تكليف جلسه ي اولسوژه: دزديدن سوالات امتحان درس مراقبت از موجودات جادويي توسط شما!- از وقتي لرد سياه آشپزي ميكنه همه ي مرگخوارا شبها ميرن
اونجا! پروفسور روزيه هم ميره! ما هم براي اينكه سوالاي مراقبت از موجودات جادويي رو گير بياريم، بايد امشب بريم اونجا!
- ولي اين خيانت به لرد سياهه! من نميام.
جيمز با يويوش ميكوبه توي دهن مونتي و مونتي رو قانع ميكنه!
- تو مطمئني اين تنها راه حله جيمز؟
-
به راه حل هاي من شك داري كورمك؟
وقتي صداي جيمز تا شعاع شصتاد كيلومتري، همه جا مي پيچه، كورمك بيل مونتي رو برميداره و تا دسته ميكنه توي حلق جيمز!
.::اونجا!::.شبه و هوا تاريكه. سايه هاي اونجا از هر جايي سياه تر به نظر ميرسن! جيمز روي شونه هاي كورمك ايستاده و از پنجره داخل اونجا رو نگاه ميكنه!
- منو بيار پايين مك!
كورمك و مونتي كه هم به شدت دلشون ميخواد سوالا رو داشته باشن و هم نميخوان قاطي لرد سياه و مسائلش بشن، با نارضايتي به هم نگاه ميكنن و كورمك جيمز رو مياره پايين.
- مونتي! اينجا اونقدرا هم كه فكر ميكني ايولناك نيست و درش مثل زرورق يه برتي بات باز ميشه؛ جيمز چوبش رو به طرف قفل در ميگيره و وردي رو زير لب زمزمه ميكنه. هيچ اتفاقي نمي افته. جيمز خودشو از تك و تا نميندازه؛ رو ميكنه به مونتي:
- خب به نظرم بهتره كه تو، با بيل ات از اين ورِ در، يه گودال حفر كني تا توي كافه ي تفريحات سياه!
يه ساعت بعد؛ توي كافهكورمك چوبش رو كه روشن شده بالاي سرش ميگيره و همه جا رو از نظر ميگذرونه.
- فكر ميكني سوالا كجاست؟
- من ميدونم! تو فكر ميكني پروفسور كجاست؟ چون سوالا پيش پروفسوره!
- من ميدونم! تو فكر ميكني لرد سياه كجاست؟ چون پروفسور شبها پايين تخت لرد سياه ميخوابه!!
توي آشپزخونه ي كافه- اوه ماي لرد
من پشتكار شما رو در آشپزي تحسين ميكنم!
لرد با نخوت دماغش رو بالا ميگيره و زير چشمي به بلاتريكس نگاه ميكنه، ولي متوجه ميشه كه دماغ نداره و كلي پيش خودش ضايع ميشه. سپس در فر رو باز ميكنه و كيك اش رو كه بعد از 7 ساعت پختن آماده است از توش در مياره.
- خامه رو بده به من بلا! اون عصاره ي كداو رو هم بده تا بهش اضافه كنم!
لرد با وسواس خامه رو روي كيك شكل ميده و آخرين قطره ي خامه رو با انگشت به دهان ميبره و حال ميكنه از دستپخت خودش!
- چند تا از فلس هاي نجيني رو گذاشتم جلوي پنجره ي سالن كافه، تا نور ماه بهشون بخوره. برو بيارشون بلا!
- ماي لرد
شما چقدر به من لطف دارين كه ميذارين كمكتون كنم!
لرد كه ميخواست پودر ققنا رو كه آنيتا بهش داده روي كيك بپاشه، كلي از دك كردن بلا احساس زرنگي ميكنه:
لرد:
توي سالن كافهكورمك و جيمز و مونتي همچنان درگير پرسش و پاسخهاي فلسفي شون هستن كه با شنيدن صداي پا رنگ از روشون ميپره و زير ميز قايم ميشن.
اون سه تا:
بلاتريكس ميره كنار پنجره و فلس ها رو بر ميداره و بر ميگرده كه بره پيش لرد، كه متوجه ي توده ي خاك كنار در ميشه؛ رد خاك ها تا زير يكي از ميزها ادامه پيدا كردن...
اون ور توي آشپزخونه!!!لرد كه خيلي منتظر بلا مونده ذهنش رو متمركز ميكنه و مستقيم توي درگاه پنجره آپارات ميكنه. بلاتريكس كه حواسش پيش لكه هاي خاكه، متوجه نميشه.
لرد از همونجا احساس سوپرمن بودن ميكنه و درحالي كه شنلش پشت سرش به احتزاز در اومده ميپره توي هوا و روي همون ميزي كه مك و جيمز و مونتي زير قايم شدن فرود مياد.
بلاتريكس تا لرد رو ميبينه يه كروشيو ميكشه و لرد تعادلش رو از دست ميده، پاش روي شنل ليز ميخوره، از روي ميز مي افته و باعث واژگون شدن ميشه:
اون سه تا:
لرد:
بلاتريكس:
مك و جيمز و مونتي از فرصت استفاده ميكنن و به سمت آشپزخونه فرار ميكنن! بلاتريكس گرد و غبار روي رداي لرد رو ميتكونه و يه كروشيوي جانانه از لرد دريافت ميكنه. لرد موهاي بلاتريكس رو در دست ميگيره و توي آشپزخونه آپارات ميكنه.
توي آشپزخونهاون سه تا كه ميبينن لرد و بلا درست جلوي پاشون ظاهر شدن، چاره ايي نمي بينن جز اينكه وارد عمل بشن.
(مورفين در پشت صحنه اشاره ميكنه كه: دمت گرم نويشنده! ژون خودت اين قشمتش رو يه كم ژيادتر كن!)
... جيمز هر طلسمي كه ميفرسته، لرد بايه تكون نامحسوس چوب دستي اش دفع اش ميكنه. جيمز كه ميبينه فايده ايي نداره، يويوش رو به سمت لرد پرت ميكنه؛ بلاتريكس كه چنين اهانتي رو نميتونه بپذيره، گلدوني رو از كنار دستش بر ميداره و به طرف اون ميندازه.
كورمك هم بيل مونتي رو مثل راكت توي دستش ميگيره و مونتي رو مثل توپ بدمينتون پرت ميكنه روي سر بلا!
جيمز كه كلي از اين كار كورمك خوشحال شده ميپره هوا و يه جيغ آسموني ميكشه!
لرد كه درجات مختلفي از رنگهاي قرمز رو طي ميكنه، اولين چيزي رو كه به دستش مياد، بلند ميكنه و پرت ميكنه طرف جيمز.
ناگــــــهان همه چيز از حركت مي ايسته! كره ي زمين هم از چرخش نيز! همه با اين حالت
به دوربين خيره شدن!
پــــق! جيمز حجم زيادي از خامه و كيك رو توي دهنش احساس ميكنه. سپس دوباره به حالت خودش بر ميگرده.
لرد كه متوجه شده كيكي رو كه اين همه براش زحمت كشيده، خراب كرده، چوب رو بلند ميكنه تا يه آواداكداورا به همه بزنه كه جيمز ميپره پايين رداي لرد رو ميگيره و ميگه:
- جون بچه ات غلافش كن، من باز هم از اون كيك ميخوام!
لرد كه هم دلخوره و هم از اينكه بلاخره كيك اش مورد قبول يكي واقع شده از ته دل خوشحال شده، با اين حالت
و با اخم بقيه ي كيك رو هم ميذاره جلوي جيمز.
-
واي اي خيلي خوشمزه است! با چي درستش كردي؟
لرد عينك آفتابيش رو درمياره و ميزنه روي چشماش و به دوربين خيره ميشه و ميگه:
: به همين سادگي! به همين خوشمزگي! پودر كيك كروش!