دور تا دور ساحره ای آتش گرم و سوزانی فرا گرفته بود. به سرعت ردای آتش گرفته اش را تکان می داد تا آتشش خاموش شود. در تاریکی شب با نا امیدی فریاد های بلندی می کشید و در خواست کمک می کرد. چوبدستیش را در آورد و طلسمی از آن روانه کرد. ولی قدرت آتش بیش از آن بود که با یک طلسم ساده خاموش شود. ساحره دیگر نا امیدانه بر روی زمین نشست و منتظر بود که مرگش فرا برسد اما جن خانگی در میان آتش ضاهر شد و با بشکنی آب را ضاهر کرد و بر روی آتش ریخت و ساحره را نجات داد.
تایید شد! نوشته کوتاه ولی جالبی بود
ویرایش شده توسط alijei در تاریخ ۱۳۹۱/۳/۳۱ ۱۴:۴۰:۳۳
ویرایش شده توسط بانو ویولت در تاریخ ۱۳۹۱/۴/۳ ۲۰:۱۰:۰۲