هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: وزارتخانه سحر و جادو
پیام زده شده در: ۶:۰۸ سه شنبه ۲۱ فروردین ۱۳۹۷
#81
این‌سوی خانه‌ی ریدل

نجینی که به اتاق‌ش رفته و مشغول آماده شدن بود، بعد از امتحان کردن شالگردن‌های فراوانی که پاپای عزیزش به مناسبت‌های مختلف برای‌ش خریده بود، به بستن چهارتای آنها رضایت داد.

یک بار دیگر خودش را در آینه برانداز کرد.

- زیبا و خواستنی هستم.

سپس با دُم‌ش پاکت را که روی شومینه‌ی اتاق بود برداشت. پاکت کنار عکس دو نفره‌اش با لردسیاه بود. نگاهی به عکس کرد :

- فیس!


آن‌سوی خانه‌ی ریدل

لردسیاه بعد از خالی کردن خشمش بر سر آن مورچه، درحالی که نامه‌ی احوالپرسیِ سینوس در دست‌ش بود وارد خانه شد و به سمت اتاق‌ش رفت. در راهروها که عبور میکرد صدای زمزمه‌ی آرام و گاه خنده‌ها و غرغرهای شاد مرگخواران‌ش را از پشت در بسته‌ی اتاق‌هایشان به گوشش میرسید و موجب شد احساس کند این اتفاق از زلزله‌زدگی کمتر نیست:

-

به اتاق‌ش رسید و قبل از آنکه وارد شود، نجینی را دید که جلوی در اتاق‌ش آماده و شیک و زیبا، چنبره زده و منتظرش بود:

- هنوز که نرفتی نجینی. از ما چی میخوای؟ عصرونه‌ت رو هم که خوردی. وقت شام‌ت هم که نیست. دیگه به ما احتیاجی نداری. مستقل شدی. تنهایی اینور اونور میری. امروز تنها برای افتتاحیه میری، لابد فردا تنها به نوتلابار میری. پسفردا تنها به..

نجینی وسط صحبت‌های لرد آرام خزید و از پاهای لرد بالا رفت. لرد سعی داشت با لگد کم‌جانی نجینی را از خودش دور کند که هم به دخترش آسیب نرسد هم دلخوری‌ش را نشان دهد. بهرحال او لردولدمورت بود. جاذبه و ابهت‌ش را در همه حال حفظ میکرد.

نجینی بالاخره به شانه‌ی پاپایش رسید و با دُم‌ش نامه را روبروی صورت لرد گرفت تا بتواند بخواند:
نقل قول:

بانوی محترم،

پرنسس نجینی !

از شما دعوت به عمل می‌آید
تا جهت شرکت در اردوی تفریحی در پیس اسکیِ توچال،
در زمان و مکان مقرر حضور به هم رسانید.

با تشکر


پی‌نوشت: "رضایت والدین الزامی‌ست"


لرد با فهمیدنِ اینکه نامه‌ی نجینی هم دعوتنامه‌ی افتتاحیه نیست کمی آرام گرفت. قلم‌پری ظاهر کرد و میخواست زیر برگه را امضا کند و در همان حال گفت:

- ما راضی هستیم. برو، ولی حسابی روی برف‌ها بخز، با کسی صحبت نکن، شام هم نخور و زود هم برگرد..

لرد دست از امضا کشیدن برداشت:

- نه ما خیال‌مون راحت نیست. طاقت دوری از دخترمون رو نداریم.
- فیسس؟!
- همین که گفتیم!
- سسیس فسسسس!
- خیر! همین جا کنار ما بمون. ما هر لحظه قراره برای افتتاحیه بریم . هر لحظه ممکنه دعوتنامه‌ی ما برسه. حتما جغد ما دچار سانحه شده. ما الان دیگه تقریبا مطمئنیم. ما منتظریم. نمیخوایم تنهایی انتظار بکشیم.

نجینی راه افتاد که از شانه‌های لرد به پایین بخزد که لرد او را محکم در آغوش گرفت!

لحظاتی بعد، اتاق لردسیاه

نجینی درحالی که گره بزرگی خورده بود درون سبد مجلل‌ش قرار گرفته بود و به لرد نگاه میکرد:

-


"...And you, my friend, must stay close"


for you
"ما از رگِ دُم بهت نزديکتريم."


پاسخ به: فروشگاه لوازم جادويي ورانسكي
پیام زده شده در: ۱:۵۳ سه شنبه ۲۱ فروردین ۱۳۹۷
#82
خلاصه:

لرد سیاه دچار فلج موقت خواب شده که چندان هم موقت نیست. لرد بیداره...ولی نمی تونه تکون بخوره. مرگخوارا تصمیم می گیرن مدتی به همین شکل ازش مراقبت کنن.
سعی می کنن از دماغش بهش غذا بدن ولی موفق نمی شن. در حالی که دارن فکر می کنن چطوری لرد رو خوب کنن، رودولف یه دست لرد رو با اره قطع می کنه که رو بدن لرد سنگینی نکنه!
سپس درتلاش برای اتصال دست، رودولف دست خودش رو هم قطع میکنه و دست‌ها با هم قاطی میشن. مرگخواران جلسه‌ی فوری‌ای برگزار میکنند تا به این نتیجه برسند که کدام دست، دست لردسیاه هست. و قرار میشه امتحان کنن ببین کدوم دست به لرد بهتر پیوند میخوره، ولی بلاتریکس کوتاه نمیاد و لرد رو کول میکنه و از خونه بیرون میزنه و حین دویدن لرد به دیوار برخورد میکنه و "کمانه" میکنه و به بالای درختی پرتاب میشه.
برای پایین آوردن لردسیاه قرار به قطع درخت میشه. نارسیسا تنه‌ی درخت رو تا نیمه اره میکنه ولی رودولف درحالی که دو دست دارد پیداش میشه. مرگخوارها متوجه میشن یکی از دست‌های قاطی شده رو به دلخواه به خودش وصل کرده. بالاخره بقیه‌ی درخت با تلاش رودلف اره و تنه قطع میشه و درخت میفته ولی لرد دچار صدمه‌ی بیشتری شده و شاخه‌های درخت در دهان و مغزش فرو رفته. مرگخوارها به پیشنهاد لینی قصد دارند لرد رو با تخت جابجا کنند.

- - - - - - - -

-

با شنیدن کلمه‌ی تخت از لینی، مرگخواران کمی ساکت شدند، و سپس با یادآوری اینکه پرنسس ارباب روی تخت ارباب روی بالش ارباب چنبره زده منتظر اتمام جلسه‌ی مرگخوارن برای تشخیص دست بود، چند نفرشان سریع به سمت خانه‌ی ریدل دویدند. بلاتریکس ندوید و همانجا کنار لرد و درخت و شاخ و برگ‌ش ماند. ترجیح میداد بقیه‌ای که در حال و روزِ جدید لرد نقش نداشتند توسط نجینی خورده شوند.

- از الان بگم من قهر بودم و هیچ نقشی توی این ماجرا نداشتم!
- منم داشتم سیم هدفونم رو جدا میکردم شاید بشه باهاش دست ارباب رو دوباره بهشون متصل کرد.
- منم چون دیده نمیشم از موقعیت استفاده کردم و دست رودولف رو اشتباهی زیر اره‌ی خودش گذاشتم تا انتقام جدا شدن دست ارباب رو بگیرم. اینو حتما به بانو نجینی بگید.
- پس زیر سر تو بود بانز؟؟
-

آن چند مرگخوار به اتاق رسیدند. نجینی ولی در حالت انتظار نبود. شلنگی که با آن به لرد میخواستند غذا بدهند، و رنگ سبزی داشت، در تکه‌های متفاوتی جلوی نجینی بود. البته که اینطور بود. نجینی شباهت‌ها را برنمی‌تابید!

-

چند دقیقه بعد تخت لرد درحالی که نجینی روی آن چنبره زده بود توسط مرگخواران به بیرون از خانه حمل میشد تا لرد را روی آن قرار دهند و جابجا کنند.


"...And you, my friend, must stay close"


for you
"ما از رگِ دُم بهت نزديکتريم."


پاسخ به: فروشگاه لوازم جادويي ورانسكي
پیام زده شده در: ۲۲:۲۵ شنبه ۱۸ فروردین ۱۳۹۷
#83
نجینی که از سر و صدای مرگخوارا قار و قور شکم‌ش از خواب بیدار شده بود، از سبدش بیرون خزید‌.

مرگخوارها دور تخت لرد ایستاده و مشغول گفتگو بودند. نجینی درحالی که سعی داشت راهی از بین جمعیت باز کند و به شانه‌های پاپای عزیزش برسد، خزید، به اولین نرگخوار که رسید از قمه‌ای که به ردایش آویزان بود رودولف را شناخت، دندان‌ نیش‌ش را در ساق پای رودولف فرو و از کنارش عبور کرد و بالاخره لرد را که در تخت دراز کشیده بود دید:

- <--<

گفتگوی مرگخوارها ادامه داشت:

- خب، معلوم نیست ارباب چشون شده، ولی حداقل می‌دونیم که زنده‌ن.
- حالا باید چی کار کنیم؟
- من می‌گم بیاین یه مدت همینجوری ازش مراقبت کنیم بلکه گذر زمان راه حل مشکلمون باشه.

مرگخوارها که متوجه نجینی شده بودند ساکت شدند. نجینی ابتدا به زیر تخت لرد خزید، از بین جعبه‌های شکلات و منچ و ماروپله عبور کرد، و از آنسو خارج شد و این‌بار به روی تخت رفت و از روی پاهای لرد خزید، و چهار دور دیگر به این‌صورت دور تخت و لرد خزید و لرد را در انحصار خودش گرفت و با خشم رو به بقیه فیس کرد:

-


"...And you, my friend, must stay close"


for you
"ما از رگِ دُم بهت نزديکتريم."


پاسخ به: حمله!!!!!!
پیام زده شده در: ۱:۵۸ چهارشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۷
#84
تصویر کوچک شده


"...And you, my friend, must stay close"


for you
"ما از رگِ دُم بهت نزديکتريم."


پاسخ به: حمله!!!!!!
پیام زده شده در: ۱:۳۰ چهارشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۷
#85
نقل قول:

لرد ولدمورت نوشته:
خلاصه سوژه تا پایان این پست:

هاگرید و دوستان در کلبه سرگرم خوشگذرانی می باشند. لرد فریاد می زد و بلاتریکس هم همراه لرد می رود و همه چیز را کوفت همه می کند.
تریشا گربه اش را از لگد نجات می دهد و لینی چندین بار می میرد که در ایفای نقش ممنوع نیست و اشکالی ندارد. رودولف را کلا می توانید در سوژه نادیده بگیرید. ریتا هم زیر سرم بود...مرد!


تصویر کوچک شده


"...And you, my friend, must stay close"


for you
"ما از رگِ دُم بهت نزديکتريم."


پاسخ به: حمله!!!!!!
پیام زده شده در: ۱:۰۵ چهارشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۷
#86
@ریتا

پاپا داره شکلات میخوره. نقد رو گفتن من بهت برسونم!


"...And you, my friend, must stay close"


for you
"ما از رگِ دُم بهت نزديکتريم."


پاسخ به: حمله!!!!!!
پیام زده شده در: ۱:۰۱ چهارشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۷
#87
تصویر کوچک شده


"...And you, my friend, must stay close"


for you
"ما از رگِ دُم بهت نزديکتريم."


پاسخ به: حمله!!!!!!
پیام زده شده در: ۰:۵۵ چهارشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۷
#88
نجینی از روی شونه‌های پاپا دُم‌ش رو دراز کرد و از آنسوی اتاق تکه‌ای شکلات برداشت و جلوی لرد گرفت. لرد خشم‌ش بسیار فرو نشست. و با چشمانی که از آن قلب‌های دارک منتشر میشد شکلات را گرفت و گاز زد.


"...And you, my friend, must stay close"


for you
"ما از رگِ دُم بهت نزديکتريم."


پاسخ به: حمله!!!!!!
پیام زده شده در: ۰:۴۸ چهارشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۷
#89
خلاصه‌ی سوژه‌ی فرعی ( ) :

نجینی از پنجره‌ی کلبه وارد شد و دور پای چپ هگرید چنبره زد و با تمام قبا پا را جدا کرد و با خود برد و درون شومینه انداخت. نجینی کباب دوست داشت.


"...And you, my friend, must stay close"


for you
"ما از رگِ دُم بهت نزديکتريم."


پاسخ به: حمله!!!!!!
پیام زده شده در: ۰:۳۴ چهارشنبه ۸ فروردین ۱۳۹۷
#90
خلاصه ( ) :
هوریس رفت به لرد گفت کیگانوس بهش چی گفته. لرد هم که فقط کیگانوس رو میخواست و هیچکسی دیگه نبود که بتونه جلوی محفلیا طاقت بیاره، نجینی رو با هوریس میفرسته. بهرحال یه مار زبون یه اژدها رو بهتر میفهمه. نجینی هم باهاش حرف زد ولی کیگانوس که یا انسان استثنایی بود همچنان مخالف کپک به لرد بود. چون کیگانوس که مرگخوار نیست!


"...And you, my friend, must stay close"


for you
"ما از رگِ دُم بهت نزديکتريم."






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.