ماموریت کاراگاه عقاب تیزپرواز
ریگولوس که کلا درحالت پوکر فیس مانده بود به تراورز نگاهی پوکر اندر پوکر انداخت و سخن پوکروارانهای فرمود:
- باشه حالا که انقدر اصرار میکنین منم میام ولی قسم به... اهم چیزه خلاصه که یه مو از سر من کم نشه.
کل ملت حاضر:
- عه بوق بوقی ها شکلک منو بذارین سرجاش!
آرسینوس که معلوم نبود به چی میاندیشد کراواتش را سفت کرد و بعد از آن چیزی که به آن میاندیشید دست برداشت و گفت:
- خب نمیخوایم از اینجا بریم؟
- خب مشکل اینه که کجا بریم؟
همه دیگر به فکر فرو رفتند از آن ریگولوسی که کلا فکر نمیکرد تا آن آرسینوسی که هیچوقت هیچکس نفهمید پشت آن نقاب چه چهرهای نهفده است!
لی لی دسته مویی قرمز را از روی صورتش کنار زد و گفت:
- خب بریم یه کافه کنار خیابون تا بتونیم هرکسی رو که رد میشه ببینیم.
- بعد یه قهوه عاشقانه...
ریگولوس که
در پست قبل مدتی پیش با چهره
تراورز مواجه شده بود حرفش را ناتمام گذاشت.
- خب بسه دیگه. بیایم بریم. یه کافه توی دیاگون هست میتونیم اونجا بریم.
بالاخره همه با حرف و وزیر به سمت در هجوم بردند و پس از تعارف های مشنگی از آزکابان خارج شدند.
کوچه دیاگون- همین جاست!
دو جادوگر و یک ساحره با صدای وزیر ایستادند و به کافهی روبهروی خود خیره شدند. روی سردر آن نوشته شده بود:
کافهی نوشیدنی کرهای! - کافه که استغرا... عاشقانه نیس جناب وزیر؟
- تراورز بیا...
- نه!
همه به سمت ریگولوس برگشتند که فریاد زده بود و او هم با همان حالت پوکرانه ادامه داد:
- اگه اون توطئهگر اینجا باشه چی؟ اگه بخواد تو نوشیدنیتون سم بریزه چی؟
هیچکس از ریگولوس انتظار نداشت تا نقشه را خراب کند اما متاسفانه انگار او درست میگفت و حالا علامت سوال بزرگی جلوی آن ها به وجود آمده بود
که نویسنده وظیفهی حل آن به عهدهی نفر بعدی گذاشته بود!