشد. لینی برای اینکه هم بهتر ببینتش و هم افتاب پس گردنشو نسوزونه کمی خودشو کشید به سمت سایه. ناگهان چشاش گرد شد!. شاهین پنجه هاشو تیز کرده بود و برای صرف ناهار درحال نزدیک شدن به لینی بود.

لینی سریع خودشو از لای در به داخل مغازه گل فروشی کشوند و شاهینه هم بخاطر این که بال هاش مید این چاینا بود نتونست ترمز کنه و با شیشه مغازه روبوسی محکمی کرد.

لینی نفس راحتی کشید و بعد به اطرافش نگاه کرد.
گل گوشت خوار که از ور رفتن با ملاقش خسته شده بود و از نامیدی داشت سیگار می کشید.
صاحاب مغازه که داشت فوتبال میدید و شاگردش با زیر پیرهنی خرو پف می کرد.
ولی چند تا زنبور اونور تر درحال ور رفتن با یه گل بودن که نظر لینی رو بخودشون جلب کردن.





ویرایش شده توسط آستریکس در تاریخ ۱۳۹۷/۱/۱۲ ۱۱:۴۹:۵۲

Love Me Or Hate Me. You're Gonna
Watch Me•♤


پاسخ به: نقد پست های انجمن محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۲۲:۳۰ شنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۷
#74
سلامینگو انشالمرلین خوبینگو ... بیخیال دارم چرتو پرت میگم.

درخواست نقدینگه این رول رو داشتیم.


Love Me Or Hate Me. You're Gonna
Watch Me•♤


پاسخ به: روان خانه سیاه - سفید !!!
پیام زده شده در: ۲۲:۲۱ شنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۷
#75
ادر کانلی خوشحال از اینکه کار درست رو انجام داده جلو تر از پروفسور دامبلدور به طرف در اتاق رفت ولی وقتی درو باز کرد با چهره وحشتناک و حیولا ماننده استریکس روبرو شد که لباس های سفیدش غرق در خون بود. یهو از پشت استریکس اتش بلند شد و در یک چشم به هم زدن استریکس دهنشو باز کرد و با نیش هاش به ادر حمله ور شد.

بعد از چند دقیقه کوتاه

استریکس پرونده خارو مرتب کرد و به کاغذ صف نوبت ها رسید. ادرکانلی!
استریکس به اطراف نگاه کرد و ادر رو روی یکی از نیمکت ها درحال خواب دید. اروم به طرفش رفت و همزمان به ارومی صداش کرد.
_ادر کانلی!... ادر کانلی... پاشو نوبت توعه.

ادر کانلی بعد از اینکه دست استریکس بهش خورد سریع از خواب پاشد. ضربان نا منظم و تندش به استریکس میفهموند که داشت خواب بدی میدید.
استریکس یک لیوان اب برای ادر میاره و میگه:
_ بیا اینو بخور , معلومه خواب بدی بوده. پاشو دیگه نمی خوای پروف رو ببینی؟

ادر کانلی نفس نفس زنان لیوان اب رو میگیره و به دور بر نگاه می کنه. وقتی مطمعن شد هرچی قبلا دیده همش خواب بوده به ارامی از جاش بلند میشه و با همراحی استریکس به طرف اتاق دامبلدور حرکت می کنند.

در راه وقتی استریکس در حال عبور از اطلاعات بود تلفن بیمارستان زنگ می خوره.
_ بله بفرمایید... وقت ملاقاب؟... لطفا اسم مریضو می گین... برایان دامبلدور...بزارید یه نگاهی بکنم... فردا ساعت یازده میتونم بهتون وقت ملاقات بدم خوبه؟...میشه اسمتون رو بگین تا اینجا بنویسم؟... بلاتریکس لسترنج , خوب حل شد فردا صبح میتونین تشریف بیارین.

استریکس با شنیدن اسم بلاتریکس شوکه شده بود و با خودش فکر می کرد که لرد هم فهمیده پرسیوال اینجاست و میخواد از فرصت استفاده کنه. باید حتما به یکی از مخفلیا خبر بده تا اینکه دیر نشده.

بعد از فکر کردن , استریکس به ترف ادر کانلی که خودش محفلی بود چرخید. شاید اون میتونست بقیرو تا ضبح فردا خبر کنه.


Love Me Or Hate Me. You're Gonna
Watch Me•♤


پاسخ به: خوابگاه هاي گريفيندور
پیام زده شده در: ۲۳:۳۳ سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۶
#76
نیو سوژه: ویژه برنامه‌ی نوروزی!

ساعت دیواری گریفیندور به صدا درومد. وقت بیدار شدن ملت گریفیندور بود. بعضی به آرومی با مالش چشمشون بلند شدن و بعضی با بوسه نشیمنگاهشون با زمین.

هرمیون درحال کشیدن برسش روی موهاش بود، رون درحال گذاشتن کتاباش توی کیفش , سر کادوگان درحال تمیز کرد اسبش، آستریکس درحال ریختن نوشیدنی خونش برای صبحانه و بقیه ملت هم هرکدوم به کاری مشغول بودند.

بعد از دقایقی همه‌ی اعضای گریفیندور کیفاشون رو کولشون گذاشته بودند و منتظر اومدن آرسینوس بودند تا همگی باهم با اقتدار به طرف کلاس هاشون برن.

_ پس این سینوس کجا موند؟ داره کلاسامون دیر میشه.
_ هووووووف حتما سوروس بازم ازمون امتیاز کم می کنه.

آرسینوس همیشه عادت داشت که زودتر از همه بلند میشد و میرفت حموم، ولی اینبار برگشتنش به تالار طول کشیده بود.

_ سینوس! سینوس! چه خبرته؟! آرومتر!

توجه ملت به تابلو ورودی سرکادوگان جمع شد و تابلو با باز شدن به شدت به دیوار خورد. آرسینوس وارد شد و به سلام و احوالپرسی ملت توجهی نکرد.
آرتور جلو اومد و خواست دست بده که ارسینوس محکم دستشو پس زد و به راهش ادامه داد. سر راه رون و الیشیا که جلو راهش بودن رو با تنه زدن کنار زد و جلوی مبل روبروی شومینه ایستاد.
آستریکس که حدس میزد حتما تو راه اسلیترینی ها به آرسینوس تیکه انداختند و یا موقع حموم یکی فیلمشو گرفته و بخاطر همین ممکنه عصبی شده باشه، جلو رفت، دستشو روی شونش گذاشت و گفت:
_ آرسینوس ببینم بازم اون اسلیترینی ها مزاحم شدن؟
_...
_ ارسینوس؟!

ارسینوس چیزی نگفت ولی بلافاصله با پرسیدن دومین سوال استریکس، چاگوی نامه باز کن که روی میز کنار مبل بود رو سریع برداشت و محکم کرد توی بازوی آستریکس. این ضربه برای آستریکس که خون آشام بود دردی نداشت ولی از اینکار بی دلیل ارسینوس شوکه شد. همه‌ی دخترا دستشون رو جلوی دهنشون گذاشتند و پسرا هم دستشونو جلو چشمشون گرفتند.

استریکس چاگو رو از تو بازوش بیرون کشید. خون ریزیش ظرف چند ثانیه قطع شد. ادوارد از همه زودتر به خودش اومد، از پشت دست های قیچیش رو انداخت روی شونه های ارسینوس و خواست به زور وادارش کنه که بشینه رو مبل ولی آرسینوس مقاومت می کرد. ادوارد با دیدن تقلای زیاد این بشر تعجب کرد ولی استریکس گلوشو گرفت و نشودش رو مبل. ادوارد سریع پرید جلوش زانو زد و گفت:
آرسینوس تو چت شده ؟ چرا همچین می کنی؟!

ملت گریفیندور بی صبرانه منتظر جواب بودند که پروفسور مک گونگال وارد تالار شد و جو رو به هم ریخت هواس‌ها رو از آرسینوس به خودش پرت کرد.
_ ببینم چرا شما هنوز اینجایید؟ شما باید تا الان توی کلاس معجون سازی بودید. پنجاه امتیاز بخاطر این کارتون ازتون کسر می کنم.
_ پروفسور، آرسینوس، یه جوری شده، ما بخاطر اون... اون کجا رفت؟

ملت یک نگاه به مبل و یک نگاه به دوربرشون کردند، ولی خبری از ارسینوس نبود که نبود...


ویرایش شده توسط آستریکس در تاریخ ۱۳۹۶/۱۲/۲۹ ۲۳:۳۶:۴۹
ویرایش شده توسط سر کادوگان در تاریخ ۱۳۹۷/۱/۱۲ ۱۷:۱۸:۴۵

Love Me Or Hate Me. You're Gonna
Watch Me•♤


پاسخ به: کافه گریف!
پیام زده شده در: ۱۸:۳۲ دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۶
#77
گریفیندوری ها به خط شدند و با دستور سر کادوگان خبردار ایستادند.

_ دستا بالا.

همگی دستاشونو بالا بردند و هرمیون با دقت شروع به نگاه کردن دستا کرد. در اون بین خانم نوریس که داشت دنبال جری می گشت وارد کافه شد و با پریدن روی هرمیون با بدون اعث شد اون به زمین بخوره و بدون اینکه متوجه بشه به سطل خورد و سطل بعد از چند ثانیه تلو تلو خوردن , روی زمین ریخت و بعد از چند صدم ثانیه هرمیون مخلوط در رنگ بود.

_ جنگ رنگیییی

صدایی نا معلوم از مکانی نا معلوم بلند شد و به همراه صدا ملت گریفیندوری سریع به سراغ سطل رنگ ها رفتن و هریک سطلی رو به سوی همدیگه برتاب می کردند. این وسط استریکس هم سریع دمو دستگاه دی جی شو در اورد با یه اهنگ رپ به جنگاوران رنگ انرژی داد و اونارو دوپینگ کرد.

بعد از نیم ساعت

همه ملت گریفیندور رنگی شده و همگی روی زمین دراز کشیده بودند و نفس نفس میزدند. کافه گریف بجای تمیز تر شدن بدتر شده بود. دمو دستگاه استریکس اونقدر روش رنگ ریخته بود که دیگه صدا.

اسرینوس که هیکلش بجز صورتش که توسط نقابش پوشیده شده بود پر از رنگ بود و ملت حسابی از شرمندگیش در اومده بودند , از جاش بلند شد و جلو اومد و گفت:
_ خیلی خوب دیگه خودتون جمجور کنید. کارامون بجا کم شدن زیاد هم شدن , باید با کمک سر... راستی سر کجاست؟
ملت سریع از جاشون بلند شدند و همگی تو شوک فرو رفتن. رون رو به ارسینوس کردو گفت:
_ حتما برا این که رنگی نشه فرار کرده , حتما جایی توی تابلو های تالارمونه بزار الان پیداش می کنم.

رون به سمت در رفت , دستشو روی دستگیره در گذاشت و خواست که باز کنه ولی در باز نشد.
_ مگه این در همین الان باز نبود؟!... لعنتی چرا در باز نمیشه.!

ارسینوس که شکه شده بود به سمت در رفت و افسون آلوهومورا رو اجرا کرد و اثری نداشت.

_ تابلو هارو نگاه کنید.

ارسینوس سریع به سمت تابلو ها برگشت , داخل تابلو ها خالی بود ولی از داخلش دود سفیدی بیرون میومد. ارسینوس فکر کرد که اینکاره دمو دستگاه استریکس و باهاش دود راه انداخته ولی وقتی بهش نگاه کرد اون با جدیت سرشو به نشانه منفی تکون داد. از قیافه استریکس میشد فهمید که چیز بدی احساس کرده.

ارسینوس به عنوان ناظر تالار باید یه کاری میکرد. انگشتاشو روی چونش کشید , کشید و بازم کشید و با یه بشکن زدن استریکس یه فکری به ذهنش اومد.


Love Me Or Hate Me. You're Gonna
Watch Me•♤


پاسخ به: روان خانه سیاه - سفید !!!
پیام زده شده در: ۱:۰۸ سه شنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۶
#78
سوژه جدید.


توضیحات:
پروفسور مک گوناگل فوت کرده و پرسیوال تاقت دوری اونو نداره. بعد از گذشت چند روز روانی میشه و تعادل روحی خودشو از دست میده و محفلیا برای بهبودی ایشون چاره ای جز بردن پرسیوال به روانخانه رو نداشتند.
استریکس که دکتر ارشد روانخانه بود , به همراحی چند تا از دکتر های همزادش { خون اشام } تصمیم می گیرن پرسیوال رو برای مدتی بستری کنن تا بلکه حالش خوب شد.

ادامه پست.

تق تق تق!

_ بیا تو.

در باز میشه و هکتور ویبره زنان و طوری که عرق هاش مثل بارون از پیشونیش می ریخت وارد اتاق لرد میشه. توجه همه مرگخوارا به هکتور جلب میشه تا اینکه هکتور لب باز میکنه:
_ ارباب , ارباب!... یه ... خبری...براتون...دارم.
_ مثل ادم بگو بینم چی میگی اه.
_ ارباب یه خبری دارم براتون , یه خبر مهم.
_ خوب جون بکن بگو دیگه.
_ ارباب مک گونگال مرده...البوس دامبلدور روانی شده... اون الان توی روانخانس.

همه مرگخوارا با تموم شدن حرف هکتور به شوک ناگهانی فرو رفتند و لرد دستی روی ریش های نداشتش و بعد دستی روی سر تاسش کشید و به فکر فرو رفت.
نجینی به ارامی کنار پای لرد اومد و گفت:
_ فییییس , فیییییییییس , فییس. { پاپا الان بهترین موقع برای از پا دراوردن دامبلدور هستش.}

لرد سریع از جاش بلند شد و روبه مرگخوارا کرد و گفت:
_ ما شخصا فکر کردیم و به این نتیجه رسیدیم که الان بهترین موقع برای از پا دراوردن دامبلدور هستش. همگی برین حاضرشین که بریم.


Love Me Or Hate Me. You're Gonna
Watch Me•♤


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۱۳ یکشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۶
#79
سلام درخواست نقد این رول رو داریم.

پ.ن: توی خونه خودتون نوشتیم پس نیاز به توضیح نداره. مدتی بود از سایت دور بودیم , حالا که برگشتیم میخوایم پیشرفت کنیم.


Love Me Or Hate Me. You're Gonna
Watch Me•♤


پاسخ به: زندگی به سبک سیاه
پیام زده شده در: ۲۲:۰۰ یکشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۶
#80
هکتور که چونه زدن رو بی نتیجه می دید جلو رفت و ویبره زنان دهن بلاتریکس رو گرفت و باز کرد.
_ ارباب بفرمایید , بریزید تو هلقش.
_ به تو ربطی نداره کجا بریزیم. اصلا ما دوست داریم بریزیمش تو غده لوزالمعدش تا از تو گوشاش ادرنالین ترشح بشه , برای رشد استخوناش مفیده.

ملت مرگخوار به ضور جلوی خندشون رو گرفته بودند ولی رودولف که از جمع دور بود و تو جریان نبود , برای اینکه خودش رو تو دل لرد جا بده به ارومی جلو اومد.
_ واو ارباب! نمیدونستم زیستتون اینقدر عالیه میشه با بنده حقیر هم زیست کار کنید.
_ اوه , بازم تو! معلومه که ما عالی هستیم. ما در همه چیز عالی هستیم , اصلا عالی , ما هستش. زیستم بخاطر اینکه به کلاس های خصوصی حاج سعید خاکستری رفتیم اینقدر پر برکت شدیم.. حالا که اینقدر همگی مشتاقین دلمان نمیخواهد مرگخوار هامون بیسواد باشند از فردا بیاید با حاجا خاکستری کلاس میزاریم براتون. فقط یادتون نره که برای فردا علوم بیارید توش ریاضی حل کنیم.

جمع مرگخوارا:

_ خیلی خوب دا هک , باز نگهش دار میخوایم بریزیم. ... ده هک درست نگهش دار... ویبره نزن هک... مگه با تو نیستم...

پق !

رودولف دستشو گذاشت روی صورتش که مثل لواشک تمشک ابدار سرخ شده بود و با بغض شروع به مالیدن کرد.
لرد بعد از فوت کردن , دستشو غلاف کرد و رو به مرگخوارا کرد گفت:
_ یکی تون که میتونه مثل بچه مرگخوار دهن بلامون رو بگیره بیاد جلو.

ملت مرگخوار بازم شروع کردند به جویدن ناخوناشون , البته دیگه اونقدر جویده بودند دیگه ناخوناشون تموم شده بود و معلوم نبود دارن چیو میجون.

_ هرکی زودتر جلو بیاد از طرف ما پاداش داره.

با تموم کردن حرف لرد , مرگخوارا چند ثانیه توی سکوت خفناک گذروندن و همدیگرو برنداز کردند ولی بعد از تموم شدن چند ثانیه همگی به طرف بلاتریکس حجوم بردند. لرد به ضور تونست خودشو بیرون بکشه ولی با دیدن لگد مال شدن بلاتریکس زیر پای مرگخوارا عصبی شد.

نیجینییی!


ویرایش شده توسط آستریکس در تاریخ ۱۳۹۶/۱۲/۶ ۲۲:۰۶:۴۵
ویرایش شده توسط آستریکس در تاریخ ۱۳۹۶/۱۲/۶ ۲۲:۰۹:۵۲

Love Me Or Hate Me. You're Gonna
Watch Me•♤






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.